www.montazer.ir
جمعه 29 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 669
زمان انتشار: 26 اکتبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 116 ، 91/02/28

خانواده آسمانی،جلسه 116 ، 91/02/28

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

درباره ی عوامل بی‌اشتهایی چند مورد را از زبان حضرت سجاد «علیه‌السلام» عرض کردیم. امام عامل دیگر را این‌گونه بیان می‌فرمایند: «... او لعلّک رأیتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی...». در موارد سابق بین جرم و نتیجه جرم تناسب برقرار بود مثلاً بین عدم حضور در مجلس علماء و خذلان رابطه وجود دارد و یا بین عدم شکر نعمت و محرومیت تناسب برقرار است و نیز سایر موارد. در مورد مذکور معنایش این است که غفلت سبب ناامیدی از خدا می‌گردد. کسانی که ارتباط تأثیر گذار با اهل غفلت دارند هم از رحمت خدا مأیوس هستند. زیرا از خدا و رحمتش و نوع نگاه به بنده‌اش شناخت ندارند. انسان گاهی احساس می‌کند در جهنم است و امید نجات ندارد این حالت یکی از تبعات غفلت است. و الا ما به میزان عملکردمان ممکن است آتش جهنم را حس کنیم ولی امید به نجات داریم. «... او لعلک رأیتنی آلف مجالس الباطلین فبینی و بینهم خلّیتنی...» یا اینکه مرا در بین افراد بطّال (اهل بطالت) دیدی پس مرا به ایشان واگذاشتی.

اهل بطالت طی گذشت زمان هیچ رشد و ارتقائی ندارند و عبادت‌هایشان هم چندان مؤثر نیست. زیرا از روی معرفت نبوده و صرفاً رفع تکلیف است. نماز و روزه‌ی او با عبادات ده سال پیش وی تفاوتی ندارد. قرآن به ما علامت رشد را نشان می‌دهد: که هر چه از عمر شخص می‌گذرد حتماً به حجم آرامش و شادی‌اش اضافه می‌شود. همچنین به تدریج علاقه‌اش به خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش بیشتر می‌شود و شوق بهشت دارد. کسی که حیات حقیقی دارد باید آثار این زندگی در او دیده شود. همان‌طور که در زندگی طبیعی‌اش چنین توقعی می‌رود.

قرآن از حیات حقیقی تعبیر به حیات انسانی داشته و می‌فرماید: «... استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(انفال 24) اجابت کنید خدا و رسول را به آنچه که به شما حیات می‌دهد؛ که آن، اطاعت از فرامین الهی در همه‌ی امور زندگی می‌باشد. شخص باید روز بروز به اسم «حیّ» نزدیک‌تر شده و اسم بیشتری جذب کند. فقط مؤمنین از حیات انسانی برخوردارند. سایرین صرفاً حیات نباتی، جمادی، حیوانی و نهایتاً حیات فرشته‌ای دارند. اهل غفلت همیشه در حال توقف و در جا زدن هستند. اصلاً کاری به اثرگذاری نماز، روزه و عشق و محبتشان ندارند و فکر شادی و آرامش و شخصیت خودشان نیستند. واقعاً این چه عشق و محبتی است که هنوز بعد از سال‌ها اتفاق مهمی بین ما و خدا و خانواده‌ی آسمانی‌مان نیفتاده است. و ما توهم می‌کنیم که حیات انسانی داریم. در رابطه با اینکه بسیاری از اهل غفلت و بطّال خویشان ما هستند، مسئله‌ی صله‌ی ارحام پیش می‌آید، که در این خصوص باید گفت: رابطه باید اثرگذار نباشد و به گونه‌ای باشد که افراد از احول هم با خبر بوده و در مشکلات متقابلاً ًبه یکدیگر کمک کنند تا آنجا که غفلت زا نباشد. البته ارتباط با افراد مؤمن و همدل بسیار ارزشمند است. انسان حتی با فامیل کافر هم اجازه قطع ارتباط ندارد. فقط باید این قاعده را در نظر گرفت: «ینبغی للعاقل ان یخاطب الجاهل مخاطبه الطبیب المریض» شایسته است رابطه‌ی عاقل با جاهل مانند رابطه‌ی طبیب با مریض باشد. نحوه‌ی ارتباط طبیب با بیمار به گونه‌ای است که بیمار نشود. مثلاً از ماسک و دستکش استفاده می‌کند. و به میزان شدت بیماری شخص اتفاقاً طبیب مهربان‌تر است.

اگر ما رحم کافری داریم باید به او محبت کنیم و هرگز خودمان را بهتر از او ندانیم. پس هم دوستشان داشته باشیم و هم مراقب باشیم بیماری به ما منتقل نشود. باید شجاعت «نه گفتن» را داشته باشیم و این مطلب را می‌توانیم با تعابیر مؤدبّانه بیان کنیم. در این موارد تعارف کردن جهنم است. البته ممکن است خود ما هم گرفتار فحشاهای باطنی باشیم و وضعمان معلوم نیست بهتر از آن‌ها باشد ولی دلیل نمی‌شود که در مجالس آن‌ها که فحشای ظاهری دارند شرکت کنیم. غیبت و تکبر و عصبانیت و ... از جمله فحشاهای باطنی هستند که از فحشای ظاهری خیلی بدتر هستند. اگر در جایی مجبور بودیم در مجالسشان شرکت کنیم باید ظاهرمان با آن‌ها بوده ولی دلمان با خدا باشد. مجالست با بطّالین که مورد نظر حضرت است یعنی مؤانست و دل دادن به ایشان.

رفاقتی که طبیعتمان از طبع آن‌ها تأثیر می‌پذیرد و به تعبیر روایت دزدی می‌کند: «الطبع من الطبع سرق کل من الفضیله و الرذیله» اگر دیدیم که افراد حرکت و رشد آخرتی ندارند می‌توانیم با ایشان ارتباط داشته باشیم ولی در چهارچوب خاص.

ما زمانی از اهل غفلت اثر می‌پذیریم که خودمان اشکال داشته باشیم. همین که در جمع ایشان باشیم و با صدای اذان میلی به نماز اول وقت نشان ندهیم یعنی رابطه تأثیر منفی داشته است. کسی که منتظر وقت نماز نیست بطّال است هر شخصی که می‌خواهد باشد. حتی اگر شخص به بهانه‌ی درس خواندن نمازش را از اول وقت تأخیر بیندازد قابل توجیه نیست و چنین عملی مبارک نمی‌باشد. البته استثناء در همه‌ی قواعد وجود دارد. مثلاً شخص به شدت خسته است و باید تجدید قوا کند تا بتواند با نشاط نماز بخواند، زیرا اساساً با کسالت نماز خواندن بی‌ادبی به نماز است؛ و یا زنی که همسرش وقت اذان از راه رسیده و یا فرزندش آماده رفتن به مدرسه است در این موارد باید به آن‌ها رسیدگی کند و سپس نماز بخواند. منظور ما تأخیر نماز به خاطر کارهایی که ضرورت و اولویتی ندارند، می‌باشد. در تمام دَه عاملی که عرض کردیم، رها شدن توسط خدا مشترک است. خدا کسانی که اهل مراقبت هستند را رها نمی‌کند؛ حتی اگر مرتکب گناه کبیره هم شوند به سرعت درمانشان می‌کند. چون مؤمن و عزیز است.

اما اهل غفلت را به خود وامی‌گذارند. مؤمن اگر گناه کند مثل زهر از گلویش پایین می‌رود. در روایت آمده: گناه به مؤمن نمی‌چسبد. مؤمن واقعاً قصد گناه ندارد و اگر مرتکب شود خدا حیاء می‌کند که بنویسد. چنین کسی وقتی مرتکب گناه می‌شود غصه می‌خورد و مانند مار گزیده به خود می‌پیچد. درباره‌ی اشخاص بی حیا در تمام دَه مورد رها شدن با تعابیر گوناگون آمده: خذلتنی، رفضتنی، طردتنی، نهیتنی، اقصیتنی، قلیتنی، رفضتنی، آیستنی، و خلّیتنی.... درباره‌ی اسماءالله متأسفانه بعضی افراد اشتباه کرده و اسماء الهی را به ذاتی و عرضی تقسیم کرده‌اند در صورتی که همه‌ی آن‌ها ذاتی هستند که شامل جمالی و جلالی می‌باشد. جمالی جود، رحمت، مغفرت، کَرَم و ... می‌باشند که اسم‌های اولی ذاتی هستند. اما اسماء جلالی ضمن ذاتی بودن اولی نیستند و خداوند ابتدائاً درباره‌ی بندگانش اعمال نمی­کند. مانند: منتقم، باطش و ... که بعد از رفتار ناشایست بنده تجلی می‌کند. و به عبارتی اسماء جلال خداوند ثانی هستند، لذا حضرت حضور در مجالس بطالین را مطرح نمی‌کنند زیرا ممکن است ضرورت‌هایی این‌طور اقتضاء کند بلکه می­فرمایند: شاید مرا الفت گیرنده با مجالس بطالین دیدی یعنی من علاقه‌مند بوده و تأثیر می‌پذیرم. در این ارتباطات است که انسان از مسیر، دور و بیچاره می‌شود. بنابراین ممکن است یک میهمانی نابجا و یا یک سفر خارجی افراد بی‌ظرفیت را از این رو به آن رو کند.

خداوند در سوره‌ی نساء آیه‌ی 140 می‌فرماید: «وقد نزّل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتُم آیات الله یکفُر بها و یُستهزأُ بها فلا تقعدوا معهم حتّی یخوضوا فی حدیث غیره...» برای شما این‌گونه نازل شده، اگر شنیدید که آیات الهی را مورد کفر و تمسخر قرار می‌دهند با ایشان ننشینید تا آنکه به سخن دیگری بپردازند. و در آیه‌ی 68 سوره‌ی انعام می‌فرمایند: «وإذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره» (در این آیه اعراض از کسانی است که ناآگاهانه درباره‌ی آیات الهی سخن می‌گویند) اگر انسان در این مجالس شرکت کند و باعث حیای اهل فسق شود و آن‌ها دست از گناه بردارند حتماً باید این کار را انجام دهد زیرا در حدیث از این کار تعبیر به «جلوی ظلم گنه‌کاران را گرفتن» شده است. در این مجالس به قول قرآن از روی ظنّ و گمان سخن می‌گویند و در عین حال وانمود می‌کنند تخصص دارند. البته قرآن به حدی ادب را رعایت می‌کند که می‌فرمایند: تا زمانی از ایشان اعراض کنید که سخنشان را تغییر نداده باشند پس از آن مانعی ندارد. انسان اگر با افراد مؤدب برخورد کند غالب آن‌ها شعور داشته و حتماً رعایت انسان را می‌کنند. در ادامه‌ی آیه خداوند می‌فرماید: «... فلا تقعد بعد الذکر مع القوم الظالمین» هنگامی که یادتان آمد که در این جلسه نباید شرکت می‌کردید دیگر با قوم ظالمین ننشینید. (در غیر این صورت از آن‌ها محسوب می‌شوید).

پیامبر «صلی الله علیه و آله» می‌فرمایند: «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلا یجلس فی مجلس یصبّ فیه امام او یغتاب فیه مسلم» کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد امکان ندارد در مجلسی بنشیند که به امامی دشنام داده می‌شود و یا غیبت مسلمانی می‌شود. حضرت آیه‌ی 68 سوره‌ی انعام را شاهد فرمایش خود می‌آورند. طبق روایت هشت گروه هستند که اگر در مجلس مورد تحقیر و توهین قرار بگیرند هیچ کس را جز خودشان نباید ملامت کنند و یکی از آن‌ها کسی است که در مجلس بنشیند و اهل کارهای آن مجلس نیست و هر بلایی سر آن‌ها بیاید به سر او هم می‌آید. درباره‌ی آیه‌ی 140 سوره‌ی نساء امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: مقصود این است که هرگاه شنیدید کسی نمی‌خواهد حق را قبول کند از نزد چنین کسی برخیز و با او هم‌نشینی نکن او هر که می‌خواهد باشد. در خاطرات پزشک ناصرالدین شاه آمده: وقتی مرحوم میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو و توتون را داد: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بأیّ نحو کان....» که تمرد از این فتوی را در حکم محاربه با امام زمان «عج» دانسته بودند. (دستور را مستقیم از حضرت حجت «عج» دریافت کرده بودند.) همه‌ی مردم حتی همسران شاه هم به این فتوی عمل کردند. وقتی همسران شاه مورد اعتراض وی قرار گرفتند که چه کسی این را گفته؟ همسران او گفتند همان کسی که ما را به تو حلال کرده است. چه بسا شاه اراده‌ی کشتن آن‌ها را می‌کرد. اینجا ایمان مورد امتحان قرار می‌گیرد. انسان نباید به خاطر دیگران به جهنم برود. بعضی زن‌ها از ترس اینکه شوهرشان طلاقشان می‌دهد تن به گناه می‌دهند. درباره‌ی خدا حتی ملاحظه پدر و مادر را هم نباید کرد: «.... فلا تطعهما...».

البته نباید برخورد تند و بی‌ادبانه کرد. نهایتاً مجلس را ترک کنیم. امام باقر «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلساً یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره» شایسته نیست مؤمن در جلسه‌ای بنشیند که خدا در آنجا معصیت می‌شود و او هم نمی‌تواند مجلس را تغییر دهد. خارج شدن از این مجلس حداقل کاری است که از دستش بر می‌آید. در غیر این صورت از آلفین با بطّالین محسوب شده پس رها می‌شود. چقدر شیرین است ترک این مجالس به عشق خانواده‌ی آسمانی. اگر در مجلسی به اعضای خانواده‌مان دشنام دهند آن جلسه را حتماً ترک می‌کنیم. اگر واکنش نشان ندهیم در واقع عضو آن خانواده نمی‌باشیم.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed