www.montazer.ir
یک‌شنبه 22 سپتامبر 2024
شناسه مطلب: 853
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
خانواده آسمانی، جلسه 225، 92/07/04

خانواده آسمانی، جلسه 225، 92/07/04

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

دو مورد از کفارات را توضیح دادیم که عبارت بودند از: «مصائب» و «بیماری‌ها». سومین کفاره «حزن» است یعنی غم‌هایی که به طور طبیعی در مسیر زندگی انسان قرار دارد زیرا جهان، عالم تضادهاست. خیلی از امور انسان را محزون می‌کنند که انسان در آن‌ها نقشی ندارد. والدین، اقوام، محل زندگی، تا حدی شرایط اقتصادی و سبک زندگی و ... را ما انتخاب نکرده‌ایم و به عبارتی مشاعی است.

عوامل طبیعی و اجتماعی و حوادث، و ... از دست ما خارج هستند که گرفتاری‌هایی برای انسان فراهم می‌کنند و ما را محزون می‌نمایند. حزن گناهان انسان را پاک و او را سبک می‌کند. این لطف خداست که انسان را در دنیا پاک کرده تا کارش به برزخ و قیامت نکشد. خداوند سیستم تضاد را در دنیا برای کمال انسان و تخلق به اخلاق الهی قرار داده است. خداوند در قرآن تصریح فرموده: همه چیز را در زیباترین حالت خلق کرده است: «الّذی احسن کلّ شی خلقه ثمّ هدی» مظاهر جمال و جلال در اوج و تضادها به بهترین نحو ایجاد شده‌اند.

کسی که خودش را در بخش طبیعی معنا و خلاصه کرده است مسائل عقلی و فوق عقلانی در سبک زندگی‌اش ملاک نیست و دنیا را به خاطر تضادهایش زیر سؤال برده و خدا را هم مورد سؤال قرار می‌دهد. اما اگر انسان را نمونه مثل اعلی بدانیم همه تلخی‌ها. غم‌ها، جنگ‌ها، زلزله و قحطی و بیماری و مرگ و میرها را زیبا می‌بینیم. زیرا منجر به پرورش انسان می‌شوند. پیامبر «صلی الله علیه و اله» می‌فرمایند: «ما اصاب المؤمن من نصب و لا وصب و لا حزن حتّی الهم یهمّه إلاّ کفّر الله به عنه من سیئاته» هیچ درد و رنج و اندوهی نیست، حتی نگرانی که او را مشغول می‌کند، به مؤمن نمی‌رسد مگر اینکه به‌واسطه آن‌ها خدا گناهانش را پاک می‌کند. نگرانی و همّ غیر از اندوه است حتی اگر زود گذر هم باشد انسان را پاک می‌کند. بر طبق روایت انسان گاهی پولش را می‌شمرد و می‌پندارد کم است نگران شده مجدداً می‌شمارد و در می‌یابد درست است همین اندازه نگرانی، گناهان آن روزش را پاک می‌کند. مؤمن به قدری نزد خدا عزیز است که اگر گناهی مرتکب شود سریع او را پاک می‌کند تا آلوده نماند. البته اگر انسان روی آن پافشاری کند قضیه فرق می‌کند. از عزت مؤمن همان بس که حرمتش از کعبه بالاتر است، زیرا کعبه وسیله ارتقاء ایمان مؤمن است و مؤمن میوه خلقت است. قرآن انسان‌ها را به شش دسته (جماد و کمتر از آن، حیوان و پست تر از حیوان، شیطان (صفت) و انسان حقیقی) تقسیم کرده است. که فقط دسته ششم را انسان می‌داند و فقط همین دسته میوه می‌شوند. در نظام خلقت خداوند کسی را خلق کرده که می‌تواند با تخلق به اخلاق الهی مثل اعلی و خلیفه الله شود. کسی که در حد فرشتگان یا پایین تر باشد به انسانیت نرسیده زیرا انسان بالاتر از فرشته است.

خدا زینت‌های دنیا را برای مؤمن آفریده است؛ «قل من حرّم زینه الله آلتی اخرج لعباده؟» بگو چه کسی زینت‌های الهی را برای بندگانش حرام کرده است؟ خداوند هیچ لذتی را برای انسان حرام نکرده مگر اینکه حلالش را قرار داده است. خداوند اموری را که برای انسان مضر بوده و مانع اوج گرفتن او می‌شود حرام کرده است. حضرت می‌فرمایند کسی که نمی‌تواند از دنیا لذت ببرد برای آخرت پرورش نمی‌یابد. چنین شخصی بالی برای پروازهای بلند ندارد. حضرت می‌فرمایند: اگر می‌خواهید برای کارهای معنوی قدرت داشته باشید باید بخشی از ساعات روزتان به لذات طبیعی بگذرد خداوند میلیاردها میلیارد ملائکه را به کار شبانه روزی گذاشته تا ما میوه شویم. از اذان صبح هر کدام از ما اسکورت ویژه داریم تا اذان مغرب و از اذان مغرب به بعد هم همینطور: «لهُ مُعَقّبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه...» بعضی از محافظان مراتب، بعضی الهام بخش و برخی دعاکننده و یاری رسان و ... هستند.

ما غرق ملائکه الله هستیم و بر بال ایشان قرار داریم. نباید سر خودمان را به قدری شلوغ کنیم که فرصت ارتباط با غیب را پیدا نکنیم. ما باید گاهی مطالعات خودمان و لو مذهبی و حتی عباداتمان را تعطیل کرده، خودمان را از شئونات پایین تخلیه کنیم.

ما به قدری درگیر زندگی طبیعی شده‌ایم که فرصتی برای شئون بالا باقی نگذاشته‌ایم. باید وقتی را به اصل و نسب و ریشه‌های خودمان اختصاص دهیم. بعضی‌ها تلفن همراهشان را سر نماز خاموش نکرده و به آن توجه دارند. خداوند همه این تشکیلات را برای میوه شدن انسان به راه انداخته است که اگر چوب و شاخه شویم شایسته سوختن هستیم. میوه‌هایی که خورده می‌شوند از جمادی خارج می‌شوند ولی میوه ای که خورده نشود از بین رفته و جماد می‌گردد و سالهای سال باید در زمین باقی باشد تا به مقام نباتی برسد. اگر انسان میوه را بخورد، آن میوه تبدیل به شعور و عقل می‌گردد و اگر شخص رشد یافته باشد به فوق عقل هم می‌رسد. چه بسا افرادی که در جامعه تلاش می‌کنند ولی هرگز ارتقاء نیافته و به غیب راه نمی‌یابد. قرآن فقط این گروه را انسان و قائل به میوه دانسته است: «بسم الله الرحمن الرحیم، و العصر، إنّ إلانسان لفی خسر، إلا الذین آمنوا و عملوالصالحات و تواصوا به الحق و تواصوا بالصبر» ایمان، عمل صالح و تواصی به حق و صبر انسان را میوه می‌کند. این حاصل، اعم از میوه و گل برای باغبان خیلی عزیز است. مؤمن برای خداوند هم خیلی عزیز و محبوب است. «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات إلی النّور...» خدا ولی و سرپرست مؤمنان است و آن‌ها را از ظلمات به سوی نور خارج می‌کند. اما درباره غیر مؤمنان خیلی تلخ می‌فرماید: «إن الکافرین لا مولی لهم...» بی سرپرست و رها هستند. نهایتاً ساقه و شاخه و برگ شده و به درد سوزاندن می‌خورند. ولی اگر کافر باشند درباره ایشان اینطور می‌فرمایند: «والذین کفروا أولیائهم الطاغوت، یخرجونهم من النّور إلی الظّلمات...» سرپرست کسانی که کفر ورزیدند طاغوت است که آن‌ها را از نور به ظلمت خارج می‌کنند. کفار سیستم کشورشان را به گونه ای طراحی می‌کنند که اگر کسی مؤمن هم باشد دچار ظلمت و تاریکی می‌شود. فلذا قرآن از ما می‌خواهد مربی مان را معلوم کنیم. چون کسی که استاد و برنامه راه ندارد رها است و تمام اقداماتشان را قبل از تعیین سبک زندگی انجام می‌دهند. اعم از انتخاب رشته تحصیلی، شغل، همسر و دوست و ... که جای یاری رساندن به ما و افزایش قدرت پرواز؛ ما را سنگین کرده و مزاحم ما می‌شوند. زندگی تحت ولایت الله، با زندگی تحت ولایت شیطان کاملاً فرق می‌کند.

هرگاه از وضعیت تان شکایت داشتید به این حدیث مراجعه کنید؛ «کما تکونوا یولّی علیکم» هر طور که هستید بر شما حکومت می‌شود. لیاقت شما، حاکمتان را تعیین می‌کند. اینکه مؤمن حاکم شما باشد یا کافر به شایستگی خودتان بستگی دارد. اول باید سبکمان را مشخص کنیم بعد اقدامات زندگی را انجام دهیم. قیمت مؤمن ناشی از انتخاب عالی‌ترین مربی یعنی «الله» و مظاهر تامّ او می‌باشد. مؤمن عالی‌ترین سبک زندگی را انتخاب کرده است. «مؤمن» تنها قبولی کلاس خداوند است (... إلا الذین آمنوا...) فلذا نزد خدا خیلی عزیز است.

مربی گاهی شاگرد زرنگ‌ها را از فرزندانش هم بیشتر دوست دارد. شدت علاقه خدا به مؤمن اقتضاء می‌کند هرگز راضی به آلوده ماندن او نگردد لذا دائماً او را تطهیر می‌کند. عوامل ایجاد طهارت، مصائب، امراض و غصه‌ها هستند. وجود مقدس نبی اکرم «صلی الله علیه و آله» می‌فرمایند: «ساعات الهموم ساعات الکفارات» ساعتهای همّ و غم شما ساعتهای پاک شدن شماست. زمانی که مؤمن گرفتار است مثلاً برای روزی حلال در روزهای گرم مشغول کار است و صدمات آن را تحمل می‌کند و ... دائماً در حال پاک شدن است. «انّ مع العسر یسری» همانا با سختی راحتی همراه است یعنی با سختی آسایش است و این دشواری‌ها شروع پاک شدن و راحتی مؤمن و سبک شدنش است. دانش آموز همان زمانی که سختی‌های درس خواندن را تحمل می‌کند در واقع موفقیت او در امتحانات از جمله کنکور، همان زمان تضمین شده است. سیستم خدا سیستمی است که شادی در غصه‌هایش و شفاء بیماری نهفته است. (رجوع به بحث «غم و شادی») انسان باید مجهز به سیستمی باشد که غم را به شادی تبدیل کرده و قادر به لذت از بیماری هم باشد. دختر مرحوم مجلسی که مجتهده ای بوده وقتی پایش می‌شکند می‌خندد، از او علت را می‌پرسند می‌گوید به اجرش فکر می‌کنم.

مؤمن با هر دردی که می‌کشد در واقع دری از درهای بهشت به روی او باز می‌شود. به گنج رسیدن سختی دارد بخصوص اگر آخرتی و جاودانه باشد. آخرت میلیاردها میلیاردها برابر بزرگ‌تر از دنیا بوده و خدا ما را برای بهره برداری از آنجا تربیت و آماده می‌کند ولی ما چون متوجه نیستیم اعتراض می‌کنیم. در نمایشگاهی یاقوتی دیدم که خطاطی، صد و هشتاد سال پیش روی آن این حدیث را حک کرده بود: «قال سید الکونین (صلی الله علیه وآله) حسین منّی و أنا من حسین» و قیمت آن بیست میلیارد تومان بود و کلی از ارزش آن مربوط به حکاکی هنرمندانه روی آن بود. انسان اگر «تراش» نخورد قیمت پیدا نمی‌کند. دانه سیب باید در دل خاک قرار گیرد تا درخت به آن زیبایی و پر از میوه رشد کند. انسان تا تراشیده نشود رشد نکرده و بزرگ نمی‌شود: «من لم یرض به رضایی ... فلیتخذ ربّا سوائی» کسی که به رضای من راضی نیست پروردگاری غیر از من اتخاذ کند.

با این افراد خدا حرفی ندارد؛ «... لا یُکلّمهُمُ الله...» مشرکین می گویند: «لو شاءالله ما أشرکنا و لا آبائنا...» اگر خدا می‌خواست ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: اگر ایمان شما مربوط به خواست من بود همه شما را مؤمن می‌کردم. ولی خدا بنا ندارد به کسی زور گفته و کسی را اجبار به بهشت رفتن کند اختیار به خود انسان داده است: «إنّا هدیناهُ السّبیلإ شاکراً و إما کفورا» ما راه را نشان می‌دهیم می‌خواهید شاکر باشید یا کفر بورزید. خداوند می‌خواهد ما به اندازه خودش بزرگ شویم و این امر در گرو فرمان‌برداری از اوست زیرا فقط خدا مسیر رسیدن به چنین رشدی را می‌شناسد. بنابراین نباید دائماً از خداوند و عملکرد معصومین «علیهم‌السلام» ایراد بگیریم. این کار خیلی بی ادبی است زیرا در حقیقت ایراد گرفتن از مربی معصوم است. کدام شاگرد در باشگاه از استادش انتقاد کرده و یا او زیر سؤال می‌برد؟ مگر ما از خدا و معصوم بیشتر می‌فهمیم که دائماً احکام را زیر سؤال می‌بریم؟ انسان یا «الله» الهش است یا نفس او؛ «افرأیت من اتّخذ الهه هواه؟» آیا کسی را ندیدی که نفسش را خدای خود گرفته است؟ ما در باشگاه خدا هستیم هنگام بهره‌مندی از لذت‌ها خوشحال و زمان سختی‌ها هم شاد هستیم و ساعت تلخ ندارد. مریضی ظاهراً تلخ است ولی حقیقتاً طهارت از گناه و ارتقاء مقام به همراه دارد. هرچه از دست می‌دهیم از بخش‌های طبیعی ماست و در احکام حتی یک حکم هم نداریم که فطرت را تحت فشار قرار داده باشد. ما سر نماز شهوات و اوهام و خیالاتمان را می‌بریم در صورتی که خداوند از ما می‌خواهد الاغمان را در میهمانی خدا نبریم. به غیب و آسمان با آلودگی‌ها نمی‌توان راه یافت. حال آنکه اگر خدا ما را راه ندهد از او ناراحت می‌شویم. باغبان که درختان میوه را پرورش داده، نهایتاً میوه را برداشت می‌کند به شاخ و برگ کاری ندارد یعنی اصالت با میوه است. ادامه حدیث نبوی:

«و لا یزال الهمّ بالمؤمن حتّی یدعه و ماله من ذنب» نگرانی همیشه با مؤمن است تا اینکه هیچ گناهی بر او نباشد در هنگام مرگ. خداوند اصلاً دوست ندارد به ندهاش با گناه وارد برزخ شود مگر اینکه خودش اصرار داشته باشد که با گناه و اخلاق آلوده وارد برزخ گردد که برای هر خلق بد باید هزاران سال عذاب در بیمارستان جهنم را تحمل کند. «جهنم» یکی از مظاهر اسم «سلام» خداوند است. همانطور که در دنیا بیمارستان، بهداری و پزشکان مظهر سلامتی هستند. البته اسلام اول بر سیستم بهداری تأکید دارد ولی در صورت بیماری و آلودگی شخص وارد سیستم بیمارستانی می‌شود. مثلاً اول توصیه به مراقبت و نگهداری از دندان‌ها می‌شود در صورت عدم رعایت نکات باید درد و هزینه گزاف را تحمل کرد. خداوند در سوره مبارکه «الرحمن» بعد از معرفی جهنم، «هذه جهنم آلتی کنتم به توعدون...» از آن به عنوان نعمت پروردگار یاد می‌کنند.

«فبأی آلاء ربّکما تکذبان» خداوند به ما تأکید می‌کند نمی‌توانیم جهنم اخلاق‌های بد را تحمل کنیم لذا در همین دنیا اقدام به کسب سلامت نفس بنماییم. اخلاق‌های رذیله گوناگون، جهنم‌های مختلف و روش درمانی ویژه به خود را دارند. ولی بعضی افراد اصرار به جهنم رفتن دارند. خدا در دنیا اصرار دارد از طریق انواع بلاها ما را پاک کند ولی ما شکایت کرده و قدرش را نمی‌دانیم.

«... و ما قدروا الله حق قدره...» و برای خودمان اله‌های دیگر می‌گیریم. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إنّ المؤمن لیهوّل علیه فی منامه فتغفر له ذنوبه و إنّه لیمتهن فی بدنه فتغفر له ذنوبه» همانا مؤمن در خواب دچار وحشت (ناشی از خواب دیدن) می‌گردد و گناهانش پاک می‌شود و در بدنش دچار سختی می‌شود پس گناهانش آمرزیده می‌شود. بنابراین اوج گرفتن فقط در خوشی‌ها نیست سختی‌های مؤمن هم برای او قدرت پرواز به همراه دارد.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed