www.montazer.ir
جمعه 29 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 885
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 236 ، 92/08/16

خانواده آسمانی،جلسه 236 ، 92/08/16

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

عرض کردیم: اعضای وابسته به خانواده آسمانی باید با هم صادق باشند هم در کلام و هم در رفتار. در این قسمت از حدیث امام رضا «علیه السلام»، ایشان از شیعیان خواسته اند که با هم صادق باشند. در این زمینه قواعدی را ذکر می کنیم که بسیار مهم است و درک آنها انسان را در ارتباطاتش با سایر افراد حتی غیر مسلمان قوی می کند و کار را برای او راحت می کند. خداوند ابتدا نور محمد «صلی الله علیه و آله» که مثل اعلی است، را خلق می کند که کاملترین مخلوق و نزدیکترین و شبیه ترین آنها به خداست بعد از اشتراک سلول تخمک و اسپرم و تشکیل نطفه، رشد آن به مرحله ای می رسد که آمادگی پذیرش نفخه الهی را پیدا می کند.

«نفخه» که به همه جنین ها تعلق می گیرد یک حقیقت فوق مجرد واحد است. بنابراین موجودی که به همه انسانها تعلق می یابد ماده نبوده فلذا قابل تقسیم نمی باشد، حد و مرز نداشته و در ظرف نمی گنجد و برای همین با ماده یا بدن نمی تواند رابطه ظرف و مظروف داشته باشد. روح نه داخل بدن و نه خارج آن است بلکه روح و نفس، بدن را به استخدام خود گرفته اند. رابطه مجرد و ماده از نوع تعلق می باشد. الله هم با مخلوقاتش چنین رابطه ای دارد، به قول علی «علیه السلام»: «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه...» داخل همه اشیاء است ولی نه به صورت ممزوج شدن؛ و همه خلقت را اسماء الهی فرا گرفته اند: «... و باسمائک التی ملأت ارکان کلّ شی» خداوند در همه خلقت حضور دارد بدون اینکه مزج و ترکیب گردد. وقتی قند در آب حل می شود در واقع با آن ترکیب شده و به طور طبیعی نمی توان آن ها را از هم جدا کرد. مجرد ماده را به استخدام در می آورد و ماده، خودش جلوه ای از مجرد است یعنی حقیقت واحدی است که دائماً به صورتهای مختلف اعم از مجرد و مادی ظهور می کند که هستی و وجود مطلق و بی نهایت است که یکسره در حال تجلی است؛ «کلّ یوم هو فی شأن». «هو» ذاتی است که همواره به صورتهای مختلف جلوه می کند. استادی که سخن می گوید و قصد رشد شاگرد و حضور در نفس او را دارد، از مقام فوق عقلانی جلوه می کند بدون ترک آن مقام، اول به مقام عقل رسانده و مطلب را تعقل می کند سپس آن را خیال نموده و بعد از آن به صوت یعنی ماده تبدیل می نماید. به همین ترتیب است که استاد ماده خلق می کند. شاگرد نیز صوت (ماده) را دریافت و به خیال رسانده و پس از تخیل، آن را تعقل کرده و به معنا (کاملاً مجرد) تبدیل کرده و اگر از طهارت روح برخوردار باشد تبدیل به فوق عقل می کند.

وقتی یک انگشتر را در نظر می گیرید، تصویر آن را تخیل کرده و در حافظه تان ضبط می کنید وقتی مجدداً آن را می بینید با تصویر ذهنی خود مقایسه کرده و تأیید می کنید همان است. تصویری که از انگشتر در ذهن ماست مادی نیست. در واقع انسان قابلیت تبدیل مجرد به ماده و ماده به مجرد را دارد. در حقیقت کار خدا را انجام می دهد. بدین ترتیب هر بنده ای می تواند مجرد را به ماده و ماده را به مجرد تبدیل کند اینجاست که انسان به سجده می افتد. «من عرفه نفسه فقد عرف ربّه» در جریان جلوه استاد چیزی از او کم نمی شود ولی بخشی از ماده ای که تولید شده توسط شاگردان جذب و تبدیل به مجرد می گردد و بقیه آن در فضا منتشر می شود. البته به نحوی به استاد هم اضافه می شود انتقال معارف به دیگران ظرفیت جدیدی در استاد ایجاد می کند که معارف را از الله دریافت می کند. مانند هزینه کردن پول که هر چه انسان بیشتر مصرف کند خدا برایش جایگزین کرده و افزایش می دهد و البته آنچه که به شاگردان اضافه می شود .

درباره خود حقیقی شان است نه اینکه اضافه وزن پیدا کنند. انسان هرقدر معرفت کسب می کند به الله و شرایط آخرت شبیه تر و نزدیکتر می شود. وقتی استاد سخن می گوید مطلب به طور مساوی به شاگردان می رسد نه اینکه بین آنها تقسیم گردد. وقتی ما به زیارت امام رضا «علیه السلام» می رویم از حیث اینکه ارتباط مجردانه است حدّ و مرز ندارد هزاران نفر بلکه میلیونها نفر در زمان واحد می توانند با حضرت رابطه برقرار کنند. علت اینکه کثرت ماده در این امر اثر ندارد این است که نفس تعدد نداشته و یک حقیقت واحد است و وحدت نفس، وحدت عددی نیست و یک روح واحد به بدن های مختلف تعلق یافته و هر کدام ویژگی های ژنتیکی و تربیتی خاص خودشان را دارند.

همین وحدت نفس است که سبب می شود ما هر کاری که در مورد دیگران انجام می دهیم در واقع در حق خودمان کرده باشیم: «إن أحسنتم، أحسنتم لأنفسکم وَ إن أسأتم فَلها» برای همین است که هر کس در گرو اعمالش است: «کلّ نفس بما کسبت رهینه» اینگونه ما با شناخت انسان به شناخت معارف الهی و آیات قرآن می رسیم. نفس دائماً در حال دریافت است و همه چیز روی آن اثرگذار هستند. مثلاً آقایی نقل می کرد در مسیر رفتن به خدمت ولی خدایی، یخچال فریزرها را هم برای خریدن بررسی می کرده، زمانی که خدمت ایشان می رسد ولی خدا به او می گوید: شبیه یخچال شده است! یا مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله) به کسی که قبل از درک محضر وی خانمی را نگاه کرده بود می گوید: شکل خانم شده است! ورودی های حسی و خیالی حرام در نفس اثرگذار بوده و اندیشه های حرام مانند حسد، کینه، زودرنجی، بدخواهی و غیبت و ... نفس را شکل می دهد. صادرات و واردات نفس، در آن ذخیره می شود. نفس به قدری حساس است که گاهی قرآن خواندن هم روی آن اثر منفی دارد فلذا نباید بخواند.

زمانی که به کسی بدی می کنیم از آنجا که تولید کننده آن هستیم اول خودمان درگیر شده ایم. بزرگان وقتی از کسی بدی می دیدند مقابله نمی کردند زیرا معتقد بودند جزای او همان آلودگی نفسش است. اینکه انسان به کسی بدی مثل غیبت بکند نهایت حماقت است که فکر کند به او آسیب زده و خودش بری مانده است. کسی که عاجز است مجبور است غیبت کرده و خودش را آلوده کند. پس ما نمی توانیم سر کسی کلاه گذاشته، دروغ بگوییم و او را برنجانیم چون در حقیقت خودمان را آلوده کرده و در حق خودمان ظلم کرده ایم زیرا او خودِ ماست «هوانت».

دیگران برای ما حریف تمرینی هستند. خداوند خودش هم به نوعی حریف تمرینی ما می شود: «من ذاالذی یقرض الله قرضاً حسنا...»؟ خداوند ما را ترغیب به قرض دادن می کند و شرایطی فراهم می کند که بخل، حسادت، بدبینی و ... در ما تحریک شود و نحوه واکنش ما را بسنجد. ما اصلاً با آدمها زندگی نمی کنیم بلکه با خدا زندگی می نماییم. در باشگاه در ورزشهای رزمی استاد با دو پایش روی شکم شاگرد پریده و شروع به زدن می کند و اینها از روی محبت و رأفت استاد است تا شاگرد شبیه او شود. گاهی هم شاگردان را مقابل هم قرار می دهد تا تمرین کرده و تقویت گردند. بعضی ها حریفهای تمرینی ای را که خدا برای آنها قرار داده از زندگی شان حذف می کنند. کسی حق ندارد ابتدائاً چنین اقدامی کند مگر مواردی که مثلاً زن اصرار به طلاق می کند و مرد همه راهها را رفته و مقاومت می کند ولی همچنان زن پا فشاری می کند، غیر از این فرار کردن است. کسی هم که فرار کند خدا حریف تمرینیِ دیگری برایش قرار می دهد تا بالأخره با دریافت اسمهای الله و تخلق به اخلاق الهی به او شبیه و نزدیک شود. شاگردی که قوی است درسهای مدرسه برای او کافی نبوده، شبها و حتی جمعه ها استاد و مربی برای او کلاسهای ویژه گذاشته تا رشد کند و قوی تر شود. انسان تا وقتی که در حال زد و خورد با حریف است رشد می کند.

کسی که سر دیگران کلاه می گذارد در حقیقت کلاه خودش را برداشته و بر سر طرف مقابلش می گذارد. نفس تعداد و وحدت عددی ندارد بلکه یکی است و بدنها باعث تعدد و جدایی شده اند. انسان باید نهایت عشقش را به پای مردم بریزد زیرا همگی فرزندان پیامبر «صلی الله علیه و آله» بوده و این کار در واقع عشق ورزی به ایشان و الله است. تمام این عشقها در وجود انسان ذخیره می شود.

ممکن است به کسی خوبی کنیم ولی او خوب تلقی نکند و متنفر شود ولی ما باید وظیفه مان را انجام دهیم. مثلاً والدین و مربی و استاد و برخی دوستان به فرزند و شاگرد خوبی هایی می کنند که ممکن است شاگرد نفهمد و فکر کند به او بدی می کنند. روز عاشورا امام حسین «علیه السلام» و یاران شان ذره ای کینه از طرف مقابل نداشته بلکه آنها را خیرخواهانه نصیحت می کردند و تا لحظه آخر سعی کردند آنها را بهشتی کنند. یزید به امام سجاد «علیه السلام» گفت: پشیمان است و قصد توبه دارد و حضرت راه را برای او نبست. اما از آنجا که «کلّ نفس بما کسبت رهینه» یزید در گرو اعمالش بود و قادر به توبه نبود، نتوانست بالاخره دو رکعت نمازی را که حضرت فرموده بودند را بجا بیاورد. ما همگی یکی هستیم و قالبها متفاوت است و اگر بین ملیتها و نژادهایی دیگر تفرقه بیندازیم از صدق فاصله گرفته ایم. رنگ پوست، چگونگی چهره و نوع ملیت و ... مهم نیست بلکه آنچه مهم است اینکه ما از جنس محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» هستیم. فقر و ثروت، زیبایی و زشتی، و سایر ویژگی ها ظرفی برای امتحان ماست. امام سجاد «علیه السلام» می فرمایند: خدایا به نداده هایت به اندازه چیزهایی که داده ای شکر می کنم. انسان به لحاظ رعایت حقوق باید از فرزندان، والدین و نزدیکان شروع کند ولی به لحاظ حسی و رفتاری باید فرزندان دیگران را، فرزند خود، بلکه خودش بداند؛ «هو انت» ولی متأسفانه مردم گرفتار مشتی عقاید پوچ حیوانی هستند. بسیاری از اموری که ما گرفتارش می شویم خیالی است؛

از خیالی جنگشان و صلح شان                                  از خیالی نام شان و ننگ شان

باید ملاکمان را مشخص کنیم تا رابطه مان با ناس و الله تنظیم کنیم. ما تا روابطمان را براساس اعضای خانواده آسمانی اصلاح نکنیم پرواز پیدا نخواهیم کرد. کسی که ظلم می کند یا به ظلم دیگران راضی است مانند کسی است که در کربلا فرزندان امام حسین «علیه السلام» را تکه تکه کرد. مگر بریدن سر بچه ها در سوریه با بریدن سر فرزندان امام حسین «علیه السلام»، در نزد خدا و حضرت سیدالشهدا «علیه السلام» فرق می کند؟ باید برای هر دو ناراحت شویم. امام باقر «علیه السلام» می فرمایند: اگر مردم داستان روز اول خلقت را می دانستند با هم اختلاف نمی کردند. همه ما واقعاً یک حقیقت هستیم.

اینهمه عکس می و رنگ مخالف که نمود                                  یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

مدیرانی که زیرمجموعه شان را مورد ظلم قرار می دهند یکی بودن را نمی فهمند. امام رضا «علیه السلام» خطاب به حضرت عبدالعظیم «علیه السلام» می فرمایند: «دوستان مرا از جانب من سلام برسان و به آنها بگو در دلهای خود راهی برای شیطان باز نکرده و اوقات خود را به دشمنی به یکدیگر مشغول نسازند...» حتماً حداقل زندگینامه مراجع را یک دور بخوانید والله شبیه ترین افراد به معصومین «علیهم السلام»، مراجع تقلید، عرفا و اولیای الهی هستند. مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی پسری داشتند که اگر زنده می ماند جانشین ایشان می شد. اما متأسفانه فرد نادانی را تحریک به قتل و بریدن سر ایشان می کنند که البته او را دستگیر می کنند.

سید ابوالحسن به او می فرماید: اگر اینجا بمانی طرفدارانم تو را می کشند این پول را بگیر به ایران بگریز و برای خودت تشکیل زندگی بده. کسی می گفت: در مسیر تا رسیدن به منزل در گوش او به او و خانواده اش دشنام دادم به در منزل که رسیدیم گفت: زن و بچه من چه گناهی کرده اند؟ آن شخص به شدت شرمنده شده بود. متأسفانه ما خیلی خشن هستیم که اگر آنها را از خود نزداییم شب اول قبر، فرشته ها آن قدر روی ما کار می کنند تا از نفس ما آنها را جدا کنند. از سلمان پرسیدند: دُم سگ بهتر است یا ریش تو؟ پاسخ می دهد: هر کدام که از صراط عبور کند. پیامبر «صلی الله علیه و آله» به حدی مورد اهانت قرار می گیرند که شکمبه گوسفند بر سرش می ریختند، وقتی شخص مذکور یک روز حاضر نشده و این اتفاق نیفتاد حضرت سراغ ایشان را گرفته و متوجه شدند که بیمار است و به عیادت او رفتند. مشاهده می کنیم که حضرت عقده و کینه به دل نگرفتند. امروز اگر ما کینه های مقدسی داریم به خاطر عشق به معشوقمان است نه خود و فرزندمان. حضرت وقتی موفق به فتح مکه شدند یکی از سربازان حضرت اعلام کرد امروز روز انتقام است؛ «الیوم یوم المنقمه» ولی حضرت فرمودند: نه، امروز روز رحمت است؛ «الیوم یوم المرحمه» ابوسفیان رهبر کفر است اما پیامبر «صلی الله علیه و آله» به او و کسانی که به منزل او پناهنده می شوند امنیت می دهد: «هرکس به خانه ابوسفیان برود در امان است». ما باید ملاکهای روابط خود و دیگران را بفهمیم تا بعدها بتوانیم چگونگی رابطه با خانواده آسمانی را درک کنیم.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed