www.montazer.ir
یک‌شنبه 24 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 455
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی جلسه 76

خانواده آسمانی جلسه 76

90/09/10

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

در جلسات قبل مناجات شاکین را بررسی کردیم و خصلتهای نفس را بسیار دقیق و عمیق بیان کرده و به ویژگی «ان مسّه الخیر تمنع» رسیدیم،که یعنی انسان زمانی که خیر را دریافت می­کند از دیگران دریغ می­کند. و نباید انسان اینگونه باشد زیرا باعث محرومیت خودش می­شود. با توجه به قاعده­ی «هو انت» یعنی ما در مواجهه با دیگران در واقع با خودمان روبرو می­شویم. پس اگر از دیگران دریغ کنیم از خودمان کم گذاشته­ایم و اگر به دیگران عطا کنیم بهترش به خودمان باز می­گردد هر قدر انسان در این نگاه عمیق تر شود از خداوند بیشتر دریافت می­کند. جریان خلقت اقتضاء می­کند که انسان به آنچه که در نزد خداست بیش از آنچه که در نزد خودش است ایمان و اعتماد داشته باشد. اگر ما از این حداقل نگاه تنزل کرد و به «هو هو» و «انا انا» قائل باشیم به خودخواهی و حیوانیت سقوط کرده­ایم. درگیری ها، طلاقها، تنهایی ها و اضطرابها از این نگاه نشأت می­گیرد. و پیوندها، قدرتها، تحکیم ها و رشد ها در گرو این است که دیگران را مانند خودمان ببینیم. هر قدر عاشق خودمان هستیم باید عاشق دیگران هم باشیم و هر چه برای خودمان می­خواهیم برای آنها هم بخواهیم: «ارض للنّاس ما ترضی لنفسک» و برای دیگران هم آنچه برای خودمان که نمی­خواهیم نخواهیم. وقتی انسان با دیگران اینگونه باشد هر چه به آنها می­دهد خداوند بیشتر آن را بر می­گرداند. آنچه که مصرف می­کنیم معلوم نیست بازگشت داشته باشد.

قرآن کریم می­فرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان أسأتم فلها» و در روایت داریم که :«من بخل فانّما یبخل لنفسه» روانشناسی نمی­تواند چنین حقایقی را ارائه دهد. پس به محض اینکه از لحاظ مادی و معنوی به کسی خیر برسانیم بلافاصله به خودمان خیر می­رسد.

ولی اگر دیگران را فدای خودمان کرده و خود را ترجیح دهیم گره و محرومیت ایجاد خواهد شد. برای برخورداری از این نگرش متعالی ایمان و توکل به خدا و عشق به خانواده­ی آسمانی لازم است. با این عشق از خودمان رها شده و خودخواهی را کنار می­گذاریم. مانباید با خودخواهی مانع خوشبختی دیگران شویم. یکی از اذکاری که در اردو به افراد آموختیم این بود: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر علی کل نعمته انعم بها علیّ و علی کلّ احد من خلقه من کان او یکون الی یوم القیامه» اگر کسی این ذکر را با باور بگوید، از شرکت در درس اساتید اخلاق و تحمل ریاضتها راحت می­شود. معنای ذکر این است که خدایا به تعداد نعمتهایی که به من دادی و به هر کس از خلقت دادی خلقی که بوده و نیز خلقی که تا روز قیامت خواهد بود تو را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر می­نمایم.

درباره­ی نعمت خودمان قرآن می­فرماید: «و ان تعدّوا نعمته الله لا تحصواها» اگر بخواهید نعمتهای خداوند را بشمارید نمی­توانید احصاء کنید. (در بحث رضا و شکر توضیح داده­ایم) بنابراین این ذکر بینهایت است و غیر این است که مثلاً شصت سال دائماً این ذکر را بگوییم. اما رابطه­ی این ذکر با بحث جلسه این است که کسی که با باور این ذکر را بگوید یعنی خدایا من از همه­ی نعمتهایی که به مخلوقاتت قبل از من، به من و کسانی که با من هستند و دیگرانی که تا روز قیامت خواهند بسیار راضی و خوشحالم و به اندازه­ی تک تک آن نعمتها تو را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر می­کنم. و در واقع انسان به هر کس که از لحاظ مادی و معنوی از او بالاتر بود حسادت نمی­کند و غصه نمی­خورد. این ذکر انسان را از تمام عقده­های روحی و روانی و کمبودها و .... نجات می­دهد. هیچ فرهنگی نمی­تواند انسانها را اینگونه تا بینهایت وسعت دهد. با این نگاه است که می­توان فهمید وقتی قرآن می­گوید بهشت شما به اندازه­ی آسمانها و زمین است یعنی چه. در بحث بهشت شناسی گفته­ایم که هر تسبیح ما برابر یک درخت در بهشت است حالا در نظر بگیرید کسی این ذکر را با باور بگوید چقدر درخت در سرزمین بینهایت خواهد داشت. (فقط تسبیح، صرفنظر از تحمید و تهلیل و تکبیر). اما به شرط اینکه به قول پیامبر «سلام‌الله علیها» با گناه آنها را نسوزانیم. ولی اگر گناه نکنیم می­توانیم بهشت خود و دیگران را آباد کنیم.

اگر با این ذکر ها انس نگیریم، پرواز به آسمان و کشف و نجات از محدودیت و پاره کردن کادرها امکان ندارد نفخه­الهی در ما دمیده شده و ما به اندازه­ی یک گیاه و حیوان و حداکثر به اندازه­ی یک زن یا مرد به طبیعت نگاه و با آن رفتار می­کنیم. و چنین شخصی که برای نعمتهای همه­ی خلقت شکرگزار است هرگز گرفتار تنگ نظری و حسادت نمی­شود. و نعمتهای دیگران را در حکم نعمتهای خودش دیده و از آنها لذت می­برد. در این صورت است که قبر، قیامت و برزخ با انسان بی حساب هستند و به صورت یک شخص محشور نمی­شود زیرا از محدودیت و قالب نجات پیدا کرده­است. و باز چنین انسانی دغدغه­ی همه­ی انسانها بلکه همه موجودات جهان را دارد: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. انسان باید با همه­ی عالم به صلح برسد زیرا: «الذی احسن کل شی خلقه ثم هدی» خداوند همه چیز را به زیباترین شکل آفریده­است «گوته» (شاعر آلمانی) می­گوید هرکه دیدن یک خار را کنار گل زشت می­بیند باید دیدن گل در کنار خار را زیباتر ببیند.» بعضیها که به خاطر خار حتی نمی­روند گل را بو کنند. خداوند در قرآن می­فرماید: «احسن» یعنی ما «حسن» و خوب نداریم بلکه خوبترین را داریم. اگر حرمله و شمر و عمر سعد و «عطش» نبود امام حسین «علیه‌السلام» و اصحاب عاشورا چگونه اوج می­گرفتند. در جنگ است که عاشق تمام وجودش را فدای معشوق می­کند. اگر فقیر نباشد انسان چگونه مالش را در راه خدا بدهد؟ اگر کسی انسان را اذیت نکند چگونه انسان بگوید که خدایا به عشق تو می­بخشم؟

عفو و مغفرت وجود و کرم و ... اینگونه برای رضای خدا در انسان شکوفا می­شود. انسان جماد و نبات و حیوان و حتی فرشته (عاقل) نیست انسان با خداوند «انس» دارد که به واسطه­­ی فوق عقلش است. انسان تنها موجودی است که شایسته­ی گردنبند زیبای «لا اله الا الله» است و فقط در تضاد است که فرصت عاشق شدن به دست می­آید. اگر حسین «علیه‌السلام» اینقدر عزیز است برای این است که هر چه داشت فدای خدا کرد. و البته بی دریغ نه با شک و تردید و اضطراب. اگر کسی عاشق باشد در کارش حساب و کتاب معنا ندارد. در دفاع مقدس افراد برای روی مین رفتن از هم سبقت می­گرفتند حتی پدر از پسر. در کربلا حضرت عباس «علیه‌السلام» به برادرانش می­فرماید که شما زودتر به میدان بروید من می­خواهم این هدیه دادن شما به خدا را ببینم. در جبهه برای یک خاکریز زدن بیست نفر در صف بودند و یکی می­نشست و مقداری از کار را انجام می­داد و وقتی شهید می­شد دیگری او را پایین می­آورد و به جای او می­نشست. مادر چهار شهید به فرزند پنجم می­گفت زودتر به جبهه برو من از حضرت زینب «سلام‌الله علیها» خجالت می­کشم. حضرت زینب (سلام الله علیها)شاهد تکه تکه شدن عزیزانش از نزدیک بود و برای انتقال آنها کمک می­کرد.

اما برای فرزندان خودش جلو نرفت. سر وهب را دشمن به سمت مادرش انداخت و مادر به سمت دشمن پرت کرد و گفت که چیزی که در راه خدا دادم پس نمی­گیرم. علی «علیه‌السلام» در باره­ی زمین کربلا فرمود: «هنا مصارع العشاق» اینجا محل زمین افتادن عاشقان است.

ملحق شدن به اینها شرطش هزینه کردن همه چیز برای خداست. در زیارت عاشورا می­گوییم: «بابی انت و امّی» و در زیارت جامعه: « بابی انتم و امی و اهلی و مالی و اسرتی» اینها هزینه­ی: «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» و «ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله» کسی که عاشق خانواده­اش است جدای از آنها به او خوش نمی­گذرد و می­خواهد به آنها محلق شود. ما هم خانواده­امان محمد و آل محمد است و شوق بازگشت به نزد ایشان را داریم. کسی که نسبت به پدر و مادر زمینی­اش بی­علاقه است اختلال روانی دارد. و بی علاقگی به خانواده­ی آسمانی که تمام زیبایی­ها و کمالات در ایشان وجود دارد قطعاً نشانه­ی اختلال و بیماری است. گاهی انسان در اواخر عمرش می­فهمد که یک قدم به سوی ایشان برنداشته و اصلاً ایشان را نمی­شناخته و می­خواهد که حرکت را شروع کند ولی هیچ حسی و شوقی ندارد. پیر مردی است که همه چیز و همه کس خود را فراموش کرده و فقط نماز را به خاطر دارد و نماز می­خواند. زیرا نماز جزء ذاتش شده­است. ما تا با خانواده­ی آسمانی مان پیوند نخوریم الحاق صورت نمی­گیرد. وقتی انسان با چیزی یا کسی یکی شد حجاب معنا ندارد. زیرا حجاب بین دو چیز است. تا از محدودیت دست برنداشته و با نگاه خدا به مردم نگاه نکنیم کوچک هستیم. ما اگر نگاه خودمان را در نظر بگیریم وقتی کسی به ما بدی کند دلمان می­خواهد با او قهر کنیم و انتقام بگیریم و ... ولی اگر از نگاه پیامبر «سلام‌الله علیها» به او نگاه کنیم می­بینیم که حضرت اجازه­­ی این کارها را نمی­دهد و اساساً نوع سرمایه­گذاری و علاقه امان به انسانها وقیمتشان فرق می­کند و در آنجا انسان کسی را ریز و کوچک نمی­بیند. زیرا «الذی احسن کل شیء...» همه چیز زیباترین است. در این نگرش زیبایی­های یک سنگ با جواهر و گل فرقی نمی­کند. بلکه ارزش خاک در بعضی موارد بالاتر است. اگر همه­ی زمینها ازجنس الماس بشوند که همه می­میرند. در خاک است که دانه کاشته شده و رشد کرده و میوه می­دهد. میوه­ها و گلهایی که از زیبایی قابل وصف نیستند. کشورهایی که خاک کم دارند از خارج وارد می­کنند فرآیند تولید خاک صدها سال طول می­کشد. اگر مخلوقات و بندگان خدا را از نگاه خدا ببینیم بسیار مورد تحسین خدا قرار می­گیرند. بنده­ای که خودش را در خدا ذوب کرده و همه چیز را از نگاه خداوند می­بیند فانی در حق است. در مشکلات دیگران بیش از حد لازم غصه نخوریم خدا که مهربانتر است. باید به او بسپاریم تا آنطور که می­خواهد تراشش بدهد.

به ما توصیه شده که از گریه اطفال ناراحت نشده و خشونت نداشته باشیم و از گریه­ی بچه به اندازه­ی خنده­ی او خشنود شویم. گریه بچه در چهار ماهه­ی اول «لا اله الا الله» ،چهار ماهه­ی دوم شهادت به رسالت ،و چهار ماهه­ی سوم شهادت به ولایت است: «الذی اضحک و ابکی» همانقدر که خنده بر هر درد بی­درمان دواست، گریه هم بر هر درد بی­درمان دواست. گریه بر امام حسین «علیه‌السلام» هم برای جسم مفید است و هم برای روح. گریه­های دنیوی آثار مخربی روی بدن می­گذارد ولی به تصریح کارشناسان پوست را شاداب و بدن را قوی می­کند. و به خیال و وهم و عقل و فوق عقل انسان قدرت می­دهد.

در بحثی که تلویزیون در زمینه­ی خنده درمانی داشتیم گفتیم که خنده برای قلب، مغز، چشم و ... مفید است و انسانی که خنده ندارد مرده­است. خداوند در این نظام صحنه­های تعجب انگیز طراحی کرده­است. مثلاً شیرین کاری­های بچه که انسان را می­خنداند. بعضی زمین خوردنها خنده­ی همه را بر می­انگیزد خدا در این سیستم خنده قرار داده زیرا لازم است. گریه­هایی هم داریم که دق می­آورند و گریه­هایی هم هستند عشق و شورانگیزی به همراه دارند. هیچ مکتبی به اندازه­ی تشیع مجهز به این سلاح نیست. کسی که از مصیبت امام حسین «علیه‌السلام» دلش می­گیرد امام را نمی­شناسد کسی که در مجلس امام حسین «علیه‌السلام» گریه نکند دلش می­گیرد و غصه دار بر می­گردد. اما کسی که گریه می­کند قدرتمند و شاد از مجلس باز می­گردد. و بیماری هایش هم برطرف می­شود. در مورد دنیا توصیه شده که گریه نکنیم. ولی در بحث ابدیت هر چه گریه کنیم سالمتر، جوانتر، خوشحالتر و آرامتر هستیم. اشک ریختن برای فراق خانواده­ی آسمانی، امام زمان و در فراق خدا مانع ازاین می­شود که انسان ضعیف و بخیل و بداخلاق و حسود و ... شود. پس تمرین شما تا هفته­ی آینده این باشد که دیگران را از نگاه خدا ببینیم. خانواده بهترین نقطه­­ی شروع است. همسران حریف تمرینی برای یکدیگر هستند. والدین به هنگام پیری حریف تمرینی ما برای عشق ورزی به خدا هستند. انسان به دلیل علاقه­ای که به ایشان دارد از بدی­هایی که از سوی آنها می­بیند عقده نمی­کند. و سبقت از آنها متکبرش نمی­کند. با دیگران هم باید اینچنین باشد. فرزند کسی که فرزند ندارد، دوست کسی که دوست ندارد و ... و برای همه کس، همه کس شود. تا زمانی که به همه چیز و همه کس از چشم فاطمه­ی زهرا «سلام‌الله علیها» و خدا نگاه نکنیم رشد نمی کنیم. حتی خدا را هم باید از نگاه خدا ببینیم. نه مانند مورچه که برای خدا دو شاخک مانند خودش تصور می­کند قرآن خواندن به این دلیل اهمیت داشته و مورد تأکید است که خداوند تمام دیدگاههایش را در قرآن ارائه داده­است و می­خواهد که ما شبیه او شویم روز قیامت گفته­ می­شود: «اقرأ و ارق» بخوان و بالا بیا. در واقع همین جا باید بخوانیم و بالا برویم. هر چه قرآن می­خوانیم نگاهمان بیشتر باید شبیه خدا شود. ارزیابی، نمره دادن، هنجار و ناهنجار و حلال و حرامها و شادیها و غصه­ها از دیدگاه خدا نشأت می­گیرد. اینگونه انسان ضمن اینکه در دنیاست. می­میرد. قبل از اینکه عزرائیل «علیه‌السلام» جان او را بگیرد. با این نگرش دغدغه­های انسان تغییر می­کند و خانواده­ی آسمانی و قرآن برای چنین تحولی در ما، آمده­اند: «لتخرج الناس من الظلمات الی النور» و مصداق کامل نور هم «الله» است.

دعاها نقش مؤثری در اوج گرفتن ما دارند. برای برقراری ارتباط با دعا و قرآن باید زبان عربی را دانست. زبان عربی زبان خانواده آسمانی ماست.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

صوت

1 - خانواده آسمانی جلسه 76

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed