موسی از همه طاغوتها عبور کرد، اما برطاغوت فرهنگی و رسانه ای نتوانست غلبه کند

حضرت موسی ۴۰ شبانه روز به کوه طور می رود. « و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر= ما با موسی ۳۰ شب وعده ملاقات داشتیم و آن را به ۴۰ شب تمام کردیم». اول قرار بود ۳۰ شبانه روز باشد. به امتش گفت: من سر 30 روز برمی گردم. اما 10 روز دیگر خداوند برای امتحان و غربالگری امت موسوی تمدید کرد. این که ائمه ما می فرمایند« والله تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا= به خدا سوگند غربال می‌شوید، دوباره غربال می‌شوید، دوباره غربال می‌شوید»، یعنی همه باید امتحان پس بدهند.

بعد از 40 روز وقتی حضرت آمدند، دیدند اکثریت امت یک پارچه موحدش، گوساله پرست شده اند. نشان می دهد که هنوز پیروانش نهان را، پاک سازی نکرده اند. سامری شخصیتی بوده که جزء خواص بوده، جزء ایمان آوردندگان به موسی کلیم الله و یک چهره شاخص است. اما از راه موسی خارج می شود و یک گوساله ای را با ترفندی که در روایت دارد، باقیمانده ای از استخوان های نبی خدایی را پیدا کرده بود،‌ یک گوساله ی فلزی که این راه می رود، و صدای گوساله در می آورد و برای مردم خیلی عجیب بود. سامری گفت: این خدای شماست. موسی دید اکثریتی رفته اند و به جای خدا پرستی گوساله پرستی می کنند. آنقدر ناراحت شد که هارون نبی خدا و جانشین خودش را توبیخ کرد. تعداد کمی هم سریعاً در جبهه نبی می آیند. جبهه حق به فرماندهی نبی خدا سامان پیدا می کند. موسی کلیم الله یک مهلت بازگشت و توبه را می دهند. یک عده بر می گردند، اما عده ی دیگر مغرضانه توبه نمی کنند و به فرمان خدا جنگی در می گیرد و امت موسی از این فتنه هم رد می‌شوند.

فتنه ی بعدی این است که شخصیتی به نام «بلعم باعورا» که قوی ترین و مورد اعتمادترین مبلغ دین خدا از نگاه حضرت موسی بود و وقتی قرار شد کافران کنعان و فلسطین را که سرسخت ترین کافران زمانه بودند، به دین خدا دعوت کنند، حضرت موسی بلعم باعورا را فرستاد، آنها عناد و استکبار نشان دادند. از جانب خداوند رحمان فرمان آمد که جبهه حق برای فتح کنعان یا فلسطین حرکت کنند. در مسیری که حضرت موسی دارد می آید، پروژه نفوذ آغاز می شود.

سردمداران و کافران کنعان و فلسطین سروقت باعورا آمدند و گفتند: هر چه می خواهی از پول و ثروت به تو می دهیم.

توجه کنیم که تمام این تیپ های شخصیتی، معادل روز دارند. اینها پروژه های نفوذ دشمن در قرآن هستند، با نگاه مهدویت. بلعم باعورا استقامت نشان داد و گفت: من دین خدا و نبی خدا را نمی فروشم.

اما دقت کنید! همان چیزی که ما و خیلی از خواص ما در انقلاب از این ناحیه ضربه خوردند. یعنی پروژه ی نفوذ را از خانواده و فرزندان و همسر و آقازاده های او آغاز کردند. دیدند حریف خودش نمی شوند. رفتند دنیا و پول را به پای همسر و فرزندانش ریختند. اینها آمدند از دل خانواده، او را تحت فشار قرار دادند. او در مقابل عواطف خانوادگی نتوانست مقاومت بکند. تحت نفوذ آنها فکر و منش او عوض شد و کار به جایی رسید که  می خواست از مقام مستجاب الدعوه بودن خود، برای نفرین به نبی خدا و سپاه او که به سمت کنعان و فلسطین می آمدند، استفاده کند.

سوار مرکبش شد و قرار شد برود روی یک بلندی. اما در میانه راه، مرکبش دیگر راه نرفت. آمد هر چه این مرکب را زد، مرکبش راه نرفت و به اذن الله به صدا درآمد و گفت: تو می خواهی نبی خدا را نفرین کنی و خدا نفرین تو را در حق نبی و فرستاده ی خودش اجابت کند؟ بلعم باعورا آنقدر عصبانی شد و تکبر پنهانش را آشکار کرد که این مرکب  زبان بسته را زد و کشت. می گویند یکی از حیواناتی که بهشتی می شود، همین مرکب بلعم باعوراست که یک حرف حقی را بر زبان راند و به خاطر همان حرف حق کشته شد. آمد و در جایی که خواست نفرین بکند، یک مرتبه زبان او لال شد. اما باز هم از رو نرفت و به دشمنی با حجت خدا ادامه داد و با زبان لالی یا با نوشتن یا با ایماء و اشاره گفت: اصلی ترین نقطه ی ضعف سپاه موسی نقطه ی ضعف غریزه ی جنسی است. شما زیباترین و دلرباترین زنان و دختران تان را آموزش بدهید در جلوه فروشی، رقاصی و دلربایی. اینها را به عنوان زنان و دخترکان دست فروش سر راه سپاه موسی بفرستید.

سپاه برگزیده ای که فرعون را پشت سر گذاشته، هامان را پشت سر گذاشته، سامری را پشت سر گذاشته، طاغوت اقتصادی، طاغوت رسانه ای، طاغوت سیاسی را پشت سر گذاشته. جالب این است که همه پیروان موسی از برگزیدگان و امتحان پس داده ها هستند، اما مواجه شدند با جمعی از دخترکان و زنان زیبارویی که به عنوان دست فروش می آیند و هنر جلوه فروشی هم دارند و هدف اصلی شان دلربایی است. کار به جایی رسید که رئیس قبیله ی «شمعون» دست یکی از این زنان را گرفت و آمد مقابل موسی و گفت: گمان می کنم که بگویی ارتباط با او حرام است. اگر این را هم بگویی، من از ارتباط با او و وصال او نخواهم گذشت. دست او را گرفت و جلوی چشم همه سپاه رفت داخل خیمه. از همین جا اضمحلال لشکر و سپاه پرقوت موسوی آغاز شد. در روایات دارد از طریق همین زنان و دختران بیماری واگیردار وبا و طاعون را وارد کردند و 90 هزار نفر در امت موسوی از این سپاه قتل عام شدند. امت موسی در یک قتل عام خاموش، همه عزت خود را باخت به غریزه ی جنسی. چون مدیریت غریزه جنسی و شهوت جنسی را بلد نبودند. این می شود شبیخون فرهنگی دشمن. رسانه هایی که در فضاهای مجازی، در اینترنت حضور دارند، در حقیقت جنگ سایبری می کنند. برای همین بود که مقام معظم رهبری فرمودند: «اگر رهبر نبودم، مدیریت فضای سایبری و فضای مجازی را عهده دار می شدم». این یعنی یک انقلابی در دل انقلاب. این تعابیر عجیبی که دارند.  بخاطر نوع تلقی است که از معارف قرآنی دارند.

دارد از دور صدای جرسی می آید           مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

منجی ما به خداوند قسم آمدنی است         یوسف گمشده ی اهل حرم آمدنی است