www.montazer.ir
یک‌شنبه 17 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 5630
زمان انتشار: 24 سپتامبر 2016
(جلسه اول) پذیرش ولایت علی(علیه السلام)، علامت ایمان است

گزارشی از سخنرانی آیت الله حائری، 95/6/29

(جلسه اول) پذیرش ولایت علی(علیه السلام)، علامت ایمان است

آیت الله حائری شیرازی در بررسی وجود حجت باطنی یعنی عقل، به واقعه مهم تاریخی غدیرخم و ادامه این واقعه مهم تا به امروز پرداخت. ایشان در آستانه ی عید غدیر، در اولین جلسه از سلسله سخنرانی هایش در 29 شهریور در حسینیه قرائت قرآن شهرری گفت: از روزی که علی آمد، امضای او و محبت او علامت ایمان شد.

 

تفاوت یک داعشی و شهید فهمیده در عقل آنهاست

آیت الله حائری رمز تفاوت شهید فهمیده را با داعشی های بمب گذار در «گوهر درونی و حجت باطنی آنها که همان «عقل» است دانسته وگفت: «بین شهید فهمیده و آن داعشی که امروز به خودش بمب می بندد و افرادی مثل شهید شوشتری و تعداد دیگری را می کشد، تفاوت زیادی است». امام در مورد شهید فهمیده فرمودند: «رهبر ما کودک 12 ساله ای است که نارنجک به خود می بندد و به زیر تانک می رود». هر دو ایثارگر و جان برکفند، هر دو مقلداند، اما یکی مثل شهید فهمیده به اعلی علیین بهشت می رود، ولی آن یکی به اسفل السافلین می‌رود.

تفاوت این دو در گوهر عقل است. آن گوهر حجت باطنی (عقل) است که خدا به انسان داده است. خدا تنها به پیغمبران اکتفا نکرد، چون بعضی ها به پیغمبر دست شان می رسید و بعضی نمی رسید؛ برای این که حجت بر انسان تمام شود، خدا علاوه بر پیامبران، پیغمبری در درون انسان، یعنی «عقل» قرار داد. عقلِ انسان، هادیِ درونی اوست که هیچ وقت نمی توان او را فریب داد، کشت، یا خرید و تسلیمش کرد؛ چون اگر این گونه باشد، دیگر حجت نیست. عقل نیز مثل انبیاست؛ انبیا را کشتند اما نتوانستند آنها را تسلیم کنند و بفریبند. آنهایی که پیامبران را کشتند یا به تبعید فرستادند، در واقع اول عقل خودشان را کشتند و تبعید کردند.

چرا برخی به «عقل» احترام نمی گذارند و آن را می کشند؟

 آیت الله حائری در باره علت این که «چرا برخی افراد عقل خود را می کشند یا تبعید می کنند؟» و علت این که «بعضی به عقل احترام می گذارند و بعضی بی احترامی می کنند» گفت اختلاف این افراد از اینجا ناشی می شود که برخی افراد در کسب منافع و طلب هایشان فعالند، اما به بدهکاری هایشان بی توجه هستند.

ایشان با بیان مثال زیر چنین نتیجه گیری می کنند که نشانه آدم با عقل این است که به بدهکاری هایش توجه می کند و نشانه آدم بی عقل این است که فقط موقع کسب منافع و طلبهایش فعال می شود و حضور پیدا می کند.

مثال ایشان این است: شما تصور کنید کسی را که از دنیا رفته و ارتباطات زیادی با افراد داشته و خیلی هم ورثه دارد؛ نزدیک 40 نفر از همه طبقات افراد جامعه از کودک و پیرمرد و استاد دانشگاه و ... ورثه او را تشکیل می دهند؛ از خیلی ها طلب دارد و خیلی ها هم از او طلب دارند؛ یعنی یک سند بدهی و یک سند طلبکاری دارد. بعد از مرگ او دفتر طلبکاری او را می خوانند که از فلان کس و فلان کس فلان مقدار طلب دارد، طلب های سنگین میلیاردی، خانه ای در فلان جا، زمینی در فلان جا. همه را می خوانند و می گویند معتبر است؛ در اینجا هیچ اختلافی در وصول طلب برای ورثه ایجاد نمی شود. بعد از آن نوبت به دفتر بدهکاری می رسد. با خواندن بدهی ها برای پرداخت بدهی های سبک، اختلاف نظری نیست و ورثه پرداخت آن را قبول می کنند. اما اختلاف زمانی بین ورثه پیدا می شود که نوبت به بدهی سنگین می رسد. یکی می گوید: بپردازیم؛ یکی می گوید: نه. این قصه انسان است؛ انسان می خواهد دفتر بدهی اش را نپردازد، اما دفتر طلب را وصول کند. نمونه اش پیشرفت علم و استفاده از آن است. بشر در هواپیماسازی، قوانین فیزیک،‌ شیمی، در تکنولوژی طلب را وصول می کند، در اعتبار هیچ کدام هم شک ندارد؛ اما وقتی نوبت به بدهی می‌رسد، می گوید ما هر چه تحقیق کردیم، وجود خدا بر ما ثابت نشد. با وجود این که علوم و تکنولوژی خدایی و صاحبی دارد و خدا ما را برای هدفی آفریده است، اما می گویند به نتیجه ای نرسیدیم و نمی‌خواهند زیر بار سند بدهکاری بروند.

مردم در نماز و روزه و سایر احکام از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیروی کردند، اما در امامت قصور کردند

پیامبر وقتی گفت: نماز، همه گفتند:‌ چشم می خوانیم، زیرا نماز و روزه و سایر احکام، بدهی های کوچک مردم بودند که همه پذیرفتند؛ ولی وقتی گفت: بعد از من علی ولی شماست، گفتند غیر از این شخص هر چه بگویی قبول می کنیم، ولی او را نگو. یعنی در پذیرش غدیر زیر بار نرفتند.

غدیر، پذیرش ولایت نور و ولایت الله است. ولایت الله انسان را از ظلمت به نور می برد و ولایت طاغوت برعکس است که از نور به ظلمت می برد. از سال 50 هجری و رحلت پیامبر اکرمa بعد از غدیرخم، آنهایی که با ولایت الهی بودند، آمدند و آمدند تا جزء شهدای کربلا شدند و آنهایی که ولایت طاغوت را قبول کرده بودند از اشقیای کربلا شدند.

اشقیای 1380سال بعد از واقعه کربلا تا امروز،  شده اند داعش؛ اما آنهایی که عبرت گرفتند، شدند حزب الله.

ثمره ی عاشورا تلخی و شیرینی بود، تلخی ها را با لعن در زیارت عاشورا یاد می کنیم و قسمت شیرین آن سلام ها و دعاهای آن است.

آیت الله حائری فرمودند: هر کسی که از آیین حسین روبرگرداند و بگوید من حسینی نیستم، نفس خودش را سفیه کرده است. قرآن درباره ی کسی که خودش را حسینی نمی داند:« وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ = و چه كسى جز آنكه به سبك ‏مغزى گراید از آیین ابراهیم روى برمى‏ تابد و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود» (بقره/130).

حضرت ابراهیم (علیه السلام) اسماعیل را بدون زاد و توشه در صحرا آورد؛ در حالی که در آن جا نه دوست و نه دشمن بود. اما حسینA زن و بچه را در صحرایی آورد که جز دشمن هیچ کس نبود. حسین بن علیA طبق آیات سوره مبارکه والشمس، مصداق «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّیهَا= هر كس آن را پاك گردانید، قطعا رستگار شد» است. حزب الله نمونه عینی «قد افلح» هستند و داعشی ها نمونه عینی «وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا= و هر كه آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت» (والشمس/9و10) هستند.

قبول ولایت علی گوهر عظیمی شد برای آنهایی که آن را پذیرفتند و آنهایی که علی را تنها گذاشتند، همه عبادات شان ضایع شد، از روزی که علی آمد، امضای او علامت ایمان شد، محبت او علامت ایمان شد.

بنابراین، حج و سایر اعمال مسلمانان اگر بدون ولایت و امضای علیA باشد، مورد قبول خداوند نخواهد بود. امروزه ما درحالی غدیر را برگزار می کنیم که حج را از ما و ما را از حج محروم کرده اند. حج ولایت الله است. علت این که حج را از ما محروم کردند این است که در مراسم حج ایرانی ها آتش بیداری اسلامی را به حاجی های کشورهای دیگر منتقل می کردند. حالا حج بی برائت صرفاً یک تشریفات ظاهری شده است. حجی که با ولایت الله باشد، عامل تقویت دین است و اما حج با ولایت طاغوت تضعیف دین است. 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed