مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
90/09/10
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در جلسات قبل مناجات شاکین را بررسی کردیم و خصلتهای نفس را بسیار دقیق و عمیق بیان کرده و به ویژگی «ان مسّه الخیر تمنع» رسیدیم،که یعنی انسان زمانی که خیر را دریافت میکند از دیگران دریغ میکند. و نباید انسان اینگونه باشد زیرا باعث محرومیت خودش میشود. با توجه به قاعدهی «هو انت» یعنی ما در مواجهه با دیگران در واقع با خودمان روبرو میشویم. پس اگر از دیگران دریغ کنیم از خودمان کم گذاشتهایم و اگر به دیگران عطا کنیم بهترش به خودمان باز میگردد هر قدر انسان در این نگاه عمیق تر شود از خداوند بیشتر دریافت میکند. جریان خلقت اقتضاء میکند که انسان به آنچه که در نزد خداست بیش از آنچه که در نزد خودش است ایمان و اعتماد داشته باشد. اگر ما از این حداقل نگاه تنزل کرد و به «هو هو» و «انا انا» قائل باشیم به خودخواهی و حیوانیت سقوط کردهایم. درگیری ها، طلاقها، تنهایی ها و اضطرابها از این نگاه نشأت میگیرد. و پیوندها، قدرتها، تحکیم ها و رشد ها در گرو این است که دیگران را مانند خودمان ببینیم. هر قدر عاشق خودمان هستیم باید عاشق دیگران هم باشیم و هر چه برای خودمان میخواهیم برای آنها هم بخواهیم: «ارض للنّاس ما ترضی لنفسک» و برای دیگران هم آنچه برای خودمان که نمیخواهیم نخواهیم. وقتی انسان با دیگران اینگونه باشد هر چه به آنها میدهد خداوند بیشتر آن را بر میگرداند. آنچه که مصرف میکنیم معلوم نیست بازگشت داشته باشد.
قرآن کریم میفرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان أسأتم فلها» و در روایت داریم که :«من بخل فانّما یبخل لنفسه» روانشناسی نمیتواند چنین حقایقی را ارائه دهد. پس به محض اینکه از لحاظ مادی و معنوی به کسی خیر برسانیم بلافاصله به خودمان خیر میرسد.
ولی اگر دیگران را فدای خودمان کرده و خود را ترجیح دهیم گره و محرومیت ایجاد خواهد شد. برای برخورداری از این نگرش متعالی ایمان و توکل به خدا و عشق به خانوادهی آسمانی لازم است. با این عشق از خودمان رها شده و خودخواهی را کنار میگذاریم. مانباید با خودخواهی مانع خوشبختی دیگران شویم. یکی از اذکاری که در اردو به افراد آموختیم این بود: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر علی کل نعمته انعم بها علیّ و علی کلّ احد من خلقه من کان او یکون الی یوم القیامه» اگر کسی این ذکر را با باور بگوید، از شرکت در درس اساتید اخلاق و تحمل ریاضتها راحت میشود. معنای ذکر این است که خدایا به تعداد نعمتهایی که به من دادی و به هر کس از خلقت دادی خلقی که بوده و نیز خلقی که تا روز قیامت خواهد بود تو را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر مینمایم.
دربارهی نعمت خودمان قرآن میفرماید: «و ان تعدّوا نعمته الله لا تحصواها» اگر بخواهید نعمتهای خداوند را بشمارید نمیتوانید احصاء کنید. (در بحث رضا و شکر توضیح دادهایم) بنابراین این ذکر بینهایت است و غیر این است که مثلاً شصت سال دائماً این ذکر را بگوییم. اما رابطهی این ذکر با بحث جلسه این است که کسی که با باور این ذکر را بگوید یعنی خدایا من از همهی نعمتهایی که به مخلوقاتت قبل از من، به من و کسانی که با من هستند و دیگرانی که تا روز قیامت خواهند بسیار راضی و خوشحالم و به اندازهی تک تک آن نعمتها تو را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر میکنم. و در واقع انسان به هر کس که از لحاظ مادی و معنوی از او بالاتر بود حسادت نمیکند و غصه نمیخورد. این ذکر انسان را از تمام عقدههای روحی و روانی و کمبودها و .... نجات میدهد. هیچ فرهنگی نمیتواند انسانها را اینگونه تا بینهایت وسعت دهد. با این نگاه است که میتوان فهمید وقتی قرآن میگوید بهشت شما به اندازهی آسمانها و زمین است یعنی چه. در بحث بهشت شناسی گفتهایم که هر تسبیح ما برابر یک درخت در بهشت است حالا در نظر بگیرید کسی این ذکر را با باور بگوید چقدر درخت در سرزمین بینهایت خواهد داشت. (فقط تسبیح، صرفنظر از تحمید و تهلیل و تکبیر). اما به شرط اینکه به قول پیامبر «سلامالله علیها» با گناه آنها را نسوزانیم. ولی اگر گناه نکنیم میتوانیم بهشت خود و دیگران را آباد کنیم.
اگر با این ذکر ها انس نگیریم، پرواز به آسمان و کشف و نجات از محدودیت و پاره کردن کادرها امکان ندارد نفخهالهی در ما دمیده شده و ما به اندازهی یک گیاه و حیوان و حداکثر به اندازهی یک زن یا مرد به طبیعت نگاه و با آن رفتار میکنیم. و چنین شخصی که برای نعمتهای همهی خلقت شکرگزار است هرگز گرفتار تنگ نظری و حسادت نمیشود. و نعمتهای دیگران را در حکم نعمتهای خودش دیده و از آنها لذت میبرد. در این صورت است که قبر، قیامت و برزخ با انسان بی حساب هستند و به صورت یک شخص محشور نمیشود زیرا از محدودیت و قالب نجات پیدا کردهاست. و باز چنین انسانی دغدغهی همهی انسانها بلکه همه موجودات جهان را دارد: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. انسان باید با همهی عالم به صلح برسد زیرا: «الذی احسن کل شی خلقه ثم هدی» خداوند همه چیز را به زیباترین شکل آفریدهاست «گوته» (شاعر آلمانی) میگوید هرکه دیدن یک خار را کنار گل زشت میبیند باید دیدن گل در کنار خار را زیباتر ببیند.» بعضیها که به خاطر خار حتی نمیروند گل را بو کنند. خداوند در قرآن میفرماید: «احسن» یعنی ما «حسن» و خوب نداریم بلکه خوبترین را داریم. اگر حرمله و شمر و عمر سعد و «عطش» نبود امام حسین «علیهالسلام» و اصحاب عاشورا چگونه اوج میگرفتند. در جنگ است که عاشق تمام وجودش را فدای معشوق میکند. اگر فقیر نباشد انسان چگونه مالش را در راه خدا بدهد؟ اگر کسی انسان را اذیت نکند چگونه انسان بگوید که خدایا به عشق تو میبخشم؟
عفو و مغفرت وجود و کرم و ... اینگونه برای رضای خدا در انسان شکوفا میشود. انسان جماد و نبات و حیوان و حتی فرشته (عاقل) نیست انسان با خداوند «انس» دارد که به واسطهی فوق عقلش است. انسان تنها موجودی است که شایستهی گردنبند زیبای «لا اله الا الله» است و فقط در تضاد است که فرصت عاشق شدن به دست میآید. اگر حسین «علیهالسلام» اینقدر عزیز است برای این است که هر چه داشت فدای خدا کرد. و البته بی دریغ نه با شک و تردید و اضطراب. اگر کسی عاشق باشد در کارش حساب و کتاب معنا ندارد. در دفاع مقدس افراد برای روی مین رفتن از هم سبقت میگرفتند حتی پدر از پسر. در کربلا حضرت عباس «علیهالسلام» به برادرانش میفرماید که شما زودتر به میدان بروید من میخواهم این هدیه دادن شما به خدا را ببینم. در جبهه برای یک خاکریز زدن بیست نفر در صف بودند و یکی مینشست و مقداری از کار را انجام میداد و وقتی شهید میشد دیگری او را پایین میآورد و به جای او مینشست. مادر چهار شهید به فرزند پنجم میگفت زودتر به جبهه برو من از حضرت زینب «سلامالله علیها» خجالت میکشم. حضرت زینب (سلام الله علیها)شاهد تکه تکه شدن عزیزانش از نزدیک بود و برای انتقال آنها کمک میکرد.
اما برای فرزندان خودش جلو نرفت. سر وهب را دشمن به سمت مادرش انداخت و مادر به سمت دشمن پرت کرد و گفت که چیزی که در راه خدا دادم پس نمیگیرم. علی «علیهالسلام» در بارهی زمین کربلا فرمود: «هنا مصارع العشاق» اینجا محل زمین افتادن عاشقان است.
ملحق شدن به اینها شرطش هزینه کردن همه چیز برای خداست. در زیارت عاشورا میگوییم: «بابی انت و امّی» و در زیارت جامعه: « بابی انتم و امی و اهلی و مالی و اسرتی» اینها هزینهی: «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» و «ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله» کسی که عاشق خانوادهاش است جدای از آنها به او خوش نمیگذرد و میخواهد به آنها محلق شود. ما هم خانوادهامان محمد و آل محمد است و شوق بازگشت به نزد ایشان را داریم. کسی که نسبت به پدر و مادر زمینیاش بیعلاقه است اختلال روانی دارد. و بی علاقگی به خانوادهی آسمانی که تمام زیباییها و کمالات در ایشان وجود دارد قطعاً نشانهی اختلال و بیماری است. گاهی انسان در اواخر عمرش میفهمد که یک قدم به سوی ایشان برنداشته و اصلاً ایشان را نمیشناخته و میخواهد که حرکت را شروع کند ولی هیچ حسی و شوقی ندارد. پیر مردی است که همه چیز و همه کس خود را فراموش کرده و فقط نماز را به خاطر دارد و نماز میخواند. زیرا نماز جزء ذاتش شدهاست. ما تا با خانوادهی آسمانی مان پیوند نخوریم الحاق صورت نمیگیرد. وقتی انسان با چیزی یا کسی یکی شد حجاب معنا ندارد. زیرا حجاب بین دو چیز است. تا از محدودیت دست برنداشته و با نگاه خدا به مردم نگاه نکنیم کوچک هستیم. ما اگر نگاه خودمان را در نظر بگیریم وقتی کسی به ما بدی کند دلمان میخواهد با او قهر کنیم و انتقام بگیریم و ... ولی اگر از نگاه پیامبر «سلامالله علیها» به او نگاه کنیم میبینیم که حضرت اجازهی این کارها را نمیدهد و اساساً نوع سرمایهگذاری و علاقه امان به انسانها وقیمتشان فرق میکند و در آنجا انسان کسی را ریز و کوچک نمیبیند. زیرا «الذی احسن کل شیء...» همه چیز زیباترین است. در این نگرش زیباییهای یک سنگ با جواهر و گل فرقی نمیکند. بلکه ارزش خاک در بعضی موارد بالاتر است. اگر همهی زمینها ازجنس الماس بشوند که همه میمیرند. در خاک است که دانه کاشته شده و رشد کرده و میوه میدهد. میوهها و گلهایی که از زیبایی قابل وصف نیستند. کشورهایی که خاک کم دارند از خارج وارد میکنند فرآیند تولید خاک صدها سال طول میکشد. اگر مخلوقات و بندگان خدا را از نگاه خدا ببینیم بسیار مورد تحسین خدا قرار میگیرند. بندهای که خودش را در خدا ذوب کرده و همه چیز را از نگاه خداوند میبیند فانی در حق است. در مشکلات دیگران بیش از حد لازم غصه نخوریم خدا که مهربانتر است. باید به او بسپاریم تا آنطور که میخواهد تراشش بدهد.
به ما توصیه شده که از گریه اطفال ناراحت نشده و خشونت نداشته باشیم و از گریهی بچه به اندازهی خندهی او خشنود شویم. گریه بچه در چهار ماههی اول «لا اله الا الله» ،چهار ماههی دوم شهادت به رسالت ،و چهار ماههی سوم شهادت به ولایت است: «الذی اضحک و ابکی» همانقدر که خنده بر هر درد بیدرمان دواست، گریه هم بر هر درد بیدرمان دواست. گریه بر امام حسین «علیهالسلام» هم برای جسم مفید است و هم برای روح. گریههای دنیوی آثار مخربی روی بدن میگذارد ولی به تصریح کارشناسان پوست را شاداب و بدن را قوی میکند. و به خیال و وهم و عقل و فوق عقل انسان قدرت میدهد.
در بحثی که تلویزیون در زمینهی خنده درمانی داشتیم گفتیم که خنده برای قلب، مغز، چشم و ... مفید است و انسانی که خنده ندارد مردهاست. خداوند در این نظام صحنههای تعجب انگیز طراحی کردهاست. مثلاً شیرین کاریهای بچه که انسان را میخنداند. بعضی زمین خوردنها خندهی همه را بر میانگیزد خدا در این سیستم خنده قرار داده زیرا لازم است. گریههایی هم داریم که دق میآورند و گریههایی هم هستند عشق و شورانگیزی به همراه دارند. هیچ مکتبی به اندازهی تشیع مجهز به این سلاح نیست. کسی که از مصیبت امام حسین «علیهالسلام» دلش میگیرد امام را نمیشناسد کسی که در مجلس امام حسین «علیهالسلام» گریه نکند دلش میگیرد و غصه دار بر میگردد. اما کسی که گریه میکند قدرتمند و شاد از مجلس باز میگردد. و بیماری هایش هم برطرف میشود. در مورد دنیا توصیه شده که گریه نکنیم. ولی در بحث ابدیت هر چه گریه کنیم سالمتر، جوانتر، خوشحالتر و آرامتر هستیم. اشک ریختن برای فراق خانوادهی آسمانی، امام زمان و در فراق خدا مانع ازاین میشود که انسان ضعیف و بخیل و بداخلاق و حسود و ... شود. پس تمرین شما تا هفتهی آینده این باشد که دیگران را از نگاه خدا ببینیم. خانواده بهترین نقطهی شروع است. همسران حریف تمرینی برای یکدیگر هستند. والدین به هنگام پیری حریف تمرینی ما برای عشق ورزی به خدا هستند. انسان به دلیل علاقهای که به ایشان دارد از بدیهایی که از سوی آنها میبیند عقده نمیکند. و سبقت از آنها متکبرش نمیکند. با دیگران هم باید اینچنین باشد. فرزند کسی که فرزند ندارد، دوست کسی که دوست ندارد و ... و برای همه کس، همه کس شود. تا زمانی که به همه چیز و همه کس از چشم فاطمهی زهرا «سلامالله علیها» و خدا نگاه نکنیم رشد نمی کنیم. حتی خدا را هم باید از نگاه خدا ببینیم. نه مانند مورچه که برای خدا دو شاخک مانند خودش تصور میکند قرآن خواندن به این دلیل اهمیت داشته و مورد تأکید است که خداوند تمام دیدگاههایش را در قرآن ارائه دادهاست و میخواهد که ما شبیه او شویم روز قیامت گفته میشود: «اقرأ و ارق» بخوان و بالا بیا. در واقع همین جا باید بخوانیم و بالا برویم. هر چه قرآن میخوانیم نگاهمان بیشتر باید شبیه خدا شود. ارزیابی، نمره دادن، هنجار و ناهنجار و حلال و حرامها و شادیها و غصهها از دیدگاه خدا نشأت میگیرد. اینگونه انسان ضمن اینکه در دنیاست. میمیرد. قبل از اینکه عزرائیل «علیهالسلام» جان او را بگیرد. با این نگرش دغدغههای انسان تغییر میکند و خانوادهی آسمانی و قرآن برای چنین تحولی در ما، آمدهاند: «لتخرج الناس من الظلمات الی النور» و مصداق کامل نور هم «الله» است.
دعاها نقش مؤثری در اوج گرفتن ما دارند. برای برقراری ارتباط با دعا و قرآن باید زبان عربی را دانست. زبان عربی زبان خانواده آسمانی ماست.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد