مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
انسانها به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول کسانی هستند که در حزب خدا قرار دارند و ولایت و سرپرستی خودشان را با اختیار به خدا میسپارند؛ دسته دوم در حزب شیطان، یعنی در حزب دشمن خدا قرار میگیرند و ولایت و سرپرستی خودشان را به شیطان میسپارند.
گاهی انسانها برای خودشان دستهبندیها و گروهبندیها، جامعههای فرضی، حزب و جناح درست میکنند و طبق فرموده خداوند «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ= هر دسته و گروهی به آن چیزی که خودشان دارند دلشاد هستند». بسیاری از این تقسیمبندیها موهومند و حقیقتاً ارزشی ندارند. اما خداوند به عنوان خالق انسانها و جهان، با یک روش حقیقی انسانها را گروه بندی میکند.
چون ما در مسیر دنیا به سمت پروردگارمان در حرکت هستیم. «أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى[1] = و اینكه پایان [كار] به سوى پروردگار توست»؛ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ[2] = ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم»، پس به سمت آخرت و ابدیت پیش میرویم و در این حرکت، با یک تضاد درونی بین قوایی که ما را به سمت زمین و ارزشهای زمینی و حیوانی میکشاند، از یک سو؛ و از سوی دیگر، قوایی که ما را به سمت هدف خلقتمان و اصل آسمانی و الهی ما میکشاند، روبرو هستیم. غیر از این هم امکان ندارد ما به رشد و سعادت برسیم. چون انسان موجودی مختار است، پس با اختیار باید حرکت به سمتِ هدفِ خلقتش را انتخاب کند. یعنی باید بین خوبیها و بدیها، بین وسوسهها و الهامات، بین کفر و ایمان مختار باشد و خودش آگاهانه انتخاب کند. قرآن میفرماید:«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً[3]= ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس ». به دلیل این که ما با اختیار این مسیر را طی میکنیم، بین دو راهی همیشه قرار خواهیم گرفت. همیشه پیشنهادهای مختلفی به ما میشود و ما باید از بین این پیشنهادها آنهایی را بپذیریم که با حیثیت انسانی ما و ضرورت تحصیل قلب سلیم در حرکت به سمت آخرت و ابدیت سازگاری داشته باشد.
آدمها وقتی به درون خودشان مراجعه میکنند، با خصوصیاتی که از هر دو دسته میدانند، متوجه میشوند که الان در حزب شیطان قرار دارند یا در حزب خدا؛ از دوستان خدا هستند یا از دوستان شیطان؟ هر کدام از این دو دسته و دو حزب، مسیرشان مشخص است. آنهایی که خودشان را به خدا میسپارند و خود را تحت مجموعه ولایتی الله قرار میدهند، اینها از سختی و تاریکی به سوی آسایش و نور و به سمت هدف خلقت شان در حرکت هستند:«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ».
اما کسانی که دوستان شیطان هستند و در حزب شیطان هستند و از شیطان تبعیت میکنند:«وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» از آن نور اولیه و نور فطرتی که دارند کم کم خارج میشوند و باطن انسانیشان را از دست میدهند و تبدیل به حیوان و در زمره شیاطین محشور میشوند. این تقسیمبندی حقیقی است و واقعاً همه انسانها در یکی از این دو حزب قرار دارند.
در دعای روز سهشنبه میخوانیم:«اللهم اجعلنی من جندک؛ اللهم اجعلنی من حزبک؛ اللهم اجعلنی من اولیائک = خدایا من را از سربازان خودت از حزب خودت و از دوستان خودت قرار بده». کسانی که عضو مجموعه ولایتی الله هستند، در این مجموعه ثبت نام میکنند و به ارزشهای این حزب حقیقی پایبند هستند و مسیرشان به سمت کمال آرامش، شادی و رشد است. مثل دانش آموزان خوبی که از اول تصمیم میگیرند به حرف معلم گوش بکنند و از استاد اطاعت بکنند تا بالا بروند. ولی دانش آموزانی هم وجود دارند که اساساً تصمیم به درس خواندن ندارند. مسیر اینها به سمت دور شدن و جهل و انحراف و بزهکاری و اخراج از مدرسه و آینده تیره و تاریک است. هر دو هم با اختیار این مسیر را انتخاب میکنند.
عضویت در هر کدام از این دو مجموعه، احساسات، حالات، قابلیتها و تواناییهای ویژهای را برای اعضای آن به ارمغان میآورد. در مجموعه ولایتی الله، حرکت از محدودیت و ضعف به سمت روشنایی، نور، قدرت، آرامش و شادی است. در حزب شیطان حرکت رو به ضعف و ترس و دلهره و ناامیدی و اضطراب است. همیشه اینها دو مسیر متضاد دارند. خداوند و فرشتهها دائماً به ما امید، نشاط، شادابی، آرامش، قدرت، ارزشهای انسانی را تلقین و الهام میکنند. شیطان هم در مقابل خدا و فرشتهها به ما ترس، ناامیدی، غم و اضطراب را تلقین میکنند.
کسانی که تصمیم ندارند آدم باشند؛ آدمهایی که تصمیم ندارند مسیر انسانیت را طی بکنند؛ مسیر هدف خلقت شان را طی بکنند؛ اصلاً کاری با هدف خلقت شان برای اینکه چرا به دنیا آمده اند و هدف از خلقت آنها چه بوده ندارند. اینها مقصد و هدف و الهشان را نشناختند؛ اینها اساساً خودشان ذاتاً خود به خود عضو حزب شیطان قرار میگیرند و شیطان از اینها استفاده میکند و خیلی راحت اینها را فریب میدهد. اما انسانهایی که خیال دارند واقعاً انسان باشند؛ میخواهند مسیر خدا را طی بکنند؛ میخواهند به سمت ابدیت و معشوق خودشان حرکت بکنند، مورد حمله شیطان قرار میگیرند.
همین که تصمیم میگیری آدم خوبی باشی، حملات شیطان شروع میشود
مورد حمله شیطان قرار گرفتن، فقط مخصوص آدمهای بد نیست. خود خدا در قرآن میفرماید، شیطان روی صراط مستقیم به شما حمله میکند. یعنی زمانی که تصمیم میگیری، آدم خوبی باشی، انواع وسوسهها شروع میشود.
خیلیها وقتی به ما مراجعه میکنند و میگویند که ما قبل از اینکه توبه کنیم، خیلی گناه میکردیم؛ گناهان مختلفی انجام میدادیم. آن موقع اینقدر دغدغه فکری نداشتیم. اما از وقتی که تصمیم گرفتیم آدم خوبی باشیم و راه خدا را برویم؛ وسوسهها و دلشورههای ما بیشتر شده است. این آغاز راه است و درست هم است، یعنی ما در صراط مستقیم مورد حملات چهارگانه شیطان قرار میگیریم. چرا؟ چون به این حملهها احتیاج داریم. چون خداوند که کمال مطلق و علم مطلق، حیات مطلق، اراده مطلق، قدرت مطلق و بهجت و سرور مطلق است، ما را آفریده و میخواهد مثلِ خود او شویم و در این مسیری که میخواهیم مَثَل او شویم، دورهای دارد. آن دوره این است که شیطان در این مسیر قرار گرفته و از هر طرف به ما حمله ور میشود.
منظور از حملات چهارگانه شیطان چیست؟
قبلاً گفتیم که شیطان چهار حمله (حمله از جلو، عقب، راست و چپ) دارد که در این حملات چیزهایی را به ما تحمیل و آفت هایی را به ما منتقل می کند.
«حمله از جلو» یعنی حمله از آینده، چون جلوی ما آینده ماست، آنچه که قرار است بیاید و اتفاق بیفتد، جلوی ما قرار دارد. «حمله از عقب»، حمله از گذشته ماست. گذشته پشت ما قرار دارد و ما آن را پشت سر گذاشته ایم. این حمله از عقب میشود آنچه که مربوط به گذشته است.
«حمله چپ» گناهان است. پیشنهاد میکند که به سوی آلودگیها، انحرافات، کج فکریها و گناهان برویم. حمله شیطان از این سمت شروع میشود. رعایت نکردن اندازهها و حدودی که خداوند به ما میگوید، مقاومت در مقابل حق و ناسازگاری با حق، از حملات سمت چپ شیطان است.
زمانی که شیطان میبیند ما مقاومت میکنیم و واقعاً میخواهیم به سمت خداوند تبارک و تعالی برویم و نمیتواند با پیشنهاد گناهان حریف ما بشود، اینجاست که لباس مقدس میپوشد. یعنی دیگر از دریچه مخالفت برنمیآید و تو را آرام میگذارد. سپس لباسی که تو میخواهی و علاقمندش هستی، میپوشد و فکرهایی که دوست داری به تو میگوید و یک جریان موازی با ذهن و دل شما ایجاد میکند در واقع در مسیری مقدس از طریق دین و مقدسات به ما ضربه میزند. وقتی شما دشمنت را بشناسی، میتوانی رابطهات را با او تنظیم کنی. یعنی بگویی من با این شخص ارتباط ندارم و اگر بخواهد با من بجنگد با او میجنگم. اما اگر کسی آمد گفت: من دوست شما هستم و رابطه دوستی با شما برقرار کرد و شما اعتمادت به او جلب شد. کاملاً حریم خودت را باز میگذاری و او راحتتر میتواند به شما ضربه بزند. چون همرنگ خود شما شده است.
در حمله از سمت راست شیطان همیشه حملههایش با صورتهای مقدس است. با صورتهای پسندیده و موجه و مقدس به انسان حمله میکند. در طول تاریخ اسلام اگر دقت کرده باشید، بیشترین ضربهها را به اسلام پیغمبر و معصومین، کسانی زدند که با لباس کفر و دشمنی جلو نیامدند، بلکه با لباسهای مقدس و با حرفهای قشنگ و با عنوانی قشنگ جلو آمدند.
در تاریخ صدر اسلام، بعد از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ما سه تا جنگ داریم، کسانی که با امیرالمؤمنین میجنگند، کسانی نیستند که ادعا کنند، ما کافر و دشمن پیغمبر و دشمن دین خدا هستیم. در جنگ جمل یاران پیغمبر هستند که در مقابل امام معصوم صفآرایی کردند. در جنگ صفین معاویه با حیلهی قرآن سر نیزه کردن، یعنی با صورت مقدس به جنگ امیرالمؤمنین میآید. اینجاست که افراد ابله و جاهل فریب میخورند و باعث شکست امیرالمؤمنین میشوند.
در جنگ سوم یعنی جنگ نهروان، تمام کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قرار دارند، کسانی هستند که روزها روزه هستند و شبها به نماز شب میایستند. همه صورتهای مقدس، ولی در هر سه جنگ، چهره مقدس ولی باطل هستند. شیطان وقتی دید که نمی تواند از حمله سمت چپ و با چهره گناه و فساد و کفر به جنگ امیرالمؤمنین بیاید، چون شکست میخورد، حمله سمت راست را انتخاب کرد.
«آینده ی مشکوک و احتمالی» و «آینده ی قطعی» چیست؟
انسان در مسیر زندگی اش دو آینده دارد. آینده ی «مشکوک و احتمالی» و آینده ی «قطعی».
آینده مشکوک و احتمالی، عبارت است از عمر دنیا. یعنی ما از این لحظهای که اینجا هستیم، احتمالاً و شاید چند ثانیه، چند دقیقه، چند ساعت، چند روز، چند هفته و چند ماه و چند سال زنده باشیم. نمیدانیم چقدر است. اما همه جور احتمالی هست. اگر به این فرمایش نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) توجه کنیم که فرمود متوسط عمر امت من 60 سال است، در این صورت بسیاری از ما یک سوم، دو سوم و بلکه بیشتر عمرمان را طی کردهایم و کمی از آن مانده، ساعتها و روزها و سالهای محدودی باقیمانده. این آینده را آینده مشکوک میگویند.
آیندهی دیگر ما، «آینده قطعی» که مشکوک نبوده و یک آینده مسلم و قطعی است. این آینده از وفات ما شروع میشود. حتماً وفات سراغ مان میآید. «أَیْنَما تَكُونُوا یُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ[4]= هر كجا باشید شما را مرگ درمىیابد». یقیناً شکی هم در آن نیست. هیچ انسانی نیست که در آن مقوله شک بکند. هر جا باشید این تولد به سراغ شما خواهد آمد. چون ماهیت ما ماهیت جنینی است. ما در رحم دنیا قرار داریم. مثل هر جنینی که در رحم مادر هست و یک زمانی از رحم مادر متولد میشود؛ ما هم همینطور، زمانی از رحم دنیا خارج میشویم که با وفات شروع می شود و وارد عالم برزخ می شویم. مدتی را در برزخ هستیم تا قیامت 50 هزار ساله. بعد از قیامت هم که دوران حیات ابدی ما شروع می شود و تا وقتی که خدا خدایی بکند، ما زنده هستیم و به عنوان وجه خدا و به عنوان نفخه خدا زندگی خواهیم کرد. مرگی هم برای هیچ کس وجود ندارد. این آینده قطعی است.
عامل مهم و حیاتی در آینده قطعی، یعنی زندگی آخرتی ما، شادی و آرامش است. دل مضطرب و ناآرام نه میتواند دنیای خوب و نه آخرت خوبی بسازد. با افسردگی، پژمردگی، غم، غصه و دلمردگی، آدم انگیزهای برای ساختن دنیای خوب ندارد. در نظام برزخی و ملکوتی هم گرفتار عذاب قبر و گرفتاریهای آنجا میشود. به خاطر این که به آنجا بد متولد شده، چون گفتیم ما در بهشت و نظام برزخی، به قلب سالم احتیاج داریم. قلبی که مضطرب و همیشه غمگین است، سالم نیست. این نکته خیلی خیلی مهم است و اتفاقاً میزان شادی و آرامش و نشاط و قدرت ما در بهرهبرداری از بهشت و بالاتر از بهشت دقیقاً بسته به این است که در دنیا چقدر شادی و نشاط داریم. آدمی که اینجا عصبی، پرخاشگر، بددهان، حسود، بداخلاق و بدجنس است، نمی تواند تولد سالم به بهشت داشته باشد.
عامل مشترک تمام حمله های ۴ گانه شیطان «غم» است
عوامل و ابزار اصلی، حیاتی و کلیدی حرکت ما به سوی ابدیت، نشاط، امید و آرامش است. عامل مشترک در حملات چهارگانه ی شیطان، ایجاد اندوه و غم در انسان است تا بدین وسیله او را از پیمودن مسیر ابدیت منحرف سازد.
هر وقت فکری به سراغ ما آمد، باید مؤلفههای شیطانی بودن یا الهی بودن آن را بشناسیم. در تمام ارتباطها، انتخابها و چینشهای فکر و برنامهریزیها برای آینده، اگر فکری آمد که مؤلفههای غم، ترس، ناامیدی و احساس ضعف و ناتوانی را داشت، این افکار هیچ کدام مال ما نیست، بلکه حملهای است از طرف شیطان. شیطان در این مسابقه، لشکریانش را که غم، ترس، ناامیدی، ناتوانی است میآورد و در مقابل شما قرار میدهد. اگر شما توانستید در مقابل این لشکر ایستادگی کنید و درست نقطه مقابل غم را انتخاب کنید و بروید سراغ شادی، قدرت، امید و نشاط، جنگ را میبرید و روزبه روز رشد میکنید.
اما افرادی که دلهای غم پرور دارند، یعنی افرادی که شخصیتاً علاقه به غم خوردن و غصه خوردن دارند و اصلاً با غم انس دارند؛ همیشه دوست دارند بترسند؛ همیشه دوست دارند یک چیزی را زیر سؤال ببرند؛ همیشه دوست دارند شک و تردید داشته باشند. به شیطان پاسخ مثبت میدهند و در نتیجه، آینده مشکوک و آینده قطعی خودشان را خراب میکنند. اما اگر با سلاح امید، یقین و بینش عمیق، به جنگ با حملات شیطان برویم، پیروز میشویم.
شیطان این موضوع را خوب میداند و اساساً علت اینکه از جلو، عقب، راست و چپ حمله میکند، این است که بتواند در حرکت مان به سمت زندگی دنیایی و آخرتی زیبا، شک، تردید و دودلی، تزلزل، ناامیدی، غم، افسردگی و ترس ایجاد کند و با این کار قدم ما را سست کند. او در درون شما این فکر را تولید میکند که نتوانید قدم بردارید. برای ساخت آخرت هم اگر بخواهیم تردید بکنیم، شک داشته باشیم و ناامید باشیم، نمی توانیم آینده را بسازیم.
شیطان/ حملات چهارگانه
[1] - نجم/ 42.
[2] - بقره/156.
[3] - انسان/3.
[4] - نساء/78.
کلیدواژه ها:
آثار استاد