www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 423
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی جلسه 53

خانواده آسمانی جلسه 53

90/06/03

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

در فراز های پایانی از حدیث پیامبر «سلام‌الله علیها» که در جلسات قبل بیان کردیم اینگونه می­فرمایند: «... من احبّ آل محمد امن من حساب و الصراط و المیزان» عشق به محمد و آل محمد «سلام‌الله علیها» با انسان کاری می­کند که در صحرای قیامت از معطلی حساب و صراط و میزان در امنیت باشد. البته منظور محبتی است در عمل جلوه کند و حقیقتاً شخص به مودت رسیده باشد. عظمت این روایت را کسی می­فهمد که با مقوله­ی حساب رسی قیامت آشنا باشد. صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است و مسافت آن سه هزار سال راه است. میزان و سنجش هم بسیار مهم است. بین افراد صمیمی اصلاً چنین چیزهایی نیست و هر کدام سعی در فداکاری برای دیگری دارند.

و اساساً قاعده­ی «هو انت» بین ایشان حاکم است. رابطه­ی مادر با فرزند حقیقی ترین مصداق چنین رابطه­ای است و همچنین احساس پدر به فرزند. بین همسران شاید بسیار به ندرت چنین رابطه­ای حاکم باشد. پدر و مادر هر فداکاری که بتوانند برای فرزند انجام می­دهند چون فرزندان را ادامه­ی خودشان می­دانند. و اگر غیر از این باشد شاید در چند میلیون، موردی استثناء باشد. این علاقه قابل محاسبه نیست. شخصی به حضرت صادق «علیه‌السلام» عرض کرد که مادرش را کول کرده و به مکه و مدینه برده حضرت فرمودند اگر چهل بار هم این کار را انجام دهی مطابق یک شب بیخوابی او نمی­شود. اگر انسان متوجه شود که فرزند حقیقی خانواده­ی آسمانی خود است و با این بینش کارهای روزمره­ی خود را آغاز نموده و انتخابها، و متأسفانه، ما با این که آسمانی هستیم ولی با هویت زمینی زندگی می­کنیم و تمرین نکردیم که با هویتی که خدا به ما داده زندگی کنیم و از زندگی آنطور که باید، لذت ببریم.

لذا بسیاری از استعدادهای انسان تلف می­شود و از پرواز و شادی و نشاط محروم می­شود و هم از لذت دنیا و هم لذت آخرت نیز باز می­ماند. وقتی انسان به آغوش اهل بیت «علیه‌السلام» باز می­گردد آنها تمام گذشته­ی انسان را نادیده می­گیرند و البته که گذشت اهل بیت «علیه‌السلام» وسعت بیشتری دارد. انسان اگر با اهل بیت «علیه‌السلام» رفاقت حقیقی داشته باشد، در صمیمیت حساب و کتاب معنا ندارد. ما باید سعی کنیم که معنای صمیمیت با معصومین «علیه‌السلام» را بنویسیم تا تدریجاً در وجودمان ایجاد و گسترش دهیم و به جایی می­رسیم که خداوند نه تنها گناهان را نمی­بیند بلکه تبدیل به نورانیت می­کند. این فقط در دستگاه الهی امکانپذیر است و عشق به خدا «اکسیر اعظم» است و اگر با گذشته­ی انسان برخورد کند همه اش را نورانی می­کند. معصومین «علیه‌السلام» در رسیدن به این هدف جایگاه ویژه دارند و امام زمان «عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف» به حدی اهمیت دارند که اگر کسی با سیزده معصوم دیگر رابطه­ی صمیمی داشته باشد ولی با ایشان رابطه­اش ضعیف باشد از او پذیرفته نمی­شود. اگر با امام زمان «عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف» کسی صمیمی شود از صراط حساب و میزان عبور می­کند به همین دلیل امام هادی «علیه‌السلام» در زیارت جامعه می­فرمایند: «.... بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا...» هر چه که از دین به ما رسیده فقط به واسطه­ی مودت اهل بیت «علیه‌السلام» است. و اصلاح آنچه که ما در گذشته خراب کردیم توسط مودت اهل بیت «علیه‌السلام»، انسان را به شوق وا می­دارد. یکی از مظاهر پوشاننده­ی گناهان «صلوات» است که اسم اعظم است.

کسی که هنگام خواب و زمانهای دیگر صلوات بر زبانش است شقی و بدبخت از دنیا نمی­رود. بخصوص اگر با «عجّل فرجهم» باشد. علامت مودت، شادی و آرامش، امید و قدرت و نشاط است. کسی که ادعای مودت دارد ولی عصبی و زودرنج و نا امید و ضعیف است مودتش به او کمک نکرده است. ولی کسی که مودتش حقیقی است شکست او را از پا در نمی­آورد و همیشه قدرت و نشاط برای شروع مجدد را دارد گاهی انسان توهم مودت می­کند ولی حقیقتاً ندارد لذا کمکی هم به او نمی­کند. ولی با مودت حقیقی تمام گذشته­ی تلخ پایان یافته و انسان شاد و قوی و با انگیزه می­شود. مقام منتظر خیلی عالی است علی «علیه‌السلام» فرمودند که منتظر حقیقی با من و هم درجه­ی من در روز قیامت است. آن هم قیامتی که ایشان فرموده اند برای یک اسراف انسان سیصد هزار سال در جهنم می­ماند، یا یک گناه که توبه نکرده باشد یا یک اخلاق بد چند میلیون سال عذاب به همراه دارد از قبیل حسادت و تند خویی و تکبر و .... تصور کنید که انسان هم درجه­ی امیرالمومنین «علیه‌السلام» باشد خیلی عظمت دارد. البته منتظر هم علامت دارد. امام صادق «علیه‌السلام» می­فرمایند: «منتظر سه علامت دارد: 1- پرهیزگار است. 2- خوش اخلاق است. 3- اهل عمل است. انسان بداخلاق که دچار کبر و غرور و حسادت است منتظر جهنم است نه امام زمان «عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف»، کسی هم دارای حسن خلق است روی خودش کار کرده و با علی «علیه‌السلام» هم درجه است. و تا به آنجا و آن مقام نرسیده­ایم می­توانیم بگوییم انشاءا... ما در راه هستیم ولی نه اینکه اصلاً اهل انتظار نباشیم. پس اینکه با مودت و انتظار گذشته­ی فاسد اصلاح می­شود نتیجه­ی قدرت پاکیزه سازی معصومین «علیه‌السلام» است. مانند خاصیت روشن کنندگی نور و طهور بودن آب.

کسی که به دنبال ساختن یک دنیای خوب با شادی و آرامش است باید با ایشان پیوند بخورد. البته در دنیا همواره سختیها و مشکلات وجود دارد زیرا خاصیت دنیا آزمایش و ابتلاست ولی مؤمن شاد و آرام است:

هر که در این بزم مقرب تر است             جام بلا بیشترش می­دهند

انسان باید گرفتاریهایش در ذهنش باشد ولی دلش را برای خدا نگاه دارد. اگر غیر از این باشد مثلاً وقتی عصبانی می­شود تا جهنمی نشود رها نمی­کند. ولی انسان مومن ممکن است عصبانی شود ولی قدرت کنترل دارد. «... الا من مات علی حبّ ال محمد صلی الله علیه و آله فانا کفیله فی الجنه مع الانبیاء...» آگاه باشید کسی که بر حبّ ال محمد «سلام‌الله علیها» بمیرد من ضمانت می­کنم در بهشت با انبیاء باشد شخصی تعریف می­کرد که پدرش اواخر عمر دچار آلزایمر شده بود همه کس را فراموش کرده بود و نمی شناخت ولی نماز و صلوات و نام اهل بیت «علیه‌السلام» را به خاطر داشت. زیرا به جز اینها چیزی دیگری ذاتی او نشده بودند. آلزایمر امور ذهنی را از بین می­برد آنچه وارد قلب او شده، که در واقع ذات اوست را نمی­تواند از بین ببرد. پیامبر «سلام‌الله علیها» کسانی که ظاهراً عقل شان را از دست داده بودند را دیوانه نمی­دانست بلکه می­فرمود اینها بیمار هستند. دیوانه کسی است که آخرت خود را به دنیایش فروخته است. یکی از این بندگان خدا در جایی بود کتابهایی را برداشته بود و نمی­داد مسئول مسجد که او را می­شناخت به او گفت که اگر آنها را بدهد او را مکه و کربلا می­برد و او آن کتابها را باز گرداند.

در مقابل دیوانه هایی هم هستند که فحش و ناسزا می­دهند. همه اینها به ذات بستگی دارد. انسان بعد از عمل، موقع به هوش آمدن اول نام محبوب ها و معشوقهایش را به زبان می­آورد. پزشکی هنگام عمل مغز بیمارش صدای بیمار را که زیارت عاشورا را می­خواند را ضبط کرده بود. اگر اینها ذاتی انسان شود هنگام مرگ خیلی زیبا می­میرد. قرآن هم علاقه­ی به سه چیز را نشانه­ی آدم بودن می­داند: خدا، قرآن و معصومین «علیه‌السلام»: «قل ان کان ابائکم و ابنائکم .... » سوره توبه آیه 24. غیر از این هیچ چیز به فریاد انسان نمی­رسد.

«.... و من مات علی بغض آل محمد لمم یشمّ رائحه الجنه» کسی که با بغض آل محمد از دنیا برود هرگز بوی بهشت به مشام او نمی­رسد.» امام باقر «علیه‌السلام» می­فرمایند: «لا یحبّنا عبد و لا یتوّ الا نا حتی یطهر قلبه» هیچ بنده­ای ما را دوست ندارد و ولایت ما را نمی­پذیرد مگر اینکه خدا قلب او را پاک گرداند. این را کسی می­فهمد که بداند که قلب چقدر در دنیا و قبر و برزخ و قیامت کارآیی دارد. وسعت بهشت مومن به میزان وسعت دل اوست. ما از وسعت قلبمان می­توانیم همین الان قبرمان را اندازه گیری کنیم. بعضی ها نه تحمل حرف حساب را دارند و نه تحمل حرف نامناسب.

درود بر کسانی که انتقادِ بجا را می­پذیرند و روحیه­ی عذرخواهی دارند. یکی از امور دوازده گانه که امام صادق «علیه‌السلام» در حدیث عنوان بیان فرمودند تحمل حرف ناحساب بوده که شخص زود به هم نمی­ریزد و تلافی نمی­کند بلکه وسعت داشته و می­گوید که اگر تو درست می­گویی خدا مرا ببخشد و گر نه که خدا تو را ببخشد. متأسفانه هر وقت خدا می­خواهد دل ما را پاک و بزرگ نماید مقاومت می­کنیم. و در عین حال می­گوییم: «... ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره ...» کسی که می­خواهد بزرگ شود باید خودش را به خدا بسپارد تا هر طوری که خواست به او وسعت بدهد و نباید از مشکلات فرار کنیم. حکایت قصه­ی مولاناست:

شیر بی یال و دم و اشکم .... رساله، اخلاق، استاد، ماه رمضان و ... انسان را تراش داده و می­رساند مدیری که در طول سال پانزده نفر را اخراج کرده معلوم است که اشکال دارد و نمی­تواند با کسی بسازد. البته گاهی مدیری، همه از او راضی هستند و اتفاقاً با یک نفر مشکل دارد، این ایرادی ندارد. در خانواده هم همین طور است گاهی یک نفر از انسان راضی نیست ولی گاهی همه ناراضی هستند اینجاست که واقعاً اشکال از اوست.

«.... و لا یطهّر الله قلب عبد حتی یسلّم لنا...» و خدا قلب کسی را پاک نمی­کند مگر اینکه قلبش را تسلیم ما کند. یعنی باید انسان دلش را تسلیم کند تا آن را پاک کند. شاگردی که خودش را به استاد می­سپارد قادر به کسب توانایی های استاد می­باشد. شهید صمد مرادی چنین شاگردی بود. هر چه استاد می­گفت او می­شد. می­گفت استاد من به هیچ چیز عادت ندارم. یعنی هیچ چیز بر او سلطه نداشت و ذلیل هیچ چیز نبود.

سلمان «علیه‌السلام» خودش را به معصوم سپرده بود تا هر طور می­خواهند او را بتراشند که شد: «السلمان منّا اهل البیت» سلمان از ما اهل بیت است.

در پاسخ اعتراض کسی که می­گفت چرا در اشتباهات ما واکنش نشان نمی­دهید گفتم شما ظرفیت ندارید و ممکن است اصلاً کافر شوید. استاد ما می­گفت که در جمع شاگردانم، استادم مرا ضایع کرد اصلاً ناراحت نشدم بلکه بعداً پاهای او را بوسیدم. به بعضی ها می­گویم که جمکران نرو، زیارت عاشورا نخوان، سخنرانی نکن و ... اصلاً زیر بار نمی­روند. در حدیث مذکور تطهیر را به خداوند نسبت داده است و اهل بیت «علیه‌السلام» چه مقامی دارند که خداوند هر که را تسلیم ایشان باشد را پاک می­کند، این فقط مقام خلیفه اللهی است.

«.... و یکون سلم لنا....» یعنی با ما آشتی و محرم باشد. خیلی ها حرف معصوم را می­پذیرند ولی سلم نداشته و عاشق نیستند و الگوهایشان دیگران هستد. «سلم» یعنی وقتی می­خواهی تراشیده شوی باید عاشقِ تراش دهنده باشی. بعضی ها تسلیم استاد می­شوند ولی دل چرکین هستند. خداوند می­فرمایند: «لا یؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ...» ایمان نیاورده اند تا اینکه در اختلافات شان تو را حاکم کنند و سپس از قضاوت تو هیچ ناراحتی دردل آنها پیدا نشود. در همین جاست که خیلی ها کم می­آورند. علی «علیه‌السلام» می­فرمایند: «اگر بینی مومنی را ببرم از من بغض نمی­گیرد و اگر تمام دنیا را به منافق بدهم هرگز مرا دوست نخواهد داشت» خیلی ها زور شان به خدا نمی­رسد حرف گوش می­کنند ولی در سلم نیستند. این نکته بسیار ظریف، مهم و تعیین کننده است. نتیجه­ی سلم را در جلسه­ی آینده توضیح خواهیم داد. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

صوت

1 - خانواده آسمانی جلسه 53

کلیدواژه ها: خانواده آسمانی ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed