www.montazer.ir
شنبه 19 آوریل 2025
شناسه مطلب: 729
زمان انتشار: 2 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 144 ، 91/07/13

خانواده آسمانی،جلسه 144 ، 91/07/13

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

کسی که با خانواده‌ی آسمانی‌اش رابطه‌ی وجودی دارد به شادی و قدرت و آرامش رسیده و نداشتن خانواده‌ی زمینی او را افسرده نمی‌کند زیرا خانواده‌ی کامل‌تر و بزرگ‌تری دارد. اگر خداوند این بزرگواران را برای ما قرار نداده بود تحمل مشکلات خیلی سخت بود. مشکلات ما به بخش طبیعی و غیر اصیل ما مربوط می‌شوند. برای مشکلات بخش فطری و انسانی خداوند، خودش و خانواده‌ی آسمانی را در اختیار انسان قرار داده است. وقتی انسان اصل خودش را گم کند برای بخش‌های غیر انسانی غصه می‌خورد. مصائب طبیعی قابل جبران بوده و از طرفی به پیوند با خانواده‌ی آسمانی کمک می‌کنند ولی در صورت عدم شناخت ما از خانواده‌مان مصائب را فقدان و ضربه و عقب ماندگی می‌بینیم. در وجود انسان معشوق بسیار خطرناکی به نام «علوّ» وجود دارد. از آنجا که انسان بی‌نهایت طلب است عاشق بزرگی می‌باشد. بزرگیِ حقیقی فقط در گرو پیوند با «الله» است. کسانی که اصلشان را گم کرده‌اند به دنبال بزرگی در بخش طبیعی هستند. این احساس متأسفانه اکثر مردم را به کام خود کشیده است. بزرگی‌های حسی انواع برخورداری از نعمت‌هاست. خیالی و وهمی هم پست و مقام و ... بوده و نوع عقلی آن مدرک تحصیلی و علم و دانایی است که البته غالب آن‌ها هم به دنبال پست و مقام (وهمی) هستند نه نفس علم. کمتر کسی به دنبال بزرگیِ حقیقی (فوق عقلانی) است که وجودش بتواند برزخ، پنجاه هزار سال قیامت، بهشت و ... را پر کند. کسی به این بزرگی می‌رسد که دندان طمع بزرگی در بخش‌های دیگر را کشیده باشد. عده‌ی کمی حقیقتاً عاقل‌اند و سایر افراد خیال‌باف و توهم زده هستند. عاقل و بزرگ کسی است که می‌فهمد بزرگی به آن بخشی است که از محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» است. جنین در صورتی که رشدش متناسب با دنیا باشد بزرگی‌اش حقیقی است. ما هم بزرگی‌مان در گرو رشدِ متناسب با شرایط زیستی آخرتی است. کسی که سبک زندگی‌اش با آخرت تناسب ندارد مانند جنین‌های ناقص و معیوب که بعضاً صرفاً توده‌ی سلولی‌ای بیش نیستند می‌باشد. کسی که به مال، ثروت، شهرت و علمِ صرف (در خدمت قوای پایینی) می‌پردازد و انسانیتش را لحاظ نمی‌کند، تولد سالمی به آخرت نخواهد داشت.

بزرگی یعنی به دست آوردن ملاک‌های بزرگی، یعنی عزت، قدرت، حکمت، علم و ... قرآن درباره‌ی نزولش این‌گونه می‌فرماید: «تنزیل من الله العزیز الحکیم» یعنی اقتضای حکمت و عزت خداوند نزول قرآن بوده است. «تنزیل من رب العالمین» یعنی ربوبیت خدا اقتضاد کرده که قرآن برای ما نازل شود تا ما شبیه خدا شویم. «تنزیل من الله العزیز الحمید» یعنی قرآن برای عزیز کردن و حمید کردن ما نازل شده است. ما باید ببینیم چقدر خودمان را تحت ربوبیت خدا قرار داده‌ایم تا صفات عزیز و حمید و ... در ما تجلی کرده باشد. چه بسا کسانی که قرآن و نماز می‌خوانند ولی عزیز نیستند بلکه خوار و ذلیل و محتاج توجه و محبت دیگران می‌باشند. غالب مردم گرفتار بزرگی در چهار بخش پایینی بوده و البته بعضی از مفاهیم مربوط به فوق عقل مانند نماز خواندن هم در عین حال برایشان مهم است. در هیچ کدام از بخش‌های زندگی‌شان شأن فوق عقل جایگاهی ندارد. ما باید رمز به شرافت رسیدن و علو حقیقی را پیدا کنیم. ما باید همه‌ی موفقیت‌هایمان را در نظر بگیریم و بررسی کنیم هر کدام چه کمکی به آسمانی شدن ما کرده‌اند و آیا هنگام انتقال به برزخ دارایی ما محسوب می‌شوند یا نه. فقط آن‌هایی به درد ما می‌خورند که روح ما را برای بهره‌برداری مناسب با آخرت بزرگ کرده‌اند. خداوند ما را برای بزرگی خلق کرده است: «سبحان ربی العظیم ...»، «سبحان ربی الاعلی...»، «الله الصمد»... دائماً خدایِ عظیمِ اعلی و صمد و .... ما را به سوی خود می‌خواند. باید مواظب باشیم با پیوند با رب‌های دیگر کوچک نشویم. مربی‌هایی هستند که انسان را حسی، خیالی، وهمی تربیت می‌کنند. ربِّ انسان، قیمت او را تعیین می‌کند. ما دائماً در نماز «سبحان ربی الاعلی ... وسبحان ربی العظیم و ...» می‌گوییم و فقط در مقابلش خم می‌شویم ولی تحت ربوبیت رب‌های طبیعی قرار می‌گیریم؛ نماز، روزه زیارت و حج و کربلای فانتزی و ... اثر لازم را نداشته و نمی‌توانیم در مصائب و فقدان‌ها «و ما رأیت الا جمیلا» بگوییم و برای دنیا گریه نکنیم. کسی که در مصائب آسیب می‌بیند اصلاً بزرگ نشده است. البته مهم بزرگواری است چه بسا افرادی که در بخش‌های طبیعی بزرگ شده‌اند مانند کسی که فرزندش با اتومبیل به کسی زده و او را کشته و او سریع بابت دیه‌ی متوفی چک می‌دهد ولی این شخص بزرگوار نیست. شخص بزرگوار هر چه می‌گذرد افسردگی و غصه‌هایش کمتر می‌گردد. امام علی «علیه‌السلام» می‌فرماید: «دنیای شما برای من از کاسه‌ی سر خوک در دست یک شخص جذامی پست­تر است» البته دنیای امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» بسیار زیباست و عین بهشت است. پیامبر «صلی الله علیه و آله» گریه کننده‌ی بر دنیا را جهنمی می‌داند: «من بکی علی الدنیا دخل النار» گریه با جهنم رابطه‌ی علت و معلولی دارد. خودتان را بررسی کنید و ببینید چه چیزهایی شما را تحریک می‌کند. منزلتان بهشت است یا جهنم؟ آیا کسی هستید که دیگران باید دائماً آتشتان را خاموش کنند، یا مانند آب هستید که آتش دیگران را خاموش می‌کنید؟ ما باید عاشق بزرگی حقیقی شویم. ما، رب اعلی و عظیم داریم و باید شبیه او شویم. تنها ربی که باید به او برسیم «خداوند» است. در اطراف ما رب زیاد است که در حال تربیت شیطانی، حیوانی، فرشته‌ای و انسانی ما هستند. بعضی‌ها به قدری بی ظرفیت اند که با ارتقاء تحصیلی، شغلی و مکانی صد و هشتاد درجه تغییر می‌کنند. شخصی با من تماس گرفت و گفت: وقتی در ایران بوده مدت‌ها سر کلاس می‌آمده حالا که به اروپا رفته متوجه شده خیلی پوچ و توخالی است چون با قرار گرفتن در چنان محیطی همه را از دست داده است. صبح‌ها به گوش کردن مباحث می‌پردازد ولی از ظهر به بعد که بیرون می‌رود کاملاً تخلیه می‌شود. ما «الله» و «ملک کبیر» و ... را می‌دهیم و معلوم نیست چه چیزی نصیبمان شود. افراد زیرک نفس، وقت و بدن را می‌دهند و خانواده‌ی آسمانی به دست می‌آورند: «... ربحت تجارتهم...» تجارتشان سود کرده است. ما باید لبخند خدا را بخریم. کسی که می‌تواند دیگران را ببخشد در واقع اسم «غفور» را جذب کرده است. امام «رضوان الله علیه» می‌فرمودند: تمام عمر دنیای شما در برزخ یک لحظه است. برزخ تا این حد عظمت دارد. یک لحظه‌ی دنیا میلیاردها نفر را زمین‌گیر کرده است. کسی که گناهی از او سر زده در صورتی که خانواده‌اش را خوب شناخته باشد به راحتی تکبر و نخوتش را کنار گذاشته و پشیمانی‌اش را اظهار می‌کند. کسی که گناه می‌کند و زرنگ است از شخصی که گناه نکرده ولی تنبل است، بهتر است. زیرا او فعال است و پر نشاط، و زمین‌گیر نیست. شخص اول ممکن است یک هفته هم به جهنم بیفتد ولی خارج شده و ادامه می­دهد. از آنجا که به عظیم و اعلی وصل شده و با کتاب عظیم سر و کار دارد خودش هم عظیم شده است و اگر در آلودگی بیفتد فوراً خودش را پاک می‌کند. تلخ‌ترین تجربه‌ها هم او را افسرده نمی‌کند. درباره‌ی این‌ها خداوند می‌فرماید: «... الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله انا الیه راجعون» اصلاً فرصت توقف ندارند زندگی برایشان مانند صحنه‌ی جنگ است. دائماً باید سنگرها را فتح کنند. باور کردن خود، تنبلی‌ها و بی حوصلگی ها را از بین می‌برد. بعضی‌ها با بهانه‌های (حیوانی) با آسمان قهر می‌کنند، این افراد هنوز رابطه وجودی برقرار نکرده‌اند ولو اینکه در مقام تصدیق هم قوی باشند. کسانی که با هم رابطه‌ی وجودی دارند ممکن است با هم اختلاف داشته باشند ولی قهر در کارشان نیست چون همدیگر را دوست دارند و کینه به دل نمی‌گیرند. خداوند «رب» ماست و با قرار دادن ما در شرایط خاص ما را تربیت می‌کند: «... و لنبلونکم به شیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و ثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه...» خداوند وعده‌ی امتحان ما را با انواع مشکلات و محرومیت داده و سپس فرموده: صابران را بشارت ده و در تعریف صابران فرموده آن‌ها کسانی هستند که وقتی مصیبتی بر آن‌ها وارد می‌شود می‌گویند: ما از خداییم و به سوی خدا خواهیم رفت. در دفاع مقدس مربی ما گاهی ضربه‌های شدیدی به ما می‌زد و ما اصلاً ناراحت نمی‌شدیم چون هدف او را می‌دانستیم و به آموزش او نیاز داشتیم. تیم‌های ورزشی معمولاً برای آمادگی شرکت در مسابقات مهم با تیم‌های قوی مسابقه می‌دهند و تمرین می‌کنند تا قوی شوند و اگر مربی با تیم ضعیفی قرار داد ببندد اعتراض کرده و حریف تمرینی قوی می‌خواهند. متأسفانه ما خیلی نادان هستیم که از خدا می‌خواهیم همه‌ی امکاناتمان را فراهم کند تا بنده‌ی خوبی باشیم. گاهی بعضی‌ها می‌گویند: آبروی ما رفت؛ خدا حاجت بی‌حجاب‌ها را داد ولی حاجت ما را نداد. باید به این‌ها گفت:

اگر با دیگرانش بود میلی                             چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟

در حدیث قدسی آمده: خداوند به حدی از صدای بعضی‌ها بدش می‌آید که تا چیزی می‌خواهند به فرشتگان می‌فرماید: زود به او بدهند تا صدایش را نشنود. بعضی وقت‌ها حاجت بعضی را می‌دهند چون ضعیف‌اند و نیاز بیشتری به توجه دارند و ممکن است اگر حاجت نگیرند همین ایمان ضعیف را از دست بدهند. مرحوم میرزا «رضوان الله علیه» می‌فرمود: اگر صاحب خانه ای به کسی بگوید غذا کم است، نخور تا بقیه سیر شوند در واقع او را خیلی بزرگ دانسته و تحویل گرفته است. کسی که خودش را به بهشت و جهنم نزدیک می‌بیند بسیار فعال و پرنشاط است. کسی که با خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» رابطه‌اش وجودی شده باشد اصلاً با ایشان قهر نمی‌کند. بعضی‌ها به حدی با شکمشان رابطه‌ی وجودی دارند که قرض می‌کنند تا به رستوران رفته و دلی از عزا درآورند. بعضی‌ها با کینه به دل گرفتن از دیگران تمام وجودشان را نابود می‌کنند. حسادت هم به همین اندازه احمقانه است. گاهی انسان اهل بدبینی هم همان‌طور احمق است. چه بسا افرادی بودند که در جبهه به دلیل دوران سربازی حضور پیدا کرده بودند. مخفیانه خودشان را مجروح می‌کردند تا از جنگ معاف شوند. در همان دوران از تهران با من تماس گرفته و گفتند عده‌ای هستند که از جنگ فرار کرده‌اند شما بیایید و به این‌ها آموزش بدهید. این‌ها اصلاً مفهوم جنگ و شهادت را نمی‌دانند. کسانی که این مفاهیم را می‌فهمند مجروح و حتی معلول و جانباز هم می‌شوند ولی دست از جبهه بر نمی‌دارند. حتماً در مناطق جنگی حاضر شوید و رابطه‌ی وجودی‌تان را محک بزنید: «شغل من الجنّه و النّار امامه» از آن بالاتر باید بگوییم: «شغل من الله امامه» و یا «شغل من محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله امامه» کسی که مادرش فاطمه‌ی زهرا «سلام الله علیها» با آن همه احساس در انتظار اوست خیلی اشتیاق پیدا می‌کند. خداوند آن قدر منتظر ماست که می‌فرماید: «سارعوا الی مغفره من ربکم...»، «سابقوا الی...» خانواده‌ی آسمانی ما برای یکایک ما دل‌شوره داشته و نگران هستند. کسی که می‌داند و می‌فهمد چنین خانواده‌ای این‌طور منتظر او هستند اصلاً گیر ندارد:

شبی که وعده کردی روز و شب                                روز و شب را می‌شمارم روز و شب

منتظر حضرت ملک الموت «سلام الله علیها» هستند تا به برزخ منتقل شوند: خوشا آن دم که نوبت بر من آید. اگر بفهمد سرطان دارد ناراحت نمی‌شود و مانند این است که از تالاری عبور کرده و پاکیزه می‌شود و قدرتمند و شاد وارد برزخ می‌شود.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed