www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 7238
زمان انتشار: 9 ژولیه 2017
(5) حسادت بیماری خطرناکی است که مضرات فراوانی دارد

بحث حسادت؛ جلسه پنجم

(5) حسادت بیماری خطرناکی است که مضرات فراوانی دارد

برای مطالعه جلسات گذشته بحث حسادت کلیک کنید.

حسود به اخلاص نمی رسد و اولین قربانی حسادت، خود حسود است که عملا با خدا درگیر شده و از خدا شاکی و طلبکار است. یعنی در حقیقت حسود مشکل اعتقادی دارد و نسبت به بدبختی و غصه خوردن ولع دارد.

پس می توان گفت حسادت مرکب رنج است و زاینده ی گناهان دیگر و پیش از همه، صاحب خودش را می کشد و ثمره اش، رنج و بدبختی در دنیا و آخرت است.

انکار اسم «احد و واحد» و وجود « دوبینی و چند بینی» در انسان، یکی از موانع بزرگ برای رسیدن به اخلاص بوده و منشأ بروز حسادت است. شخص حسود در حقیقت با خدا مشکل دارد و دائم خدا را به خاطر نعمت هایی که به دیگران داده زیر سئوال می برد. وجود حسود پر است از «اعتراض» و نمی تواند شاکر نعمت های خدادادیش باشد و این ناشکری او را به کفر می کشاند. به همین دلیل، حسود در دنیا غمگین و ناآرام است و در آخرت هم بدبخت و جهنمی می باشد.

تنها راه رهایی از مرض حسادت، این است که به دو عنصر «شادی» و «آرامش» وصل باشیم. و این فقط از طریقِ پیوند با خدا امکان پذیر است. یعنی قبل از انجام هر کاری رضای خدا را در نظر داشته باشیم. چون اگر خود را با هر کس دیگری غیر از خدا پیوند دهیم، نابود می شویم و خدا ما را به خودمان وامی گذارد و از امداد فرشتگان هم بی بهره می مانیم. اگر خدا را کنار گذاشتیم، مجبوریم با هزاران نفر دیگر درگیر شویم و دل خیلی ها را به دست بیاوریم و چون ظرفیتمان محدود است و قادر به این کار نیستیم، دچار مشکل و سردرگمی می‌شویم.

اولین قربانی حسادت، خودِ حسود است. چه بسیار هستند کسانی که بخاطر حسادت بیمار می شوند و جان خود را از دست می دهند. حسود ظالمی است که علاوه بر ظلمِ به دیگران، به خودش هم ظلم می کند. زیرا نفس اَماره اش همواره او را وادار به گناه می کند و دائماً غصه دار و غمگین است.

 نسخه بی نظیر و عالی دیگری که برای تضمین شادی و آرامش وجود دارد، این است که ملاک دوستی و دشمنی مان بر اساس دین و رضایت خدا باشد. اگر خدا را کنار گذاشتیم و گفتیم"دل خودمان"، قطعاً در دنیا و آخرت ذلیل می شویم.

گاهی «نقاط قوت و سابقه‌ی خوب» از عواملی هستند که انسان را به حسادت می‌اندازند. آن‌هایی که یک مقدار از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، دینی، معنوی، علمی و انقلابی بالاتر از دیگران هستند، آسیب پذیرترند و حسادت در مورد این افراد بیشترین برش را دارد. مگر این که در کنار رشدهایی که دارند، تزکیه نفس هم داشته باشند. هر چه قدر انسان ساده تر باشد، آرامش و آسایشش هم بیشتر است و در هنگام مرگ راحت تر جان می دهد و در برزخ هم خوشبخت تر است. مؤمن سهل گیر است و اصلاً دردسر ندارد.

حسادت فقط یک گناه نیست، بلکه گناهان زیادی را با خود به همراه دارد. وقتی انسان در دام حسادت می اُفتد، راه انواع تبهکاری ها برایش باز می شود. در اصل آدم حسود می خواهد جایگاه خودش را با پایین کشیدن، حذف کردن و ریختن آبروی دیگران تثبیت کند.

اگر انسان بداند که برای حیات ابدی خلق شده است و همه انسان ها، برادرها و خواهرهای او هستند، به جای حسادت و غصه خوردن، همیشه شاد و آرام است. به محض این که حسادت نکردی و اشخاص را با کمالات شان قبول کردی و به موفقیت و نعمتی که خدا به آنها داده راضی شدی، خدا هر چه را که به آنها داده به تو هم می‌دهد و پیش خدا اوج می‌گیری. در اصل خداوند دارد در قالب میلیون ها نفر به تو ربوبیّت می‌دهد.

کسی که اسم احد و واحد را انکار می کند، در حقیقت احدیّت خدا و اعتقاد به این که خداوند تبارک و تعالی منشأ همه خیرات و برکات است را انکار نموده است و درگیر مرض حسادت می شود. انسان حسود از خدا شاکی است و منشأیی غیر از خدا را در قضا و قدر و تغییر آن مؤثر می داند. برای همین می خواهد، جلوی قضا و قدر الهی را بگیرد و ناخودآگاه منکر حکمت خداوند باری تعالی و بسیاری از سنّت های الهی می شود. این خود، شرک است و شرک به خدا، منشأ بیماری های زیادی در وجود انسان می شود.

گناه حسادت غیر از گناهانی چون قماربازی، زنا، قتل و... است. زیرا آن گناهان تحت تأثیر غضب و شهوت، از انسان سر می زند؛ در حالی که مرض حسادت، ناشی از یک مشکل عقیدتی در شخص حسود است. شخص حسود در درجه اول با خدا مشکل دارد، نه با کس دیگر. آدم حسود چون از قیمت خودش و فلسفه‌ی آفرینشش غافل است، با خداوند به مشکل بر می‌خورد و ناخودآگاه در دلش اعتراضات و دشمنی هایی نسبت به خداوند دارد.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این باره می فرماید[1]إذَا أَمْطَرَ التَّحَاسُدِ أَنْبَتَ التفاسد= هرگاه باران حسادت فرو ریزد، از آن فساد می روید». یعنی حسادت خودش زاینده ی گناهان دیگر است. درست مثل یک غده سرطانی که انواع گرفتاری ها را برای شخص تولید می‌کند. حسادت فقط یک گناه نیست، بلکه گناهان زیادی را با خود به همراه دارد. وقتی انسان در دام حسادت می‌افتد، راه انواعِ تبهکاری ها،کفرها، شرک ها و جنایت ها برایش باز می شود. اگر انسان نتواند حسادت را از خودش دور کند، هرگز نمی تواند به اخلاص برسد و حرکت روحش به سمت نظام برزخی توأم با آلودگی خواهد بود. در حالی که انسان برای خوشبختی در آن نظام، نیاز به اخلاص دارد. اخلاص یعنی هماهنگی کامل نفس با نظام برزخی. یعنی این که فشار قبر نداشته باشی؛ در برزخ دردسر نداشته باشی؛ هنگام حشر و قیامت معطل و سرگردان نشوی و جهنمی نباشی. در آنجا انسانِ ناب و خالص را می خواهند. بنابراین نمی توانی بدون دور کردن حسادت از خودت که منشأ کفر و شرک است و دوبینی و چندبینی برایت می آورد، یک نفس واحد با خود به آنجا ببری. این اخلاص درباره بدن جنینی که از رحم مادر بیرون می آید نیز دیده می شود. به این صورت که تمام ابعاد وجودی این جنین در نظام دنیا بررسی می شود و اگر ذره ای ضعف، مریضی و ناخالصی داشته باشد، کاملاً نشان داده می شود. برای همین است که اگر کسی می خواهد در توحید قوی شود، ابتدا باید از خودسازی شروع کند و خودش را متناسب با بهشت کند. این تناسب، هم خواص دنیایی دارد و هم خواص آخرتی. یعنی در دنیا برای انسان، شادی و آرامش و در آخرت هم خوشبختی و درجات عالی می آورد.علامتش هم مشخص است، اگر ما به بیماری حسادت مبتلا نباشیم، شاد و آرام هستیم، در غیر این صورت غمگین و بی قراریم و باید این بیماری را درمان کنیم.

امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید[2]: «لِلَّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما أَعْدَلَهُ! بَدَأ بِصَاحِبِه فَقَتلَهُ= آفرین بر حسادت که چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را می کشد».

اسلام درباره هیچ یک از گناهان کبیره، حتی شراب که خبیث ترینِ خباثت هاست، یا قتل، زنا و گناهان دیگر چنین تعابیر تندی که در مورد حسادت گفته است را به کار نبرده است. زیرا حسادت تنها گناهی است که اخلاص را از انسان می گیرد. یعنی انسان را کاملاً از نظر عملی و نظری با خدا و دستورات خدا درگیر می‌کند. اولین کسی که قربانی حسادت می‌شود، خودِ حسود است. یعنی نفسش، روحش، عقلش، هوسش، دینش و اخلاقش فاسد و تباه می شود. در حقیقت شخص حسود فکر می کند که می تواند جلوی پیشرفت شخص دیگری را بگیرد، یا ضربه ای به او بزند. اما در حقیقت دارد خودش را نابود می کند.

امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در جایی دیگر به نکته‌ی ظریفی اشاره کرده و می‌فرماید[3]یَکْفِیکَ مِنَ الْحَاسِدِ أنَّهُ یَغتَمُّ فی وَقْتِ سُروُرِکَ!= ضرر آدم حسود برای تو همین بس که در وقت سرور و خوشحالی تو، او غمگین و غصه دار است!»             

توصیه ای که منابع دینی و تمام روانشناسان غربی و شرقی به شخص حسود می کنند این است که حسود با حسادت و دشمنی نسبت به دیگری، در واقع دارد با خودش دشمنی می کند و خودش را نابود می سازد. شخصی که مورد حسادت تو قرار می گیرد، یا دشمنِ تو است که در این صورت با دیدن غصه و ناراحتی تو که ناشی از حسادتت به اوست، خوشحال می شود؛ یا شخص مظلومی است و اصلاً تقصیری ندارد.

خدا در آیه 54 سوره نساء می فرماید:«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی ما آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ= آیا به مردم برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده حسد می ورزند». آن شخصی که مورد حسد قرار می گیرد، می تواند پیامبر، ولی خدا، معصوم، استاد، هنرمند یا هر آدم موفقِ محبوب و معروفی باشد. در واقع ما با حسادت به او، خود را نابود می کنیم. زیرا وجود ما پر از«اعتراض» و« چرا» می شود و فکر می کنیم که "چرا فلان نعمت را به او دادی و به من نه؟"

امام علی علیه السّلام می فرماید[4]الحَسَدُ مَطِیَّةُ التَّعب= حسادت، مرکب رنج است». یعنی عاقبت آدمی که اسب یا گاو وحشی سوار می شود، این است که بعد از کلی اذیت شدن، به طرز وحشتناکی به زمین می خورد. مرکب حسادت هم این گونه است که وقتی سوارش می شوی چیزی جز زجر و بدبختی برایت ندارد.   

حسد مثل خوره ایمان، اخلاق، خوشبختی و هزاران هزار نعمتِ خدا را می خورد. اگر کسی «شاکر» نباشد، یعنی از خدا شاکی شده است و حتماً به کفر می اُفتد. امام صادق علیه السلام می فرماید:" وجه تمایز انسان با حیوان در «شکرگزاری» است. امام علی علیه السّلام نیز در این باره می فرماید[5]: « مَنْ لَمْ یَشکُرِ الإنعامَ فَلیُعَدَّ مِنَ الاَنعامِ= کسی که نعمت ها را سپاسگزاری نمی کند، باید او را همدوش و هم ردیف حیوانات به حساب آورد!».    

حسادت یک بیماری سرطانی بسیار قدرتمند است که دنیا و آخرت انسان را نابود می کند. سوار شدن بر این مرکب، خوشبختی، سعادت و همه چیز را از انسان می گیرد و باعث می شود تا نعمتهای بیکرانی را که خداوند به او داده کفران کند و یکی یکی آنها را از دست بدهد. علاوه بر آن، انسان خیلی چیزها را هم در دنیا از دست می دهد. بارها پیش آمده که افراد جانشان را به خاطر حسادت از دست داده اند. یعنی از شدت حسادت مریض شده اند، ناراحتی های قلبی و بیماری های روحی و روانی گرفته اند و در نهایت هم مرده اند. از آن طرف هم به محض ورود به آخرت، گرفتار بدبختی، جهنم و غصه های طولانی می شوند. بنابراین بهتر است انسان از همان ابتدا سوار بر این مرکب نشود.

بعضی ها نسبت به حسادت وَلع دارند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند[6]مَنْ وَلِعَ بِالْحَسَدِ وَلِعَ بِهِالشُّؤْمُ= هر کس شیفته حسادت باشد، نحسی و شوربختی شیفته او می گردد». این افراد نسبت به بدبختی، شومی و غصه خوردن حریص هستند. یعنی آماده هستند که نعمت ها را از دست بدهند و به جهنم بروند. امیرالمؤمنین در این باره می فرماید[7]ثَمَرَةُ الحَسَدِ شَقاءُ الدُّنیا و الآخِرَةِ= ثمره حسادت، رنج و بدبختی در دنیا و آخرت است». اگر درست فکر کنیم، می بینیم که حسادت نوعی دیوانگی است. برای رهایی از این مرض، انسان باید خودش را به دو ستون «شادی» و «آرامش» پیوند بدهد و از هر چیزی که شادی و آرامش او را بر هم می زند دوری کند. این در صورتی ممکن است که انسان فقط با خدا باشد. انسان هایی که سعادتشان را به انسان های دیگر پیوند می زنند، خیر دنیا و آخرت را نمی بینند.

رابطه ی «دنیا» با «آخرت» مثل رابطه «رحم مادر» است با «دنیا». بر فرض اگر در یک رحم جنین پنج قلو وجود داشته باشد، رابطه این جنین ها تنها در همان زمان محدودی است که در رحم هستند و بعد از تولد و ورود به دنیا، هر کدام باید به تنهایی و به طور جداگانه مسیر دنیا را طی کنند.                                            

همه ما در حرکت از دنیا به سمت قبر و قیامت، بهشت را می خواهیم و نمی خواهیم در وقت مُردن و در قبر به عذاب بیفتیم و به جهنم برویم. برای همین باید در زندگی، خود را فقط و فقط به یک نفر وصل کنیم و با یک نفر بده بستان داشته باشیم و نتیجه و پاداش کار و خوشبختی مان را فقط با یک نفر که حقّش است تنظیم کنیم و آن یک نفر «خدا»ست.

معنی ذکر «احد» که می گوییم همین است، یعنی  فقط یک نفر ارزش دارد که به خاطرش ازدواج کنیم، پدری کنیم، مادری کنیم، کار کنیم و همه زندگی مان را با او تنظیم کنیم. چون اگر با هر کس دیگری غیر از خدا، خود را پیوند دهیم، لِه می شویم. حتی نباید به بچه، همسر، پدر و مادر، شاگرد و استادمان هم دل خوش باشیم. چون ممکن است این ها هم روزی به ما بی وفایی کنند، دِلمان را بشکنند و در نهایت رابطه ما با آنها خراب شود؛ در این حالت راهی جز غصه خوردن نداریم و وقتی آرامشمان را از دست بدهیم، ایمانمان را هم از دست خواهیم داد. از طرفی هم خودباوریمان را از دست می دهیم. چون مجبوریم همیشه خودمان را از دید دیگران ببینیم و قیمت خود را از نگاه همسر و فرزند و همسایه و دوستان و خانواده ببینیم. یعنی دائماً به دنبال این باشیم که همه را از خود راضی و خشنود نگه داریم و چون نمی توانیم، غصه دار می شویم.

خداوند در آیه 185 سوره بقره می فرماید:«یُرِیدُ الله ُبِکُمُ الْیُسْرَ وَ لَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ= خداوند آسانی و راحتی شما را می خواهد، نه دشواری و مشقت شما را». خداوند نمی خواهد که شما در دنیا گرفتاری و عذاب بکشید. برای همین یک فرمول می دهد و می گوید: اگر می خواهی همیشه شاد و آرام باشی و اصلاً غصه نخوری ،«قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ[8]= بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگی کردن و مرگم برای خدا، پروردگار جهانیان است».

 اگر انسان فقط با یک نفر (خدا) معامله کند، دیگر غصه هیچ چیزی را نمی خورد و همیشه مملو از شادی و آرامش است چون تمام شادی ها و غصه هایش را با یک نفر و در یک جا سرمایه گذاری کرده است و تمام غصه هایش هم برمی گردد به رابطه اش با خدا و نه جایی در دنیا. در این مورد قرآن می فرماید:«أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ= آیا ارباب متفرق و گوناگون بهتر است، یا یک خدای واحد و قهار؟».(یوسف/39).

آدمی که معبودش فقط خداست، تمام دلشوره و غصه اش این است که نکند معشوق اصلی اش را از دست بدهد، نکند خدا او را در یک حالتی ببیند که دوست ندارد ببیند. اما وقتی « إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» را کنار گذاشتیم، با هزاران نفر دیگر درگیر می شویم. چون برای آدم ها نفس می کشیم و زندگی می کنیم، مجبوریم برای هر کس یک جور نقش بازی کنیم و این آدم را دیوانه می کند. یعنی حتی درس خواندنمان هم برای آدم ها می شود، می گویند:" درس بخوان برای این که در جامعه کاره ای بشوی، پولدار شوی و به مقام و منصب برسی". این شرکی است که به نام «جامعه» در ذهن ما کرده اند. هیچ وقت به ما نمی گویند، این کار را انجام بده، چون خدا می خواهد. انگار که ما در مقابل خدا مسئول نیستیم!  انگار که قرار نیست قبر و قیامت و سؤال و جوابی داشته باشیم! انگار که فقط به مردم بدهکار هستیم! برای همه چیز زندگی می گوییم مردم چه می گویند؟؛ مردم چه فکر می کنند؟ یعنی مهم این است که فقط مردم خوششان بیاید و نه خدا و ولّی خدا!. در این صورت خداوند هم انسان را به همان مردم واگذار می کند. شخص حسود، پشتیبانی خدا را ندارد. فرشته ها هم به او کمکی نمی کنند، فقط کارش را ثبت می کنند. برای همین است که امام علی علیه السلام فرمودند:«مَا رَأَیْتُ ظَالِماً أَشْبَهَ بِمَظلُومٍ مِنَ الْحاسِدِ نَفسٌ دَائِمٌ وَ قَلْبٌ هَائِمٌ وحُزْنٌ لَازِمٌ= ظالمی را از حسود، شبیه تر به مظلوم ندیدم( چرا که خود از جهاتی مظلوم است) زیرا نفس اماره همیشه همراه اوست و او را وادار به گناه می کند و قلبی خراب و غصه ای همیشگی دارد».

چنین است که حسادت، سعادت دنیا و آخرت را از انسان می گیرد و تا ابد انسان را بیچاره می کند. اگر به این فکر کنم که یک خدای عزیز و مهربانی دارم که مرا بیشتر از خودم دوست دارد و برای جاودانگی و خدا گونه شدن خلقم کرده و برایم یک حیاط ابدی قرار داده، همیشه شاد و آرام هستم. این خدا، در کنار من است، در مقابلم نیست که  بخواهم با او درگیر شوم. او بزرگترین حامی و پشتیبان من است. این خدای مهربان، بقیه ی اعضای جامعه انسانی را هم دارد. آن ها چه کسانی هستند؟ آن ها خواهرها و برادرهای ما هستند و بلکه بالاتر، آنها «خودِ من» هستند. در اصل خدا دارد در قالب میلیون ها نفر به من ربوبیّت می دهد. یک «من» را در قالب میلیون ها نفر تکثیر کرده و به آن ها هم نعمت داده. پس من در یک قالب امام حسین(علیه السلام) هستم، در یک قالب حضرت زهرا(سلام‌الله علیها)، در یک قالب ابوالفضل(علیه السلام)، در یک قالب زینب کبری(سلام الله علیها)، در یک قالب مرجع تقلید، شاعر، استاد، وزیر، رییس جمهور هستم. خداوند می گوید، "اگر تو به همه قالب هایی که من داده ام، غیر از قالب منّیتِ خودت، راضی باشی و حسادت نکنی، تو را هم به همه آن خیرات می رسانم و هر چه به همه آن ها تنها داده ام، به تو یک جا می دهم".

حالا بعضی ها احمق هستند و می گویند:" چرا خدا به جای ائمه، ما را برای امامت انتخاب نکرده؟"!  یعنی به بابای خودش (امام حسین علیه‌السلام)، حسادت می‌کند. به مادر خودش (فاطمه زهرا)، حسادت می کند. علت این حسادت این است که خودش را نشناخته و قیمت خودش را نمی داند. خدا می گوید، تو یک زیارت عاشورا بخوان و به امام حسین(علیه السلام) بگو من می خواهم در مقام تو باشم «وَ أسْألُهُ أنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ»، من هم مقام امام حسین(علیه السلام) را به تو می‌دهم. تو فقط به فلان شخص حسادت نکن، هر چه را که به او داده ام به تو هم می دهم. برای مثال خانم خانه داری را در نظر بگیرید که پای تلویزیون نشسته و مشغول سبزی پاک کردن است. در تلویزیون عالمی را می بیند، با خودش می گوید:"خوشا به حال این آقا، چه اطلاعات خوبی دارد"، شبکه دیگر را می زند، برنامه راجع به یکی از شهداست. می گوید:"خوشا به حال این شهید، کاش من هم شهید می شدم". شبکه دیگر مصاحبه با یک خانم موفق و کارآفرین است. به جای زیر سؤال بردن و حسادت به او می گوید:" خدا را شکر به خاطر موفقیتی که کسب کرده". به محض این که به موفقیت و نعمتی که خدا به آن ها داده راضی می شود، خدا هر چه را که به آنها داده به او نیز می دهد.

مثلا حسادتِ بچه بزرگتر نسبت به بچه کوچکتر یا بالعکس است که در اغلب خانواده ها دیده می شود. این حسادت کانون گرم خانواده را به آتش می کشد. زیرا فرزند حسود دائم مادر خود را زیر سؤال می برد که "چرا بین من و خواهر یا برادر کوچکترم فرق می گذاری؟" در صورتی که اشتباه می کند. مادر کانون عاطفه است و از این حرف ناراحت می شود. حالا ببینید اگر آدم در محضر خدا، حسادت به خرج بدهد و رو در روی خدا بایستد و خدا را زیر سؤال ببرد، چقدر پیش خدا ساقط می شود. «شیطان» ساقط شد چون تحمل دیدن کمالات «آدم» را نداشت. اگر به جای حسادت، به دستور خدا بر انسان سجده می کرد و می گفت "بارک الله، عجب مخلوقی را خلق کرده"، اوج می گرفت. اگر ضد حسادت عمل کنید، خدا شما را در آغوش می گیرد. اما گاهی هم هست که بچه بزرگتر به جای حسادت به خواهر یا برادر کوچکترش با آن ها به مهربانی و محبّت رفتار می کند، مسلماً چنین بچه ای به خاطر درک و فهم بالایی که دارد، بیشتر مورد توجه و دوست داشتن  پدر و مادرش قرار می گیرد و از جایگاه ویژه ای نزد پدر و مادر خود برخوردار است. به محض این که حسادت نکردی و اشخاص را با کمالاتشان قبول کردی، پیش خدا اوج می گیری. اما اگر نپذیرفتی، پیش خدا اُفت می کنی؛ هم از چشم خدا میافتی و هم از چشم همان کسانی که می خواهی پیششان عزیز باشی. به عنوان مثال ما در این مملکت مرجعی را داشتیم که همواره در کنار امام (خمینی(ره)) بود و وجهه ی خیلی خوبی نزد مردم داشت، طوری که مردم دوستش داشتند و همواره دعایش می کردند، اما از یک جایی به بعد، او نتوانست امام را تحمل کند. نسبت به امام حسادت کرد. می خواست مردم او را عزیزتر از امام بدانند و همین امر باعث متنفر شدن مردم از او شد. حسادت ظالمانه ترین، مشرکانه ترین و احمقانه ترین کار است. آدم حسود در اصل می خواهد جایگاه خودش را با پایین کشیدن، حذف و ریختن آبروی شخصی دیگر تثبیت کند.

حسادت در چه آدم هایی بیشتر است؟ کسانی که دارای نقاط قوت هستند، بیشتر در معرض حسادت قرار می گیرند. بنابراین، گاهی چیزی که انسان را بدبخت و جهنمی می کند، نقاط قوت انسان است که عبارتند از: قدرت، تقوا، سیادت، شهرت، علم، محبوبیت، صدای خوش، زیبایی، مقام و مرتبه و... است.        

داریم آدم های بی حجاب یا اهل فحشا و شرابخوار را که به خاطر ظاهر بَدشان منفورند. در حالی که در روز قیامت می بینیم همین آدم ها از آن هایی که این کاره نبوده اند، خیلی جلو ترند. اما برعکس چنین افرادی، کسانی را داریم که در فتنه‌ی انتخابات سال 88  نقش داشتند و آب در آسیاب دشمن ریختند. کسانی بودند که سابقه دار انقلابی، مجاهد، زندان رفته، شکنجه دیده، یار امام، خانواده امام و... بودند. آدم‌هایی که به ظاهر خوب بودند. نه اهل فحشا و منکرات بودند و نه اهل بی حجابی و بدحجابی. در زمان امام حسین علیه السّلام و ائمه دیگر هم همین طور بوده است. بیشترین عاملی که باعث شده تا به امروز، امام زمان ظهور نکند و در غربت، آوارگی، تنهایی و مظلومیت باشد از جانب همین خواص به ظاهر خوب و موجّه است، نه گناه عوام.

طبق آمار جهانی، بیشتر خودکشی‌ها و طلاق‌ها در دنیا مربوط به طبقات دانشگاهی است. یعنی هر جا که موقعیت انسان از نظر تحصیلی، مالی، اجتماعی و سیاسی بالاتر رفته است بیشتر صدمه دیده است، مگر کسانی که همراه با این افزایش، تزکیه نفس هم کرده‌اند. در دعای بیستم صحیفه سجادیه که معروف به «مکارم الاخلاق» است، می خوانیم:«...وَلَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إلَّا أحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسِ بِقَدَرِهَا...= هیچ درجه ای از من را بین مردم بالا مبر، جز آن که مرا معادل آن منزلت و مزیّت در نزد خودم پست گردانی». یعنی خدایا برای من هیچ عزّت ظاهری در مقابل چشم مردم ایجاد نکن. هیچ محبوبیت و عزّتی و هیچ موفّقیت و رتبه ای به من نده، مگر این که به همان اندازه مرا پیش خودم پایین بیاوری. بدبختی ها و گرفتاری های انسان زمانی شروع می شود که خدای نکرده انسان در چشم دیگران بزرگ شود، اما در چشم خودش متواضع نباشد. این به آن دلیل است که در میدان رقابت و حسادت می افتد. «سابقه ی خوب» انسان را به حسادت می اندازد. در خانواده ها نیز علت حسادت بچه بزرگتر به بچه کوچکتر، همین «سابقه» است. می گوید:«من سابقه ام بیشتر است، پس باید از جایگاه ویژه ای برخوردار باشم».شیطان را هم همین سابقه اش بدبخت کرد. شیطان گفت:«من ۶ هزار سال پیش اینجا بودم، حالا بیایم به کسی که تازه از گرد راه رسیده سجده کنم؟ اصلاً این کار را نمی کنم.» برای همین پیش خدا منفور شد. پس انسان موقع بالا رفتن کمالاتش، باید خیلی حواسش را جمع کند. این کمالات می تواند ثروت، قدرت، زیبایی، موقعیت اجتماعی و خانوادگی، هوش سرشار، بابای آنچنانی داشتن، قهرمان جهان بودن و یا هر چیز دیگری باشد. اگر این ها به سراغت آمد، بدان که آسیب پذیر هستی. بیشترِ حرص و جوش ها، غصه ها و بیماری های اعصاب و روان مربوط به همین گروه است. هر چه انسان ساده تر باشد، آرامش و آسایشش هم بیشتراست. در هنگام مرگ هم، راحت تر جان می دهد و در برزخ هم خوشبخت تر است. برای همین در روایت داریم که اکثر بهشتی ها از بین آدم های ساده هستند. آن هایی که زندگی را آسان می گیرند، به معنای واقعی مؤمن هستند و اصلاً دردسر ندارند.

در آیه ی 23 سوره حدید خداوند می فرماید:«لِّکَیْلَا تأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَآ ءَاتَاکُمْ وَ اللهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ= این به خاطر آن است که برای آن چه از شما فوت شده، تأسف نخورید و به آن چه به شما داده شده است، دلبسته و شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبرِ فخرفروشی را دوست ندارد». این همان راهکاری است که با عمل به آن، همیشه دل ما آرام است. اگر تمام عشق و دلخوشی انسان، خدا باشد، هیچ اتفاقی در بیرون او نمی تواند او را ناراحت کند. امام صادق علیه السلام چون عشقش خداست، وقتی بچه اش می میرد، می گوید:«الحَمدُلله». می فرماید:«سُبحَانَ مَن یَقتُلُ اولادِنا و لا تَزدادُ لَهُ اِلّا حُبّاً= بچه اش می میرد، علاقه اش به خداوند بیشتر می شود). از آن طرف هم کسی را داریم که با یک شکست عشقی از خدا متنفر می شود. برای اینکه خودش را به عشق زمینی پیوند داده است نه به خدا. از خدا طلبکار است، انگار خدا موظف است که به او خدمات بدهد. این بنده اصلاً با خدا کاری ندارد، برای همین، غصه هایش در زمین پخش شده است و یکسره غصه می خورد. غصه ی قیافه، لباس، مدل خانه، وسایل خانه، اتومبیل، مقام، رتبه، تحصیلات و پول و...

چرا حضرت زینب(سلام الله علیها) بعد از واقعه ی عظیم و جانسوز عاشورا می فرماید:«وَ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلَا=چیزی جز زیبایی ندیدم»؟ چون همه عشقش را با خدا پیوند داده بود. در دعای بیست و دوم صحیفه سجادیه داریم:«وَاجْعَلْ هَوَایَ عِنْدَکَ، وَ رِضایَ فیما یَرِدُعَلَیَّ مِنْکَ= و رغبتم به آنچه پیش تواست و خشنودیم را در آنچه نزد تواست قرار بده». یعنی تمام هوا و میل مرا در خودت قرار بده. اگر انسان غصه ها و شادی هایش را با خدا تنظیم کند، دیگر آسیب نمی بیند. اگر قرار است از چیزی متنفر باشی قبلش ببین آیا خدا هم از آن چیز متنفر است؟ اگر نیست، تو هم متنفر نباش. حتی اگر به مزاجت خوش نیاید و اگر از چیزی خُوشَت می آید، ببین خدا هم آن چیز را دوست دارد یا نه؟

یک شاه کلید قدرتمند که انسان را خیلی شاد و آرام می کند و بال پرواز خوبی به او می دهد در این حدیث از امام صادق علیه السلام است که می فرماید[9]کُلُّ مَنْ لَمْ یُحِبُّ عَلَی الدِّینِ وَ لَمْ یُبْغِضْ عَلَی الِّدینِ فَلَا دِینَ لَهُ= کسی که ملاک دوستی و دشمنی اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد». اگر قرار است از چیزی خُوشت بیاید یا بَدت بیاید، دین باید تعیین کند. اولِ شقاوت دنیا و آخرت انسان این است که نعوذ باالله از چیزی که مورد رضا و خشنودی خداست بَدش بیاید.                                              

 باید محبّت ها را با دین تنظیم کنیم. اگر خدا را در انتخاب ها، ارتباط ها، رفتارها و افکارمان حذف کنیم، لِه می شویم. گذشته از این ها، تصور کن که در برزخ، با دلی با خدا روبرو شوی که این دل برای خدا و دین خدا و ملاک های خدا هیچ ارزشی قائل نبوده است. در مقابل این خدا چه کارمی کنی؟

خداوند در آیه 88و89 سوره شعراء می فرماید:«یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَیِ اللهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ= روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد، مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد». خدا می فرماید:"من که گفتم اینجا جز دل سالم، هیچ چیز دیگری به درد نمی خورد، یک عمر با من درگیر شدی. چرا این کار را کردی؟".

در تمام انتخاب های زندگی ات خدا را در نظر داشته باش. اگر می خواهی همسر انتخاب کنی، اول ببین خدا راضی است؟ چون اگر رضای خدا را کنار گذاشتی و گفتی "مهم این است که من خوشم بیاید"، خدا هم تو را به خودت واگذار می کند و نهایتاً بعد از شش ماه یا یکسال، نتیجه ی انتخاب اشتباه خود را می بینی. وقتی خدا را به همین راحتی از زندگیت حذف کردی، مطمئن باش که در دنیا و آخرت ذلیل می شوی. اصلاً چطور می خواهی در برزخ با یک قیافه ی وحشتناک و قلب حیوان صفت، در قالب خوک، سگ و میمون، بر خدا، انبیاء، ملائکه، صدیقین و شهدا وارد شوی؟ بعضی از افراد هم از این که دیگران راجع به آن ها بد فکر می کنند، غصه می خورند. برای این که به خدا وصل نیستند و نظر دیگران برایشان اهمیّت دارد. برای رهایی از غصه، این شخص باید از خودش بپرسد،"آیا خدا هم درباره من همین فکر را می کند؟" اگر جوابش مثبت است، پس باید خودش را اصلاح کند و اگر از سمت خدا زیر سؤال نیست، دلیلی ندارد که بخاطر حرف مردم و برداشت غلط آن ها ناراحت شود و غصه بخورد. وقتی عشق و تنفر ما با خدا تنظیم نباشد، برایِمان دردسر ایجاد می کند. در مثالی دیگر، می توان به سخت گیری هایی که امروزه بر سر ازدواج جوان ها باب شده است، اشاره کرد: سخت گیری بر سر مهریه، خرج عروسی، مکان عروسی و...که خداوند به هیچ یک از آنها راضی نیست و فقط باعث عذاب و دردسر ما در دنیا و آخرت است.

اگر کسی حبّ و بغضش را با خدا تنظیم کند، امکان ندارد دچار حسادت و غصه شود و همیشه شاد و آرام است. چنین شخصی از همه تهدیدها، به عنوان یک فرصت استفاده می کند. هر چیزی که ظاهراً بر ضدش است، برایش نعمت می شود و چون با خدا معامله می کند، خدا همه چیز را برایش جبران می کند. وقتی که انسان حسادت نمی کند، تکبر نمی ورزد، زود رنجی و حساسیت و عصبانیت به خرج نمی دهد، همان چیزی را که فکر می کند برایش ضرر دارد، تبدیل می شود به یک نعمت و کانون شادی. به شرطی که حواسش جمع باشد و با خدا معامله کند.

برای خرید سی دی حسادت اینجا کلیک کنید.


غررالحکم، ص300 .[1]

نهج البلاغه،حکمت 225،ج1 ص316 .[2]

بحار، ج73، ص253    .[3]

بحارالانوار ج78،ص13.[4]

فهرست غرر،ص80.[5]

بحارالانوار ج78،ص12.[6]

غررالحکم،4632  .[7]

سوره انعام، آیه 162.[8]

الکافی ج،2،ص127و بحارالانوار،ج66،ص250.[9]

میانگین (3 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed