مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
90/06/03
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در فراز های پایانی از حدیث پیامبر «سلامالله علیها» که در جلسات قبل بیان کردیم اینگونه میفرمایند: «... من احبّ آل محمد امن من حساب و الصراط و المیزان» عشق به محمد و آل محمد «سلامالله علیها» با انسان کاری میکند که در صحرای قیامت از معطلی حساب و صراط و میزان در امنیت باشد. البته منظور محبتی است در عمل جلوه کند و حقیقتاً شخص به مودت رسیده باشد. عظمت این روایت را کسی میفهمد که با مقولهی حساب رسی قیامت آشنا باشد. صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است و مسافت آن سه هزار سال راه است. میزان و سنجش هم بسیار مهم است. بین افراد صمیمی اصلاً چنین چیزهایی نیست و هر کدام سعی در فداکاری برای دیگری دارند.
و اساساً قاعدهی «هو انت» بین ایشان حاکم است. رابطهی مادر با فرزند حقیقی ترین مصداق چنین رابطهای است و همچنین احساس پدر به فرزند. بین همسران شاید بسیار به ندرت چنین رابطهای حاکم باشد. پدر و مادر هر فداکاری که بتوانند برای فرزند انجام میدهند چون فرزندان را ادامهی خودشان میدانند. و اگر غیر از این باشد شاید در چند میلیون، موردی استثناء باشد. این علاقه قابل محاسبه نیست. شخصی به حضرت صادق «علیهالسلام» عرض کرد که مادرش را کول کرده و به مکه و مدینه برده حضرت فرمودند اگر چهل بار هم این کار را انجام دهی مطابق یک شب بیخوابی او نمیشود. اگر انسان متوجه شود که فرزند حقیقی خانوادهی آسمانی خود است و با این بینش کارهای روزمرهی خود را آغاز نموده و انتخابها، و متأسفانه، ما با این که آسمانی هستیم ولی با هویت زمینی زندگی میکنیم و تمرین نکردیم که با هویتی که خدا به ما داده زندگی کنیم و از زندگی آنطور که باید، لذت ببریم.
لذا بسیاری از استعدادهای انسان تلف میشود و از پرواز و شادی و نشاط محروم میشود و هم از لذت دنیا و هم لذت آخرت نیز باز میماند. وقتی انسان به آغوش اهل بیت «علیهالسلام» باز میگردد آنها تمام گذشتهی انسان را نادیده میگیرند و البته که گذشت اهل بیت «علیهالسلام» وسعت بیشتری دارد. انسان اگر با اهل بیت «علیهالسلام» رفاقت حقیقی داشته باشد، در صمیمیت حساب و کتاب معنا ندارد. ما باید سعی کنیم که معنای صمیمیت با معصومین «علیهالسلام» را بنویسیم تا تدریجاً در وجودمان ایجاد و گسترش دهیم و به جایی میرسیم که خداوند نه تنها گناهان را نمیبیند بلکه تبدیل به نورانیت میکند. این فقط در دستگاه الهی امکانپذیر است و عشق به خدا «اکسیر اعظم» است و اگر با گذشتهی انسان برخورد کند همه اش را نورانی میکند. معصومین «علیهالسلام» در رسیدن به این هدف جایگاه ویژه دارند و امام زمان «عجلالله تعالی فرجهالشریف» به حدی اهمیت دارند که اگر کسی با سیزده معصوم دیگر رابطهی صمیمی داشته باشد ولی با ایشان رابطهاش ضعیف باشد از او پذیرفته نمیشود. اگر با امام زمان «عجلالله تعالی فرجهالشریف» کسی صمیمی شود از صراط حساب و میزان عبور میکند به همین دلیل امام هادی «علیهالسلام» در زیارت جامعه میفرمایند: «.... بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا...» هر چه که از دین به ما رسیده فقط به واسطهی مودت اهل بیت «علیهالسلام» است. و اصلاح آنچه که ما در گذشته خراب کردیم توسط مودت اهل بیت «علیهالسلام»، انسان را به شوق وا میدارد. یکی از مظاهر پوشانندهی گناهان «صلوات» است که اسم اعظم است.
کسی که هنگام خواب و زمانهای دیگر صلوات بر زبانش است شقی و بدبخت از دنیا نمیرود. بخصوص اگر با «عجّل فرجهم» باشد. علامت مودت، شادی و آرامش، امید و قدرت و نشاط است. کسی که ادعای مودت دارد ولی عصبی و زودرنج و نا امید و ضعیف است مودتش به او کمک نکرده است. ولی کسی که مودتش حقیقی است شکست او را از پا در نمیآورد و همیشه قدرت و نشاط برای شروع مجدد را دارد گاهی انسان توهم مودت میکند ولی حقیقتاً ندارد لذا کمکی هم به او نمیکند. ولی با مودت حقیقی تمام گذشتهی تلخ پایان یافته و انسان شاد و قوی و با انگیزه میشود. مقام منتظر خیلی عالی است علی «علیهالسلام» فرمودند که منتظر حقیقی با من و هم درجهی من در روز قیامت است. آن هم قیامتی که ایشان فرموده اند برای یک اسراف انسان سیصد هزار سال در جهنم میماند، یا یک گناه که توبه نکرده باشد یا یک اخلاق بد چند میلیون سال عذاب به همراه دارد از قبیل حسادت و تند خویی و تکبر و .... تصور کنید که انسان هم درجهی امیرالمومنین «علیهالسلام» باشد خیلی عظمت دارد. البته منتظر هم علامت دارد. امام صادق «علیهالسلام» میفرمایند: «منتظر سه علامت دارد: 1- پرهیزگار است. 2- خوش اخلاق است. 3- اهل عمل است. انسان بداخلاق که دچار کبر و غرور و حسادت است منتظر جهنم است نه امام زمان «عجلالله تعالی فرجهالشریف»، کسی هم دارای حسن خلق است روی خودش کار کرده و با علی «علیهالسلام» هم درجه است. و تا به آنجا و آن مقام نرسیدهایم میتوانیم بگوییم انشاءا... ما در راه هستیم ولی نه اینکه اصلاً اهل انتظار نباشیم. پس اینکه با مودت و انتظار گذشتهی فاسد اصلاح میشود نتیجهی قدرت پاکیزه سازی معصومین «علیهالسلام» است. مانند خاصیت روشن کنندگی نور و طهور بودن آب.
کسی که به دنبال ساختن یک دنیای خوب با شادی و آرامش است باید با ایشان پیوند بخورد. البته در دنیا همواره سختیها و مشکلات وجود دارد زیرا خاصیت دنیا آزمایش و ابتلاست ولی مؤمن شاد و آرام است:
هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند
انسان باید گرفتاریهایش در ذهنش باشد ولی دلش را برای خدا نگاه دارد. اگر غیر از این باشد مثلاً وقتی عصبانی میشود تا جهنمی نشود رها نمیکند. ولی انسان مومن ممکن است عصبانی شود ولی قدرت کنترل دارد. «... الا من مات علی حبّ ال محمد صلی الله علیه و آله فانا کفیله فی الجنه مع الانبیاء...» آگاه باشید کسی که بر حبّ ال محمد «سلامالله علیها» بمیرد من ضمانت میکنم در بهشت با انبیاء باشد شخصی تعریف میکرد که پدرش اواخر عمر دچار آلزایمر شده بود همه کس را فراموش کرده بود و نمی شناخت ولی نماز و صلوات و نام اهل بیت «علیهالسلام» را به خاطر داشت. زیرا به جز اینها چیزی دیگری ذاتی او نشده بودند. آلزایمر امور ذهنی را از بین میبرد آنچه وارد قلب او شده، که در واقع ذات اوست را نمیتواند از بین ببرد. پیامبر «سلامالله علیها» کسانی که ظاهراً عقل شان را از دست داده بودند را دیوانه نمیدانست بلکه میفرمود اینها بیمار هستند. دیوانه کسی است که آخرت خود را به دنیایش فروخته است. یکی از این بندگان خدا در جایی بود کتابهایی را برداشته بود و نمیداد مسئول مسجد که او را میشناخت به او گفت که اگر آنها را بدهد او را مکه و کربلا میبرد و او آن کتابها را باز گرداند.
در مقابل دیوانه هایی هم هستند که فحش و ناسزا میدهند. همه اینها به ذات بستگی دارد. انسان بعد از عمل، موقع به هوش آمدن اول نام محبوب ها و معشوقهایش را به زبان میآورد. پزشکی هنگام عمل مغز بیمارش صدای بیمار را که زیارت عاشورا را میخواند را ضبط کرده بود. اگر اینها ذاتی انسان شود هنگام مرگ خیلی زیبا میمیرد. قرآن هم علاقهی به سه چیز را نشانهی آدم بودن میداند: خدا، قرآن و معصومین «علیهالسلام»: «قل ان کان ابائکم و ابنائکم .... » سوره توبه آیه 24. غیر از این هیچ چیز به فریاد انسان نمیرسد.
«.... و من مات علی بغض آل محمد لمم یشمّ رائحه الجنه» کسی که با بغض آل محمد از دنیا برود هرگز بوی بهشت به مشام او نمیرسد.» امام باقر «علیهالسلام» میفرمایند: «لا یحبّنا عبد و لا یتوّ الا نا حتی یطهر قلبه» هیچ بندهای ما را دوست ندارد و ولایت ما را نمیپذیرد مگر اینکه خدا قلب او را پاک گرداند. این را کسی میفهمد که بداند که قلب چقدر در دنیا و قبر و برزخ و قیامت کارآیی دارد. وسعت بهشت مومن به میزان وسعت دل اوست. ما از وسعت قلبمان میتوانیم همین الان قبرمان را اندازه گیری کنیم. بعضی ها نه تحمل حرف حساب را دارند و نه تحمل حرف نامناسب.
درود بر کسانی که انتقادِ بجا را میپذیرند و روحیهی عذرخواهی دارند. یکی از امور دوازده گانه که امام صادق «علیهالسلام» در حدیث عنوان بیان فرمودند تحمل حرف ناحساب بوده که شخص زود به هم نمیریزد و تلافی نمیکند بلکه وسعت داشته و میگوید که اگر تو درست میگویی خدا مرا ببخشد و گر نه که خدا تو را ببخشد. متأسفانه هر وقت خدا میخواهد دل ما را پاک و بزرگ نماید مقاومت میکنیم. و در عین حال میگوییم: «... ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره ...» کسی که میخواهد بزرگ شود باید خودش را به خدا بسپارد تا هر طوری که خواست به او وسعت بدهد و نباید از مشکلات فرار کنیم. حکایت قصهی مولاناست:
شیر بی یال و دم و اشکم .... رساله، اخلاق، استاد، ماه رمضان و ... انسان را تراش داده و میرساند مدیری که در طول سال پانزده نفر را اخراج کرده معلوم است که اشکال دارد و نمیتواند با کسی بسازد. البته گاهی مدیری، همه از او راضی هستند و اتفاقاً با یک نفر مشکل دارد، این ایرادی ندارد. در خانواده هم همین طور است گاهی یک نفر از انسان راضی نیست ولی گاهی همه ناراضی هستند اینجاست که واقعاً اشکال از اوست.
«.... و لا یطهّر الله قلب عبد حتی یسلّم لنا...» و خدا قلب کسی را پاک نمیکند مگر اینکه قلبش را تسلیم ما کند. یعنی باید انسان دلش را تسلیم کند تا آن را پاک کند. شاگردی که خودش را به استاد میسپارد قادر به کسب توانایی های استاد میباشد. شهید صمد مرادی چنین شاگردی بود. هر چه استاد میگفت او میشد. میگفت استاد من به هیچ چیز عادت ندارم. یعنی هیچ چیز بر او سلطه نداشت و ذلیل هیچ چیز نبود.
سلمان «علیهالسلام» خودش را به معصوم سپرده بود تا هر طور میخواهند او را بتراشند که شد: «السلمان منّا اهل البیت» سلمان از ما اهل بیت است.
در پاسخ اعتراض کسی که میگفت چرا در اشتباهات ما واکنش نشان نمیدهید گفتم شما ظرفیت ندارید و ممکن است اصلاً کافر شوید. استاد ما میگفت که در جمع شاگردانم، استادم مرا ضایع کرد اصلاً ناراحت نشدم بلکه بعداً پاهای او را بوسیدم. به بعضی ها میگویم که جمکران نرو، زیارت عاشورا نخوان، سخنرانی نکن و ... اصلاً زیر بار نمیروند. در حدیث مذکور تطهیر را به خداوند نسبت داده است و اهل بیت «علیهالسلام» چه مقامی دارند که خداوند هر که را تسلیم ایشان باشد را پاک میکند، این فقط مقام خلیفه اللهی است.
«.... و یکون سلم لنا....» یعنی با ما آشتی و محرم باشد. خیلی ها حرف معصوم را میپذیرند ولی سلم نداشته و عاشق نیستند و الگوهایشان دیگران هستد. «سلم» یعنی وقتی میخواهی تراشیده شوی باید عاشقِ تراش دهنده باشی. بعضی ها تسلیم استاد میشوند ولی دل چرکین هستند. خداوند میفرمایند: «لا یؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ...» ایمان نیاورده اند تا اینکه در اختلافات شان تو را حاکم کنند و سپس از قضاوت تو هیچ ناراحتی دردل آنها پیدا نشود. در همین جاست که خیلی ها کم میآورند. علی «علیهالسلام» میفرمایند: «اگر بینی مومنی را ببرم از من بغض نمیگیرد و اگر تمام دنیا را به منافق بدهم هرگز مرا دوست نخواهد داشت» خیلی ها زور شان به خدا نمیرسد حرف گوش میکنند ولی در سلم نیستند. این نکته بسیار ظریف، مهم و تعیین کننده است. نتیجهی سلم را در جلسهی آینده توضیح خواهیم داد. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد