مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در سومین مرحله بحث خانواده آسمانی به متن کتابی میپردازیم که در آن نامه امام رضا «علیه السلام» به حضرت عبدالعظیم «علیه السلام» شرح داده شدهاست که امام بزرگوار توصیههایی نسبت به شیعیان فرمودهاند. حضرت عبدالعظیم «علیه السلام» نماینده مورد اعتماد حضرت در میان مردم بودهاند و به عبارتی ولی فقیه زمان خودشان بودند. از طرفی از چنان مقامی برخوردارند که فرمودهاند هر کس عبدالعظیم «علیه السلام» را در ری زیارت کند مانند این است که حسین «علیه السلام» را در کربلا زیارت کردهاست. (من زار عبدالعظیم بری کمن زار الحسین بکربلاء) اگر کسی متن این نامه را رعایت کند به قرب خدا و اهل بیت «علیهم السلام» میرسد و اگر در جامعهای رعایت گردد، جامعه متعالی به وجود خواهد آمد در مراحل قبل عرض کردیم: انسان به دلیل برخورداری از نفخه الهی، قابلیت تربیتپذیری بینهایت را داراست.
در مرحله جمادی، اله انسان جمادات، در بخش نباتی، کمالات نباتی، در حیوانیت، کمالات حیوانی، کمالات عقلانی برای عقل و در بخش انسانی فقط اله او «الله» است، بنابراین گزاره «لا اله الا الله» مربوط به انسانیت انسان است. باید همه مراتب پایین تابع بخش انسانی انسان باشند. اسلام به ما میگوید عشق به «الله» «معصوم» و «جهاد» باید بر سایر عشقها غلبه داشتهباشد که اگر نداشتهباشد به تصریح آیه 24 سوره توبه فاسق محسوب میگردد. «فسق» خروج از حالت طبیعی است.
انبیاء آمدهاند که معشوق حقیقی انسان که او را آرام میکند یعنی «الله» را به او معرفی کنند. شیطان طبیعت و دنیا را به عنوان معشوق انسان به او مینمایاند. در عشق به الله انسان سعی میکند که کمالات معشوق را در خودش فعال کند در نتیجه به او شباهت یافت و مظهر کامل خدا و خلیفه الله میگردد. نامه خدا به مؤمن در بهشت گواه بر این مطلب است؛ «... مِن الحیّ القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت...» از زنده پایداری که نمیمیرد، به زنده پایداری که هرگز نمیمیرد...» «... عبدی علیک منّی السلام کنت اذا اردت شیئاً ان اقول له کن فیکون...» بندهام بر تو از من سلام باد! من چنانم که اگر چیزی را اراده کنم؛ پس بگویم باش، میشود. «... و جعلّک الیوم ان تقول لشیء کن فیکون» و تو را امروز اینگونه قرار دادم که به چیزی بگویی باش پس میشود.
خداوند به هر کس بهشتی به اندازه آسمانها و زمین میدهد که در آنجا سلطنتی خداگونه داشتهباشد. قرب به خدا یعنی شباهت و سنخیت.
نماز و یا عبادات دیگر را که به قصد قرب الی الله انجام میدهیم برای یافتن سنخیت و شباهت است. «الله» ذات غیبی است و نمیتوانیم بدون جلوه به او راه یابیم پس باید ظهوری کامل با همه اسماء و صفات داشتهباشد تا برای ما قابل درک باشد.
ما باید متخلق به اخلاق الهی شویم (به قول فرمایش پیامبر «صلی الله علیه و آله»: تخلّقوا باخلاق الله). برای تخلق باید اخلاق او را در جلوه کامل او، یعنی چهارده معصوم «علیهم السلام» بشناسیم. بدون ایشان محال است کسی حقیقتاً به خداوند تقرب یابد. عشق به معصوم «علیهم السلام» و مودت ایشان، انسان را شبیه الله میکند. در قرآن آمده: هیچ یک از انبیاء «علیهم السلام» اجری از مردم نخواستند و فقط پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» مسئله مودت را بعد از نخواستن اجر از مردم، از آنها خواستهاند؛ «قل لا أسئلکم علیه أجراً إلاّ الموده فی القربی» (شوری/23)و ضمناً فرمودهاند: این اجر برای خود شماست؛ «قل ما سألکم من اجرٍ فهو لکم...» (سبأ/47) بگو آن اجری که از شما خواستهام برای خود شماست. در آیه دیگر میفرمایند. «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتّخذ الی ربه سبیلا» (فرقان/57) بگو آن اجری که از شما میخواهم برای کسی است که میخواهد به سوی پروردگارش راه یابد. خداوند در قرآن، اهل بیت «علیهم السلام» را تنها راه انحصاری رسیدن به خودش معرفی میکند و تمام علم قرآن را در سینه ایشان میداند؛ «لا یمسّه الا المطهّرون» جز پاکان به آن (قرآن) دست نمیزنند؛ و «مطهرون» را اینگونه معرفی مینماید؛ «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» (احزاب/33).
پس ما باید از طریق مظهر کامل به «الله» راه یابیم. مطلق به گونهای است که فقط در طریق مطهر میتوانیم به آن راه پیدا کنیم. خداوند مطلق است و خلقتش ظهورات او؛ ولی فقط معصومین «علیهم السلام» کاملترین مظهر و حامل تمام اسماء و صفات او میباشند. قرآن میفرماید: «فاینما تولّوا فثمّ وجه الله» به هر طرف که رو کنید وجه خدا را میبینید. یک گل بسیاری از اسماء خداوند را داراست از جمله خالق، قادر، عالم، مصوّر، مقدّر، لطیف، جمیل، حیّ، متکلم و فاصل و واصل و ... اما به هر حال محدودیت دارد و حامل همه اسماء الهی نمیباشد.
معصومین مظهر کامل «الله» بوده و ما با شناخت ایشان به خدا میرسیم، پس باید برای قرب به الله عاشق ایشان شویم. خداوند ما را از آنها خلق کرده و حقیقت جاودانه ما از ایشان است. معصوم به کسی راه میدهد که تمنای رسیدن به خدا را داشتهباشد. ما باید عاشق ایشان گردیم و هیچ چیز به اندازه عشق در انسان انعطاف ایجاد نمیکند و هوای نفس و شیاطین را به زنجیر نمیکشد. در حرکت به سمت الله ما یک سلسله مقاومتها از جمله شیطان و هوای نفس را داریم که خداوند با وجود آنها میخواسته انسان با اختیار خودش آنها را کنار زده و خدا و فطرتش را برگزیند. در دعا داریم که هوای مرا، هوای خودت قرار بده، و شهوت و میل مرا در خودت قرار بده تا محبت الله در دل ما افتاده و دلتنگ او شویم و با او رفاقت کنیم. در برقراری رابطه با خدا و اهل بیت «علیهم السلام» باید با عشق پیش رفت و اگر پای محاسبات عقلی به میان آید شیطان موفق به غلبه بر انسان میگردد، لذا خداوند مودت یعنی محبتی که توأم با اطاعت است را قرار دادهاست. عشق هوای نفس را مغلوب میکند. بدون عشق، عباداتِ صرف، در انسان تحول ایجاد نمیکنند. عشق زمانی است که انسان از ذکر، ارتباط و خلوت لذت میبرد. مولوی میفرماید:
هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد
مولوی از بین عیوب، مادر همه عیبها یعنی «حرص» را مطرح کردهاست. کسی که از طمع به خدا، معصوم و مردم دست بردارد واصل شدهاست. نماز و سایر عبادات را باید برای رضای خدا و نزدیکی به او انجام دهیم نه برای گرفتن پاداش. علاقه و ابراز عشق به اهل بیت «علیهم السلام» هم باید از این حیث باشد که آنها شایسته محبت و اطاعت میباشند نه اینکه انسان در پی برآورده شدن حاجتش باشد. البته کمالات پایین در اسلام منع نشده ولی باید محبت به آنها پایینتر از محبوب و معشوق اصلی باشد نه بالاتر و نه در عرض آن باشد. کسی که عاشق «الله» است صاحب هر کمالی که شود صرف محبوبش میکند مثلاً پولدار شدن برایش مفید است چون سبب نزدیکی او به معشوقش میگردد، لذا حضرت میفرمایند: از ما اهل بیت نیست کسی که جمع مال را از راه حلال دوست نداشتهباشد. عشق به همسر هم راهی برای قرب به حق تعالی است.
دنیا دو وجه دارد حضرت میفرمایند: یک دنیا دنیای بلاغ است و دنیای دیگر مزاحم است و توجه به آن انسان را از خداوند غافل میکند.
امام رضا «علیه السلام» میفرمایند: «السّفله من کان له شیءٌ یلهیه عن الله تعالی» آدم پست کسی است که چیزی داشته باشد که او را از یاد خدا غافل کند. این چیز ممکن است علم و شهرت و زیبایی و ثروت و ... باشد. اگر انسان موفق به هر کار خیری میگردد، با توجه به «الحمدلله» مدیون خداست پس حق ندارد از خدا توقع داشته و طلبکار باشد. انسان باید از مردم و داراییهای آنها هم طمعش را قطع کند. مولانا به این نکته اشاره میکند که عشق، طمعها را از بین میبرد. چه بسا دخترانی که با نصیحتهای پدر، حاضر نمیشوند خیلی از مسائل را رعایت کنند ولی همین که عاشق پسری شده و میخواهند با او ازدواج کنند انجام همه آن کارها برای آنها آسان میشود.
کسی که میداند به زودی قرار است با مادرش فاطمه زهرا «سلام الله علیها» در بهشت زندگی کند، هر سبکی را برای زندگیاش بر نمیگزیند. کسی که دلتنگ مقصد است خودش را سبک میکند زیرا قصد سرعت و سبقت دارد؛ «سارعوا إلی مغفره مِن ربّکم و جنّه عرضها ...» (آل عمران/133) ، «سابقوا الی مغفره...» روز قیامت سلطنت اهل بیت «علیهم السلام» برای ما ظهور میکند و حسرت خواهیم خورد که ای کاش با ایشان رفاقت کردهبودیم و الان به فریادمان میرسیدند، جایی که هیچ چیز و هیچ کس نمیتوانند برای ما کاری انجام دهند. ما میتوانیم طوری زندگی کنیم که به محض ورودمان به برزخ، امامان و امامزادگان «علیهم السلام» به دیدار ما بیایند. ما باید همین الان با عشق ورزیدن به ایشان مقدمات آن ملاقاتها را فراهم کنیم و کاری کنیم که اهل آسمان ما را بشناسند، «... اجعلنی محبوبه فی ارضک و سمائک...» مرا در زمین و آسمانت محبوب کن. خداوند از ما خواسته که به موجودات غیبی پیرامون خود توجه داشتهباشیم. برای مثال به فرشتگانمان و به کسانی که در برزخ نظارهگر ما هستند سلام کنیم؛ «السلام علی آدم صفوه الله، السلام علی نوح نبی الله... السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا امیرالمومنین ... یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها...» این بزرگواران تمام سلامها و توجهات ما را منظور مینمایند.
برای رسیدن به اهل بیت «علیهم السلام» ایشان یک شرط اساسی قرار دادهاند و آن تنظیم رابطه با خواهران و برادران دینی است. باید در روابط، قوانین الهی حاکم باشد و نه هیچ میل شخصی و تبعیتهای سنتی. در خانوادهای که مرد دستور میدهد مفاسدی ایجاد میشود اما زن سالاری مفاسدش بسیار بیشتر است هم در سطح خانواده و هم در جامعه. بنابراین اولین شرط پذیرفته شدن توسط معصومین «علیهم السلام» و اعمال ولایت بر ما، تنظیم رابطه با مردم است.
در کتاب (فرد و جامعه متعالی از دیدگاه امام رضا «علیه السلام») حضرت میفرمایند: «یا عبدالعظیم! ابلغ عنّی اولیائی السلام و قل لهم ا ن لا یجعلوا الشیطان علی انفسهم سبیلا...» یا عبدالعظیم! از من به دوستانم سلام برسان. و بگو که نگذارند شیطان در آنها راه یابد (نفوذ کند)... مؤمن شیطان را رفیق نمیگیرد ولی گاهی مورد حمله شیطان قرار میگیرد.
«والذین إذا فعلوا فاحشه أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله...» (آل عمران/135)کسانی که چون مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی میکنند خدا را یاد میکنند...
کسانی که دچار وسواس فکری یا عملی میشوند هرگز به دوستی خدا نائل نمیگردند زیرا از قواعد خداوند تخلف کرده و تابع وسوسههای شیطان شدهاند و این حالت غیر از این است که شیطان گاهی به انسان حمله میکند. «... و مرهم بالصدق فی الحدیث و اداء الامانه و مرهم بالسکوت و ترک الجدال فیما لا یعنیهم...» و امر کن ایشان را به راستی در سخن و امانتداری و نیز امر نما ایشان را به سکوت و ترک جدال در آنچه که فایدهای ندارد. «... و اقبال بعضیم علی بعض و المزاوره ...» رو کردن به یکدیگر و زیارت هم ...» «... فانّ ذالک قربه الیّ و لا یشتغلوا انفسهم بتمزیق بعضهم بعضا...» پس همانا آن باعث نزدیکی به من است؛ و مشغول دریدن یکدیگر هم نشوند. به محض اینکه روح درندگی در ما ایجاد شود عذاب شدید خداوند در انتظار ماست.
«... فإنّی آلیت علی نفسی أنّه من فعل ذلک و أسخط ولیّاً من أولیائی دعوت الله لیعذّبه فی الدّنیا أشدّ العذاب و کان فی الآخره من الخاسرین» من عهد کردهام که اگر کسی چنین کند و یکی از دوستان مرا ناراحت کند، من از خدا بخواهم که او را در دنیا به شدیدترین عذاب مبتلا کرده و در آخرت از زیانکاران باشد. کسی که میخواهد در جرگه اهل بیت «علیهم السلام» بوده و به مقام ایشان برسد باید رابطه اش با مردم را اصلاح کند. به پیامبر «صلی الله علیه و آله» خبر دادند که زنی است بسیار اهل عبادت، فقط کمی بددهن است، حضرت فرمودند: «لا خیر فیها، هی من اهل النار» خیری در او نیست و او از اهل آتش است.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد