www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 581
زمان انتشار: 21 اکتبر 2014
خانواده آسمانی ؛ جلسه 103 ؛ 90/12/25

خانواده آسمانی ؛ جلسه 103 ؛ 90/12/25

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره‌ی موانع وصولمان به خانواده‌ی آسمانی بود و طبق ترتیب مناجات شاکین به بحث درباره‌ی شیطان و برخی از ترفندهای او رسیدیم. امام صادق «علیه السلام» می­فرماید: «انّ شیطان یُدیرُ ابن آدم فی کل شیء فإذا أغیاه جسم له عند المال فأخذ برغبه» شیطان انسان را همه جا می‌چرخاند، یعنی وقت و عمر و استعداد فرد را در جاهای مختلف (فی کل شیء) تلف می‌کند تا او را خوب خسته کند، سپس نزدیک مال او کمین می‌کند تا گردنش را بگیرد و یا به عبارتی دیگر کارش را تمام کند.

لذا انسان خیلی باید به معقوله‌ی مال و آسایش با احتیاط برخورد کند، مدیریت اقتصادی در خانواده باید به گونه‌ای باشد که انسان نه دچار افراط و نه تفریط شود. تنبلی، بی‌حالی و بی‌حوصلگی و یا رها کردن دنیا به خاطر آخرت اصلاً خوب نیست. انسان باید به مقداری که نیاز حقیقی و واقعی از دنیا دارد برایش تلاش کند و به دنبال کار و تجارت باشد.

حضرت می‌فرماید برکت ده قسم دارد که نه قسم آن در تجارت است، پس تجارت کردن هیچ اشکالی ندارد به شرط اینکه اقتصاد، انسان را از بخش‌های بالایی شخصیت نیندازد و این مسئله، نیاز به تمرین و قدرت روحی دارد.

انسان دارای 5 بعد شخصیتی است که شامل حس و خیال و وهم (حیوانیت)، عقل (فرشته) و فوق عقل (انسانیت) می‌باشد. بخش‌های پایین شخصیت باید خوراک‌های سالمی استفاده کنند تا بخش فوق عقل به خوراک اصلی خود برسد.

زمانی می‌توان گفت در یک جامعه عدالت برقرار است که همه‌ی مردم از برخورداری‌های اقتصادی به مقداری بهره‌مند شوند که بتوانند بخش‌های عقلانی و فوق عقلانی خود را فعال کنند. یک برنامه‌ریزی اقتصادی موفق در سیستم فردی و اجتماعی باید به گونه‌ای طراحی شود که نگاهش متمرکز به بخش عقلانی و فوق عقلانی باشد. برای همین است که اکنون در کشورهای مدعی پیشرفت از نظر دانش اقتصادی، بیشترین شکست‌ها و مشکلات اقتصادی وجود دارد چون نگاه وارونه و غلطی به شخصیت انسان دارند و بخش‌های اصلی شخصیت فرد در دانش اقتصادی‌شان لحاظ نکرده‌اند.

اگر به شخصیت انسان در هر زمین‌های اعم از وهم، خیال و هنر و مدیریت و ... درست نگاه نشود، آسیب‌های بسیار جدی به جنبه‌های عقلانی و فوق عقلانی فرد وارد می‌شود و عمر و استعداد انسان را تلف می‌کند.

در یک برنامه‌ریزی اقتصادی چه در سطح جامعه و چه در سطح خانواده، اگر به بخش‌های بالای شخصیت توجه نشود، خیر و برکت از آن جامعه خواهد رفت و جامعه دچار فقر و غنا و قطب‌های اقتصادی و تورم و گرانی می‌شود و آسیب‌های جدی خواهد دید. لذا برای همین است که دنیا با وجود اینکه متخصص‌ترین افراد در بخش‌های اقتصادی دارد بیشترین گدا و فقیر را هم تولید می‌کند.

دو گروه از انسان‌ها در اجتماع جهانی دچار بیشترین آسیب‌های روحی و روانی هستند یکی کسانی که از رفاه بالاتری و دوم کسانی که از تحصیلات بالاتری برخوردارند. یعنی گاهی تحصیلات و رفاه باعث می‌شود انسان از حقیقت خود غافل شود و بخش‌های اصلی شخصیت خود را فراموش کند.

شخصیت انسان دارای 5 قسم است که شامل سلامت و زیبایی، هوش، عقل، دین و اخلاق است. که برخی تنها به مسئله هوش و کارهای علمی اهمیت می‌دهند و سهم بخش‌های دیگر را کم می‌کنند و این گونه باعث بر هم زدن تعادل شخصیتی‌شان می‌شوند و این دقیقاً مانند دستی است که تنها یک انگشت آن قوی است و چهار انگشت دیگر آن ضعیف و ناتوان هستند و نمی‌توان با آن دست کار طبیعی انجام داد.

کسانی که دارای رفاه و آسایش زیادی هستند اگر مدیریت درستی نداشته باشند از لحاظ معنوی نمی‌توانند رشد خوبی داشته باشند، آسایش مانند قند و چربی و نمک می‌ماند که هر چند وجودش لازم و ضروری است اما اگر از یک حدی بالا برود کل سیستم بدن را مختل می‌کند و انسان را به مرگ می‌کشاند. آسایش و رفاه بیش از حد نیز فرد را در جنبه‌های مختلف شخصیت ضعیف بار می‌آورد و تنبل می‌کند و سازگاری اجتماعی را از او می‌گیرد. لذا اگر کسی مدیریت اقتصادی و رفاه را نداشته باشد حتی اگر زیردست پیغمبر هم بزرگ شود، آدم موفقی از کار در نمی‌آید.

اگر به دنبال فرد و جامعه‌ی موفقی هستیم باید اقتصاد موفق و سازماندهی شده‌ای داشته باشیم. انسان باید از سرمایه و رفاه درست استفاده کند تا آن‌ها برایش تبدیل به نور و قدرت در رحم دنیا شود و بهشت و ابدیتی آباد سازد. «نبلوکم بالخیر و شر فتنه» خیر و شر هر دو وسیله‌ای برای امتحان انسان هستند و هیچ کدام اصالت ندارند. خداوند انسان را هم با آسایش‌ها، سلامت و زیبایی و هوش و ... امتحان می‌کند و هم با فقر و نداری و ترس، بدهکاری و آسیب‌های مالی و جانی و ... امتحان می‌کند. اما امتحان دارا بودن و داشتن در هر زمین‌های از امتحان نداشتن سخت‌تر است. مثلاً انسانی که بیمار است و از نعمت سلامتی محروم است، با هر آهی که می‌کشد، بخش عظیمی از گناهان خود را ذوب می‌کند تا سبک‌بالی و خوشبخت وارد آخرت شود، اما انسان سالم، مسئولیت سنگین‌تری بر دوش دارد و باید از قدرت بدنی خود به نحو احسن استفاده کند.

و همین‌طور انسانی که دارای ثروت و مال است، امتحان سخت‌تری نسبت به انسان فقیر دارد. چرا که باید در حین این که دارا است و می‌تواند برای خودش خرج کند، دیگران را ببیند و از مالش بگذرد و در همه جا مدیریت اقتصادی صحیح و نحوه‌ی درست مصرف کردن را داشته باشد. اما شخص فقیر هیچ گاه به خاطر نداشتن پول و یا کمبودهایش بازخواست نمی‌شود و حتی خداوند در روز قیامت از او به خاطر فقرش عذرخواهی می‌کند و آن را وسیله‌ای برای آموزش گناهانش قرار می‌دهد و برای او به بلندای ابدیت جبران می‌کند.

فرد سرمایه‌دار می‌تواند با پولش ابدیتش را بسازد به شرط اینکه نحوه‌ی درست مصرف کردن آن را بداند. در روایت داریم: «نعم العون الغناء التقوی؛ غنا و بی‌نیازی، یار خوبی برای تقواست.»

«نعم العون الدنیا علی الاخره؛ دنیا یار خوبی برای آخرت است.» دنیا می‌تواند یار خوبی برای آخرت انسان باشد، ما از دنیا و پولدار شدن فرار نمی‌کنیم اما باید نحوه‌ی درست مصرف کردن آن را خوب بدانیم.

داشتن‌ها و نداشتن‌ها همه امتحان هستند و خداوند هر کس را بنا به مختصات فردی زندگی‌اش امتحان می‌کند. «و لنبلونّکم به شیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و ثمرات» ما حتماً حتماً شما را با گرسنگی و ترس و آسیب‌های اقتصادی و ... امتحان می‌کنیم. و این امتحان‌ها فقط برای این است که انسان شبیه خدا شود و اسماء الهی را دریافت کند. و صحنه‌ی امتحان انسان مهم نیست که بلا و یا نعمت باشد تنها مهم این است که انسان خوب از پس امتحان الهی برآید و اوج بگیرد.

اما امتحان داشتن سرمایه و آسایش خیلی سخت است و انسان باید بتواند با مدیریت صحیح مانع از دست رفتن سرمایه‌های ابدی‌اش شود و از استعدادها و توانایی‌هایش در مقابل چشمک‌های دنیا محافظت کند.

«انّا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملاً» ما همه چیز را برای شما زیبا و چشمک زن قرار دادیم تا امتحانتان کنیم و ببینیم چه کسی بهتر عمل می‌کند.

بنابراین برخوردار بودن مهم نیست، چون بسیاری از کسانی که از جهات مختلف برخوردارند در امتحانات الهی شکست می‌خورند و بسیاری از کسانی که از جهات مختلف محروم‌اند در بسیاری از امتحانات پیروز و سر بلندند. اما این به معنای این نیست که ما آرزوی محرومیت کنیم. چرا که انسان برخورداری که در امتحانات الهی پیروز می‌شود، اوج و قدرت و سرعتش بسیار بیشتر از انسان محروم است.

همه داشتن‌ها و دارایی‌ها باید خوب مدیریت شود مثلاً انسان تا نتواند بدن خود را خوب کنترل کند نمی‌تواند بر خیال خود غلبه کند و کنترل آن را در دست بگیرد، پس بنابراین باید کنترل را از بخش‌های پایین‌تر شروع کرد تا به بخش‌های بالاتر رسید.

تا انسان نتواند مسئله اقتصاد را خوب مدیریت کند، مسائل عبادی و یا علمی نمی‌تواند باعث اوج و پروازش شود. شیطان هم بر روی مسائل مالی و حرام کردن لقمه‌ی فرد خیلی تلاش می‌کند و با موفقیت در این زمینه، باعث سقوط فرد می‌شود و دیگر اعمال عبادی و زیارت‌های فرد را بی‌اثر می‌کند. مثلاً کسانی که امام حسین «علیه‌السلام» را به شهادت رساندند اکثراً استاد قرآن و حدیث و نمازخوان بودند اما به خاطر لقمه‌ی حرام، دست به چنین جنایتی زدند.

انسان زیرک به شدت مراقب انتخاب‌ها، ارتباطات و رفتار و افکارش و حتی اعمال عبادی‌اش است و می‌داند در یک زمان خاص باید چه عملی انجام دهد و اما برعکس برخی افراد به زیارت‌های اضافی مانند مکه و کربلا و و یا هیئت اضافی می‌روند و سر خود را با آن‌ها مشغول می‌کنند و از واجبات خود باز می‌مانند.

بیشتر کسانی که ثروتمند هستند توانایی مدیریت صحیح و بهره‌برداری درست از ثروت خود را ندارند و لذا به وسیله‌ی آن جهنمی می‌شوند. حضرت مسیح «علیه‌السلام» می‌فرماید: «رد شدن یک شتر از سوراخ سوزن راحت‌تر از رفتن یک ثروتمند به بهشت است. داشتن مقام و شهرت و زیبایی و سایر دارایی‌ها نیز به همین‌گونه است و نیاز به مدیریت صحیح دارد و گر نه باعث سقوط انسان می‌شود.

اگر دارایی‌ها باعث شود انسان به دیگران کوچک نگاه کند و داشتن‌های خود را به رخ دیگران بکشد، خیلی خراب کرده‌است، مسلماً اگر او چنین نعمتی را نداشت، مشکلی برایش پیش نمی‌آمد و به بهشت می‌رفت. پس چه خوب است انسان قبل از اینکه خداوند نعمتی به او بدهد دعا کند که حتماً ظرفیت آن نعمت را پیدا کند تا این‌گونه سقوط نکند.

در دعا داریم خدایا به من عزت نده مگر اینکه حتماً پیش خودم ذلیل شوم، اگر انسان در نزد دیگران عزت پیدا کند و پیش خودش هم بزرگ شود حتماً از صراطی که از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است، سقوط خواهد کرد.

یک انسان زیرک بر روی صراط باید حواسش باشد که دائماً از چهار طرف مورد حمله شیطان قرار می‌گیرد لذا هم عبادت و زیارت بیش از حد و هم گناه باعث بر هم زدن تعادل انسان می‌شود.

انسان ممکن است گناه کند اما گناهش را مدیریت کند و حد و اندازه را نگه دارد. مثل حُر که دور بود اما حرمت نگه داشت، و یا طیب که دور بود اما اصل‌ها را حفظ کرد و ولایت را از دست نداد، درست است که آن‌ها گناه کردند اما حواسشان بود که حرمت اصل‌ها را نگه دارند. اما بعضی‌ها حواسشان پرت می‌شود و شیطان ذره‌ذره آن‌ها را به کفر می‌کشاند.

مثلاً فرد از جبهه، حوزه و درس شروع می‌کند اما بعد از مدتی، منکر همه چیز می‌شود و سر از ته جهنم در می‌آورد. انسان اگر نبضش با محرومین و مظلومین و فقرا نزند و احساساتش را با آن‌ها تنظیم نکند، هر نعمتی داشته باشد چه مثبت و چه منفی، خطرناک است. انسان باید یاد بگیرد که یک نفر نیست و «هو انت»، را بفهمد و مشکلات و گرفتاری‌های دیگران، و لو کافر هم باشد مشکل خود بداند و قلبش برای همه بتپد و روحیه‌ی جمعی داشته باشد.

حضرت آیت الله بهجت می‌فرمود من اگر برای خودی‌ها هم دعا نکنم، برای مردم چین دعا می‌کنم.

انسان باید به رحمانیت برسد و تا این اسم را دریافت نکند، اسمای دیگر رشدی پیدا نمی‌کند، و در واقع اولین اسمی که باید تولید شود، رحمانیت است. انسان خشن و تیز به هیچ وجه نمی‌تواند رشدی پیدا کند، پس ابتدا باید تیزی‌ها و جهنم‌ها را خاموش کرد و بعد به فکر رشد و شبیه خدا شدن افتاد.

کسی که حرف زدنش پر از نیش و آزار دادن است و خیلی راحت می‌تواند حال دیگران را بگیرد، فشار قبر و گرفتاری‌های زیادی خواهد داشت.

«یقول ابلیس لجنود هی اَلقوا بینهم الحسد و البغی فانهما یعدلان عندالله شرک؛ شیطان به سربازانش می‌گویند: بین مردم، حسادت و تجاوز را رواج دهید که معادل شرک در نزد خداست.» (قرآن می‌فرماید: خداوند همه‌ی گناهان را به غیر از شرک می‌بخشد.)

حسادت یعنی اینکه انسان از داشتن کمالات دیگران ناراحت شود و آن‌ها را تنها برای خود بخواهد و غافل باشد از اینکه خداوند آنچه برای او خواسته است بسیار زیباتر است از آن چیزی است که دیگران دارند، چرا که آن‌ها ممکن است در امتحان الهی رد شوند. کسی که به مال و موقعیت و چهره و همسر و موفقیت فردی حسادت کند در واقع به خدا غضب کرده است و از دست خدا عصبانی شده است.

حسادت معادل شرک است و انسان حسود مشرک است، چون در کنار خداوند خواهان چیزی دیگری است و با خدا و عشق او راضی نیست و به دنبال جیفه و کمالات دیگران است. خداوند برای ما بهترین نقش‌ها را رقم می‌زند و ما با داشتن او همه چیز داریم، اما متأسفانه او برای ما کافی نیست.

دومین مورد که معادل شرک بود، تجاوز است که از موردهای کوچک شروع می‌شود و تا موردهای بزرگ‌تر ادامه می‌یابد. تجاوز به معنای نیش‌دار بودن و حق دیگران را ضایع کردن است، که ممکن است سمعی و یا بصری باشد، مثلاً کسی که به مطالعه بین دو نفر گوش می‌کند و یا در کار دیگران تجسس می‌کند، دچار تجاوز و سقوط شده است. انسانی که به دیگران مشغول است به هیچ وجه نمی‌تواند پروازی داشته باشد، چرا که از خودش غافل است.

امام حسین «علیه‌السلام» می­فرماید: «طوبی لمن شغله عیبه ان عیوب الناس؛ خوش به حال کسی که عیب‌های خودش او را از دیدن عیب‌های دیگران، کور و کر می‌کند.»

کسی که دائماً عیوب دیگران را می‌بیند و به آن‌ها اعتراض می‌کند، حتماً از دیدن عیوب، خودش غافل است و از صراط سقوط خواهد کرد. اما کسی که به خودش مشغول است اصلاً تیزی ندارد و با همه کنار می‌آید و فقط خوبی‌های دیگران را می‌بیند و صراط را در همین دنیا می‌داند و دائماً مراقب خودش است که از آن سقوط نکند.

در روز قیامت همه عریان‌اند اما آن‌قدر گرفتار کار خودشان‌اند که متوجه عریانی هیچ کس نمی‌شوند. در هنگام حج وقتی فرد احرام می‌بندد یعنی تمام جنبه‌های جنسی و طبیعی خود را حرام می‌کند، برای همین است که در آنجا، زن و مرد حجاب اسلامی ندارند و همه با هم به دور خانه‌ی خدا می‌گردند و در واقع با احرام بستن، انسانیت سر کار می‌آید و جنسیت و حیوانیت و زنی و مردی کنار می‌رود. اما اگر کسی چنین نگاهی نداشت و با همان حیوانیت به حج رفت، چنین حجی برایش حاصلی نخواهد داشت و به اوج و پرواز نخواهد رسید.

انسان خوب است همیشه مانند عسل شیرین باشد و با دیگران خوب رفتار کند و اموالش را تا زنده است انفاق کند و مصرف کارهای خیر نماید. کسی در زمان پیامبر وصیت کرد بعد از مرگش، انبار ثروتش را بین فقرا انفاق کند. پیغمبر «صلی الله علیه و آله» بعد از انفاق اموال او به یک خرمای خشکیده رسید و فرمود: اگر این فرد در زمانی که زنده بود این خرمای خشکیده را انفاق می‌کرد برایش بهتر از انفاق این انبار بعد از مرگش می‌شد.

چرا که انسان تا زمانی که زنده است می‌تواند شبیه خدا شود و اسم دریافت کند. مثلاً با بخش اموال می‌تواند اسم‌های کریم و جواد و وهاب را دریافت کند، اما بعد از مرگ فرصت شدن و جذب اسماء الهی از انسان گرفته می‌شود و انسان تنها می‌تواند مقداری ثواب به دست آورد.

انسان باید هر لحظه فکر کند قرار است فردا بمیرد و این‌گونه خود را برای ابدیت آماده سازد، با چنین دیدگاهی، انسان دیگر تیزی ندارد و باعث آزار کسی نمی‌شود. «موتوا قبلان تموتوا» بمیرید قبل از اینکه موعد مرگتان فرا برسد.»

به محض اینکه انسان وارد مسابقه چشم و هم‌چشمی در دنیا شود، از کاروان آدم حسابی‌ها جا می‌ماند و در نظام ابدی متحمل حسرت زیادی می‌شود. البته خوب است انسان در خوبی‌ها و حسن‌ها با دیگران رقابت کند و به حال آن‌ها غبطه بخورد، اما حسادت کردن اصلاً معنایی ندارد.

وقتی انسان تنها حیوانیتش را باور کرده باشد، فقط برای آن هزینه می‌کند و اصلاً برای خانواده‌ی آسمانی‌اش وقت و هزینه‌ی قابل توجهی صرف نمی‌کند.

برخی افراد تمام ثروت خود را صرف خانواده‌ی زمینی‌شان می‌کنند و حتی خمس مالشان را هم نمی‌دهند و این‌گونه ابدیت خود را ضایع می‌کند و به اوج و پروازی نمی‌رسند.

انسان اگر زیرک باشد، حداقل هرقدر برای خانواده‌ی زمینی خود خرج می‌کند به همان اندازه برای خانواده‌ی آسمانی‌اش هزینه می‌کند. «و یُطعمون طعام علی حُبّه مسکینا و یتیما و اسیرا» و خانواده‌ی آسمانی ما برای به دست آوردن عشق خدا، غذای خود را به مسکین و فقیر و اسیر دادند و خودشان با آب افطار کردند. و یا مادرمان حضرت زهرا «سلام الله علیها» لباس عروس خود را به فقیر هدیه کرد. و چه خوب است انسان مانند خانواده‌ی آسمانی خود زیرک و اهل ایثار باشد. «الایثار تاج المکارم» و تنها آدم‌های خیلی خاص هستند که می‌توانند از حق خودشان بگذرند و به دیگران بدهند و این کار ظرفیت می‌خواهد.

وقتی انسان مدیریت اقتصادی نداشته باشد نمی‌تواند از پولش برای ساختن ابدیت و به دست آوردن عشق خدا استفاده کند. با عدم مدیریت صحیح در هر زمین‌های تعادل انسان بر روی صراط به هم می‌ریزد. مثلاً اگر انسان در ماه مبارک رمضان ظرفیت خواندن یک جزء قرآن را در هر روز نداشت نباید به خاطر چشم و هم‌چشمی با دیگران، آن را به خود تحمیل کند، چون جذبی صورت نمی‌گیرد و ممکن است باعث سقوط انسان شود.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed