مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خداوند به ما سهمیه ای از ارتباط و عشق بازی و خلوت با خود داده است که بزرگترین نعمت الهی و شرافت انسانی است. از این بالاتر نعمتی وجود ندارد که خدا به کسی داده باشد.
انسان نزد خدا سه دیوان و نامه اعمال دارد. در این خصوص نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«دِیوانٌ لایَعبَأُ اللّه ُ بهِ شیئا، و دِیوانٌ لایَترُكُ اللّه ُ مِنهُ شیئا، و دیوانٌ لا یَغفِرُهُ اللّه ُ فأمّا الدِّیوانُ الذی لایَغفِرُهُ اللّه ُ فالشِّركُ باِللّهِ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جَلَّ : «مَن یُشْرِكْ بِاللّه ِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّه ُ علَیهِ الجَنَّةَ» و أمّا الدِّیوانُ الذی لایَعبَأُ اللّه ُ بهِ شیئا فَظُلمُ العَبدِ نفسَهُ فیما بینَهُ و بینَ رَبِّهِ، مِن صومِ یومٍ تَرَكَهُ، أو صلاةٍ تَرَكَها، فإنَّ اللّه َ ـ عَزَّ و جَلَّ ـ یَغفِرُ ذلكَ و یَتَجاوَزُ إنشاءَ. و أمّا الدِّیوانُ الذی لایَترُكُ اللّه ُ مِنهُ شیئا فَظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا، القِصاصُ لا مَحالَةَ= دیوانها نزد خداوند سه دسته هستند:اول دیوانی است که خداوند سخت گیری نمی کند؛ دوم دیوانی است که خداوند چیزی را از آن فروگذار نمی کند و کسی را در آن خصوص رها نمی کند؛ و سوم دیوانی است که خداوند به هیچ وجه آن را نمی بخشد.اما دیوانی که خدا اصلا آن را نمی بخشد، «شرک به خداست». خداى عزیز و بلند مرتبه فرموده است: «هر كه به خدا شرك ورزد، همانا خداوند بهشت را بر او حرام كند». اما دیوانی که خداوند سخت نمی گیرد، ظلم بنده به خودش است در كارهایى كه به رابطه او با خدا مربوط مى شود. مانند نگرفتن روزه اى یا نخواندن نمازى. خداوند عزیز و بلند مرتبه اگر بخواهد اینها را مى بخشد و گذشت مى كند. امّا دیوانى كه خداوند كمترین چیزى از آن را فرو نمى گذارد، ظلم بندگان به یكدیگر است كه چاره اى جز قصاص ندارد». (ری شهرری، میزان الحکمه، ج1، ص229)
خداوند به ما سهمیه ای از ارتباط و عشق بازی و خلوت با خود داده است که بزرگترین نعمت الهی و شرافت انسانی است. از این بالاتر نعمتی وجود ندارد که خدا به کسی داده باشد.
امام سجاد (علیه السلام) در مناجات ذاکرین به خدا عرضه می دارد: «یا مَن ذِكرُهُ شَرَفٌ لِلذّاكِرینَ= ای کسی که یاد او یک شرافت است برای کسانی که یاد او می کنند». یا «وَ مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنَا جَرَیَانُ ذِكْرِكَ= از بزرگترین نعمت های الهی بر ما، این است که اجازه داده که ذکرش بر زبان ما جاری بشود». این بزرگترین نعمت است که می توانیم با خدا حرف بزنیم . کسی آن را می فهمد که باطن انسانی اش فعال شده باشد. یعنی بفهمد چه نعمتی دارد.
برای بعضی افراد بزرگترین نعمت، کمالات جمادی است. مثل پول درآوردن. برای بعضی ها بزرگترین نعمت در کمالات گیاهی است؛ مثل بچه دار شدن، داشتن اندام خوب و .. هر چند که اینها هم شکر خدا را می کنند، ولی این شکر، شکر در بخش گیاهی است. برای برخی هم نعمت های شان حیوانی آنها مهم است. برای بعضی هم نعمت های علمی مهم است؛ مثل استاد بودن، تدریس کردن که انسان باید برای اینها هم شاکر باشد. پس انسان هر کدام از شان هایش فعال باشد، یعنی می داند نیازش چیست و شکر نعمت آن را بجا می آورد.
اما چه کسی از نماز لذت می برد و شاکر است؟ چه کسی از نشستن روی سجاده لذت می برد؟ از این که ذکر او را بگوید و مناجات کند لذت می برد؟ کسی که بخش «فوق عقلش» فعال شده باشد.
اگر یک بچه ای به بلوغ برسد، به جنس مخالف نیاز پیدا می کند. یعنی این نیاز را حس و درک می کند. «یاد خدا» و «خلوت با او» را چه کسی احساس نیاز می کند و می فهمد؟ کسی که بخش فوق عقلانی اش فعال شده باشد.
همانطور که انسان در بخش های خیالی و وهمی مثل دیدن فیلم ها و شنیدن ها نمی خواهد کس مزاحمش شود، در بخش فوق عقلانی هم کسی که بالغ شده باشد، دوست ندارد مزاحمی داشته باشد. دوست دارد تا ساعات ها راز و نیاز کند.
پس فقط انسان است که عاشق خداست و به عنوان یک معشوق حقیقی فقط خدا را پرستش می کند. برای همین است که نه دوست ندارد فاصله ای بین او و خدا بیفتد، و نه حتی سهمیه اش کم شود. چون عاشقی در رابطه داشتن با خدا به گونه ای طراحی شده است که حواس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل همه را با خدا درگیر می کند. در این معاشقه هیچ کدام از پنج بخش وجودی انسان نیست که در ارتباط با خدا نباشد و کسی این را می فهمد که بخش فوق عقلانی اش بالغ شده باشد.
اما کسی که زوری نماز می خواند و از تعقیبات نمازش می گذرد؛ از آمدن ماه رمضان ناراحت می شود و از کوتاه شدن عبادت هایش غصه ای ندارد، انیها نشان می دهد که او هنوز بالغ نشده است.
رمز شادی مؤمن هم درست در همین است؛ یعنی مؤمن در خلوت با معشوقش اصلا نمی خواهد یاد کسی باشد. این عظیم ترین نعمت است. این حسرتی است که بعد از رفتن از این دنیا آن را می فهمیم. آن وقت که چشممان به آن طرف باز شد، از فرشته مرگ حضرت عزرائیل (علیه السلام) می خواهیم که اجازه دهد دو رکعت نماز بخوانیم. حتی زمانی که به بهشت هم برویم، باز هم حسرت می خوریم به زمینی ها. چون درآن جا می فهمیم که اینها الآن در دنیا می توانند چه کارهایی بکنند. پس ما الآن بزرگترین نعمت و فرصت را داریم. باید بدانیم که فرصت خلوت و صحبت کردن با خدا بزرگترین نعمت است و آن را از دست ندهیم.
ناكام كسى است كه به وصال حق نرسیده باشد، نه کسی که ازدواج نکرده باشد
ناکام در فرهنگ دنیا به کسی می گویند که ازدواج نکرده و مثلا استاد دانشگاه و از نظر علمی پروفسور است؛ از نظر موقعیت اجتماعی و بخش حیوانی دارای مثلا مقام وزیری است؛ از نظر گیاهی خوش چهره و خوش هیکل است؛ از نظر مالی ثروتمند است. او وقتی می میرد، می نویسند که جوان ناکام از دنیا رفت.
این چه فرهنگی است که با وجود این همه کمالات دنیایی، چون ازدواج نکرده، می گویند جوان ناکام. چون ملاک، ملاک حیوانی است اینطور می گویند. اما ناکام حقیقی کسی است که از خدا کام نگرفته باشد. او ناکام است. کسی که در دنیا مزه ی مناجات با خدا، لذت با خدا، ذکر و عشق بازی با خدا را نداشته باشد، ناکام به معنای حقیقی است.
توجه کنید خیال است که انسان را می سازد. داشتن خیالات قشنگ، و تمرین و تکرار باعث «رشد و شدن» انسان می شود. باید به جای خیالات گناه آلود و وهمی، انسان به سمت ارتباط با خدای تبارک و تعالی و خانواده آسمانی اش برود.
زان شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را میشمارم روز و شب
بزرگ ترین ظلم چیست؟
چرا ما نمی توانیم مرگ و تولد به ابدیت را عروسی خود بدانیم! چرا از مرگ می ترسیم؟ چون ظلم به خودمان کردیم.
سهم ما از خدا یا اهل بیت یا ارتباطات قشنگ با آنان چقدر است؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «اشدالبلاء الفقر النفس = بالاترین بلا فقر نفس است». فقط یک روح ثروتمند می تواند با پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) و بوسیدن تک تک آنها ارتباط بگیرد. باید اینها را در خیال پرورش دهیم. ما هیچ وقت به اینها فکر نمی کنیم. همه اش دنبال سهم خواهی برای بخش های دنیایی هستیم.
بزرگترین ظلم به خود، محرومیت از ارتباط با خداست. به تعبیری انسان ظالم کودک عزیز روانش را از خدا دور نگه می دارد. مثل بچه ای که خود را از پدر و مادرش دور نگه می دارد. هرچه به او برسند و مادری غیر از مادر خودش برای او بگذارند باز هم او آرام نمی گیرد. ما هم همین طور هستیم.
ترسم که این تن که حائل است به جانم سقط کند کودک عزیز روانم
منشا همه غصه ها، اضطراب ها، محرومیت ها، احساس حقارت ها و همه بدبختی ها، از این یک ظلم ناشی می شود آنجائی که تو حق خود اصلی ات را نمی دهی. وقتی که این گونه شد، اوضاع سایر بخش های وجودی ات به هم می ریزد. پس اول ارتباط با معشوقت را تنظیم کن. تا وقتی که با معشوقت آشنا نشده باشی، با خداوند در این چهار بخش وجودی ات هر چه موفق تر باشی، باز به شکست بیشتری خواهی رسید.
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند؛ «مَن ذَا الَّذی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنكَ بَدَلاً = کیست که حلاوت محبت تو را چشید و جز تو را بخواهد».
امکان ندارد کسی انس با خدا داشته باشد، ولی احساس کمبود در زندگی کند. منشأ همه مشکلات به عدم انس ما به حق تعالی بر می گردد. وقتی انس ایجاد شد؛ همه احساسهای بیشخصیتی، تحقیر شدن ها، منیت ها، زودرنجی ها، سخت گیری ها ... همه از بین می رود.
مشکل ما این است که باور نکردیم انسان هستیم و اله ما «الله» است. ما همه اش خودمان را یا خانم یا آقا می بینیم. همه اش به مسائل جنسی و نیازهای (مردانی یا زنانگی مان) توجه داریم. تا وقتی خود را این گونه ببینیم، به آن شرافت انسانی نمی رسیم.
خدا چه گناهی را نمی بخشد
در ادامه روایت، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: « فإنَّ اللّه َ ـ عَزَّ و جَلَّ ـ یَغفِرُ ذلكَ و یَتَجاوَزُ إنشاءَ و أمّا الدِّیوانُ الذی لایَترُكُ اللّه ُ مِنهُ شیئا فَظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا، القِصاصُ لا مَحالَةَ = اما آن ظلمی که خدا هیچ چیزش را ترک نمی کند و نمی بخشد و اصلا کوتاه نمی آید، ظلم بعضی از بندگان به بندگان دیگر است.»
خدای تعالی اشتباهات انسان نسبت به خود را می بخشد. اگر نمازی یا روزه ای یادش رفته باشد انشاء الله می بخشد اما در مورد قصاص خدا به راحتی از آن نمی گذرد. در آینده گفته خواهد شد چه جور ظلم هایی و تجاوزهایی هستند که بخشیده نمی شود.
در «قصاص»، چاره ای نیست: مثلاً کسی که در دنیا چشمی را در آورده، یا دستی را قطع کرده، فقط با قصاص کردن تمام می شود. اما در قیامت این گونه نیست. اگر کسی را مسخره کرده باشی، ناسزا گفته باشی، تحقیر کرده باشی، ترسانده باشی، این خیلی خطرناک است. لذا انسان باید در اینجا به داد خودش برسد.
البته فراموش نشود؛ در روایت داریم: «اگر کسی بین خود و خدایش را اصلاح کند، خدا بین او و بندگانش را اصلاح می کند». یعنی اول باید با خدا رفیق و دوست باشید. این چیزی است که ما در زندگی هایمان کم داریم و به خودمان ظلم می کنیم. وقتی با خدا خوب نباشیم، با هیچ کس دیگری نمی توانیم خوب باشیم. پس با خدا خوب باش تا با همه خوب باشی.
کلیدواژه ها:
آثار استاد