مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
برای شیطان این نکته که انسان به واسطه کدام نوع از حملهها به دوزخ وارد گردد، اساساً اهمیتی ندارد. تنها مسئله مهم برای او، انحرافِ انسان از صراط و سقوطش در جهنم است. او از هر کدام از حملهها که بتواند، برای بر هم زدن تعادل انسان در صراط استفاده نموده و او را به شقاوت میرساند.
به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 9 «بحث غفلت » مورخ 93/10/9، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:
غفلت در انسانهای عاقل
قال امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «عَجِبْتُ لِغَفْلَةِ ذَوِی الْأَلْبابِ عَنْ حُسْنِ الاْءِرْتِیادِ وَ الاْءِسْتِعْدادِ لِلْمَعادِ؛ در عجبم از غافل بودن خردمندان از خوب توشه برداشتن و آماده شدن برای معاد».
مباحث روانشناسی عاقل، یکی از ویژگیهای بارز در شخصیت شخص عاقل را تلاش برای کسب آمادگی جهت بازگشت به سرای ابدی برشمردهاند. ظرافت اعجابانگیز کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز در اشاره به این نکته در شخصیت خردمندان است. از نگاه خداوند، تنها کسانی عاقل به شمار میآیند که در جهت کسب توشه کافی برای آخرت در تلاشند.
«جهل» نقطه مقابل عقل است و کسانی در نگاه اهل آسمان جاهل به شمار میآیند که از عمر خود برای آخرت سازی استفاده ننمایند. بنابراین یک انسان عالم نیز ممکن است به جهل گرفتار بوده و از عِلم خود برای رسیدن به سعادت ابدی استفاده ننماید. تعجب امیرالمؤمنین نیز از غفلت خردمندانی است که از شخصیت حقیقی خود دور مانده و از آخرت سازی باز ماندهاند.
عُجب؛ عاملِ غفلت ساز در خردمندان
طبق آیات متعدد قرآن، یکی از بزرگترین موانع انسان در مسیر حرکت به سوی الله (صراط مستقیم) یک وجود حقیقی و خارجی به نام شیطان است که در تمام حالات مختلف انسان (حتی در خواب) به او حمله نموده و با تولید انواع افکار منفی او را از حرکت در این مسیر ساقط مینماید. در میان هجوم این حملهها (راست، چپ، عقب، جلو) تنها انسانهایی میتوانند جان سالم به در برند که اساساً به این حملهها اهمیتی نداده و ذهن، نفس خود را در آنها درگیر ننمایند. چنین انسانهایی در تمام لحظات زندگی خود، قدرتمند، شاد و آرام زندگی میکنند.
گروهی از انسانها که به کدورتهای میان خود و دیگران دامن زده و حاضر به رها نمودن ذهن خود از آن نمیباشند و یا بزرگبینی گناهان گذشته خود، توان توبه را از خود سلب نموده و راهِ آشتی با خدا را به روی خویش میبندند آگاه باشند که در دام حملاتِ از عقب شیطان گرفتار شده و اسیر ماندهاند.
و یا گروهی که دائماً دلهرهها و اضطرابهای گوناگون آینده را در قلب خود جای داده و توان رها شدن از آن را ندارند، گرفتار حملههایِ از جلو شیطان میباشند.
آنان که با وسوسههای گوناگون شیطان تن به معصیت داده و یا در گناهی خاص اصرار میورزند، شکست خوردگان در حملههای از سمت چپِ او میباشند.
تنها کسانی قادرند به سرعت ذهن خود را از حملات شیطان خالی کرده و به حرکت خود ادامه دهند که به الله ایمان آورده، غیب را باور نمودهاند و به سمت قربِ به الله در حال حرکتند.
الله، مربیِ (ربّ) انسانسازِ ما در باشگاهِ انسانسازیِ دنیاست. او شیطان را از دریچه ربوبیت خویش به عنوان یک نیروی مخالف در این باشگاه قرار داده است تا انسانها به وسیله مخالفت با او و مقاومت در برابر پذیرفتنِ حملاتش، قدرت گرفته و مراتب رشد را طی نمایند. خوب است بدانیم که با چنین نگاهی، حتماً تمام حملات شیطان به نفع انسان خاتمه یافته و بر قدرت و میزان قرب او خواهند افزود.
امّا یکی از خطرناکترین حملات شیطان که تا کنون بیشترین ضربه را بر پیکرهی اسلام وارد نموده است، حمله از سمت راستِ شیطان است. دستمایه شیطان در این نوع حمله خوبیها و کمالات گوناگونِ انسان (تقوا، عبادت، جهاد، سوابق خدماتی، سوابق علمی و ...) است. شیطان درست در زمانی که از انحراف کسی در سه حمله دیگر ناامید میگردد، موانع معنویت را از سر راه او برداشته و او را به سمت جذب نور و کمالات دعوت مینماید. سپس بعد از طی مراحلی از مراتب کمال، او را از سمت راست مورد حمله قرار داده و به خودبینی و خودشیفتگی مبتلا میگرداند. به طوری که کمالات را از خود دیده و از الله غافل میگردد و بدین ترتیب از صراط مستقیم در پرتگاه آتش سقوط مییابد.
برای شیطان این نکته که انسان به واسطه کدام نوع از حملهها به دوزخ وارد گردد، اساساً اهمیتی ندارد. تنها مسئله مهم برای او، انحرافِ انسان از صراط و سقوطش در جهنم است. او از هر کدام از حملهها که بتواند، برای بر هم زدن تعادل انسان در صراط استفاده نموده و او را به شقاوت میرساند.
تفاوت حمله از سمت راست با سه حمله دیگر در آن است که سه حمله اول با حجابهای ظلمانی بر انسان عرضه میگردند و قابل رؤیت و تشخیصاند. امّا در حمله از سمت راست انسان به واسطه کمالات نورانی زمین خورده و به جهنم میرسد.
هر انسانی به واسطه هر کمالی که در او وجود دارد، ممکن است به خودشیفتگی و خودبینی دچار گردد. تنها مراقبه مداوم است که میتواند انسان را (حتی ذوی الالباب) را از این خودشیفتگیها نجات دهد. فراموش نکنیم که تمام انسانها برای حفظ تعادل خود در صراط، به مراقبه نیازمندند و هیچ انسانی از این قانون مستثنی نمیباشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِیتُ عَلَیْكُمْ مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ الْعُجْبُ الْعُجْبُ؛ اگر گناه نکنید، از بدتر از گناه برایتان میترسم؛ عُجب، عُجب (خودبینی)».
ماجرای وجود، ریشه اصلی بیماری عُجب
معصومین (علیهمالسلام) نه اهل تعارفند و نه اهل دروغ. صدق محض در کلامشان جاری است. آنان با نهایت تذلل در برابر الله، به خاک افتاده و از ما نیز همین تذلل را میطلبند. خودبینی، مقام تواضع و تذلل در برابر الله را از انسان سلب مینماید. دستانِ انسانِ خودشیفته هرگز خالی به سوی خداوند بالا نمیرود، لذا توان جذب رحمت پروردگار را ندارند.
به عشق کوش که تا در دل تو ره نکند نه ماجرای وجودی، نه وحشت عدمی
ماجرای وجود، تمام نقطههایی است که انسان دچار خودبینی میگردد. کسی که الحمدلله را باور کرده است و تمام کمالات را از الله میداند، محال است به ماجرای وجود گرفتار گردند.
فراموش نکنیم که تمام توفیقاتِ زندگی ما (خلوت، ذکر، اعمال خیر، خدمت، جهاد و ...) جز به توفیق الله و حول و قوه او نیست و این خود انسان را بیشتر مدیون و منتدارِ خداوند میسازد.
طلب کار بودن از خداوند به ازای سوابق معنوی، نشانه درگیری انسان در ماجرای وجود و شکست او در حمله از سمت راست است. تنها عشق، میتواند آنقدر قلب انسان را درگیر نماید، که نه ماجراهای وجود توان نفوذ در آن را داشته باشد. و نه ترس از نادیده و ناشناخته ماندن.
اگر عاشق شدی، دیگر مشتاقِ ملاقات با غیب خواهی بود. با نامِ مرگ، اشتیاق همآغوشی با آنها تمام حجم دلت را پر خواهد کرد و حالِ پروانهای را خواهی داشت که از پیله رها شده باشد.
اگر عاشق شدی، هیچ راه نفوذی برای حملههای شیطان در دلت باقی نمیماند و تو آرام و شاد زندگی خواهی کرد ... و آرام و شاد سر بر زانوانِ خدا به سوی او کوچ خواهی نمود... .
... و این همان آمادگی برای معاد است.
مطالب بیشتر:
مجموعه سخنرانی های استاد شجاعی
مجموعه کتاب های استاد محمد شجاعی
والحمدالله رب العالمین
کلیدواژه ها:
آثار استاد