www.montazer.ir
پنج‌شنبه 14 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 546
زمان انتشار: 7 می 2014
 خانواده آسمانی، جلسه 98، 90/12/11

خانواده آسمانی، جلسه 98، 90/12/11

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره ی موانع وصولمان به خانواده ی آسمانی بود که به شرح مناجات شاکین امام سجاد «علیه‌السلام» و شکایت از شیطان رسیدیم و درباره‌ی فلسفه‌ی وجود شیطان و آثار و برخی از اغوائات و وسوسه‌های آن توضیح دادیم.

نکته بسیار مهم در مورد شیطان این است که وسعت عمل او بسیار گسترده است و شیطان در هیچ حوزه‌ای نیست که کارکرد و حضور نداشته باشد و بسیاری از آسیب‌های دنیایی و آخرتی، مادی و معنوی، روحی و اخلاقی و حتی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از ناحیه شیطان است. و علت اساسی مؤثر بودن ضربات شیطان این است که ما هنوز او را به عنوان یک عامل خارجی و یک دشمن مؤثری که می‌تواند در افکار و روابط ما با سایر انسان‌ها تأثیرگذار باشد نپذیرفته‌ایم. (در شرح داستان حضرت یوسف علیه‌السلام در اول ماجرا از شخصیتی به نام شیطان یاد می‌شود و در آخر داستان هم، حضرت به برادرانش می‌فرماید این شیطان بود که بین ما اختلاف انداخت) شیطان می‌تواند در زندگی و روابط اجتماعی افراد، فاجعه ایجاد کند و یا حتی فرد را تا آخر عمر درگیر بیماری‌های روحی و روانی، وسواس و یا شک و تردید کند. البته شیطان بر افراد تسلطی ندارد و هیچ کس را مجبور به انجام کاری نمی‌کند. اما برخی اشخاص پذیرای القائات شیطان هستند و خودشان دوست دارند این‌گونه باشند.

برای مثال برخی افراد اصلاً از یقین خوششان نمی‌آید و دوست دارند همیشه در شک و تردید باقی بمانند و یا برخی دیگر از ادامه دادن به وسواسشان استقبال می‌کنند و یا از غم و اضطراب و نگرانی و بدبینی و حسادت و ... لذت نمی‌برند، چنین افرادی القائات شیطان را خوب جذب می‌کنند و تا آخر عمر نگه می‌دارند.

در واقع شیطان تنها یک وسوسه‌گر و پیشنهاد کننده است و تنها این ما هستیم که طالب و پذیرای وسوسه هستیم. حوزه‌ی عمل شیطان بسیار گسترده است و می‌تواند در زندگی فردی، اجتماعی و معنوی فرد تأثیر گذار باشد مثلاً می‌تواند فرد را طوری با خودش درگیر کند که هیچ روانپزشک و روانشناس و مشاوری نتواند به او کمک کند و یا اینکه طوری با دیگران درگیر کند که هرگز روابطش با آن‌ها اصلاح نشود و یا کاری کند که ارتباط او با خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش به هم بریزد. علت ضربه‌هایی که ما دائماً از شیطان می‌خوریم این است که ما هنوز وجود چنین دشمنی را به رسمیت نشناخته‌ایم و قبول نداریم که در روابطمان با دیگران همیشه یک شخص ثالثی به نام شیطان حضور دارد که ما را تمرین می‌دهد تا با تلاش و مبارزه به صلح و صفا و قدرت برسیم و متخلق به اخلاق الهی شویم.

«در روایت داریم اگر 50 نفر آمدند و علیه برادر دینی‌ات شهادت دادند، قبول نکن» اگر انسان بتواند به هر چیز منفی که علیه برادرش گفته می‌شود و یا در ذهنش ایجاد می‌شود غلبه کند و نگذارد منشأ اثر شود به پیروزی می‌ترسد و گر نه مانند بسیاری از افراد شکست می‌خورد. مهم‌ترین مسئله‌ای که در اینجا وجود دارد این است که انسان باید بپذیرد که شیاطین همیشه به عنوان یک عامل فتنه‌گر و تمرین دهنده و خطرساز در سر راه انسان حضور دارند و مؤثرند. انسان حتی اگر در اوج سلامت و صفا در روابطش با دیگران باشد، باز هم شیاطین حضور دارند و زمزمه‌ها و وسوسه‌های خود را برای بر هم زدن ارتباط و ایجاد درگیری، القاء می‌کند، اگر فرد در این تمرینات به پیروزی رسید، بر میزان عشق و علاقه و اعتمادش افزوده می‌شود، در غیر این صورت به بدبینی و کینه و نفرت خواهد رسید. شیطان همیشه تمرین خود را می‌دهد اما اینکه انسان چگونه از این تمرین‌ها استفاده کند در اختیار خودش است. بدون وجود شیطان هیچ کس نمی‌تواند به رشد و قدرت و کمال برسد و وجود او حتی برای انبیاء هم لازم و ضروری است تا جایی که در هنگام وحی نیز شیطان حضور داشته تا میدان اصطکاک و تمرین برای پیامبران ایجاد کند و تا این تضادها نباشد هیچ کس نمی‌تواند قدم از قدم بردارد و به سعادت برسد. «و می‌فرماید هیچ پیغمبری نبود مگر اینکه ما حتماً شیطان را به سراغش فرستادیم.» خداوند انسان را مختار آفرید یعنی وجودی که می‌تواند گناه کند و وسوسه شود. اما هنر یک انسان در این است که هرگاه وسوسه‌ای خلاف اصول و محکمات پیش آمد بر آن غلبه کند و بالا بیاید.

شیطان آن‌قدر قدرتمند نیست که بتواند بر شخص غلبه کند مگر اینکه خود فرد میل به غلبه آن‌ها داشته باشد. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: «ان الشیاطین اکثر علی المومنین من زنابیل علی الحم» هجوم شیاطین به مؤمنان از هجوم زنبورها به گوشت بیشتر است.

علامه طباطبائی می‌فرماید بعضی افراد اعمالی را انجام می‌دهند که حتی بعد از مرگشان نیز شیطان آن‌ها را رها نمی‌کند، یعنی حتی بعد از قطع علاقه از دنیا، نفس هنوز در وسوسه قرار دارد.

انسان در هر لحظه از زندگی مورد هجوم شیاطین قرار دارد، بنابراین باید از خداوند و خانواده‌ی آسمانی‌اش کمک بگیرد و به آن‌ها متوسل شود. خداوند در ضمن اینکه شیطان را برای تمرین دادن انسان‌ها آفریده است، قوایی را نیز برای مبارزه با آن‌ها خلق کرده تا انسان را یاری کنند. از جمله این قوا، فرشته‌ها، خانواده‌ی آسمانی و هزاران نیروی کمکی دیگر هستند اما ما متأسفانه از آن‌ها کمک نمی‌گیریم و همیشه ضعیف عمل می‌کنیم. اذکار و دعاها از جمله دعاهای روز نیز برای مقابله با شیطان مؤثر هستند و حتی خوردن میوه، ورزش و مسواک زدن و استفاده از عطر نیز باعث دور کردن شیطان می‌شود. در روایت داریم صدقه را صبح زود بدهید تا روی شیطان را سیاه کند. سیاه شدن روی شیطان به معنای ناتوان کردن او در ایجاد وسوسه است و در جایی دیگر می‌فرماید صدقه گناهان کبیره انسان را از بین می‌برد. پس صدقه دادن نیز از جمله نیروهای کمکی برای غلبه بر شیطان محسوب می‌شود.

شیطان طائف به دور قلب انسان است و دائماً می‌چرخد تا راه نفوذی برای تحریک انسان پیدا کند.

«طائف من الشیطان» پس شیطان دائماً از سمت راست و چپ، جلو و عقب حمله می‌کند و انسان را در صحنه‌های زندگی تمرین می‌دهد تا انسان با غلبه بر آن‌ها به خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش نزدیک شود. و این یک ماجرای هیجان انگیز زندگی ماست که همیشه از آن غافلیم و برای تولید هیجان به سراغ موهومات و خیالات خود می‌رویم که هیچ کدام برای انسان مفید نیستند.

امام باقر «علیه‌السلام» می‌فرماید: «اذا مات المومن خلّی الی جیرانه من الشیاطینه عدد ربیعه و مضر» «وقتی مؤمن می‌میرد شیطان‌هایی که برای گمراه کردنش تلاش می‌کردند و به تعداد شماره‌ی قبیله ربیعه و مضر به همسایگان او هجوم می‌برند.»

برخی انسان‌ها دارای روح بسیار قدرتمند و معطری هستند و می‌توانند شیطان خود و دیگران را کنترل کنند و وجودشان باعث آرامش و صلح و وحدت و صمیمیت می‌شود، اما برخی دیگر اغواگر هستند و دارای انرژی منفی و روحی ضعیف هستند و باعث تحریک شیاطین خود و دیگران و ایجاد درگیری می‌شوند.

در روایت داریم مرگ هیچ کس برای شیطان شاد کننده تر از مرگ یک عالم نیست. و در جایی دیگر می‌فرماید: مرگ یک عالم برای شیطان شیرین‌تر از مرگ صدها عابد است. چرا که عالم هم خودش را نگه می‌دارد و هم باعث کنترل شیاطین دیگران می‌شود.

بدبینی، زودرنجی و حساسیت چاشنی‌های انفجاری شیاطین محسوب می‌شوند و باعث درگیری انسان‌های ضعیف می‌شوند اما انسان‌های قوی به این راحتی سقوط نمی‌کنند.

امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: «لقد نصب ابلیس حوائله فی دار الغرور فما یقصد فی‌ها الا اولیائنا؛ حتماً ابلیس در این خانه‌ی فریب دام‌های خود را پهن کرده و شیطان قصد نمی‌کند مگر دوستان ما را.»

شیطان دشمن خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» است بنابراین او بیشتر به دور شیعیان می‌گردد، چرا که آن‌ها نزدیک‌ترین افراد به کامل‌ترین انسان‌ها یعنی معصومین «علیهم‌السلام» محسوب می‌شوند و یا به عبارت دیگر مرام و منش و زندگی شیعیان با شیطان سازگاری ندارد و آن‌ها دشمن شیطان هستند.

سوره‌ی حج آیه 3 و 4:

«و من الناس من یجادل فی الله به غیر علم و یتّبع کلّ شیطان مرید؛ برخی مردم از جهل و نادانی در کار خدا جدل کنند و از پی هر شیطان گمراه کننده روند.»

«کتب علیه انّه من تولّاه فانّه یضّلهُ و یهدیه الی عذاب السعیر» (در لوح تقدیر) چنین فرض و لازم شده که هر کس شیطان را دوست و پیشوای خود سازد وی او را گمراه کند و به عذاب دوزخش رهبر شود.

شیطان خیلی دوست دارد انسان نسبت به چیزهایی که اطلاعات ندارد اظهار نظر کند و از طرفی به فرد القاء می‌کند که اگر سکوت کند در چشم دیگران کوچک و حقیر می‌شود و شیطان این‌گونه انسان را به دام خود می‌اندازد.

انسانی که در موارد مختلف امور بدون داشتن اطلاعات اظهار نظر می‌کند و یا با خواندن چند کتاب خود را گم می‌کند و متخصص در تمام علوم می‌داند، خیلی زود سقوط می‌کند. انسان ممکن است به جایی برسد که حتی در مورد خدا و قیامت بدون داشتن علم اظهار نظر کند و پیرو شیطان سرکش شود. (یعنی کسی که بدون اطلاعات حرف می‌زند سرکش است) «من استبدّ به رأیه هلک» کسانی که استبداد رأی دارند زود هلاک می‌شوند.»

شیطان گاهی به افراد کم ظرفیت، حال معنوی خوبی می‌دهد تا آن‌ها از عبادت خود لذت ببرند و دچار تکبر و غرور کاذب شوند و خود را عارف و اصل بدانند و دیگران را کوچک و حقیر بشمارند. مثلاً چند جواب قشنگ و یا چند رویت شیطانی در نظرشان می‌آورد تا شخص خود را گم کند و احساس کند دیگر از طبیعت خارج شده و شروع به گفتن ادعاهای عجیب و غریبی کند، و یکسری افراد نادان هم مرید آن‌ها می‌شوند و اگر کسی به چنین مرادی رسید، لیاقتش این بوده است.

در روایت داریم گفتن «لا أدری» نمی­دانم، نصف علم است. حضرت علی «علیه‌السلام» فرمود: «بین الحق و الباطل الأصابه الحقان تقول رأیه و الباطل ان تقول سمعه؛ بین حق و باطن چهار انگشت بیشتر فاصله نیست، حق آن است که بگویی دیدم (البته حداقل یقین دیدن است و بسیاری چیزهایی که دیده می‌شود، آن‌طور که تصور می‌شود نیست.) و باطل آن است که بگویی این طور شنیدم.» حضرت می‌فرماید آنجایی که یقین داری، بسیاری از یقینی است بی‌اعتبار است. یک قاعده مهم این است که اگر انسان می‌خواهد از وسوسه‌های شیطان در امان باشد باید ابتدا اصول و محکمات را شناسایی کند و بعد هر چیزی را که با آن‌ها سازگاری ندارد به دور بریزد.

اگر انسان در اصول و محکمات دچار شک و شبهه‌ای شد باید سؤال کند و شکش را برطرف کند و برای تمام آن‌ها جواب وجود دارد. اما وقتی به یقین رسید دیگر نباید دچار تزلزل شود.

اسلام می‌فرماید انسان دیگر در مورد احکام حق اظهار نظر ندارد چرا که بحث کاملاً تخصصی و ریاضی است و باید به رساله مراجعه کرد و نباید چون و چرا آورد.

«ما خلف القرآن فهو من خطوات الشیطان» هر چیز که با قران سازگاری ندارد وسوسه و گام‌های شیطان است. مسئله قرآن آن‌قدر مهم است که حضرت می‌فرماید اگر حدیثی از ما به شما رسید که بین آن با قرآن اختلاف وجود داشت (حدیث جعلی است) آن را به دیوار بزنید. چرا که امکان ندارد اهل بیت «علیهم‌السلام» سخنی خلاف قرآن بیان کنند.

شیطان، با شعر خیلی به جنگ خدا می‌آید، چقدر ما شعر، ضرب‌المثل و یا اصطلاح داریم که خرافه‌ای بیش نیست اما مردم آن‌ها را به عنوان اصول دینشان قبول کرده‌اند و در دام شیطان گرفتار شده‌اند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed