مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اهل طاعت و شکر و اهل ذکر همیشه در مهمانی و پذیراییِ خداوند هستند.
«أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی، و أهلُ شُكری فی زِیادَتی، و أهلُ ذِكرِی فی نِعمَتی، و أهلُ مَعصِیَتی لااُویِسُهُم مِن رَحمَتی؛ إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم، وإن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم وَ اِن مَرَضُ فَاَنَ طَبیبُهُم اُداویهِم بِالمِحَنِ وَ المَصائِب لِاُطَهِرَهُم مِنَ الذُنوبِ وَ المَعایِب[1] = اهل اطاعت من در مهمانی منند، اهل شکر و سپاس من در دیدار من، و اهل ذکر و یاد من در نعمت من. اما اهل معصیت و نافرمانی من، آنان را هم از رحمت خویش ناامید نمی کنم. اگر توبه کنند، من دوستدار آنانم، اگر بیمار شوند، من طبیب آنانم و با سختیها و مصیبتها آنان را درمان می کنم تا از گناهان و عیبها پاکشان سازم».
یعنی زمانی که انسان موفق به طاعت الهی است؛ خداوند دارد با طاعت از او پذیرایی میکند. پس طاعت، مهمانی الهی و پذیرایی است. دعایی که حضرت امام عصر(ارواحنا فداه) می فرمایند:«اَللّهُمَّ ارزُقنا تُوفیقِ الطاعَۀ= خدایا روزی ما کن، توفیق طاعت را». کسی که موفق به طاعت الهی است، واجبات الهی و اخلاقی را انجام می دهد، واقعاً در مهمانی خدا حضور دارد. زمانی که انسان وارد برزخ می شود، تازه باطن زیبای این طاعتها را درک میکند. چه ضیافتهایی به افتخار مؤمن آنجا برپا میشود به خاطر اینکه او اهل ضیافت الهی بوده و چه پذیرایی بالاتر از این که انسان در طول عمرش معصیت نکند.
بعضیها ساعت های عمرشان به خیالات و افکار آلوده و یا رفتارهای آلوده میگذرد و گناه و معصیت میکنند اینها در مهمانی جهنم و در ضیافت شیطان هستند.
کسی که در مسجد، حسینیه، هیئت، جهاد و ... است؛ کارگری که در گرمای تابستان و سرمای زمستان مشغول کسب لقمه حلال است؛ خانم خانه داری که مشغول کارهای منزل، تربیت فرزند و همسرداری است؛ و ... همه مشغول طاعت خدا و در مهمانی و پذیرایی خداوند متعال هستند. انسان در هر لحظه که مشغول انجام وظائف معقول زندگیِ خود است در ضیافت الهی به سر می برد.
اهلِ شکر همیشه در معرض فزونی اند
«وَ اَهلُ شُکری فی زیادتی» اهل شکر من در زیادت هستند.
قرآن می فرماید:«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ[2]= اگر واقعا سپاسگزارى كنید [نعمت] شما را افزون خواهم كرد». بعضی ها اینگونه استنباط میکنند، اگر شکر بکنید من نعمت زیادتری به شما میدهم در حالی که این کمترین چیز است. بلکه می گوید خودِ شما را زیاد می کنم. یعنی تو داری ارتقاء پیدا می کنی. با شکرگزاری، خودت داری زیاد می شوی و بزرگ می شوی.
انسان با شکر الهی چه در نعمتها و چه در مشکلات زندگی و بلاها خودش دارد به خدا نزدیک میشود. نمی گوید:«لِاَزیدنَّ نِعمَتَکُم= نعمتتان را زیاد میکنم». میگوید:«لَأَزِیدَنَّكُمْ= خود شما را زیاد می کنم». اینجا ضمیر بعد از فعل آمده، یعنی خودت داری ارتقاء پیدا می کنی و به حق تعالی شبیه می شوی. شکر یکی از میخانههای بزرگ و ویژه خداوند است که نصیب هر کسی هم نمیشود. چون فرمود:«و َقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّكُورُ[3] = و از بندگان من اندكى سپاسگزارند». «شکور» از شاکر بالاتر است. «شکور» یعنی کسی که همیشه شکر می کند و زیاد شکر می کند. این شخص هم در نعمت ها و هم در غمها و مصیبت ها شکور است. اصلاً شده تا حالا در زندگی یک ساعت بنشینیم و فقط بگوییم:« الحمد لله شکراً لله»؟ خدایا شکر، برای اینکه رحیمی، جوادی، سبحانی، شکر به اینکه من را آفریدی؛ به اینکه یک لحظه از من غفلت نداری؛ به اینکه من را دوست داری؛ حتی اگر گناه هم میکنم دوستم داری و در بدترین وضعیت هم منفور تو نیستم.
اهلِ ذکرِ خداوند همیشه در نعمتند
«وَ اَهلُ ذکری» کسانی هم که ذکر میگویند، در نعمت من هستند. ذکر یکی از قشنگترین نعمتهاست. ذکر یعنی مجالست خصوصی با خدا. کسی که مشغول نماز، مشغول سجده، دعا و مشغول زیارت است، یعنی از بالا او را پذیرفته اند که ببینند و با او صحبت بکنند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: مبادا کسی فکر بکند که وقتی دارد ذکر میگوید، خودش عُرضه داشته ذکر بگوید. ذکر دعوت از سوی معشوق است. او تو را پذیرفته تا تو پیش او بروی.
بوسهها، در آغوش گرفتن ها، ذکر گفتن ها و سجده رفتن ها اول از معشوق شروع میشود. اگر کسی موفق به خلوت با خدا، هم آغوشی با خدا و بوسه با خدا و اهل بیت نیست، ببیند در زندگیاش چه کار کرده که دعوت نمی شود. باید از خود بپرسد، چرا خدا من را دعوت نمی کند؟ حتماً مشکلی داری. بگرد و مشکل را در خود پیدا بکن.
خداوند هیچ گاه اهلِ معصیت را از رحمت خود مأیوس نمی کند
«وَ اَهلُ مَعصیَتی لا اُئیِسُهُم مِن رَحمَتی» خداوند گناهکارها را فراموش نکرده و فرموده، هیچ وقت گناهکارها را از رحمت خودم مأیوس نمی کنم.
آدم هر وقت می خواهد با خدا آشتی بکند، می بیند خدا خندان و با آغوش باز او را می پذیرد. میگوید اگر بندگانی که با من قهر کرده اند، می دانستند من چگونه با اشتیاق منتظر آشتی شان هستم از شوق من می مردند.
اینجا ظرافت کلام خداوند خیلی زیباست. همانطور که در اول فرمود، نعمتِ شکر و ذکر مال کسانی است که اهل طاعتند و آنها را با اهل طاعتم، اهل شکرم، اهل ذکرم یاد کرد، در باره گناهکارها نیز فرمود، اهل معصیتم. یعنی گناهکاران هم مال من هستند. خداوند تبارک و تعالی بنده اش را طرد نمیکند. یکی از اسمهای زیبای خداوند در بین هزار اسمش «یا اِلهَ العاصین = ای اله گناهکارها» است.
«اِن تابوا فَاَنَ حَبیبُهُم». اینجا نفرموده اگر معصیتکار آشتی بکند من میبخشم شان. می گوید: معصیتکار اگر توبه بکند، من حبیبش هستم. «حبیب» خیلی کلمهاش قشنگ است. «حبیب» یعنی کسی که خیلی دوستدار است. یعنی معصیتکار تا آشتی و توبه می کند با آغوش گرم من روبرو میشود و من خیلی دوستش دارم. کار دیگری که خداوند با معصیت کارها میکند این است «وَ اِن دَعَو فَاَنَ مُجیبُهُم»، اگر دعا کنند من دعایشان را به اجابت میرسانم. «فَأنا» خودم اجابتشان میکنم. اگر مریض بشوند، خودم طبیب شان هستم.
خداوند چگونه گناهکارها و معصیتکارها را مداوا می کند؟
خداوند در ادامه حدیث قدسی فرمود من طبیب گناهکارانم و آنها را با سختیها، گرفتاری ها و مصیبتهای زندگی مداوا میکنم تا آنها را از گناه و معایب شان پاک کنم.
سختی ها و مشکلات زندگی برای پاک شدنِ ما و پذیرایی خدا از ماست. کسی نگوید: خدایا تو با من قهر کردی؛ چرا اوضاع زندگی من اینطوری میگذرد؟ این واقعاً بیمعرفتی است آدم با خدایی به این مهربانی که حتی بنده های گنهکارش را هم فراموش نمیکند اینگونه حرف بزند.
یکی از مکفرات گناه «غم» است
غم نیز در کنار مصائب و سختی ها، بیماری و فقر جزء مکفرات گناه محسوب می شود.
در مبحث «مبارزه با غم» و «شادی» گفتیم، با داشتنِ چنین خدای مهربانی حقِ غمگین شدن، عصبی شدن، پرخاشگر بودن، حسادت و زودرنجی نداریم. اینجا می خواهیم راجع به نقش غم در پاک شدن گناهان سخن بگوییم.
نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:«اِذا کَثَرَت ذُنوبُ المُؤمِنِ وَ لَم یَکُن لَهُ مِنَ العَمَلِ ما یَکَفِرُها اِبتَلاهُ اللهُ بِالحُزن لِیُکَفِرَها بِهِ عَنه= هر گاه گناهان مؤمن زیاد شود و او را عملى نباشد که آن گناهان را پاک گرداند، خداوند او را به اندوه مبتلا سازد، تا بدان سبب گناهانش را بزداید».
وقتی گناهان یک مؤمن زیاد میشود و عملش آنقدر نیست که بتواند گناهانش را پوشش دهد، یعنی از مؤمنهای فقیر است. بعضی از مؤمنها ثروتمند هستند و عملهای صالح و باقیات الصالحات دارند. مؤمنی که گناهانش زیاد است، خدا به او حزن میدهد که این حزن گناهان او را بپوشاند.
غم های آخرت خیلی خطرناک و طاقت فرسا هستند. خدای مهربان اجازه نمیدهد که بنده مؤمنش به خاطر گناه در آخرت غم بخورد. ترس از آخرت و جهنم برای انسان لازم است، اگر انسان نترسد، معصیت می کند.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود:«ان الهم لیذهب بذنوب المسلم[4]= همانا اندوه گناهان مسلمان را میبرد». حضرت با (اِنَّ) شروع کرده، یعنی شک و تردید نکنید.
«هَم» غیر از غم است. هَم گرفتاریهایی است که تو را میدواند. مثل وقتی که فرزندت مریض است. باید همت بکنی و او را بیمارستان ببری. یا کسی که میخواهد ازدواج بکند، باید دنبال وام برود. به غمهایی که در اثر وظائف سراغ انسان میآید، هَم میگویند. این هم و غم ها گناهان مسلمان را از بین میبرد. پس نگوییم، لعنت بر این دنیا، چه دنیای بدی، من از دنیا بدم میآید. اگر انسان خودش را به بلندای ابدیت نگاه کند، یکی از شیرینترین و آرامبخشترین بخشهای زندگیاش بخشهایی است که انسان دچار مریضی، غم، حرص و جوش برای فرزندان یا عزیزانش میشود. حرص و جوش معقول نه نامعقول.
امام رضا (علیهالسلام) فرمود:«ما أحَدٌ مِن شیعَةِ عَلیٍّ أصبَحَ صَبیحةً أتى بِسیّئةٍ أو ارتَكَبَ ذنباً إلاّ أمسى و قد نالَهُ غَمٌّ حَطَّ عَنهُ سَیِّئَتَهُ، فكیف یَجرِی علَیهِ القَلمُ[5]= هیچ یك از شیعیان على نیست كه روز مرتكب گناهى شود، مگر آن كه شب اندوهى به او رسد كه آن گناه را فرو ریزد؛ پس، چگونه قلم براى نوشتن گناهان چنین كسى به كار افتد؟!». وقتی حضرت میفرماید پس، چگونه قلم برای نوشتن گناه او بکار بیافتد، یعنی دیگر گناهی نیست که قلم بنویسد.
مشکلات تأمین معاش، جزء پاک کنندههای گناهند
پیامبر میفرماید:« ان من الذنوب ذنوباً لا یکفرها الصلاة و لا الصیام و لا الحج و لا العمره یکفرها الهموم فی طلب المعیشة = بعضی گناهانست که نماز و روزه و حج و عمره آنها را پاک نمیکند، فقط گرفتاری در طلب معاش آنها را از بین می برد».
وقتی حضرت این حدیث را فرمودند، همه نگران شدند چه گناهانی است که نماز و روزه نمیتواند آنها را از بین ببرد. نپرسیدند آنها چه گناهانی هستند؛ ولی پرسیدند: چه چیزی آن گناهان را از بین میبرد. همها، زحمتها و غصههایی که یک نفر در طلب روزی حلال متحمل میشود، کاری که یک زن در خانه دارد انجام میدهد، باعث پاک شدن گناهانش میشود. حضرت فرمود:«اِنَّ الله یُبغِضُ شابَ الفارِغ= خدا دشمن میدارد جوان بیکار را».
«اَلهُموم فی طَلَبِ المَعیشَه» غصههایی که آدم برای طلب روزی میخورد، مثلاً کارفرما حرفِ تند می زند؛ یک موقع حرف زور می زند؛ کارِ اضافه میخواهد؛ گاهی مدیر حرف بیمنطقی میزند؛ گاهی همکارها و محیط کار خوب نیست؛ نباید مثل بچه لوس زود کار را رها کرد.
بعضیها تا با این سختی ها در شغل و کارشان روبرو می شوند استعفا میدهند، میخواهند در محیط کارشان آفتاب نباشد، زیر کولر باشند، کار سنگین نباشد. اینها همه به خاطر تنبلی و تن پروری است. حضرت فرمود:«مِفتاحُ کُلِ شَر اَلکَسَلِ وَ الزَجَر= تنبلی و بیحوصلگی کلید همه بدبختیهاست».
کفارات گناه / اهل طاعت/ ذکر/ شکر
[1] - الجواهر السنیه، ص 286.
[2] -سوره ابراهیم/آیه7.
[3] - سوره سبأ/آیه 13.
[4]- میزان الحکمه/ج 4/ ص 1908.
[5] - بحار الأنوار: 68/146/94 .
کلیدواژه ها:
آثار استاد