مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«ایمان» و «توکل» دو ابزار مهم برای نجات از شر شیطان است. یعنی مؤمنین و کسانی که بر خدا به معنای واقعی توکل میکنند از وساوس شیطان در امانند.
قرآن در این باره میفرماید:«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ[1] = شیطان تسلطی ندارد به کسانی که ایمان بیاورند و به پروردگارشان توکل کنند». پس تسلط شیطان بر مؤمنین نیست. سپس میفرماید:«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ[2]= تسلط او فقط بر كسانى است كه ولایت او را میپذیرند و بر كسانى كه به [=خدا] شرك مىورزند». تسلط شیطان بر کسانی است که خودشان ولایت شیطان را میپذیرند و راه را برای تسلط او باز میگذارند.
در فرمایشات معصومین(علیهمالسلام) آمده که شیطان سگ دستآموز خداست و با کسانی که با خدا دوست هستند، کاری ندارد. طبق همین آیهی«الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ»، شیطان فقط با دشمنان خدا کار دارد؛ مثل سگ دستآموز. برای همین هم در فرمایشات امام صادق(علیهالسلام) داریم:« فكن معه كالغریب مع كلب الراعی یفزع إلى صاحبه فی صرفه عنه، وكذلك إذا أتاك الشیطان موسوسا لیصدك عن سبیل الحق ، وینسك ذكر الله فاستعذ بربك وربه منه، فانه یؤید الحق على الباطل، وینصر المظلوم= با شیطان مثل غریبهای باش که با سگ گله میخواهد برخورد بکند. وقتی که آمد و میخواهد با وسوسه تو را از راه حق باز دارد و ذکر خدا را از یاد تو ببرد، پناه ببر به پروردگار که هم پروردگار توست و هم پروردگار این سگ است. او حتماً حق را علیه باطل تأئید میکند و تو را یاری میکند». حضرت میفرمایند: وقتی شیطان میآید، همان کاری که تو در برابر سگ آن چوپان میکنی که وقتی صاحب سگ میگوید بایست! اگر حرکت بکنی پایت را گرفته است. سگ گله با کسانی که آشنا هستند، کاری ندارد و فقط سراغ غریبهها میرود. بنابراین، شیطان هم فقط با دشمنان خدا کار دارد؛ با کسانی که با خدا قهر هستند کار دارد. نه با کسانی که دوست خدا هستند و با خداوند ارتباط خوب و نزدیکی دارند.
نقش شیطان در خلقت چیست؟
شیطان در نظام خلقت به عنوان ابزاری برای رشد و پیشرفت ماست. شیطان با وسوسه انسان در بین تضادها، میزانی برای سنجش سلامت قلب انسان است.
شیطان یکی از آن ابزارهایی است که همیشه به ما کمک میکند تا ما میزان سلامت قلبمان را بشناسیم. شیطان انواع و اقسام وسوسهها و حملهها را دارد. شیطان دائماً از جاهای مختلف وارد قلب میشود و اساساً نمیتواند به قلب سلیم لطمهای وارد بکند. شیطان وسیلهای است برای سنجش خودمان. یعنی به ما کمک میکند تا ما بتوانیم بسنجیم که کجای قلب ما مشکل دارد. در چه قسمتهایی آسیبپذیر هستیم تا بتوانیم در آن زمینهها به اصلاح و بازسازی وضعیت قلبی خودمان بپردازیم.
در جلسات گذشته گفتیم که انسان حرکتی دارد به آخرت و ابدیت و به سمت جاودانگی. این حرکت را با بیان نسبتِ رابطه دنیا با آخرت مثل رابطه رحم مادر با دنیاست، توضیح دادیم. ما مثل جنینی در رحم دوم مان که دنیاست به سمت آخرت در حال حرکت و صیرورت و شدن هستیم. در این حرکت آنچه که مهم است، تولد سالم به آخرت و برزخ است. یعنی وفات ما باید وفات سالم باشد. همانطور که برای جنین هم چیزی جز بدن سالم به درد نمیخورد، مأموریت اصلی انسان در دنیا سالمسازی و ساخت و نگه داشتن یک قلب سالم برای زندگی در نظام ابدی است. عمری که به ما داده شده، خیلی مهم است، همانگونه که دوران جنینی ما مهم بوده است. اگر دوران جنینی نباشد، زندگی دنیایی هم وجود ندارد. همانطوری که اگر عمر دنیا نباشد، زندگی آخرتی و ابدی هم برای ما معنا ندارد. حیات حقیقی و حیات شایسته انسان بعد از وفات است. قلب سالم مثل بدن سالم یک امر حقیقی است، نه یک امر خیالی و موهوم. روح سالم باید با ساختار ریاضی برزخ و آخرت تناسب داشته و بتواند از شرائط زیستی آنجا بهرهبرداری کند. بدن سالم هم بدنیست که با ساختار ریاضی دنیا سازگاری دارد و میتواند از نعمتها و امکانات دنیا بهرهبرداری کند.
ما در طول مسیر حیات دنیاییمان مثل دوران جنینی، نیاز به ابزاری داریم که بتوانیم همیشه میزان سلامتیمان را بسنجیم. امروزه با سونوگرافی و معاینههایی که پزشکان انجام میدهند، دائماً جنین را تحت مراقبت دارند که با مشکلی روبهرو نشود. چون ما میخواهیم قلب سلیم بسازیم که تعریف حقیقی دارد و نه موهوم، باید ابزاری داشته باشیم تا بتوانیم در نظام دنیا میزان سلامت قلب مان را بسنجیم.
نظام ناسوتیِ دنیا، عالمِ تضاد فطرت و طبیعت است
جریان حرکت انسان در دنیا با تضاد همراه است. اساساً در نظام دنیا و نظام ناسوتی، همیشه تضاد وجود دارد. این اصل در همه موجودات و هم در انسان وجود دارد. یعنی شما همیشه دو قوه در وجودتان هست: یکی قوه زمینی، حیوانی و شیطانی و دوم، قوه آسمانی و الهی و انسانی، بین این دو قوه همیشه تضاد و تقابل وجود دارد.
یک نیرو ما را به سمت کمالات زمینی و حیوانی میکشاند، و نیروی دیگر ما را به سمت هدف خلقتمان و کمالات الهی و انسانی میکشاند. اگر انسان در این تضاد و تعارض، زمانی که با حملههای شیطان و وسوسههای طبیعی روبهرو میشود، بتواند بر نفس خودش مسلط بشود، در نتیجه رشد فطری پیدا میکند. یعنی بین فطرت و طبیعت، این رابطه وجود دارد که شما هر چقدر طبیعت را کنترل میکنید، فطرت اوج میگیرد و هر جا طبیعت را آزاد میگذارید، فطرت ضعیف میشود. بین تغذیه این دو، یک سلسله فرمولها وجود دارد. اسلام نمیگوید که ما باید طبیعت را حذف بکنیم و یا ریاضت بکشیم که خیلیها این برداشت اشتباه را از اسلام دارند. حقیقت این است که بین تغذیهی این دو نیرو تضاد وجود دارد. هر چقدر بُعد حیوانی تغذیه و تقویت بشود، بُعد فطری و انسانی ضعیف و زمینگیر میشود و هر چقدر بُعد فطری تغذیه بشود، بُعد حیوانی متعادلتر میشود و در استخدام بُعد انسانی قرار میگیرد.
ساختن قلب سالم مثل ساختن بدن سالم است. بدن ورزشکاری و سالم، در اثر «تضاد» به دست میآید. یک ورزشکار در تضاد بین تنبلی و بدنسازی، بدنسازی را انتخاب میکند. واقعاً ریاضت میکشد. ریاضت به عربی یعنی ورزش. به درس ریاضی هم به خاطر سختی و مشقتی که در آن و در حل کردن تمرینهاست، درس ریاضی میگویند. ما کمالی به اسم «بدن سالم» را در اثر تمرینات سخت به دست میآوریم. شیطان هم برای ما مثل یک مربی عمل میکند. مثل یک باشگاه ورزشی عمل میکند. برای ما دائماً صحنهها و وسوسههایی را ایجاد و میدانهایی را با امتیازها و نمرههای مختلف ایجاد میکند. ما باید بتوانیم در این میدانها با برخورد مناسب در مقابل پیشنهادهای شیطان مقاومت بکنیم و هر بار که مقاومت میکنیم، قدرتمان بیشتر و قلبمان سالمتر میشود.
از دل حملههای شیطان، «انسان» بیرون میآید
یک ورزشکار خوب در ورزشهای رزمی، به کسی میگویند که وقتی از چهار طرف به او حمله میکنند، بتواند از خودش دفاع بکند و حریفها را زمینگیر بکند. شیطان با حملههای چهارگانه ی خود، زمینه و میدان مسابقه برای ما ایجاد میکند. ما هم با برخورد مناسب با حملات او «درجه انسانی» میگیریم.
مثلاً شما وقتی که یک کیف پول را پیدا میکنید، بین دو نیروی متضاد میمانید. نیروی انسانی از یک طرف و نیروی حیوانی از طرف دیگر شما را دعوت می کند. بخش انسانی به شما میگوید: این پول مال شما نیست و نباید از این پول استفاده بکنید. در طرف دیگر هم شما نفسی دارید که میگوید: حالا این پول گیر تو آمده، برو لذت ببر، برو مشکلاتت را حل کن. این پول را برای خودت بردار.
در همه مکاتب و در بین همه انسان ها چه کافر و چه مسلمان، فرقی نمیکند، همه یک قضاوت واحد دارند که هر کس بر این وسوسهاش غلبه کند، انسان قابل تقدیر و قابل ستایشی است. اما اگر کسی پول را برای خودش برداشت و به صاحبش برنگرداند، انسان شکست خورده و ذلیلی است و مورد مذمت قرار میگیرد.
جالب است که وقتی انسان بر وسوسه شیطان غلبه میکند، این احساس پیروزی و قهرمانی و بزرگی، در درون خودِ انسان هم به وجود میآید. یعنی شما وقتی که به جنبه حیوانی و شیطانی خود و حملههای شیطان و وسوسههای شیطان غلبه میکنید، بعد از غلبه احساس قدرت، رشد، کمال، سلامت و شادی به شما دست میدهد. اما هر وقت به سمت لذت و معصیت و بهرهبرداریهای غیر مجاز طبیعی و حیوانی میروید، با اینکه لذت بردید، اما در درون خودتان احساس شکست میکنید. یعنی شکست در این میدان مسابقه، تلخکامی هم دارد. در میدانهای ورزشی نیز، یک طرف که شکست میخورد، ناراحت و طرفی که پیروز میشود، خوشحال است.
پس اگر وسوسهای نباشد، انسانیتی هم وجود ندارد و اگر شیطانی وجود نداشته باشد، بهشتی هم وجود ندارد. به فرموده بزرگان دین ما، هر کس به هر مقامی از مقامات انسانی و آخرتی میرسد، به برکت پیروزی و غلبه بر شیطان میرسد. زمانی به یک نفر می گویند«مؤمن»، که در وسوسهی کفر باشد و سپس بر کفر غلبه کند. اینجاست که معنای ایمان تجلی پیدا میکند. اما اگر زمینه بدی و انحراف نباشد؛ اگر وسوسهای وجود نداشته باشد، خوب و بد شناخته نمیشوند و انسان از حیوان شناخته نمیشود. بدون وجود زمینههای انحراف و کجی، به هیچ وجه نمیتوانیم، شاهد به وجود آمدن انسان مؤمن در جامعه باشیم. همه آدمهای خوب، زمانی معنای خوب و تعریف خوب را میگیرند که در مقابلشان بد و بدی وجود داشته باشد.
ما باید همیشه خودمان را بسنجیم که در کدام یک از این دو طرف قرار داریم. پس نگوییم، چرا گناه وجود دارد؟ چرا زمینه گناه وجود دارد؟ چرا زمینه انحراف وجود دارد؟ چرا وسوسه وجود دارد؟ چرا هوای نفس وجود دارد؟ بدون هوای نفس و بدون وسوسه، هیچ انسانی انسان نمیشود. بزرگان دین میفرمودند: «اگر شهوت و میل نباشد، انسان به خدا نمیرسد، اگر غضبی نباشد، انسان به جهاد و شهادت نمیرسد».
انسانهای خوب و مثبت کسانی هستند که شهوتشان را متوجه خدا میکنند و به جای توجه به جنبههای حیوانی و میلهای شهوانی، میلشان را به مقامات عالی متوجه کردند و حبشان را به سمت جنبههای فطری و انسانی خودشان کشاندند. اگر خواهش و خواستنی هم هست، خواستنها و خواهشهای فوق حیوانی است. برای همین هم در دعا داریم: «خدایا شهوت من و هوای من را در خودت قرار بده».
«شیطان و هوای نفس» جزء لا ینفک نظام خلقت است. هر کدام از ما که اینجا نشستهایم و در خودمان احساس انسانیت، ایمان، نزدیکی به خدا، نزدیکی به ماوراء طبیعت، پیشرفت در هدف خلقت، پاکی و دوری از گناه میکنیم، به این برکت است که همیشه بر سر راه ما گناهانی وجود داشته و وسوسههایی وجود داشته و ما بر این وسوسهها و گناهان غلبه کردهایم و الان احساسی داریم به نام احساس پاکی، یک وجدان شاد و آرام، یک روح شاد و انسانی. همه میدانیم که اگر در مقابل ما وسوسههایی وجود نداشت، ما الان نمیتوانستیم خودمان را به عنوان یک انسان شاد و آرام و پاک ارزیابی کنیم.
ایمان/توکل/ تضاد فطرت و طبیعت
[1] - نحل/ 99.
[2] - نحل/100.
کلیدواژه ها:
آثار استاد