www.montazer.ir
یک‌شنبه 23 فوریه 2025
شناسه مطلب: 737
زمان انتشار: 2 نوامبر 2014
 خانواده آسمانی،جلسه 152 ، 91/08/18

خانواده آسمانی،جلسه 152 ، 91/08/18

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

عرض کردیم: خوشبختی در گرو رابطه با مافوق است نه مادون. بعد از رسیدن به این حقیقت باید دلمان را درگیر کنیم در غیر اینصورت آثار عشق از جمله شادی و آرامش از بین می‌رود. ثروت و قیمت هر کس در گرو رابطه با انسان‌های کامل یعنی چهارده معصوم «علیهم‌السلام» که مظهر اسم جامع خداوند تبارک و تعالی هستند، می‌باشد. کسی که عاشق نیست به حقیقت «لا اله الا الله» نرسیده است و اله ندارد و رفتارش با «الله» عاقلانه است نه عاشقانه. اکثر ما به این عشق نرسیده و دل‌خوش کمالات پایینی هستیم. کسی که عاشق است در خلوت با معشوق خود متوجه گذر زمان نمی‌شود. بعضی‌ها حتی هنگام اشتغال به بازی‌های رایانه ای مدت‌ها از پیرامون خود و نیازهایشان غافل‌اند، تا جایی که شخصی بعد از سی و شش ساعت بازی جانش را از دست داد. بعضی‌ها ممکن است چند سال برای موفقیت در کنکور تلاش کرده و خسته نمی‌شوند. این قاعده خلوت با محبوب است. البته عشق‌های آسمانی برای کسی که به معرفت رسیده خیلی بیش از این‌ها جذابیت دارد ولی در عین حال اگر پای حقوق و ظرفیت دیگران در میان است باید محدودیت قائل شد. مثلاً انسان اگر با خانواده به حرم برود باید ملاحظه ایشان را بنماید مگر اینکه آن‌ها هم چنین معرفتی داشته باشند. و یا اینکه حاضر شوند بدون او برگردند.

بسیاری از افراد برای خدا وقت ندارند چون معشوق حقیقی‌شان نیست. برای اذان و اقامه وقت ندارند و از وقتی که وارد نماز می‌شوند به آخرش فکر می‌کنند. گاهی خلوت اولیاء الهی را مشاهده کرده‌ام که تا به سجاده برسند در هر دو قدم قنوت می‌گیرند و وقتی سر سجاده ایستاده اذان گفته، دعا می‌کنند و پس از آن اقامه، و در تمام آن‌ها عشق‌بازی ایشان با خدا کاملاً مشهود است. یک «الله اکبر» عاشقانه گفته و چند دقیقه ای مناجات می‌کند و بعد تازه سوره حمد را شروع می‌کنند. خدا یک کلمه از موسی درباره عصایش سؤال می‌کند و او کلی جواب می‌دهد: «هی عصای اتوکّئوا علیها و اَهُشُّ بها علی غنمی وَ لِیَ مآربٌ اُخری» و در پاسخ اعتراض خدا به جواب طولانی‌اش می‌گوید که دوست داشته بیشتر با خدا حرف بزند. اولیاء الهی زمان برای پایان دادن به نمازشان ندارند. مرحوم نخودکی یک شب می‌گفت: امشب، شب قنوت است، شب دیگر می‌گفت امشب، شب سجود است،

خادم حرم امام رضا «علیه‌السلام» می‌گفت: در یک شب برفی مشاهده کردم که در حال رکوع ده‌ها سانتی متر برف روی کمر ایشان نشسته است و متوجه نشده بودند. ما سهمیه‌های مختلف داریم یکی از آن‌ها سهمیه علمی ماست و کمترین سهم هر کس دریافت علم از امام یا ولیّ خدا و یا استاد است. مهم‌ترین سهمیه ما آن است که مستقیماً از آسمان بر ما ریزش کند که غالباً از آن استفاده نمی‌شود. ما فکر می‌کنیم که علم را فقط باید از استاد و کتاب و ... بگیریم. در موقعیت‌های مختلف سهم ما به ما عرضه می‌شود ولی ما به حدی مشغولیم که جا نداشته و ردّ می‌کنیم. ما وقتی قرآن می‌خوانیم دائماً آخرش را نگاه می‌کنیم که ببینیم چه قدر آن باقی مانده است. جبرئیل عِلم، میکائیل رزق و عزرائیل مقابله با رذایلمان را برای ما آورده ولی ما بر می‌گردانیم. ما از خدا، ملائکه الله، بهشت و بالاتر از آن، سهمیه داشته ولی از آن استفاده نمی‌کنیم. برای بهره برداری لازم نیست که مکه و حرم و مسجد برویم خداوند همواره با همان قدرت در کنار ماست، و زمانی بر ما ریزش می‌کند که توان قمار با او را داشته باشیم. چگونه رزمندگان و بسیجی‌های زمان جنگ توانستند تا «عند ربّهم یرزقون» یعنی بالاتر از بهشت بروند؛ «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» با اینکه سال‌ها در کنار آن‌ها بوده‌ام ولی هرگز نتوانسته‌ام خودم را مانند این‌ها ببینم. این‌ها توانستند با خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» قمار کنند. الان هم که به مناطق جنگی برویم می‌توانیم حقیقت عمل آن‌ها را بفهمیم. مزار شهداء هم چنین خاصیتی دارد و در خلوت با آن‌ها آنچه را که باید، به قلب ما می‌ریزند.

به طور کلی اگر با روحی آشنا شویم آنچه را که دارد، به قلب ما سرریز می‌کند. در شرح جامعه کبیره به این حقیقت خواهیم پرداخت؛ «انفسکم فی النفوس» رابطه با معصوم مثلاً فاطمه زهرا «سلام الله علیها» باعث انتقال معرفت به ما می‌شود. در حالت سینه زنی با هر دستی که به سینه برخورد می‌کند معرفتی وارد قلب می‌شود که هیچ استادی چنین هنری را ندارد. در دانشگاه و حوزه هم، چنین معرفتی وجود ندارد. در شور خیلی شعور و نور به انسان داده می‌شود. در جبهه گاهی می‌شد که رزمندگان یک ساعت بی صدا سینه می‌زدند. گاهی انسان شب از خواب برخیزد بدون اینکه نماز شب و قرآن خوانده یا اینکه مطالعه و تحقیق نماید، و فقط منتظر ریزش شود. انسان اگر صبر کند بعد از مدتی سهمیه‌اش را دریافت می‌کند زیرا قرآن و روایت این سهمیه را تأیید کرده‌اند. کسی که عُرضه دریافت سهمیه‌اش را در همین دنیا داشته باشد خیلی وضعش فرق می‌کند. وقتی به حرم می‌رویم لازم نیست که حتماً قرآن و مفاتیح به دست بگیریم. بلکه بنشینیم، فکر کرده و مغازله و معاشقه داشته باشیم. اگر نمی‌توانیم، سکوت کنیم ممکن است حضرت ما را صدا کنند. انسان اگر می‌خواهد با خدا حرف بزند نماز بخواند و اگر می‌خواهد خدا با او سخن بگوید قرآن بخواند. اگر حال هیچ کدام را ندارد مقابل خدا بنشیند. باید میل خودمان را ببینیم که در هر زمانی حال چه کاری را داریم. گاهی دل با موسیقی و غزلی راه می افتد و آماده می‌شود. در حرم امام رضا «علیه‌السلام» سحر در آستانه اذان صبح به جای قران غزل پخش می‌شود.

خداوند سال‌ها سرقرار است ولی ما نمی‌رویم. انبیاء و ائمه «علیهم‌السلام» همیشه منتظر ما هستند اما ما به خودمان کم لطفی می‌کنیم. چه لذتی دارد که در زیارت حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه «علیهم‌السلام» به انبیاء «علیهم‌السلام» سلام می‌کنیم: «السلام علی آدم صفوه الله...» ما از یکایک ایشان سهم داریم. تا خودمان را از موقعیت‌هایمان خالی نکرده و با معشوقمان خلوت نکنیم سهمی از عشق نصیبمان نمی‌شود. بدون تمرین، حرکت، پرواز و اوج گرفتن درس و بحث به دردمان نمی‌خورد. تمرکز، ذکر گفتن، مناجات و ... نیاز به تمرین و تکرار دارد. برای آموختن «لا اله الا الله» چهار سال در محضر استاد شرکت کردم. سعی کنیم که نماز مان را با اذان و اقامه، تعقیبات و نوافل به جا آوریم. لازم نیست حتماً نمازهای مغرب و عشاء، و ظهر و عصر را در یک زمان بخوانیم روی نماز مغرب و ظهر متمرکز شویم و عشاء و عصر را فرصتی دیگر برای عشق‌بازی قرار دهیم. متأسفانه افراد برای معشوق‌های زمینی چه از لحاظ مادی و چه زمانی، بی حساب هزینه می‌کنند ولی با خدا اینطور نیستند چون در این رابطه پای عقل وسط است نه دل. تا زمانی که دل درگیر نشود سهمی از آسمان نصیب ما نمی‌شود. ما، هم از درون خودمان سهم می‌بریم و هم از آسمان ولی غالباً هیچ کدام را دریافت نمی‌کنند. سهمی که در خود انسان است به حدی سرشار است که هزار استاد هم نمی‌توانند آن را به انسان بدهند و با کمال تأسف ما صرفاً در درس خواندن پیِ آن می‌گردیم. میزان قدرت، شادی و آرامش هر کس وابسته به این است که چه قدر از درون خود و آسمان استفاده کرده است. سخنان اولیاء الهی را که می‌شنویم در می‌یابیم که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و محصول تحصیل و درس نیست بلکه مستقیماً از خود و آسمان برگرفته است. کمالات در پیرامون ما هستند و ما ظرفیتی برای دریافت آن‌ها باقی نگذاشته‌ایم و بر می‌گردند. بعضی از اساتید به شاگردان اعتراض می‌کردند که شما کی می‌خواهید بفهمید؟ و گاهی قهر کرده و درس را تعطیل می‌کردند؛

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

گاهی با صراحت می‌فرمودند: شما نمی‌فهمید من چه می گویم، من مخاطب ندارم. آیت الله بهاء الدینی «رضوان الله علیه» ده سال قبل از فوت امام «رحمه الله» می‌فرمودند: ایشان فقط یک جانشین دارند و آن هم سید علی خامنه ای «حفظه الله» است. بعضی از بزرگان بیست سال قبل از شهادت بعضی از شهداء، خبر نحوه شهادتش را داده بودند. آیت الله بهاءالدینی اصلاً حرف نمی‌زدند شاید گاهی سخنی می‌گفتند و فقط بعضی‌ها می‌توانستند بهره ببرند. ایشان می‌فرمودند: اگر احتمال اثر می‌دادم خودم سخن می‌گفتم. اهل بیت «علیهم‌السلام» از ما توقعاتی دارند که ما یکی از آن‌ها را هم برآورده نمی‌کنیم و دائماً سرگرم عزت‌های زمینی هستیم و از عزت آسمان غافلیم.

کسی که سرگرم عزتهای چهارگانه طبیعی شده، عزت آسمان بر او حرام است یعنی اصلاً به او نمی‌دهند. کسی که به آسمان پشت کرده هزار ساعت بارش در او اثر ندارد. ما فقط حرف از خواستن می‌زنیم ولی دعا، سماجت و در کوبیدن بلد نیستیم. عزت‌ها و افتخارات ما فقط در حد طبیعت است. امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «الافتخار من صغر الاقدار» افتخار کردن از کوچکی اندازه‌ها (ظرفیت‌ها) می‌باشد. کسانی که به ثروت، تحصیلات عالی، اصل و نسب، حتی صورت‌های مقدس مانند مکه و کربلا رفتن و سابقه جنگ و جبهه رفتن و ... تفاخر می‌کنند خیلی کوچک‌اند. تا زمانی که می‌توانیم امتیازات پایین و طبیعی را به رخ دیگران بکشیم ردش نکرده و راه به آسمان پیدا نخواهیم کرد. امامان ما با کنیزها ازدواج می‌کردند و بعضی از حضرات مادرشان کنیز بوده‌اند.

بنازم به بزم محبت که آنجا                         گدایی به شاهی مقابل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا                         خدایی به عبدی مقابل نشیند

ما و خانواده آسمانی! ما و ملائکه! مارا به کجاها دعوت می‌کنند. ذائقه ما خراب شده که به پایین التماس می‌کنیم. با این بیت شعر سر سجاده رفته و بگوییم: «... انت الغنیّ و انا الفقیر و هل یرحم الفقیر الا الغنی؟ انت الغزیز و انا الذلیل ...، انت المولی و انالعبد ...، متأسفانه ما آنقدر سرگرم جیفه شده‌ایم که از این مفاهیم غافلیم. دائماً به دیگران فخرفروشی کرده و یادمان رفته که «هُوَ أنت» «هو رسول الله» و «هوالله». هرگز خودمان را از کسی بالاتر ندانیم زیرا در آن صورت به قول حضرت مستکبریم. «من» نداشته باشیم و هرگز در مقابل کسانی که اینگونه هستند خودمان را کوچک نکنیم که در این صورت مشرک شده‌ایم چون پذیرش کمالی است، که کمال نیست. این بحث مقدمه توحید است.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed