مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
شادی که از اعتبار و آبرو داشتن نزد خدای متعال به انسان می رسد، حاصل مراوده ی انسان با غیب و اعتماد به خدای متعال است.
انسان یعنی کسی که باطن انسانی دارد، می داند چگونه با غیب مراوده داشته باشد. گاهی ما با انجام عمل خیر، مستحق دریافت ثواب می شویم که باعث شادمانی ما می شود؛ زیرا انجام کاری که «ثواب» دارد،از عواملی است که به انسان آرامش و شادی می بخشد. اما این ثواب کجا و این که انسان خود، صاحب اعتبار و آبرو شود کجا؛ یعنی شخصاً در آسمان و غیب، اعتبار داشته باشد و با اعتماد به غیب و مراوده با آن، کسب انس و اعتبار کند.
خیلی از افراد، چون خودشان را نمی شناسند، تمام عمر در تلاش کسب اعتبار و آبروی دنیایی هستند. مثل اعتبارات گیاهی، جمادی و اعتبارات حیوانی؛ یا دنبال اعتبارات عقلی مثل پرفسور شدن، دکتر و مهندس شدن هستند؛ یا در تلاشند که چهره ماندگار کشوری شوند و در رسانه ی ملی از آنها دعوت و از آنان مصاحبه کنند و جایزه ای دریافت کنند.
ولی انسان حقیقی این گونه نیست؛ بیشتر وقت او صرف کسب اعتبارات جاودانه می شود. اعتباری که حقیقتاً اعتبار است. هنگام انتقال به برزخ در آنجا برای خودش اعتباری دارد؛ آنجا او را می پذیرند و قبولش می کنند و به استقبالش می آیند؛ جا و مقام دارد و در برزخ تنها نیست، بلکه دوست و آشنا دارد؛ ثروتمند است؛ در وسعت و زیبایی برزخ گُم نمی شود و بلاتکلیف نیست که نداند وقتی وارد برزخ شد کجا برود و چه کار کند؟ کی به استقبال او می آید؟ انسانی که دوران رحمی خودش را درست طی کرده و تمام وسایل مورد نیاز دنیا را با خود آورده، یعنی برای دیدن اشیاء با خود چشم آورده، برای دریافت فرکانسِ صوت در عالم برزخ، گوش مخصوص آورده است؛ این انسان ثروتمند و دارای اعتبار است.
از راه های کسب آبرو که تولید شادی می کند و آبروی فوق عقلانی به شمار می رود، اعتماد به خداوند است؛ حضرت امیرالمومنین ع در این باره می فرمایند: « مَن وَثِقَ باللّه أراهُ السُّرور= هر كه به خدا اعتماد كند، خداوند شادمانى نشانش دهد.» (جامع الأخبار : 322/905).
ما زمانی به یک نفر اعتماد می کنیم که او را بشناسیم؛ زمانی می توانیم حقیقتاً به خدا اعتماد کنیم که او را با تمامی اسماء و صفات شناخته باشیم؛ یعنی من اعتماد دارم که خدای من الله جواد، رحمن، کریم، رئوف، ودود است؛ او با من است، من هم مال او هستم. اعتماد خیلی مهم است. شما وقتی ازدواج می کنید، به همسرتان اعتماد دارید؛ یعنی می دانید کسی هست که می توانید با او حرف بزنید و از او کمک بخواهید. با بودن پدر و مادر و خانواده به آنها اعتماد می کنید؛ آنها چون در کنارتان هستند و وجود دارند، به آنها اعتماد دارید.
نکته مهم این است که آیا خدا برای ما هست یا نیست؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «خیلی آدمها خدای مخلوق خودشان را عبادت می کنند، که قابل اعتماد نیست»، خداهایی ساخته اند که کمکی به آنها نمی کنند، معشوق شان نیست؛ نمی توانند به او تکیه کنند؛ با یک تلنگر و با یک سرطان و یک طلاق، تصادف، چندتا حرف بد شنیدن، آن خدا از بین می رود و اصلاً نیست که بخواهد کمکی بکند.
ولی خدایی مثل خدای حضرت موسی(علیه السلام)وجود دارد، که وقتی حضرت موسی(علیه السلام) به دریا می رسد از یک طرف جلویش دریا است، از یک طرف هم فرعون با لشکرش رسیده، همه کسانی که با موسی(علیه السلام) بودند، ترسیدند؛ موسی(علیه السلام) می گوید:« إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ = پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد كرد» (الشعرا/62). خدای موسی خدای قدرتمندی است و آنها را از دست فرعون و لشکرش نجات می دهد. وقتی به خدا اعتماد داشته باشید، هیچ ترس و اضطرابی نیست. اعتماد به خدا شادی و آرامش می آورد؛ شرط اعتماد داشتن این است که باید خدا را ببینید، خدا در زندگی تان ملموس باشد، باور کنید؛ اینها حاصل نمی شود مگر با «معرفت».
مثلاً بعضی قدیمی ها که سوادی هم نداشتند، شاید خیلی هم اطلاعات نظری در مورد الله نداشتند، اما باور و ایمان داشتند. وقتی گرهی در زندگی شان می افتاد، می گفتند: «از خدا کمک می گیریم؛ می رویم دامن حضرت زهرا س را می گیریم؛ دامن حضرت رقیه س را می گیریم»، ببینید چقدر صمیمی و راحت؛ یا می گفتند: «خودم به امام رضا(علیه السلام) می گویم»؛ به همین آسانی؛ چون باور داشتند؛ مثل اینکه بگویی من فلانی را می شناسم، خانه اش می روم، می روم به برادرم می گویم، می روم به عمویم می گویم.
چهار ذکری که ما در برنامه های شما می نویسیم به منزله ی چهار فرشته قدرتمند هستند. مداومت و تمرکز روی این اذکار، باعث ازدیاد معرفت و اعتماد به خدا و کسب آبرو می گردد. جای تأسف دارد که بعضی افراد، برنامه ای که می دهیم را کامل اجرا نمی کنند و نمی توانند با این 4 ذکر ارتباط برقرار کنند. وقتی ذکر «یا قَوی» را 116 مرتبه با تمرکز می گویید، با این ذکر، همه قدرتهایی را که نیاز دارید، خدا به شما می رساند. زمانی که ذکر «یا مُیَسِّر» را اول صبح می گویید و از خانه بیرون می روید، همه امور در آن روز برایتان سهل و آسان می شو؛ چیزی در برابرتان با اُبُهت نیست؛ همه چیز کوچک است؛ همه ی جیزها حالت وحشتناک بودن خودشان را از دست می دهند؛ اگر مسأله ای هم بر سر راهتان باشد، سریع حل می شود.
ذکر «یا مُنعِم» را که در برنامه دادیم، حتماً باید گفته شود؛ «یا منعم» یعنی خدایا! نعمتهایت را بر روی من بریز. از همه مهمتر ذکر «یا غَفور» است که از خدا می خواهید، اشتباهاتی را که در حق خود، دیگران و خداوند انجام داده اید، از سر راهتان بردارد. ذکر «یاغفور» معجزه می کند، ولی باید اول باور کنیم تا بتوانیم کمک بگیریم. این باور نیاز به معرفت و تمرین دارد.
هرکس هر جا می رود، خدا با او است و یکی از علائمی که خدا با ما است، این است که از تاریکی نترسیم؛ از تنها بودن نترسیم؛ از جای غریب نترسیم؛ امنیت داشته باشیم؛ فرشته ها با شما هستند؛ همیشه کمکتان می کنند؛ محافظ شما هستند؛ خداوند متعال در این باره در قرآن می فرماید: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ= براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى كنند» (رعد/11). حوادث و اتفاقات زیادی در زندگی ما اتفاق افتاده که ممکن بوده، منجر به مرگ ما شوند، ولی به طور شگفت انگیزی اتفاق بدی برای ما نیفتاده، در این گونه موارد اصطلاح قشنگ «خدا به ما رحم کرد» را به کار می بریم و واقعاً هم همین گونه است. خدا خیلی به ما رحم می کند، همیشه محافظ ماست. در روایت داریم که اگر شما یک جایی آسیب می بینید، به خاطر این است که خودتان فرشته ها را رد می کنید، در اثر عمل ناشایستی که انجام می دهید، آنها از پیش شما می روند، همین که نزد شما نباشند، حادثه برای شما اتفاق می افتد. حادثه و اضطراب یعنی بی ایمانی. اضطراب یعنی توهمات ما به حقایق عالمِ وجود غلبه دارد؛ مثل کسی که می داند که میِّت با او کاری ندارد، ولی بازهم از مُرده می ترسد، این انسان توهم دارد، زیرا هنگامی که نیروی وهم منحرف شد، جلوی عقل و شعور را می گیرد.
ما به خدایی اعتماد داریم که کل دنیا را با یک صدم رحمتش اداره می کند و با 99 درصد از مهربانی اش در آخرت از ما پذیرایی می کند. آیا انسان با داشتن این خدا می ترسد؟ اضطراب دارد؟ آیا انسان با داشتن چنین خدایی شاد نیست؟
برگرفته از سلسله مبحث شادی جلسه 9
کلیدواژه ها:
آثار استاد