مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«انصاف و عدالت» از دیگر اصولى است كه در رشد روابط انسان با ديگران مؤثر است و گفته شد منصف كسی است كه برای ديگران حقوق برابر قائل باشد و مزايای زندگی را ميان خود و مردم تقسيم كند. اوج آن در این است که انسان خودش را محاکمه کند و یک وجدان بیدار داشته باشد.
هر كس واعـظى درونـى داشته باشد، او را از گناهان ترسی نیست
انسان براى رشد و تكامل معنوى به سه چیز مهم نیازمند است که یکی از آن ها «وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ؛ واعظی از درون» است. همانطور که بدن برای زنده ماندن نیاز به سیستم دفاعی دارد، روح نیز این گونه است. مؤمن در حرکتش بیش از هر چیز، نیاز به واعظ درونی دارد كه در همه حال با او باشد و از اسرار درونش با خبر باشد، و همواره او را تحت مراقبت خود قرار دهد. چه عاملى جز واعظ درون یعنى وجدان بیدار، مىتواند این نقش را عملى كند، و در لغزش ها و خطاها در اوّلین فرصت به انسان هشدار دهد و او را از سقوط در پرتگاه جهنم باز دارد؟ اگر این واعظ درونی که از آن به نام «نفس لوامه» تعبیر می شود، در انسان نباشد، نسبت به گناهان بی خیال می شود و به راحتی معصیت و انحراف پیدا می کند، و از این کار خود ناراحت هم نمی شود. عجیب تر آن است که خیلی از افراد با وجود این که معصیت می کنند، دیگران را هم دعوت به این کار می کنند.
گاهی انسان با افراد مغرض و جاهل روبروست که باید بترسد و توجه داشته باشد که عصبانیت و تصمیمات زودگذر او را تهدید می کند و از طرفی در پرتگاه جهنم قرار دارد و هر لحظه ممکن است، سقوط کند.
موعظه مثل سیستم عامل در درون انسان عمل می کند. آدمی که از درون موعظه گری ندارد، به این معناست که سیستم عاملی ندارد که در درونش اعلام خطر کند. از این رو گناه در درون چنین فردی، باعث انبار شدن آلودگی ها می شود، تا جائی که همه چیز را مسخره می کند. قرآن کریم عاقبت چنین افرادی را این گونه بیان می کند: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأی أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ؛ عاقبت کسانی که گناه می کنند و ادامه می دهند این است که آیات الهی را تکذیب می کنند». (سوره روم/آیه 10) یعنی انسان به جائی می رسد که در گناه و معصیت و استمرار بر آن، به انکار شریعت، عقائد دینی، خدا و آخرت می رسد و همه را زیر سؤال می برد.
افرادی که وجدان و نفس لوامه فعالی دارند، اهل نجات هستند، حتی اگر سقوط های بدی هم داشته باشند، وجدان بیدار می تواند نجات دهنده آنها باشد.
بنابراین، بسیار مهم است که وجدان را جدی بگیریم و به پیام هایش توجه کنیم. اما اگر به این مهم توجه نشود و از آن فرار کنیم، آن وقت فاجعه بزرگ اتفاق می افتد.
انصاف در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «إنَّ أفضَلَ الإِیمانِ إنصافُ الرَّجُلِ مِن نَفسِهِ؛ بالاترین ایمان آن است كه آدمى انصاف داشته باشد».
قرآن کریم فقط مؤمن را انسان می داند. «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا» همه انسان ها در خسران هستند* مگر کسانی که ایمان بیاورند.» یعنی فقط «مؤمن» که خسارت نمی دهد و مسیر انسانیت را طی می کند. بنابراین ایمان مساوی است با انسانیت.
کلامی دیگر از امیرمؤمنان (علیه السلام) است که فرمودند: «أنصَفُ النّاسِ مَن أنصَفَ مِن نَفسِهِ مِن غَیرِ حاكِمٍ علَیهِ؛ با انصاف ترین مردم کسی است که بى آنكه پاى داورى در میان باشد، نزد خودش انصاف را رعایت می کند».
در کلام حضرت این طور است که انصاف از درون می جوشد. یعنی منتظر قانون، جامعه و تذکرات دیگران نیست. پس منصف کسی است که اگر به کسی بدی کرده، قبول کند که بد عمل کرده؛ چه نسبت به خانواده، چه دوست و پدر و مادر و همکار و ....
اگر بخواهید روابط عرفانی و عاشقانه با معصومین (علیهم السلام) داشته باشید و قوی شوید، یا سرعت در قرب الی الله بگیرید، فرمول فوق العاده مهمی وجود دارد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند: «إنَّكَ إن أنصَفتَ مِن نَفسِكَ أزلَفَكَ اللّه ُ= اگر انصاف داشته باشی، خدا تو را به خودش نزدیک می کند». مثلاً در نشستن بر سر سفره ، راه رفتن، جا گرفتن، در برخورد با امتیازها و آدم ها کسی به تو نگوید: انصاف داشته باشید. حضرت امیر به چنین فردی مژده می دهد که خدا تو را به خودش نزدیک می کند.
برخی افراد در عین این که مومن نیستند و رعایت ظواهر اسلامی را نمی کنند، خواب های قشنگی دارند؛ یا خداوند خیلی چیزها به آنها داده که موجب تعجب مومنین می شود. این برای آن است که آنها اعمالی دارند که مؤمنانی که بسیاری از ظواهر را رعایت می کنند، فاقد آن هستند. درست است که آنها ظواهر اسلامی را رعایت نمی کنند و باید برای همین عذاب شوند، ولی چون افراد با وجدان، دلسوز و مهربانی هستند، در همین دنیا مورد لطف خداوند قرار می گیرند. اینها قواعد و سنت هایی است که خداوند حاصل آن را به چنین افرادی درهمین دنیا می دهد.
در تمام مشاغل و ارتباطات، انسان برای «انصاف» مورد آزمایش قرار می گیرد و هیچ صحنه ای از صحنه های زندگی نیست که انسان در این خصوص، مورد آزمایش الهی قرار نگیرد. متأسفانه در خیلی از جاها جمله ی «به من ربطی ندارد» بیان می شود که نوعی بی انصافی است.
اگر کسی شجاعت معذرت خواهی و جبران، پذیرش کوتاهی ها، تقصیرات و معصیت ها را داشته باشد و علیه خودش قیام کند و از شکستن خودش نترسد. درهای غیب به روی او باز می شود.
در سیر و سلوک هر چقدر انسان بتواند چهار من خودش (من جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) را از میان بردارد، در های غیب به رویش باز می شود و خیرات و برکات به سویش سرازیر می شود و من حقیقی اش(من فوق عقلانی) رشد می کند.
مصادیق بی انصافی
گاهی یک استاد مطلب، طرح یا اختراعی را از دانشجوئی می گیرد و به اسم خودش ثبت می کند؛ و گاهی اعلام می کند که آن طرح یا اختراع مال خودش نیست و به شاگردش تعلق دارد، در اینجاست که خدا به چنین استادی خیر و برکت علمی می دهد و بدون اینکه از جائی تعلیم دیده باشد، خداوند حکمت، نورانیت و معنویت و علم را به دامان او می ریزد. چون منصف بوده و دروغ نگفته است.
بنابراین، هر چه انسان «من»های سطح پایینش را حذف کند، من حقیقی و وجدانش قوی تر می شود. این همان است که حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «خُذُوا مِنْ أَجْسادِكُمْ ما تَجُودُوا بِها عَلى أَنْفُسِكُمْ؛ هر چقدر به جسدهای خودتان فشار بیاورید، نفس تان قدرتمند می شود».
برای قدرتمند شدن روح، باید هر چه جسم بخواهد جلویش را بگیریم و ندهیم و به آن ریاضت بدهیم؛ هر چقدر خواسته های جسم را بطور منطقی از او بگیریم، روح قدرتمندتر می شود. اگر انسان هر چهار بخش سطح پایینش را کنترل کند، روحش قدرت بیشتری پیدا می کند. پس در برخورد با دیگران، اگر طرف مقابل مان را خدا بدانیم، یعنی حواسمان باشد که خدا ما را می بیند، بی انصافی نمی کنیم. پس ظالم کسی است که جایگاه و حدّ واقعی خود را مراعات نمی کند.
یکی از مصادیق بی انصافی، حسادت است. آدمی که حریف حسادت خودش نباشد، به تعبیر روایت او «ظالم» است.
کسی که توانایی مهرورزی و محبت به پدر و مادر، خواهر و برادر و ... ندارد، نشان دهنده ظالم بودن اوست. چنین خصلتی باعث از دست رفتن دنیا و آخرت انسان می شود.
ما در تمام صحنه های زندگی در مورد انصاف امتحان می شویم. این امتحانها زمینه قرب ما هستند و به میزان انصافی که داریم، برایمان قرب و نزدیکی به خدا ایجاد می شود. همچنین انصاف عامل برداشته شدن پرده ها و حجاب ها می شود.
یکی از دلایل بوجود آمدن مشکلات و گره های زندگی، «بی انصافی» است. درحالی که دریچه روزی ها در درون خود فرد است و درمان هم به دست خود اوست. یعنی حتی دردهای جسمی مثل سردرد های مزمن، بی خوابی ها و ... کاهش دهنده این دردها، «آرام کردن خود» است که اگر این مسئله به خوبی حل شود، حتی سخت ترین دردها تحملش برای ما راحت می شود. پس آرام کردن خود خیلی مهم است.
انصاف از اکسیرهای عظیمی است که خیلی آرامش و قدرت به انسان می دهد و بسیاری از موانع و مشکلات زندگی ما را حل می کند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد