مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
کسانی که در دنیا حیات انسانی دارند و با بخش بی نهایت طلب وجود خود،یعنی «خودِ حقیقی»شان با الله عاشقانه زندگی می کنند، انسان حقیقی هستند و همیشه قدرت و شادی را از منبع آن یعنی الله دریافت می کنند. اما کسانی که «خودِ حقیقی» وجودشان را به رسمیت نشناخته اند و حق تعالی معشوق اصلی شان نیست، انسان های مجازیند. ماپنج معبود و معشوق برای پنج بخش حسی، وهمی، خیالی، عقلی و فوق عقلی وجودمان داریم.
معشوقِ بخش حسی ما «محسوسات»است؛معشوق بخش خیالی مان«مخیلات» ماست؛معشوق بخش وهمی ما «موهومات» ما؛ و معشوق بخش عقلی ما، «کمالات عقلی و علمی» ماست؛ و معشوق بخش فوق عقلی ما،«یک بی نهایت و مطلق یعنی الله» می باشد.
بنابراین، گزاره ی «لا اله الا الله» مربوط به بخش انسانی، خودِ حقیقی و جاودانه ماست.
بخش فوق عقلی ما، بخش اصلی وجود ماست و اساساً ما برای همین به دنیا آمده ایم؛ درحقیقت، ما در بخش فوق عقلانی وجودمان انسان هستیم و تنها با الله آرامش پیدا می کنیم. وقتی چشم و گوش که مربوط به بخشهای حسی بدن هستند، نتوانند با معشوق و الهه شان که محسوسات است ارتباط بگیرند، در این صورت می گوییم نقصی در حس بینایی و شنوایی ما وجود دارد. در بخش فوق عقلانی هم اگر انسان نتواند با الله که معشوق این بخش است ارتباط بگیرد، باطن انسانی او تشکیل نشده و دچار نقص در این بخش است. بنابراین، کسانی که در رحم دنیا حیات انسانی دارند، انسان حقیقی هستند؛ سایر افراد که فقط با 4 مرحله پایینی وجودشان زندگی می کنند، انسان مجازیند، یعنی صورت انسانی دارند، ولی باطنشان اصلاً باطن انسانی نیست. تنها انسان حقیقی تولد سالم به برزخ دارد، اینجاست که لزوم کسب معرفتُ الله احساس می شود. زیرا درک می کنیم که هرچقدر انسان، انسان تر می شود، شادتر و آرام تر است.
مسئول بخش شادی و آرامش هیچ کدام از 4 بخش (حسی، وهمی، خیالی، عقلی) نیستند، تنها بخش فوق عقلانی است که شادی و آرامش می آورد.
گاهی شادی با آرامش فرق می کند؛یعنی انسان ممکن است شاد نباشد، اما با وجود غمگین بودن، آرامش داشته باشد؛این همان ۱۰ نوع غم شادی آور است که در بحث غم توضیح دادیم. مانند حضرت سید الشهدا ع، حضرت زینب کبری س که در اوج مصیبت و غم و اندوه می فرماید: «وَ ما رَاَیتُ اِلاّ جَمیلا= چیزی ندیدم مگر زیبایی».
زمانی که می فهمیم که چرا به این دنیا آمده ایم، ابتدای تولد ماست؛ یعنی به عنوان یک انسان متولد می شویم. چرا در فرهنگ ما جشن تکلیف می گیرند؟ چون جشن تکلیف، در واقع جشن تولد ما به مرحله ی انسانیت است.اولین کسی که جشن تکلیف گرفت، مرحوم ابن طاووس بود. جشن تکلیف یعنی از امروز، من با خدا طرف هستم؛ خداوند بر من منت گذاشته تا من بتوانم جلویش بایستم و با او حرف بزنم. من از امروز با خانواده آسمانی خودم زندگی می کنم، با مادرم حضرت زهرا س مأنوسم؛ از امروز به بعد من با اشراف عالم در ارتباط هستم.از امروز به بعد تاج بندگی را برسر دارم. مثل کسی که می گویند، این فرد یک شخصِ با نفوذی در اجتماع است؛ یعنی با مقامات بالاییِ جامعه ارتباط دارد. حال شخصی که با اهل بیت ع، امام زاده ها، ملائکه و بالاتر و مهم تر از همه با خداوند ارتباط دارد، فردی با قدرت تر و با نفوذتر است و تمام عشق و دلخوشی او زمانی است که سر سجاده قرار می گیرد.
اماافرادی که با بخش حیوانی سر سجاده می روند، از نماز خوششان نمی آید؛ براساس خصوصیت های دنیایی ازدواج می کنند و بعدهم براساس همان خصوصیت ها با هم به دعوا و مشاجره پرداخته و از هم جدا می شوند. به همین دلیل، آمار طلاق بالا رفته است. اما باید بدانیم که عشق های بالایی، عشق های پایینی را تضمین و تقویت می کنند.
اگر ما تمام بخش های بحث شادی را مثل دانه های تسبیح در نظر بگیریم، بند اصلی که همه دانه ها را به هم وصل می کند، «خود شناسی» است. با خودشناسی است که انسان معشوق بخش فوق عقلانی اش را می شناسد.پس باید بدانیم که دین فقط به معنی «باید و نباید»، «واجب» و «حرام» نیست،بلکه دین یک مسأله ی عاشقانه است. پس متدین های واقعی، به عشق معشوق خود متدینند. یعنی از زندگی خود خیلی لذت می برند. همه دستورات الهی برایشان عشق به خدا است. می خواهند معشوق شان را راضی نگه دارند و با طیب خاطر با او زندگی کنند، نه این که مجبور باشند. بنابراین، کسانی که در دنیا به «معرفة الله» می رسند، لذت آنها حتی در دنیا،از لذت خیلی از بهشتی ها بیشتر است. همین دنیا میکده و بهشت او می شود و اصلِ بهشت هم با اوست. امام سجاد ع به خدا عرضه می دارد: «یا جَنَّتی وَ نَعِیمِی! یا دُنیایِی وَ آخِرَتِی!= ای بهشت من و نعمت من، ای دنیای من و آخرت من».
شادی جلسه هفتم
کلیدواژه ها:
آثار استاد