مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
وقتی نوع گناهان انسان متفاوت است، نوع و شدت استغفاری که می کند نیز باید متفاوت باشد. انسان به شکل های مختلف گناه می کند: 1. گناهان جوارحی (ظاهری)، 2. گناهان جوانحی (قلبی و باطنی) 3. نیتِ گناه داشتن و 4. کوتاهی در انجام واجبات الهی در اثر تنبلی.
وقتی سخن از استغفار میگوییم، باید یک تصوری از گناه و آلودگی داشته باشیم و بدانیم استغفار به چه چیزی تعلق می گیرد. استغفار به «گناه» تعلق میگیرد. گناه یعنی انسان قواعد و ریاضیات خلقت و اصول و قوانین الهی را نادیده بگیرد و از چارچوب ها و صراطی که الله برایش در نظر گرفته، تخطی کند. مثلاً به یک نفر میگویند که تو حمام رفتی؟ میگوید: نه من تمیز هستم. میپرسیم: چه موقع حمام رفتی؟ میگوید: مثلا یک هفته یا دو هفته پیش حمام بودم. یعنی این شخص هنوز بعد از دو هفته احساس نمیکند که بدنش نیاز به استحمام دارد.
گناهان جوارحی
گناه شکل های مختلف دارد. گاهی گناه ظاهری است که همه اعضای بدن این گناه را دارند و به آن گناهان «جوارحی» می گویند. مثل چشم که گناه دارد و چیزهایی را می بیند که نباید ببیند. گوش که تجاوز دارد و چیزهایی را می شنود که نباید بشنود. دست و پوست که چیزهایی را لمس می کنند که نباید لمس کنند. ذائقه چیزهای حرام را که نباید بخورد، می خورد و طعم آنها را حس می کند. شامه ما چیزهایی را که نباید استشمام کند، استشمام میکند. یا گاهی انسان خشونت دارد و ضرب و شتم میکند. اینها گناهان ظاهری است که در قوانین الهی حد و حدود این گناهان و جرائم شان دقیقاً محاسبه شده و به ما اعلام شده است. آیا کسی میتواند بگوید، هیچ کدام از اعضا و جوارح من در طول روز گناه نمیکند؟ یعنی چیز ناروا نمیبینم. امر ناروا نمیشنوم. حرف ناروا نمیزنم. کمتر کسی می تواند گناهان زبان را منکر شود. زیرا زبان ده ها نوع گناه دارد. چه کسی میتواند بگوید که من از این آلودگی ها مبرا هستم؟ اینها گناه هستند و گناهان بزرگی هم هستند. آیا کسی میتواند بگوید من در طول 24 ساعت گناه نمی کنم؟
در روایات مشخص شده که هر کس این گناهان را مرتکب شود و توبه نکند، گرفتار «جهنم اعمال» که جهنم خاصی است و عذاب خاصی دارد، می شود.
گناهان جوانحی
یک دسته گناه داریم که از این گناهان بدتر است. اینها گناهان قلبی هستند و به آنها گناه «جوانحی» می گویند. یعنی نفس انسان اینها را مرتکب میشود. اینها خیلی خطرناکند. اگر این نوع گناهان به شکل موردی باشند، باز طوری نیست. یعنی به هر حال انسان میتواند توبه کند. ولی اگر «خُلقی» باشند، انسان به سختی میتواند از آنها دل بکَند.
قرآن میفرماید: خداوند هم فحشای ظاهری و هم فحشای باطنی را حرام کرده:« قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ = بگو پروردگار من فقط زشتكاریها را چه آشكار باشد و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است» (اعراف/33).
گناهان باطنی، افکار و تصمیماتی که انسان برای انجامِ گناه میگیرد، لذات حرام خیالی، سوءظنها، تکبرها، رنجشها، کینه ها، همه گناهان باطنی هستند که در درون انسان اتفاق می افتد و اگر اینها تکرار شده و تبدیل به خلق شوند، جهنمی برای انسان می سازند که بیرون آمدن از آن خیلی سخت خواهد بود.
پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) میفرماید:«سُوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لا یُغفَر = بداخلاقی گناهی است که آمرزیده نمیشود». یعنی ساختارش آمرزیده شدنی نیست، چون تبدیل به خلق شده و انسان را به هم میریزد، وقتی او را به هم ریخت، یعنی قبر را به هم ریخته است؛ زیرا نفس ما قبر ماست. به میزانی که انسان در طول 24 ساعت یا در طول زندگی مچاله شدنهای بیهوده و انفجارها و فریادهای بیهوده دارد، قبر خود را بیشتر تخریب میکند. وقتی این گناهان تبدیل به خلق می شوند، هر چقدر که خداوند هم ببخشد، باز دائماً تولید می شوند. چون تبدیل به عادت شده اند. پس اگر انسان به یک عادت زشت گرفتار شود، به راحتی نمی تواند خود را نجات دهد.
در اصطلاح جامعه شناسی اجتماعی به عادت می گویند: «اعتیاد». انواع اعتیاد داریم مثل، اعتیاد به سیگار، فوتبال، کامپیوتر، بازی کامپیوتری و رانندگی و اعتیاد به مواد مخدر. وقتی نفس عادت به گناه پیدا می کند، چه کسی می تواند بگوید که من نیازی به استغفار ندارم؟ اینها همه در صحیفه نفس ما حساب میشود.
«نیتِ» گناه داشتن، دسته ی دیگری از گناهان است
گناهانی که انسان در «نیت» مرتکب می شود و نه در «عمل»، نوع دیگری از گناهان است که روی انسان سایه میاندازد. مثلِ جایی که بخار یا دود باشد و آدم نتواند جایی را ببیند. گناه فضای وجود انسان را دودآلود میکند. وقتی شما «تصمیم» به گناه دارید، خود تصمیم، به انسان آسیب می رساند و زمانی که آن را انجام می دهید، مسلماً این آسیب به مراتب بیشتر خواهد بود. ولی همین که انسان حس گناه، خیال گناه و تصمیم گناه سراغش میآید، همین برایش آلودگی می آورد و باید استغفار کند. چون این آلودگی، به استحمام نیاز دارد تا انسان را پاک کند.
حال اگر کسی بگوید: من جلوی خیالم را از ارتکاب به گناه می توانم بگیرم. یعنی جلوی خیالات گناه آلود را می گیرم، این آدم، خیلی آدم قدرتمندی است. چون در برابر وسوسه شیطان که خیال او را درگیر کرده، مقاومت می کند. وقتی شیطان به انسان حمله میکند، وسوسه های شیطانی سراغ انسان آمده و افکار منفی و مخرب ایجاد میکند. در این افکار منفی روح از خدا فاصله می گیرد. انسان باید در طول شبانه روز صدقه بدهد. صبح باید صدقه بدهد، شب باید صدقه بدهد. هریک از این نوع صدقه دادن ها کارکرد خاص خودش را دارد. فرموده اند که صدقه روز، برکت و نعمت را زیاد میکند و صدقه شب، موجب آمرزش گناهان است و عذابها را برطرف میکند.
دسته دیگر گناهان، تقصیر در انجام واجبات الهی در اثر تنبلی است
تقصیرها و کوتاهیهایی که ما در واجبات الهی می کنیم، نوع دیگری از گناهان است. مثلا آیا نمازهای ما واقعاً گناه ندارند؟ عبادت خدا را داریم انجام می دهیم، ولی حق نماز این نیست. هنگام نماز متوجه خدا نیستیم و این بی ادبی بزرگی است. روزه های مان همینطور. ما برای عبادت هایمان به نوع خاصی از استغفار نیاز داریم. فقط خدا لطف کند و قصورهای ما را در عبادات ببخشد. انسان نیاز دارد به این که خداوند این عبادتهای بی ادبانه اش را ببخشد. کوتاهی در یادگیری احکام، یادگیری اخلاق؛ چون یادگیری اینها واجب الهی است. انسان کوتاهی می کند و یاد نمی گیرد و به تنبلی و بی حوصلگی می افتد. هیچ گناهی بزرگتر از تنبلی و بی حوصلگی نیست. تنبلی و بی حوصلگی مادر تمام گناهان است. «فَاِنَّهُما مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ فِی الدُنیا وَ الآخِرَۀ = کلید هر بدی در دنیا و آخرت است».
انسان بی دلیل تنبل و بی حوصله نمی شود، بلکه کارهایی با خودش می کند که نتیجه ی آن می شود تنبلی و بی حوصلگی. در تنبلی و بی حوصلگی انسان روحیه و انگیزه اش را از دست می دهد. بینش و بصیرت و نشاط و قدرتش را از دست می دهد. برای آن چیزی که باید انجام بدهد حس ندارد، ولی برای چیزهایی که لازم نیست، انجام بدهد، حس دارد. یعنی گاهی یک سلسله عبادات است که برای انسان واجب و لازم نیست و کمالی هم در پی ندارد، اما انسان علاقه دارد آنها را انجام دهد. ولی در مقابل، یک سلسله عبادات است که انجام آن برای انسان واجب و لازم بوده و برای او کمال می آورد. اما آدم تنبل دقیقاً حس انجام همین عبادات را ندارد. پس تنبلی و بیحوصلگی خیلی خطرناک است. ما دعاهای زیادی از اهل بیت علیهم السلام داریم که در آن، از تنبلی به خدا پناه می بریم. پس استغفار برای همین تنبلی ها و بی حوصلگی ها و کوتاهی هایی است که ما در انجام اعمال می کنیم. این نوع استغفار، لازم است. زیرا آثار تنبلی را رفع می کند.
نکته ی مهم در تنبلی انسان، این است که بیشتر اوقات انسانها با دارایی های شان کار می کنند، نه با وسع شان و این جنایت بزرگی است. مثلاً کسی بگوید من وسعم نمی رسد در روز 50 آیه قرآن بخوانم. این دروغ است. محال است که کسی نتواند در روز 50 آیه قرآن بخواند. مگر این که این شخص در حق خودش جنایتی انجام داده که نمی تواند به طرف قرآن برود. یا کسی بگوید: من نمیتوانم دعا بخوانم. نمیتوانم توسلی به امام زمان داشته باشم. نمیرسم دعای روز یا زیارت روز بخوانم. اینها همه تقصیر و گناه و معصیت و دروغگویی است. ما اصلاً با وسعمان کار نمیکنیم. یکی از بزرگترین گناهانی که ما داریم، این است که ما اصلاً تلاش و وُسع نداریم. در قیامت از جمله سؤالاتی که از ما می پرسند، همین است که می گویند چرا کوتاهی کردی؟ اگر بگوییم وقت نداشتیم، محاسبه میکنند و به ما اثبات می کنند که کوتاهی کرده ایم. در حدیثی معتبر داریم که ساعت به ساعت از زندگی ما را حساب و سوال می کنند.
ما بعد از نمازهایمان چقدر تعقیبات میخوانیم؟ حال اذان نداریم؛ حال اقامه؛ حال تعقیبات و قرآن خواندن و تفسیر نداریم. ببینیم با خودمان چه کار کرده ایم که اینطور شده ایم؟ خود این حالت های ناگواری که خودمان مسوول آن هستیم، استغفار می خواهد. ما مملو از گناهان و خودشیفتگی هایی هستیم که نمی گذارند دعا اجابت شود. این گناهان نعمت ها را از ما می گیرد. برای همین حضرت فرمود :«اَللّهُمَّ اِغفِر لیَ الذُنُوبَ الَّتی تُنزِلُ النِقَم = خدایا ببخش گناهانی را که بدبختی می آورد». برخی از ما فحشاهای باطنی داریم که خیلی بدتر از فحشاهای ظاهری است که برخی مردم انجام می دهند. جهنم های آنها فقط جهنم های اعمال و ظواهرند، اما جهنم های ما باطنی و خطرناک تر و ماندگارترند.
میزان تأثیرگذاری انسان در بیرون، تابع میزان کاری است که روی نفس خود انجام داده است
این یک قاعده بسیار مهم است که میزان تأثیرگذاری یک فرد در بیرون از وجود خودش، تابع میزان کاریست که در نفس خودش انجام داده است.
ما چقدر آدم داریم که مصلح هستند و می خواهند کارهای بزرگ انجام بدهند؛ چقدر آدم داریم که برنامه های جهانی و بین المللی دارند، اما در حیطه درونی خودشان، آدم های بدبخت و شکست خورده ای هستند. در نظام درونی خودش هیچ چیز ندارد، بعد می آید برای دنیا برنامه می ریزد. این گونه افراد اصلاً موفقیتی ندارند. زیرا میزان موفقیت حقیقی در بیرون از نفس، تابع میزان موفقیت در درون نفس است. میزان تأثیرگذاری در افراد، تابع میزان تأثیری است که خودت از آسمان پذیرفتی. ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که بود هستی بخش؟
اگر خیلی جاها کار ما گره میخورد و جلو نمیرود، برای این است که ما در درون خودمان شکست خورده ایم. مقام معظم رهبری میفرماید: کار فرهنگی زیاد انجام میشود، ولی تأثیرگذار نیست. چون کسی دارد به مردم خطاب میکند و روی آنها کار فرهنگی انجام می دهد که خودش در نظام درونی خود شکست خورده است و فقط برای مردم میخواهد حرف بزند، اصلاً حرف و فعالیت او اثری ندارد. این قاعده جزء نوامیس الهی است.
یکی از راه هایی که می شود از شکست در نظام درونی مصون ماند، این است که انسان قبل از دیدن گناهان و عیب های دیگران، گناهان خود را ببیند و برای خود غصه دار شود. روایت است که: «اِجعَل حُزنَکَ عَلی نَفسِک = غصههایت را برای خودت بگذار». اگر کسی برای خودش غصه بخورد، زندگیش با شادی میگذرد. هر چقدر غصه هایتان برای خود حقیقیتان باشد، در زندگی طبیعی تان شادتر و آرامتر هستید.
یعنی ما نباید بنشینیم، فقط برای گناهان جوارحی و ظاهری غصه بخوریم. گناه جوانحی و قلبی، خیالات و افکار منفی، پریشانی، پوچی، بی حوصلگی و تنبلی، همه فحشا و از گناهان بزرگ هستند. ما فکر میکنیم فقط کسی که زنا میکند، گناهکار است و بدترین آدم جامعه است. اما خود را سالم و پاک و از اولیای الهی می بینیم. در صورتی که ما هم غرق در فحشا هستیم. فحشای باطنی خیلی خطرناکتر و زشت تر از فحشاهای ظاهری است.
پیغمبر ما که میگوید، 70 مرتبه استغفار می کرد، چه چیزی میدید؟ ما چرا نمیبینیم و استغفار نمیکنیم؟ چون اصلاً گناه و آلودگی را نمیشناسیم. ما با بهداشت خیلی آشنایی نداریم و به این گناهان عادت کرده ایم و داریم با آنها زندگی میکنیم. دائماً به عیب های دیگران کار داریم. اینها مصیبت است. آدم باید بنشیند برای خودش غصه بخورد. وقتی انسان غصه خودش را میخورد، اگر اطرافیانش یک ذره سیاه و کثیف و آلوده بودند و لکه داشتند، خیلی با لکه های آنها کاری ندارد. امیرالمومنین فرمود:«طوبی لمن شغله عیوبه= خوش به حال کسی که عیوبش او را به خود مشغول کرده است».
درگیر لکه های خودش است. چون اگر اینها پاک نشود، وقتی که به برزخ برود، خیلی گرفتاری دارد. آدم هایی که مشغول خودشان هستند، در هیچ جا با کسی درگیر نمیشوند. با کسی خیلی اختلاف ندارند، دیگران را به راحتی تحمل میکنند. ما باید برای این چیزها استغفار کنیم. باید یک وقت خاص برای استحمام بگذاریم. انسان نیاز به خلوتی دارد که بنشیند و فکر کند یا موعظه ای بشنود. (ای که پنجاه رفت و در خوابی/ شاید این پنج روزه دریابی).
کلیدواژه ها:
آثار استاد