مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در این جلسه درباره حمله های چهارگانه شیطان، به حمله از جهت راست میپردازیم عرض کردیم: ما به این حملهها نیاز داریم و از این طریق نقاط قوت و ضعفمان را شناسایی کرده و برای حیات ابدی آماده میگردیم. شیطان از خیرات و برکات دستگاه الهی است، از طرفی هیچ سلطهای روی ما ندارد و آینهای است که سبب آگاه شدن ما نسبت به خودمان میگردد.
کار شیطان در حدّ وسوسه است و تصمیم نهایی با انسان است. یکی از حملههای او که اولین قَسَمش به آن است، حمله از جلو است. شیطان روی صراط مستقیم نشسته و به کسانی که تصمیم گرفتهاند تحت ولایت «الله» قرار بگیرند حمله میکند. برای خروج از تاریکی و ورود به نور باید مسیری را طی نماییم. «الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات إلی النّور...» شیطان با حملههایش تواناییهای ما را شکوفا کرده و سبب رشد ما میگردد. «... لأقعُدَنّ لهم صراطک المستقیم، ثمّ لآتینّهُم مِن بین أیدیهم...» آینده برای انسان خیلی مهم است. حتی اگر اعتقادی به آخرت نداشتهباشد ولی ذاتاً ابدیت برای او مهم است. ابولهب در کفر و عناد به حدی قوی است که خدا او را نفرین میکند؛ «تبّت یدا ابی لهبٍ وتب» وقتی در جنگ توسط ابن مسعود، که قبلاً غلام او بوده و سالها از او زجر تحمل کرده، مغلوب میشود به او میگوید: برای من حقارت است که توسط تو کشته شوم بگو بزرگی بیاید و سر مرا جدا کند. وقتی ابن مسعود زیر بار نمیرود، میگوید «اقل سر مرا از بیخ جدا کن که بر سر نیزه از سایر سرها بلندتر باشد». در کشورهای کمونیستی علیرغم بیاعتقادی به خدا و آخرت برای سربازان گمنام قبر میگذاشتند. برژنف میگفت: ما اگر بر سر کنترل سلاحهای هستهای به نتیجه نرسیم خداوند از ما نخواهد گذشت. ما با دو آینده مواجه هستیم؛ آینده قطعی و مسلم که آخرت است و آغاز آن وفات است و تا خدا خدایی میکند ما هم هستیم. کسانی که خودشان را نمیشناسند برنامهریزی هایشان برای دنیاست: «یعلَمون ظاهراً من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون» آینده دیگر، بقیه عمر دنیایی ماست که مقدار آن مشکوک است و قیمت انسان بستگی به میزان اهمتیش نسبت به آینده قطعی یا مشکوک است. مؤمن به هر دو آینده میاندیشد. در روایت آمده: همت مؤمن از سایر انسانها بیشتر است زیرا هم به فکر دنیایش است و هم به فکر آخرتش. «برای دنیایت چنان باش که گویی تا ابد زنده هستی و برای آخرتت آن گونه باش که گویا فردا خواهی مرد؛ اعمل لِدُنیاک کأنّک تعیشُ أبداً و اعمل لآخرتک کأنّک تموتُ غداً».
به حساب آخرتمان هم با توبه، اصلاح اخلاق و ترک حرام و انجام واجبات و ... رسیدگی کرده باشیم. شیطان تلاش میکند فرد را تنبل و بیحوصله کرده و با القاء خوشخیالی او را نسبت به آینده بیفکر و بیتدبیر نماید که هم دنیایش را خراب کند و هم آخرتش را. شیطان امور حسی، خیالی و وهمی را در نظر انسان به حدی بزرگ میکند که امور عقلی و فوق عقلی برایش بیاهمیت میشوند. مثلاً ازدواج، در این امر مهم دختر و پسر به امور غیرضروری بیش از حد اهمیت میدهند و از ضروریات و مسایل تعیینکننده باز میمانند. دختر و پسر قبل از شروع زندگی باید از سه مهارت برخوردار باشند؛ اقتصادی، عاطفی و معنوی. در غیر اینصورت ممکن است هنگام شروع از هر لحاظ در وضعیت خوبی قرار داشتهباشند ولی به مرور ثروتشان را از دست داده، عشقشان به نفرت تبدیل شده و معنویتشان هم آسیب میبیند. بعضیها به همه موارد اهمیت میدهند به جز امور معنوی. مثلاً میگویند: این پسر همه ویژگیهایش مناسب است ولی فقط نماز نمیخواند، در صورتی که در روایت آمده مردی که نماز به جماعت نمیخواند صلاحیت ازدواج ندارد. چه بسا کسانی که به واسطه پرداختن به درس و بحث حقوق خانوادهشان را ضایع مینمایند و این تضییع حق در سه بخش عقلانیت، اخلاق و دین اتفاق میافتد. این افراد تحت ولایت شیطان بوده و دائماً نگران هستند؛ «... یخوّف اولیائه» شیطان اولیائش را از آینده میترساند. این ترس دنیا را خراب نموده و در نتیجه آخرت هم خراب میشود. شیطان برای خراب کردن آینده حملهها را ترکیب میکند، مثلاً وقتی گناهان گذشته را به رخ انسان میکشد حملهاش از عقب است و زمانی که تهدید میکند خدا نمیبخشد، از جلو حمله کردهاست. در صورتی که حق این است که خدا رحمان و رحیم است و 99% رحمتش را برای آخرت گذاشتهاست. گناهی وجود ندارد که خدا آن را نیامرزد. اینکه در قرآن فرموده: شرک را نمیآمرزد در صورتی است که شخص توبه نکردهباشد و به آخرت منتقل شود.
عمر دنیا و داشتن فرصت، نعمت خیلی بزرگی است که انسان هنوز فرصت جبران دارد. خداوند ترس ندارد بلکه ترس ما به دلیل انجام کارهایی است که عکس العمل نامناسب دارد. شیطان به حدی انسان را میترساند که او را ناامید مینماید و همین ناامیدی باعث میشود که توبه نکرده و به راه گناه برود و این رفتار، حمله از سمت چپ شیطان است. این پیامهای شیطان برای مؤمن دروغ محسوب میشود و در واقع نقشه شیطان را نقش بر آب میکند
خداوند در هر حالتی به انسان امید میدهد اگر کسی توفیق مسجد و حرم و ... پیدا کردهاست پس به او فرصت دادهاند.
قرآن میفرماید: مؤمن به میزان ایمانش از شادی و آرامش برخوردار است. هر بُعدی از وجود ما مطلوب ویژه خودشان را میطلبند اعم از حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل. شخص متعادل هم کسی است که به هر بخشی خوراک آن بخش را بدهد. به حس باید محسوسات، به خیال مخیلات و به وهم موهومات از قبیل انواع عشقها نسبت به افراد و به عقل هم باید معقولات را بدهیم تا به آرامش برسند ولی تا جایی که مزاحم بخش انسانی یا فوق عقل که خلقت به خاطر این بخش صورت گرفتهاست، نشوند. این بخش فقط با «الله» تغذیه میگردد و به او عشق میورزد. فلذا گزاره «لا اله الا الله» مربوط به این بخش است. کسانی که با خدا و خانواده آسمانی انس ندارند این بخش در آنها بالغ و فعال نشدهاست. کسی از شکسته شدن نمازش و یا پیدایش عذری برای روزهاش خوشحال میشود بخش انسانی او فعال نشدهاست. این اشخاص اصلاً به فکر رفتنشان از دنیا نیستند. تغذیه بخشهای پایینی دو شرط میطلبد. 1- حلال بودن 2- رعایت اندازه؛
کسی که پرخوری میکند نمیتواند فعالیتهای عقلی بنماید؛ «لن تجتمع الفتنه مع البطنه» پرخوری مانع فعالیتهای فوق عقلانی نیز میگردد. کسانی که اضافه وزن دارند توان پروازهای عقلانی و فوق عقلانی ندارند. بدن خیلی مهم است بدن متعادل راحتتر به حضور قلب میرسد. قوه وهم هم اگر زیاد تغذیه شود و مشغول انواع عشقهای زمینی، شهرت و ریاست و ... و انواع رقابتها با افراد شود جایی برای پرواز باقی نمیماند. اگر کسی بیش از حد معمول به قوای پایینی رسیدگی کند نمیتواند کار عقلی و فوق عقلی کند؛ اگر هم موفق شود محصول به دست واهمه افتاده و ضایع میگردد. بعضیها از لحاظ علمی خیلی پیشرفت کردهاند ولی گرفتار وهم میشوند. مثلاً هنوز از مرده میترسند و یا دچار وسواس یعنی به هم زدن ریاضیات خداوند هستند. خداوند برای پاکی شی نجس، دوبار آب ریختن را کافی میداند ولی کسی که گرفتار وسواس است بارها و بارها آب میریزد ولی دلش آرام نمیگیرد. کسانی که افکارشان پریشان است و دچار دلشوره هستند عقلشان را به شیطان سپردهاند و وهمشان بر عقلشان غلبه دارد. بعضیها سالها دلشوره دارند به این دلیل که مثلاً مردهای در خواب او را بوسیده یا به او گفته بیا با من برویم. در فرهنگ جوامع مختلف ترسهای احمقانه زیادی وجود دارد. در بعضی هواپیماها مشاهده میکنیم که ردیف سیزده وجود ندارد زیرا سازندگان آن خرافی بوده و عدد سیزده را نحس میدانند. آمریکاییها خیلی اهل خرافه هستند. فیلمهای آنها مملو از خرافات و خیالپردازیهاست. به علی «علیه السلام» عرض کردند: قمر در عقرب است اگر به این جنگ بروی شکست میخوری و حضرت خلاف گفته آنها رفتند. در مطالعه مختصری که در این زمینه داشتم صد مورد از خرافات را پیدا کردم. نظر زدن، سحر و جادو، بستن بخت و نظایر آنها صحت دارند ولی از هر هزار موردی که گزارش میگردد شاید یک مورد صحت داشتهباشد که آن هم اقتضایی است و با صدقه و امثال آن میتوان مصون ماند. کسانی که از برخی اشتباهات و سهلانگاریها و جهالتها نگران هستند با صدقه امکان رفع آثار آنها را دارند زیرا در روایت آمده: صدقه بلای قطعی و مبرم را برطرف میکند. پیامبر خدا در مورد خانمی فرمود: قرار است از دنیا برود ولی این اتفاق نیفتاد و آن زن زنده ماند و معلوم شد که احسانی به یک حیوان کرده و نجات یافتهاست. خداوند ما را برای غصه نیافریده که ما دائماً نگران باشیم بلکه فرموده: هر کس عُرضه شادی در دنیا داشتهباشد در آخرت هم به آن میرسد.
ما استعداد دریافت هر هزار اسم الله را داریم و اگر نتوانیم به این هدف برسیم با توهمات القایی از طرف شیطان غصهدار میشویم. شخص متوقع، حساس، عصبانی و حسود در واقع توهمات شیطان را پذیرفته و دچار انواع وسواس است و امیدهایی را که خدا میدهد قبول ندارد و الله را نمیپرستد. خدا قاعده و ریاضیات را به او داده ولی او ریاضیات خدا را بر هم میزند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد