www.montazer.ir
جمعه 29 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 7439
زمان انتشار: 6 سپتامبر 2017
اگر کسی «خود»ش را نشناسد، دشمنانش ازجمله شیطان را هم نمی تواند بشناسد

بحث «دشمن شناسی»، جلسه 2

اگر کسی «خود»ش را نشناسد، دشمنانش ازجمله شیطان را هم نمی تواند بشناسد

اگر انسان «خود»ش را نشناسد، غیر خودش را هم نمی‌تواند ‌بشناسد؛ بنابراین دشمنش را هم نمی‌تواند بشناسد. شیطان که دشمن انسان است، مطابق با ساختار ریاضیِ انسان خلق شده‌ و شناختن این دشمن، به پیش نیازی به نام «خودشناسی» احتیاج دارد. علی (علیه‌السلام) فرمودند: «مَن جَهِلَ نَفسَهُ کانَ بِغَیرِ نَفسِهِ اَجهَل[1] = هر کس جاهل به نفسِ خود باشد، نسبت به غیر خودش جاهلتر است».

انسان محور خلقت است و نفس ناطقه بشری معادل کل شیء است. اگر شناخته شود، انسان همه چیز را می‌شناسد و اگر شناخته نشود، هیچ چیز دیگری در نظام خلقت را نمی‌توان شناخت. یعنی شناخت نفس معادل شناخت همه چیز و نشناختنش جهل به همه چیز است.

شناختِ خود در تمام جهات زندگی ما موثر است. مثلاً برای یک ازدواج موفق و داشتن یک زندگی و عشق پایدار، شناخت و داشتن درکِ درست از خود لازم است. آمار تکان‌دهنده‌ طلاق در کشور نشانگر جهل نسبت به «خود» است. دختر و پسر اول خیلی خوب و با عشق زیاد، زندگی را شروع می‌کنند؛ هیچ کدام هم باورشان نمی‌شود که 6 ماه یا یکسال بعد، سر از طلاق و جدایی و زندان در می‌آورند. ما الان هزاران جوان داریم که به خاطر مهریه در زندان هستند. هیچ کدامشان هم باور نمی‌کردند که روزی معشوقشان آنها را به زندان بیندازد. وقتی تحلیل می‌کنیم، می‌بینیم که اینها از اول همدیگر را دوست داشتند، ولی چه شد که سر از اینجا درآورده‌اند. «عدم درک دقیق و صحیح از همدیگر»، منجر به اختلاف می‌شود. چون اگر کسی خودش را خوب بشناسد، دیگران را هم می‌شناسد و در  برقراری ارتباط با دیگران موفق­تر است.

این که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «کسی که جاهل به خودش باشد، به دیگران جاهل­تر است»، به معنی آن است که حوزه «دیگران» خیلی وسیع است. دیگران می‌تواند دشمن ما باشد، دوست، پدر و مادر، همسر، شریک تجاری‌، همکار، شاگرد یا استادمان باشد. یعنی بتوانیم با دیگران یک رابطه معقول و منطقی داشته‌باشیم و در مقابل توطئه‌ها و حمله‌های دشمن‌مان پاسخ مناسب داشته‌باشیم. همه اینها منوط به خودشناسی است. یعنی تا فرمول‌ها و آناتومی نفس را نشناسیم و با قوای نفس آشنا نباشیم، ایجاد رابطه خوب امکان پذیر نیست.

دشمنی به نام «شیطان»

خداوند در قرآن که کتاب خلقت است گزارشی کتبی از داستان خلقت انسان و جهان داده که گزارشی علمی و دقیق است. قرآن این کتاب علمیِ دقیق، به ما می‌گوید که شما دشمنی دارید به نام «شیطان»:‌«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا[2] = در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید». ما باید از این دشمن به نفع خودمان استفاده کنیم و نگذاریم حمله‌هایش در ما اثر بگذارد.

قرآن از زبان شیطان می‌گوید:«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ[3] = من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شكرگزار نخواهى یافت». محلِ حمله، «صراط مستقیم» است.

خودشناسی به ما کمک می‌کند تا این دشمن را بهتر بشناسیم. من اگر خودم را نشناسم، چگونه می‌توانم معنای صراط را بفهمم. صراط مستقیم جاده‌­ای یا مکانی در کره زمین نیست که بگوییم فلان نقطه در نقشه صراط است. صراط مستقیم یک حقیقت نفسانی و حقیقت معنوی هست. صراط مستقیم عبارت است از نظام درونی هر شخص؛ که متناسب با ریاضیات آخرت و شرائط زیستی بهشت باید انتخاب شده باشد.

زمانی که من تصمیم می‌گیرم روی صراط مستقیم نباشم، در این صورت بنده شیطان هستم و در جهنم قرار می‌گیرم. یک موقع تصمیم می‌گیرم، روی صراط مستقیم باشم، اینجاست که شیطان از چهار جانب (راست، چپ، جلو و عقب) به من حمله می‌کند. پس این مسلم است که من اگر تصمیم بگیرم آدم خوبی بشوم و درست زندگی بکنم، حتماً مورد حمله قرار می‌گیرم و این ردخور ندارد. من برای این که در صراط ثابت قدم شوم، به این حمله نیاز دارم. یادمان باشد! شیطان به خاطر ما و برای خدمت به ما خلق شده (بعداً در این رابطه مفصل توضیح خواهیم داد). مثل واکسن می‌ماند که اگر نزنیم، بعداً که حمله صورت بگیرد ما نابود می‌شویم. شیطان یک واکسن است و من برای قدرتمند شدن به حمله او احتیاج دارم.

آیا حمله شیطان از نوعِ برخوردِ فیزیکی است؟

دشمن آشکارِ ما شیطان، چگونه به ما حمله می‌کند؟ آیا با برقرار کردن رابطه فیزیکی با ما، به ما حمله می‌کند؟

حمله‌های شیطان از نوعِ برخورد فیزیکی نیست. وقتی می‌گوییم از جلو حمله می‌کند به این معنا نیست که کسی بگوید: من شیطان را دیدم آمد و یک سیلی به صورت من زد؛ یا از پشت سر به من حمله کرده و یک پس گردنی به من زد؛ یا از سمت راست یا چپ به من تنه زد؛ شیطان رابطه فیزیکی و خارجی برقرار نمی‌کند. حمله‌ی شیطان در نفس انسان صورت می‌گیرد. تا من نفس خودم را نشناسم نمی‌دانم شیطان چگونه به نفس من حمله‌ور می‌شود. نمی‌دانم حمله‌ی از جلو یعنی کجا؟ یا منظور از حمله پشت سر چیست و یا حمله چپ و راست، حمله به کجای نفس است. با شناخت نفس پی می‌بریم چهار جهتی که شیطان قسم یاد کرده از آن جهات به ما حمله کند کجاها هستند. پس شناختِ خود فوق‌­العاده ضروریست. باید بدانم چه کسی هستم، دشمنم را بشناسم، ورودی‌های خودم را بدانم کجاها هستند، نقاط قوت و ضعف خودم را اگر نشناسم، چگونه می‌توانم در درون خودم استحکامات ایجاد کنم و یک شخصیت همیشه شاد و همیشه آرام بسازم.

یکی از جاها و ورودی‌های شیطان «فکر» انسان است که مورد حمله شیطان قرار می‌گیرد. مثلاً زن و شوهر را نسبت به همدیگر بدبین می‌سازد؛ یا فکرهای منفی که در مورد خودمان یا خدا و یا دیگران به سراغ ما می‌آید، در حالی که هیچ کدام از این افکار برای ما نبوده و مال شیطان است. جهالت در این مورد باعث می‌شود که با همین افکار منفی برای خود و دیگران تصمیمات بدی می‌گیریم و یا رابطه ضعیف و بدی با خدا و اهل بیت و فرشتگان برقرار می‌کنیم.

اما یک فرد مؤمن و انسان حقیقی که به فرموده‌ی پیامبر دائم النشاط است، این حالتش به خاطر استحکامات وجودی محکمی است که دارد. هیچ حمله‌ای روی او اثر نمی‌گذارد و آسیب روحی نمی‌بیند. اگر آسیب ببیند آسیب‌های طبیعی و ظاهری است که آن هم به نفع خودش تمام می‌شود. یعنی این استحکامات را طوری ساخته که هر حمله‌­ای صورت می‌گیرد در نهایت انسان حقیقی و مؤمن برنده است.

معرفت و شناختِ دقیق از خود به عقل کمک می‌کند

عقل زمانی در برقراری یک ارتباط، انتخاب، رفتار می‌تواند خوب عمل کند که شناخت و معرفت ما دقیق باشد.

انسان اگر «خود»ش را نشناسد، نمی‌تواند با خودش رابطه خوبی برقرار کند و خود را خوشبخت کند. هر چقدر شعور و عقل و هوشش را به کار می‌گیرد که به نفعِ خود تصمیم بگیرد همه به ضررش تمام می‌شوند. آدم های باهوش، نخبه و تحصیل کرده‌ای هستند که الان در زندان به سر می‌برند یا معتادند. همه درس خوانده و باهوش بودند، اما چرا هوش و عقل به کمک‌شان نیامد و شکست خوردند؟ برای اینکه خودشان را نمی‌شناختند. چون هوش و عقل ابزارهایی هستند که اگر شما به آنها مواد سالم و درست و دقیق نداده باشید، نتایج غلط به شما می‌دهند. عقل زمانی می‌تواند من را درست راهنمایی کند که من آن را مسلح و مجهز به اطلاعات دقیق بکنم. امام علی علیه‌السلام در این رابطه می‌فرمایند:«أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ [4]= برترین خردورزى، خودشناسى انسان است پس، هركه خود را شناخت خردمند شد و هركه خود را نشناخت گمراه گشت». هر چقدر اطلاعات و شناخت انسان نسبت به خودش دقیقتر باشد، عاقلانه­‌تر تصمیم می‌گیرد.  

اگر من از خودم شناخت ضعیف و سطحی و پایین به عقلم بدهم، عقل هم به همان مقدار تصمیم‌گیری و انتخاب می‌کند. حال اگر من پرده را از جلوی چشم عقل کنار زدم و گفتم من این هستم. همه وجود را که دید همه شرافت انسانی و قیمت را که دید، بعداً تصمیم‌­گیری‌هایش هم به همان اندازه دقیق­تر می‌شود، (فَمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ، ومَن جَهِلَها ضَلَّ) هر کس خودش را بشناسد، می‌تواند تعقل بکند. (وَ مَن جَهِلَها ظَلَّ) اما اگر کسی نشناسد گمراه می‌شود. عقل دارد اما این عقل گمراهش می‌کند. چون این عقل تحت اسارتِ «جهلِ به خود» است. نور و اطلاعات تخصصی و دقیق ندارد.

 (وَ مَن جَهِلَها ظَلَّ) اگر کسی خودش را نشناخت گمراه است. یعنی همیشه دچار «چه کنم، چه کنم» سرگردانی و حیرت می‌شود.

اگر بخواهیم عقل کمک‌مان کند، باید خودمان را بشناسیم. گاهی آدم های عاقل و با تجربه، اساتید و بزرگانی سر راه ما قرار می‌گیرند؛ یا ما برای مشاوره و مشورت به خدمت آنها می‌رسیم و می‌بینیم که آنها توصیه‌هایی می‌کنند، صحبت‌هایی دارند که همه براساس قیمت واقعی ماست. اما ما چون خودشناسی نداریم و قیمت مان را نمی‌دانیم و خود را کوچک می‌بینیم نمی‌توانیم از توصیه ها و مشاوره این بزرگان استفاده بکنیم.

 

دشمن شناسی/ شیطان/ معرفت نفس

ع.ل 2


[1] - غرر الحكم : ۸۶۲۴.

[2] - فاطر/6.

[3] - اعراف/16 و 17.

[4] - غرر الحكم : ۳۲۲۰.

میانگین (2 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed