www.montazer.ir
جمعه 4 اکتبر 2024
شناسه مطلب: 537
زمان انتشار: 7 می 2014
خانواده آسمانی،جلسه 96 ، 90/12/04

خانواده آسمانی،جلسه 96 ، 90/12/04

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره ­ی موانع وصولمان به خانواده­ ی آسمانی به این فقره از مناجات شاکین امام سجاد «علیه السلام» رسید. «الهی اَشکوا الیک عدوّاً یُضِلُّنی وَ شیطاناً یَغوینی قد مَلأ بالوسواسِ صدری و احاطت هَوا حِبُسُه بِقَلبی یُعانبدُلی الهوی و ....» خدایا شکایت می­کنم به درگاهت از دشمنی که گمراهم می­کند و شیطانی که مرا به بیراهه می­کشاند و دلم را پر از وسواس کرده و هوس هایش به گرد دلم چرخیده و گرداگرد قلبم را گرفته و پشتیبانی از خواهش و هوای نفسم می­کند و ...».

امام «علیه السلام» در اینجا به یک دشمن بسیار خطرناک می­پردازد که انواع حیله­ ها را به کار می­برد تا مانع رسیدن ما به هدف خلقتمان شود. «بحث درباره­ ی شیطان در مباحث دشمن­شناسی، فکر، وسوسه و مهندسی آرزوها گفته شده ­است».

ده ها آیه در قرآن و چند هزار حدیث در مورد شیطان و حمله­های آن بیان شده، و قرآن به شدت تأکید بر شناخت شیطان و پرهیز از وسوسه­ های او دارد و این نشان ­دهنده ­ی قابل دسترس بودن اوست اما ما متأسفانه همیشه او را دست کم می­گیریم و کاری به حمله ­ها و وسوسه­ های او نداریم و همین بی ­اعتقادی و بی­ توجهی و شوخی گرفتن شیطان باعث شده دائماً مورد حمله­ های او قرار بگیریم و آسیب ببینیم.

«و اتخذوا ان شیطان لکم عدو واتخذوه عدو» شیطان دشمن شماست، شما هم او را دشمن بگیرید. در روایت داریم گاهی اوقات شیطان مانند زنبورهایی که به گوشت حمله می­کنند به قلب مومن حمله می­کنند. اما ما اصلاً یادمان نمی ­آید در عمرمان با چنین مجموعه ­ای درگیر شده باشیم. «الظالم و المظلوم کلاهما فی النار» ظالم و مظلوم هر دو در آتشند، ظالم به خاطر ظلمش و مظلوم هم به خاطر ظلم پذیری ­اش.

شیطان بزرگترین خیانت را به ما می­کند و مانع رسیدن ما به خانواده­ ی آسمانی ­مان می­شود اما ما به جای اینکه با او مبارزه کنیم و از دستش عصبانی باشیم، با او انس می­گیریم و از او اطاعت می­کنیم. «ألم أعهد علیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان» آیا من از شما عهد نگرفتم که شیطان را عبادت نکنید.

«... شیطاناً یغوینی...» اغوا؛ یعنی وسوسه و تحریک و راهنمایی کردن به سمت شر و فساد. شیطان صرفاً یک پیشنهاد می­دهد و ما را دعوت و راهنمایی به شر و فساد می­کند نه اینکه خودش مستقیماً ما را به این کار بیندازد.

«قد تبین الرشد من الغی» قرآن می­فرماید ما رشد و غی را از هم روشن کردیم و هر کس می­تواند آنها را از هم تشخیص دهد «رشد» یعنی دلالت به سمت خیر و صلاح «هو دلالته علی الخیر و الصلاح» و نقطه مقابل آن «غی» یعنی دلالت به سمت شر و فساد است. و وقتی می­گوییم شیطان اغوا می­کند یعنی جلوی رشد حقیقی ما را می­گیرد.

شیطان آنقدر قدرت ندارد که بخواهد کسی را مستقیماً گمراه کند، مگر کسی که خودش جزء اولیاء شیطان باشد و اغواگر شود. انسانهایی هستند که جزء شیاطین انسی اند و کارشان تحریک کردن دیگران به سمت شرّ و فساد است و اینها عابدان شیطانند و گمراهی را پذیرفته­اند و دیگران را نیز به سمت شرّ و فساد دعوت می­کنند.

و می­فرماید: «و ان یروا السبیل رشد لا یتخذو سبیلاً و ان یروا السبیل الغی یتخذوها سبیلاً» بعضی افراد وقتی راه رشد را می­بینند آن را آگاهانه طی نمی­کنند و هرگاه راه غی را می­ بینند آن را راه خود قرار می دهند. «فالهمها فجورها و تقواها» همه ­ی انسانها قدرت تمیز حق از باطل و خوب از بد را دارند اما برخی افراد آگاهانه راه شرّ و بدی را انتخاب می­کنند و از دیدنی­ها و شنیدنی­ ها و رفتن به جاهای تحریک آمیز استقبال می­کنند و از آن لذت می­برند.

پس حیطه­ ی نفوذ شیطان اغوا است، اغوا یعنی تحریک به سمت شرّ و فساد و نه تسلط. یعنی شیطان به هیچ وجه بر بندگان خدا تسلطی ندارد، بلکه تنها پیشنهاد می­دهد و تحریک ایجاد می­کند.

خداوند و ائمه «علیهم السلام» چهارچوب­ها و اصول را برای ما مشخص می­کنند و ما را به نور فطرت و الهامات مجهز می­کنند، تا بتوانیم در مقابل شیاطین آگاهانه بایستیم و راه را انتخاب کنیم، شیطان نعمتی است که برخلاف یقینیات ما وسوسه تولید می­کند و روی نقاط ضعف ما دست می­گذارد تا ما بتوانیم با غلبه بر او به رشد و قدرت برسیم و اوج بگیریم.

«ان عبادی لیس لک علیهم سلطانٌ الا من اتبعک من الغاوین» تو بر روی بندگان من سلطه نداری و تنها کسانی از تو تبعیت می­کنند که خودشان اغواگر هستند. «غاوین» یعنی کسانی که خودشان عبد شیطان و عضو حزب شیطان محسوب می­شوند و مانند شیطان، عامل گمراهی و تحریک به شرّ هستند. در دنیا میلیونها شیطان انسی وجود دارد که با انواع و اقسام ابزارها مانند صوت، تصویر و ... دائماً در حال اغوای بندگان خدا هستند.

در نقطه مقابل اغواگران، انسانهایی هستند که عبد خداوندند و به جریان هدایت و رشد انسانها به سوی هدف خلقت­شان کمک می­کنند و در آنها نسبت به وسوسه­های شیطان مقاومت ایجاد می­کنند. اما شیطان اغوا را به خدا نسبت می­دهد و می­گوید تو مرا اغوا کردی؛ سوره ­ی اعراف آیه 16:«قال فَبِما اَغوَیتَنی لَاَقعُدَنَّ لَهُم صراطک المستقیم ثمّ لأتینَّهُم مِن بین ایدیهم وَ مِن خلفِهِم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجدُ اکثرهم شاکرین» «شیطان گفت: که چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می­کنم – آنگاه از پیش رو و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در می ­آیم تا بیشتر آنان شکر نعمت به جای نیاورند.»

کمینگاه شیطان بر روی صراط مستقیم است یعنی درست زمانی که انسان تصمیم می­گیرد آدم خوبی باشد، مورد حملات پی در پی شیطان قرار می­گیرد تا از مسیر صحیح برگردد و گمراه شود.

سوره­ی حجر آیه 39: «قال ربِّ بِما اَغوَیتنی لاُزینن لهم فی الارض و لاُغوینهم اجمعین» «مرا گمراه کردی من نیز در زمین (همه چیز را) در نظر فرزندان آدم جلوه می­دهم و همه آنها را گمراه خواهم کرد.»

وقتی انسان عاشق و مجذوب زینت­های دنیا و ابزار و وسایل و ارتباطات دنیا شود و انسش تنها با مطلوب­ها و معشوق­های دنیا باشد، حوصله­ ی پرواز کردن به سمت آسمان و خانواده­ ی آسمانی­اش را ندارد و آنها را تنها برای برطرف کردن مشکلات زمینی­ اش می­خواهد.

یک سوال: چرا شیطان به خدا می­گوید تو مرا اغوا کردی؟

شیطان جن بود و بر اثر عبادت به مقام فرشته­ ها رسیده ­بود اما در درونش کفری پنهان داشت که آن را ظهور نمی­داد  هر چه خدا می­ گفت اطاعت می­کرد. «... و کان من الکافرین» و خداوند همان کاری را که شیطان با ما می­کند با شیطان کرد و دست به روی نقطه ضعف شیطان گذاشت تا به او فرصت رفع آن را بدهد.

نقطه ضعف شیطان روحیه­ ی حسادت و تکبرش بود او خوب رشد کرده بود و تا مقام فرشته­ ها نیز بالا رفته بود و اصول دینش نیز کامل بود، اما این مشکل اخلاقی او باعث کفر و سقوطش شد و تمام عبادتها و عقایدش را از بین برد. «در روایت داریم همانطور که سرکه عسل را خراب می­کند، حسادت ایمان را از بین می­برد.»

گاهی اوقات در انسان صفاتی وجود دارد که در آخر کار یک عمر عبادتش را تباه می­کند. (تکبر و حسادت یکی از این صفات هستند که سرمایه­های ایمانی انسان را از بین می­برند.) و خداوند شیطان را در مراحل مختلف زندگی در مسیر راه انسان قرار می­دهد تا انسان نقاط ضعف خود را برطرف کند و پاک از دنیا برود.

بعضی از افراد هستند که همه چیز اسلام را می­پذیرند و قبول دارند اما فقط نسبت به فلان قانون اسلام مشکل دارند و پذیرای آن نیستند مثلاً اصول عقائد و ولایت و اخلاق و بقیه­ی قوانین اسلام را قبول دارند اما با مسئله حجاب مشکل دارند و یا مسائل احکام را نمی­پذیرند. چنین وضعیتی خیلی خطرناک است. «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» و قرآن می­فرماید: «حتی اگر یک قانون اسلام را هم قبول نداشته باشید کافر به همه­ ی آن هستید» و خداوند از هیچ کس ایمان نصفه قبول نمی­کند (یا همه و یا هیچ).

اصول عقاید شیطان خیلی محکمتر از ما بود اما به خاطر یک مشکل اخلاقی، آگاهانه در مقابل خدا ایستاد و کافر شد. این که انسان آگاهانه در مقابل خدا بایستد خیلی خطرناک است.

شیطان به خدا می­گوید چرا مرا اغوا کردی؟ تو که نقطه ضعف مرا می­دانستی پس چرا درست روی همان دست گذاشتی؟ حتی آنقدر لجوج است که به خدا می­گوید از خواسته­ی خود بگذر و من را از سجده معاف کن، من قول می­دهم طوری عبادتت کنم که هیچ کس تا به حال عبادتت نکرده­باشد. و خداوند می­فرماید یا سجده کن یا بیرون برو (اگر قرار است کسی کوتاه بیاید او ما هستیم نه خدا)، شیطان در جریان استدلال خدا با ملائکه قرار داشت و وقتی آنها در مورد خلقت آدم به خداوند اعتراض کردند. خداوند فرمود: «انّی اعلم ما لا تعلمون» و مقامات و قدرت­ها و کمالات آدم را به آنها نشان داد و آنها پذیرفتند و به آدم سجده کردند. «سبحانک لا علمنا الا ما علمتنا».

اما شیطان با اینکه برایش همه چیز روشن شده بود، آگاهانه زیر بار نرفت و در مقابل دستور خداوند ایستاد. یکی از کارهای شیطان این است که اندازه­ها را به هم می­ریزد. خداوند یکسری قاعده و فرمول و ستون به نام محکمات را مشخص می­کند و اجازه می­دهد یکسری متشابهات هم در کنارش باشد و آن متشابهات زمینه­ های امتحان انسان را فراهم می­کند. هر جا شبه ه­ای در انسان ایجاد شد باید به محکمات برگردد تا دینش حفظ شود و این رمز بسیار مهمی است. اما انسانهای بی­ حوصله و مریض فقط دست بر روی متشابهات می­گذارند و به محکمات کاری ندارند.

برای مثال ما می­دانیم خداوند کمال مطلق و خالق است و هیچ ضعفی ندارد و به کسی ظلم نمی­کند و منزه از هر عیب و سبحان است و نیازی به هیچ کسی ندارد و اینها «محکمات ما» هستند. اما وقتی در جامعه می­ بینیم برخی افراد فقیرند و برخی ثروتمند، برخی مریضند و برخی سالم، برخی سیاهند و برخی سفیدند، دچار شبهات می­شویم و پیش خودمان فکر می­کنیم آیا اینها ظلم نیست؟ آیا خدا عادل است و اینگونه شیطان با متشابهاتی که در ذهن ایجاد می­کند محکمات را زیر سؤال می­برد تا انسان ایمانش را از دست بدهد. اما ما باید به محکماتمان برگردیم تا شبهه­ ها را از بین ببریم و دینمان را حفظ کنیم مثلاً بگوییم چون خداوند سبحان و عاری از هر عیبی است پس این مشکلات به او بر نمی­گردد. تفاوت­ها و تضادها و تغییرات لازم است و اگر نباشد انسان اساساً رشدی نخواهد داشت و به کمال نمی­رسد و اینها لازمه­ ی خلقت انسان هستند. شیطان در متشابهات و جاهایی که انسان دچار شک و تزلزل است کمین می­کند تا انسان به محکمات حمله کند و آنها را زیر سوال ببرد، بنابراین در چنین مواقعی انسان باید به محکمات برگردد تا دلش آرام شود و ایمانش حفظ گردد. و یا مثلاً شیطان می­گوید با عمل یک نفر به اصل دستور حمله کن، به فرض با عمل بد یک خانم باحجاب اصل حجاب را زیر سوال ببر و یا با عمل بد یک عالم روحانی به اصل روحانیت حمله کن، به این امر اغوا می­گویند یعنی انسان در درون خودش مشکل و مرضی دارد و شیطان با تحریک همان مشکل، اغوا ایجاد می­کند و باعث می­شود شخص با استدلال هایی که می ­آورد خیال خودش را راحت کند.

«بل یرید الانسان لیفجر امامه سئل ایان یوم القیامه».

فردی که در دلش میل به گناه دارد، مجبور است برای ارتکاب گناه به اعتقادات و محکماتش حمله کند و آنها را زیر سوال ببرد تا با خیال آسوده به خواسته­اش برسد (مثل امر حجاب) حجاب یک امر فطری است و قرآن می­فرماید وقتی آدم و حوا از آن میوه­ ی ممنوعه خوردند عورتشان معلوم شد و آنها به سرعت خودشان را پوشاندند.

نهضت فمینیسم به اسم دفاع از حقوق زنان آنها را مورد استثمار جنسی، اقتصادی و سیاسی قرار داد و تا این اندازه باعث تحقیر زنها شد. شیطان در قسمتهایی که شخص دچار تردید و شک می­شود و مسئله برایش روشن نیست، دست می­گذارد و وسوسه ایجاد می­کند برخی افراد برای رفع شبهاتشان مانند یک بیمار آگاه به عالم دانا مراجعه می­کنند و مشکلشان را حل می­کنند اما برخی دیگر به دنبال روشن کردن شبهات خود نمی­روند و از شک­های که دارند استقبال می­کنند و فکر می­کنند اگر آگاه شوند، مسئولیت می­آورد و مجبور به عمل کردن می­شوند.

خداوند هم روی نقاط ضعف شیطان دست گذاشت تا رشد کند اما شیطان حاضر شد دست از تکبر وحسادت خود بردارد. عین همین کار را هم شیطان با ما می­کند و روی نقاط ضعف ما دست می­گذارد و وسوسه ایجاد می­کند تا ما دچار تزلزل شویم و به یقینیات و محکماتمان حمله کنیم. و از طریق فروع، اصول را زیر سوال ببریم. شیطان از طریق ضعف­های انسان، به خدا، ائمه و قرآن حمله می­کند و گاهی افکار زشتی از طرف ما به آنها می­گوید و ما آن افکار را به خودمان نسبت می­دهیم و در این هنگام است که با خودمان نیز درگیر می­شویم.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed