www.montazer.ir
جمعه 29 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 701
زمان انتشار: 30 اکتبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 133 ، 91/06/02

خانواده آسمانی،جلسه 133 ، 91/06/02

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

در ارتباط با رابطه با خانواده ی آسمانی آنچه به ما قدرت می‌دهد باور نسبت داشتن با ایشان است. پذیرش سنخیت و اهلیت داشتن با آسمان است. شناخت آن جایی که از آنجا آمده‌ایم بسیار مهم است. در روایت آمده که اگر انسان‌ها این مطلب را می‌دانستند روی زمین با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند. (از بیانات امام باقر علیه‌السلام).

متأسفانه آموزشهای دینی ما ناقص است زیرا ما دین را از زمین شروع کرده‌ایم و آن را مبتنی بر انسان شناسی نمی‌دانیم. هیچ موجودی به اندازه‌ی انسان نمی‌تواند «الله» را بشناسد و حقیقت انسان، اولین مخلوق خداوند تبارک و تعالی است. اصل و ریشه‌ی انسان «مثل اعلی» است یعنی عالی‌ترین نمونه‌ی خداوند است و ما بدون این‌ها دین را آموخته‌ایم. ما قبل از آمدن به زمین خدا را درک کرده و با او زندگی کرده‌ایم و همه آموزش‌های دینی را قبل از دنیا تجربه کرده‌ایم. «معاد» هم ما را به همین موضوع رهنمون می‌گردد؛ زیرا معنای آن «محل بازگشت» است یعنی به جایی خواهیم رفت که از آنجا آمده‌ایم. خداوند به قرآن «ذکر» به معنای «یادآور» می‌گوید: «انا نحن نزّلنا الذکر و انا له لحافظون» (سوره حجر/150) قرآن «ذکر» است چون مطلب جدیدی به ما نمی‌گوید و انبیاء نیز همینطور، بلکه همه‌ی سخن آن‌ها یادآوری چیزهایی است که ما قبلاً با آن‌ها زندگی کرده‌ایم. دنیا هر لذتی را که به ما می‌دهد پس از مدتی دل ما را می‌زند زیرا هیچ کدام به قیمت دل ما نیستند و ما با آن‌ها به آرامش بادوام نمی‌رسیم و فقط «الله» برای ما چنین آرامشی را به همراه دارد، زیرا تنها وجود بی‌نهایت است. ما قبلاً در نزدیک‌ترین حالت به «الله» و شبیه‌ترین وضعیت به او زندگی می کرده ایم و اساساً اصل و وطن ماست. اگر نسبت به کمالی تمایل پیدا می­کنیم به دلیل این است که مظهر اسم یا اسمائی از خداوند است.

علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «واتر الیهم انبیائه لیستادوا هم میثاق فطرته...» (خداوند) به طور متواتر (پی در پی) پیامبرانش را به سوی آن‌ها (مردم) فرستاد تا میثاق فطری که (خدا با آن‌ها بسته) از ایشان بگیرد. قرآن کریم می‌فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدمان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین» آیا ای فرزند آدم با تو عهد نکردم که شیطان را نپرستی که او برای تو دشمنی آشکار است؟ ما با خدا عهده کرده‌ایم که محدود را به نامحدود ترجیح ندهیم. ادامه‌ی حدیث: «... لیثیروا لهم فائن العقول...» تا گنجهای عقل‌ها را از درون ما برانگیزاند. در درون ما عشق به خدا و معصوم (علیه‌السلام) و شناخت ایشان و متخصص شناسی وجود دارد. انسان باید این‌ها را به خاطر آورده و خودش را اهل آسمان بداند. جنس خنثی (مخنّث) را خداوند از آن جهت خلق کرده است که به ما بفهماند حقیقت انسان زن یا مرد بودن نبوده و نیازهای زمینی او جزء کمالات انسانی نمی‌باشد.

باید وجه افتراق خود با حیوانات را شناخته و انسانیت خودمان را بفهمیم و بدانیم مبدأ و اصل داریم و به آنجا باز خواهیم گشت. کسی که این‌ها را بفهمد با قیمت اصلی خودش در زمین زندگی می‌کند. اینکه خداوند فرشتگان را در خدمت ما قرار داده است به این معناست که ما از آن‌ها برتریم و اگر بهشت را برای انسان آفریده یعنی که او مقام والایی دارد و بهشت در خدمت انسان است. تمام شئون، برای ما هستند نه اینکه در استخدام آن‌ها قرار بگیریم. باید فکر کنیم اگر خدا همه‌ی این‌ها را برای ما گذاشته است، ما را برای چه هدفی خلق کرده است؟ «هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً» او (هو اسم ذات است) کسی است که آنچه را که در زمین است برای شما خلق کرده است. همه‌ی موجودات به طفیل وجود انسان، هستی یافته‌اند. اگر آنچه در زمین است برای ما آفریده شده است قطعاً آنچه که در آسمان‌هاست هم برای ما خلق شده‌اند. زیرا زمین حیاتش را مدیون آسمان است و اصلاً بخشی از اجزای این آسمان بیکران به شمار می‌آید. «یسئلونک عن الاهله، قل هی مواقیت ...» از تو درباره‌ی ماه می‌پرسند، بگو که آن برای تعیین موقعیتهای عبادت، مثل حج و معاملات است. «... سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض» آنچه در زمین و آسمان است در تسخیر شماست. باید فکر کنیم: چه کسی هستیم و خداوند ما را برای چه منظوری روی زمین خلق کرده است؟ ما با چه انگیزه‌هایی غصه می‌خوریم و یا شاد می‌شویم؟ خداوند «خالق کلشی» است و جز او هیچ کس صلاحیت اظهار نظر درباره‌ی انسان را ندارد. از آن بالاتر «ربّ کلشی» یعنی مالک مدبر همه چیز است، یعنی مملوک خودش را تربیت می‌کند.

در ماه مبارک دعاهایی وارد شده که روی کلمه‌ی «ربّ» خیلی تأکید شده است. متأسفانه دعاهایی را می‌خوانیم که نمی‌فهمیم. ما اگر واقعاً مالکِ مدبر بودنِ خدا را قبول کرده باشیم این وضع زندگی­مان نیست. اول باید ایمان بیاوریم: آسمانی هستیم و اهل خانواده‌ی پیامبر «صلی الله علیه و آله» و تا وقتی در آینه، خود حقیقی­مان را نبینیم به جایی نخواهیم رسید. والدین دائماً فرزندانشان را تشویق می‌کنند درس خوانده تا به جایی برسند غافل از اینکه شأن انسان کسب مقام و موقعیت نیست. چه کسی می‌تواند «من حقیقی» ما را به خودمان نشان داده و ما را از «منِ غیر حقیقی» جدا کند؟ البته ما علاوه بر مربی به باشگاه خوب هم برای تمرین نیاز داریم. نماز، روزه، حج و دعا تمرینی است برای اینکه به خود حقیقی­مان توجه کنیم. ولی ما مانند نابینایان، عصازنان راه را طی می‌کنیم. حقیقت ما همان نفخه‌ی الهی است.

خداوند در دو جای قرآن از دمیدن نفخه‌ی الهی در انسان سخن گفته و بلافاصله به فرشتگان دستور سجده داده است: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین». فرشتگان به موجودی سجده نکردند که فقط قابلیت پدر یا مادر شدن داشته، یا قادر است مقام و موقعیت پیدا کنند و... باید دید چه گوهری در وجودمان است که خداوند برای هر کدام از ما صدها هزار فرشته استخدام کرده است. ما باید سبک زندگی­مان را متناسب با هدف از خلقت انسان تنظیم کنیم. اگر می‌خواهیم با غیب رابطه برقرار کنیم اول باید مَحرمِ غیب شویم. دختر و پسری که از یکدیگر تقاضای ازدواج می‌کنند باید حتماً باهم سنخیت داشته باشند. ما هم باید بفهمیم که در غیب قرار است با چه کسانی نرد عشق ببازیم و ثابت کنیم که از ایشان می‌باشیم. ما باید عضو خانواده‌ی حقیقی­مان شویم تا آمد و شدمان پذیرفته شده و محرم شویم. خداوند از ما خواسته که در روز حداقل پنج مرتبه به نزد او رفته و آن کلمات را ادا کنیم. معرفتی بالاتر، شورانگیزتر، کامل‌تر و زیباتر از نماز، وجود ندارد. خیلی دردناک است وارد برزخ شویم و بفهمیم حتی دو رکعت نماز نخوانده‌ایم، این از آتش جهنم هم سوزان­تر است.

قرآن خواندن­مان هم آنطور که باید باشد نیست. مرحوم الهی قمشه‌ای: «یک شبی خوب است بخوانی ورقی ز قرآن». این در حالی است که ما ظاهراً، بارها قرآن را ختم کرده‌ایم. «خلق لکم ما فی الارض جمیعاً»، «... سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض...»، «لا تدع مع الله الهاً آخر لا اله الا هو...» سعی کنیم درباره‌ی آیات قرآن و خود حقیقی­مان تفکر کنیم. داستان‌های هفت خوان رستم، سیمرغ و بسیاری از افسانه‌ها را می‌خوانیم ولی حاضر نیستیم با همان دقت قرآن را مطالعه کنیم و ماجراهای آن را پیگیری کنیم. بهترین اساتید، مربیان و بیشترین اطلاعات ماوراءالطبیعه در کشور ماست ما امام و امامزاده داریم ولی افراد جستجوگر کم داریم. چه بسا تازه مسلمان‌هایی که ماجرای مسلمان شدن­شان را تعریف می‌کنند و چه مسیرهایی را طی کرده‌اند تا بالاخره مسلمان شدند. با تلاش بسیار کتب دینی، پس از آن قرآن به دست شان رسیده و بعد از آن با اهل بیت «علیهم‌السلام» آشنایی پیدا کرده نهایتاً شیعه شده‌اند.

هنوز دغدغه‌ی اینکه چرا خلق شده‌ایم؟ از کجا آمده و قرار است به کجا برویم، را پیدا نکرده‌ایم. بعدها خیلی دچار حسرت خواهیم شد. متأسفانه ما در مسائلی مثل حجاب، وضو، غسل و نماز و ... توقف کرده‌ایم و کتاب‌هایی هم که مطالعه می‌کنیم پیرامون همین مسائل است و رابطه‌ای با غیب و آسمان برقرار نکرده‌ایم. خبری از بهشت و بالاتر از آن نداریم. تا زمانی که مشغول دنیا و گرفتاری‌های آن هستیم هر قدر هم از آسمان بشنویم فایده‌ای ندارد. اگر ما دغدغه‌ی دنیا داشته باشیم به حدی پست می‌شویم که به جهنم می‌رویم: «من بکی علی الدنیا دخل النار» کسی که برای دنیا گریه کند داخل جهنم می‌شود. همه‌ی برنامه ریزی های ما با بخش زمینی­مان صورت می‌گیرد. اگر به کتاب‌ها، فیلم‌ها و یا تبلیغات صورت گرفته‌ی مورد علاقه‌ی جامعه، توجه کنیم می بینیم که ربطی به خود حقیقی انسان ندارد. والدین، آموزش‌های مدرسه و آموزش عالی، تلویزیون و ... به جوانان ما از وقتی متولد شده‌اند، فقط خود زمینی و وطن زمینی را به آن‌ها معرفی کرده‌اند. بنابراین آن‌ها هم حق دارند که زندگی را در درس خواندن، شغل داشتن، ازدواج و صاحب فرزند شدن و ... خلاصه بدانند. البته همه‌ی این‌ها لازم است ولی به شرط آنکه با نگاه آسمانی باشد. عواطفمان به دیگران، عواطف زمینی است. این جنس از عاطفه را حیوانات هم دارند. البته این نوع از ابراز عاطفه حتی از سوی کافر هم باشد نزد خداوند مأجور است و حتی در آخرتش هم اثر دارد. کسی که این را هم نداشته باشد حیوان هم نیست چه رسد به انسان: «... اولئک کالانعام بل هم اضلّ...» «... مثله کمثل الحمار...»، «... مثله کمثل الکلب...». حتی گاهی قرآن به احترام حیوانات می‌گوید: مانند سنگ است. پیامبر «صلی الله علیه و آله» می‌فرمایند: «رب مرکوب خیر من راکبه لانّه اکثر ذکراً منه» چه بسیار مرکوبی (چهارپایی) که از راکب خود بهتر است.

در جایی قرآن آن‌ها را از سنگ هم پست‌تر می‌داند: «ثم قست قلوبهم فهی کالحجاره او اشدّ قسوه...» ما باید آن قدر حرف بشنویم تا عضو خانواده‌ی آسمانی بودن و تعلق به غیب باورمان بشود. تا این اتفاق نیفتد حتی اگر با غیب رابطه برقرار کنیم دنیا را از آن می‌طلبیم. مشکل ما این است که انس با آن‌ها کم شده است. ما اگر رفع مشکلات دنیایی‌مان را از ایشان می‌خواهیم باید برای این باشد که برای انس با ایشان فراغت پیدا کنیم. من بارها تأکید کرده‌ام در زیارت امام رضا «علیه‌السلام» آداب آن را کاملاً رعایت کنیم، زیرا بالاتر از آن کلماتی وجود ندارد. باید اول غسل کنیم، اذن دخول هم باید با توجه خوانده شود: «... اشهد آنک تسمع کلامی و تردّ سلامی...» «شهادت می‌دهم که تو کلام مرا می‌شنوی و سلامم را پاسخ می‌دهی...» به درِ حرم که می‌رسیم شهادتین را با توجه بگوییم و آسمان را حس کنیم. به حرم که نزدیک شدیم سی بار «الله اکبر» بگوییم یعنی خدا بزرگ‌تر از امام «علیه‌السلام» است مبادا در آنجا خدا را فراموش کنیم و ... وقتی خیلی به ضریح نزدیک شدیم چهل بار «الله اکبر» بگوییم و بنشینیم نزدیک ضریح و با حضرت سخن بگوییم و بهترین نوع زیارت، زیارت جامعه کبیره است: «السلام علیک یا اهل بیت النبوه...» تمام بحثهای ما مقدمه زیارت جامعه کبیره است. «... فمعکم معکم لا مع غیرکم...» در وداع با حضرت هم زیارتهای مکرر می‌خواهیم: «... و رزقنی الله العود ثمّ العود ثمّ العود...» چه بسا کشیش‌های ارتدکس و کاتولیک که وقتی به حرم امام رضا «علیه‌السلام» مشرف می‌شوند اظهار می­دارند که اینجا همان جایی است که ما باید بیاییم. اگر ما چنین حسی نداریم برای این است که آن‌ها مفت به دست آورده‌ایم و با نگاه عادت می‌بینیم. باید حجاب عادت را از مقابل دیدگانمان کنار بزنیم و اعمال عبادی‌مان را با عادت انجام ندهیم.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed