مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در روزگاری به سر میبریم كه «تكنولوژی» با ابزارهای رنگارنگ خود، چشم و گوش حقجو و حقطلب بسیاری از مردم را مسدود یا لااقل مختل كرده است و در این وانفسای روزگار، مردمان عجول هرگونه فرصتی را برای بازایستادن و تأمل سخاوتمندانه از خود سلب كردهاند، كسی نیست كه از خود بپرسد كه «چرا باید» با هر ساز نوكوك و ناكوك زمان، همنوا و «چرا باید» با هر جماعتی (هرچند به تعداد، كثیر) همرنگ شویم؟
در روزگاری که «دویدن به دنبال تکنولوژی» بدیهی مینماید و نیازی به تفکر ندارد و «بهروز بودن» تنها دلیل لازم و کافی برای فرار از «خود بودن» است، پرسیدن چنین سؤالی که «چرا تلگرامی نیستم؟» معنای چندانی ندارد. ترجیح میدهم به جای مقدمهچینی بیشتر، حکایتی را از مرحوم دکتر شریعتی طرح نمایم و بعد به سراغ اصل مطلب بروم؛
مردی به روستایی وارد شد، هر کسی مشغول خاراندن جایی از بدنش بود. مردم، سراسیمه کدخدا و طبیب و حکیم و ملای روستا را صدا کردند. آنها هم در حالیکه مشغول خاراندن بدن خود بودند، مرد تازه وارد را به جرم مرض خارش نداشتن به اعدام محکوم کردند!
نكتهی اول: میدانم كه هر نقدی در خصوص شبكههای اجتماعی مجازی (نظیر تلگرام، لاین، فیسبوك، اینستاگرام، وایبر و ...) ارائه شود، بلافاصله افرادی در مقام دفاع، لااقل به یكی از دو استدلال ذیل متمسك خواهند شد:
1) گروهی استدلال خواهند كرد كه: بله، شبكههای اجتماعی مجازی اگر چه مضراتی دارند اما فواید زیادی هم دارند كه استفاده از آنها را توجیه میكند.
2) گروهی خواهند گفت: در دنیای جدید و با فراگیر شدن تكنولوژی، هیچ چارهای به جز استفاده از تكنولوژی (و به عنوان نمونهی كوچكی از آن عضویت در شبكههای اجتماعی مجازی) نیست و باید جنبههای دیگر زندگی خود را با الزامات آن منطبق كنیم.
هرچند لازم است قبل از هر چیز، تكلیف خود را با دو مسئلهی فوق روشن كنم، اما به دلایلی ترجیح میدهم ابتدا به تشریح موضع خود بپردازم و سپس، پاسخ مختصری به دو گفتهی فوق ارائه كنم.
نكتهی دوم: در این نوشته حتی به برخی مضرات و خطرات برنامههایی چون تلگرام كه به وفور در سایر نوشتهها بدان عنایت شده نیز نخواهم پرداخت؛ از جمله:
- امكان جاسوسی از اطلاعات موجود در گوشیها
- احتمال افشا و نشر اطلاعات شخصی و خصوصی افراد
- رعایت نشدن حریمهای خانوادگی و سست شدن روابط همسران
- بیتوجهی به اعضای خانواده و غفلت از نیازهای آنها
- مختل شدن نظم عادی زندگی در اثر وابستگی روانی به این شبكهها
- احتمال بروز آسیبهای فرهنگی و اجتماعی برای نوجوانان با عضویت در گروههای نامناسب
- بروز آسیبهای جسمی نظیر اختلال در خواب
- بروز آسیبهای روانی نظیر دو شخصیته شدن افراد و كاهش اعتماد به نفس
با این اوصاف، ضروریتر شد تا رویكرد خود را به موضوع دقیقتر كنیم. پس بگذارید كمی به عقبتر بازگردیم؛
«هارولد لاسول»، متفكر آمریكایی و بنیانگذار مطالعات نوین در حوزهی علوم ارتباطات (كه به پدر علوم ارتباطات مشهور است) در مقالهای كه در سال 1948 درباره «ساختار و كاركرد ارتباطات در جامعه» نوشت، اوّلین طبقهبندی جامع در زمینه «وظایف اجتماعی» وسایل ارتباطی جدید را عرضه نمود.
لاسول در این مقاله، سه نقش متمایز و تفكیكشده برای وسایل ارتباط جمعی قائل شده است؛ اول، نقش «نظارت بر محیط» كه بر اساس آن وسایل ارتباط جمعی با تهیه و پخش اخبار و اطلاعات، افراد جامعه را با محیط زندگی خود آشنا میكنند و با این كار افراد را آماده میسازند تا از محیط خود اطلاع كافی بهدست آورند، شرایط محیط را بشناسند و عكسالعملهای لازم را برای انطباق با محیط پیدا كنند. دوم، نقش «ایجاد همبستگی اجتماعی» كه لزوم همبستگی افراد را در جامعه متذكر میشود. رسانهها برای ایفای این نقش، به تجزیه و تحلیل و تفسیر رویدادها و مسائل زندگی و همچنین راهنمایی افكار عمومی و نیز تبلیغات سیاسی میپردازند، و سوم نقش «انتقال میراث فرهنگی»، كه براساس آن وسایل ارتباط جمعی در جهت انتقال میراث فرهنگی جامعه، از نسلهای گذشته به نسلهای آینده مشاركت میكنند.
اما آنچه در این میان و در رسیدن به منظوری كه من در این مقاله دنبال میكنم، حائز توجه است، نقشی است كه سالها بعد، «چارلز رایت» محقق دیگر آمریكایی، به این نقشهای سهگانه اضافه كرد كه مربوط به ایجاد سرگرمی (نقش تفریحی) است.
چارلز رایت در سال 1959 یعنی 18 سال پس از طبقهبندی هارولد لاسول درباره نقشهای اجتماعی وسایل ارتباط جمعی، در كتابی با عنوان «چشمانداز جامعهشناختی ارتباطات جمعی» نقش چهارمی برای وسایل ارتباط جمعی در نظر گرفت كه همان «نقش تفریحی یا سرگرمكنندگی» است. وی در نظراتش یادآوری كرد كه در هر جامعهای وسایل ارتباط جمعی باید امكانات تفریحی را برای همه افراد فراهم كنند، زیرا افراد در محیط كار خسته میشوند و وسایل ارتباط جمعی برای ایجاد سرگرمی و ایجاد محیط فراغت میتوانند به آنان كمك كنند. البته مدتها پیش از آن، برخی از متفكران و محققان اروپایی- متخصص در رواندرمانی- به نقش سرگرمكننده وسایل ارتباط جمعی اشاره كرده بودند ولی «رایت» در تكمیل طبقهبندی «لاسول»، این نقش را بهطور دقیق، بهعنوان یك نقش مكمل، اضافه كرد.
به عقیدهی برخی صاحبنظران علوم ارتباطات، در میان نقشهای مختلفی كه برای وسایل ارتباط جمعی درنظر گرفته میشود، عملاً در جوامع صنعتی به نقش سرگرمی توجه بیشتری شده و سایر نقشها تحتالشعاع آن قرار میگیرند. زیرا كه مطبوعات و همچنین رادیوها و تلویزیونها، كه اغلب از سوی شركتهای بزرگ تجاری اداره میشوند، برای جلب هرچه بیشتر خوانندگان و شنوندگان و بینندگان و افزایش تیراژ و تعداد مخاطبان بیشتر به مطالب سرگرمكننده، مانند خبرهای جنایی، زندگی هنرپیشههای مشهور سینما و قهرمانهای ورزشی و رجال سیاسی، توجه میكنند. پرتیراژترین روزنامههای غربی كه به «روزنامههای عامهپسند» مشهورند، معرف واقعی اینگونه مطبوعات بهشمار میروند.
اما نكتهای كه اهمیت اساسی را دارد این است كه نقش سرگرمكنندگی ارتباطات كه بیش از پیش مورد توجه گردانندگان وسایل ارتباط جمعی غربی است، در واقع بزرگترین تأثیر منفی را دارد. زیرا كه جامعه را غیرسیاسی میكند و مردم را از توجه به سرنوشت خویش باز میدارد. همین نقش اخیر، در بیشتر كشورهای جهان سوّم نیز بدون توجه به ضرورتهای اساسی، مورد تأكید قرار میگیرد و بهطور غیرمستقیم بر آنها تحمیل میشود .
این موضوع از نگاه تیزبین برخی متفكران نقّاد مخفی نماند؛ از جمله انتقاداتی كه از نقش اخیر وسایل ارتباط جمعی (نقش سرگرمكنندگی یا به تعبیر دیگر نقش تخدیری) انجام شد، دیدگاهی بود كه توسط صاحبنظران «مكتب فرانكفورت» مطرح گردید.
تئودور آدورنو و ماكس هوركهایمر در مقالهای كه تحت عنوان «صنایع فرهنگی و فرهنگ توده» منتشر كردند، این گونه به مسئله پرداختهاند كه «صنایع فرهنگی» بخش جدیدی از صنعت موسسات اطلاعرسانی مانند رادیو، مطبوعات و سینماست كه برای به نتیجه رساندن منافع صاحبان صنایع به كار میافتد. در نتیجه این صنایع فرهنگی، باعث تولید محصولات فرهنگی تخدیر كننده، ایجاد بازارهای وسیعتر تجاری و سازگاری سیاسی است. به عبارت دیگر، در حقیقت فرهنگ تودهای، فرهنگی منفعل و اسیركننده است.
بنابراین بنیانگذاران این نظریه معتقد بودند كه ظهور فرهنگ توده ناشی از تولید انبوه صنایع فرهنگی توسط سرمایهداری انحصارگرا بوده و در نتیجه سرمایهداری با توسعه مصرفزدگی، لذات كوتاهمدت و افسانهی بیطبقه بودن جامعه، موفق شد فرهنگ خود را بفروشد.
آدرنو و هوركهایمر «صنعت فرهنگ» را به عنوان یكی از مهمترین ویژگیهای عصر سلطه عقلانیت ابزاری توصیف كرده و می گویند كه در عصر سرمایهداری متأخر، تلفیق فرهنگ با سرگرمی و بازی، فرهنگ تودهای منحطی را بوجود آورده است. مصرفكنندگان صنعت فرهنگی چارهای ندارند زیرا در ورای افق واقعیت محسوس، چیزی نمیبینند. كاركرد اصلی صنعت فرهنگی، در عصر سرمایهداری پیشرفته، از میان برداشتن هرگونه امكان مخالفت اساسی با ساخت سلطه موجود است. جامعه ای كه در چنبر صنعت فرهنگی در غلتیده باشد، هرگونه نیروی رهاییبخش را از دست می دهد.
آنها معتقد بودند كه در ارتباطات نوین جهانی، كاركرد پنهان وسایل ارتباط جمعی، فریب انسان در جامعه مدرن است. آنها بر تبلیغات در صنعت فرهنگ تأكید داشته و برآنند كه اوج تبلیغات در صنعت فرهنگ این است كه مصرف كنندگان احساس نمایند كه مجبور به خرید و مصرف فرآوردههای این صنعت هستند، حتی اگر این اجبار از جانب خودشان باشد .
شاید به زعم برخی، نقش و كاركرد «سرگرمكنندگی» رسانهها، در دنیای پراسترس و اضطراب مدرن كنونی فرصتی برای تجدید قوا و بازسازی توان ذهن و روح تعبیر شود، اما واقعیت آن است كه این كاركرد زمانی كه در خدمت صنعتی فرهنگی قرار میگیرد، رنگ و بوی دیگری پیدا میكند؛ مهمترین محصول صنایع فرهنگی جدید تولید و بازتولید انبوه «فرهنگ عامه» یا «فرهنگ توده» است، فرهنگی كه همواره میكوشد قسمتی از وقت پرارزش روزانة انسان را با سرگرمی اشغال كند و به محرومان جامعه امكان دهد كه با مشاهدة بهشتهای تخیلی فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی، شرایط ناگوار زندگی روزانة خود را تسكین دهند. این فرهنگ متهم است كه با دور كردن انسانها از واقعیات حیات اجتماعی، آنها را از هرگونه تعهدی در قبال امور اجتماعی باز میدارد و در عصری كه شاید نتوان نیازهای واقعی همة افراد را تأمین كرد، برای آنان نیازهای كاذب پدید میآورد؛ انفعال، بیتحركی فكری، تضعیف اندیشة انتقادی و قدرت تحلیل از دیگر پیامدهای اجتنابناپذیر سلطهی «سرگرمی» از طریق رسانهها بر حیات آدمی است .
یك بار دیگر خلاصهی آنچه را كه گفته شد مرور كنیم؛
- یكی از نقشهای وسایل ارتباط جمعی نقش سرگرمكنندگی است.
- با ورود رسانهها در فرآیند تولید انبوه محصولات فرهنگی، نقش سرگرمكنندگی به شكل فزایندهای توسعه یافته است به نوعی كه شاید امروز اصلیترین نقش رسانههای پرمخاطب، سرگرمی باشد.
- شاید در نگاهی ابتدایی و سادهانگارانه، سرگرمی برای تمدّد اعصاب و تجدید قوای ذهنی امر لازمی به نظر برسد، اما وقتی میزان، حجم و عمق پیامها و انگارههای سرگرمكننده فزونی یابد و بر ذهن و ضمیر مخاطبان سیطره پیدا كند، آنگاه پیامدهای دیگری چون انفعال و بیتحركی فكری را به دنبال دارد.
توضیحات فوق بیشتر معطوف به رسانههایی است كه ارتباطی یكسویه با مخاطبان دارند، مشكل بزرگتر وقتی آغاز میشود كه رسانههای تعاملی و دوسویه عهدهدار ایفای نقش سرگرمی شوند.
فناوریهای نوین، رسانه ضربدر دو
همانقدر كه ورود اینترنت به دنیای رسانهها، فضای سنتی رسانهها را متحول كرد و مفهوم جدیدی از سرعت و تنوع در اطلاعرسانی را ارائه نمود، به همان میزان و شاید بیش از آن میزان «تعاملی، دوسویه و چندسویه شدن» ارتباطات در بستر اینترنت، همین رسانهی نوظهور را نیز دچار تحول عظیم دیگری نمود؛ مخاطبانی كه تا پیش از این اغلب منفعلانه در برابر امواج بیپایان پیامهای رسانهای قرار داشتند، خود این امكان را یافتند كه به گویندگان و فرستندگان پیام تبدیل شوند و ایدهها، دیدگاه و سخنان خود را در كوتاهترین زمان ممكن و كاملترین شكل متصور (مكتوب، صوتی و تصویری) با میلیونها انسان دیگر به اشتراك بگذراند، به همین خاطر و در مسیر توسعهی بستر جدید ارتباطی، تالارهای گفتوگو یا همان چترومها، از پرجاذبهترین بخشهای فضای مجازی تلقی شد.
صد البته این توسعه به همین امكان ختم نشد؛ با سامان یافتن بسترهای ارتباطات دوسویه و چندسویه، بهتدریج شبكههای اجتماعی پا به عرصهی رسانهای جدید گذاشتند و به سرعت موفق به جذب میلیونها مشتاق در سراسر جهان شدند. كافی است مرور مختصری بر سیر پیدایش و تطور برخی از این شبكهها (همچون فیسبوك و ...) داشته باشید تا از شتاب توسعهی آن متحیر بمانید.
اما این داستان باز هم متوقف نشد و این رویه همچنان ادامه یافت؛ پیدایش تلفنهای همراه هوشمند را باید نقطهی عطف دیگری در مسیر توسعهی شبكههای مجازی تلقی كرد. كاركرد اصلی این گوشیها فراهم آوردن امكان اتصال هر زمان و هر مكانی به دنیای مجازی است، اگر تا پیش از این افراد برای دسترسی به اینترنت و ورود به دنیای مجازی (و ارتباط با شبكههای مجازی) محدودیتهایی داشتند، ورود این فناوری نوین همهی مرزهای قبلی را از میان برداشت و امكان حضور مستمر در چنین فضایی را فراهم نمود.
در یك جمعبندی، شتاب بیسابقه و فزایندهی توسعهی سختافزارهای برقراری ارتباطات (رایانه، تلویزیون، ماهوارهها، تلفنهای همراه و امكانات اپراتوری مرتبط با آنها) و نرمافزارهای ارتباطی (شامل نرمافزارهای ایجاد، ذخیرهسازی و تبادل اطلاعات و دیگر برنامههای كاربردی) فضای رسانهای ویژهای پدید آورد كه از همهسو در همهوقت مخاطبان را در سیطرهی كامل خود قرار دادهاند، به نحوی كه تنوع و حجم پیامهای ارتباطی موجود برای مخاطبان امروزی به هیچوجه با وضعیتی كه سالیان قبل و پیش از ایجاد رسانههای نوین ارتباطی وجود داشت، قابل مقایسه نیست.
سرگرمی تعاملی، سرگرمی ضربدر دو
در كنار فراهم آمدن بسترهای ارتباطی جدید، این نكته نیز در خور تأمل است كه پیشرفت فناوری نه فقط بر دامنه و حوزهی نفوذ رسانههای جدید افزوده است، بلكه كیفیت محتوای آنها را نیز تحتالشعاع قرار داده است به طوری كه میتوان مدعی شد جنبههای سرگرمكنندگی رسانههای جدید (كه نمود بارز آن در بازیهای رایانهای جلوهگر است) به مراتب بیش از رسانههای سنتی تقویت و تشدید شده است.
اگر در دورههای نخستین نظریهپردازی ارتباطات نقش سرگرمكنندگی در حاشیهی سایر نقشهای اصلی دیده میشد، علت آن بود كه رسانهی غالب در آن عصر مطبوعات، و در مرتبههای بعدی رادیو و در نهایت تلویزیون بوده است، آن هم در دورهای كه هیچیك از آن رسانهها وسعت انتشار جهانی و تكثر مخاطب را به شكلی كه ما در حال حاضر با آن مواجهیم، نداشتهاند.
البته سرگرمی را هم نباید تنها در «بازی» خلاصه كرد؛ پژوهشهای متعدد داخلی نشان داده است، استفادهی از اینترنت در ایران (صرف نظر از بستر مناسب آن برای انجام یا تهیهی بازیهای رایانهای) اغلب كاركرد سرگرمی دارد و اكثر كاربران اینترنت در ایران از این رسانه به منظور سرگرمی استفاده میكنند (نظیر: فعالیتهای مرتبط با عضویت در شبكههای اجتماعی، وبلاگنویسی و وبلاگخوانی، چت، دانلود فیلم و موسیقی و عكس، مرور آخرین اخبار و شایعات مربوط به هنرپیشهها، ورزشكاران و دیگر افراد مشهور و ... ).
اما آنچه در این میان قابل تأمل مضاعف است، این است كه «تعاملی شدن» همین جنبههای تقویت شدهی سرگرمی موجود را هم دوچندان كرده است، رشد كاربران شبكههای مجازی اجتماعی (كه نمود تعامل و ارتباط چند سویهی كاربران اینترنتی محسوب میشوند) در مقایسه با رشد كاربران اینترنت به معنای عام، بسیار قابل توجه است به نحوی كه برخی آمارهای از عضویت بیش از 14 میلیون ایرانی در جوامع مجازی حكایت دارد ، عین همین وضع در دنیای بازیها نیز قابل مشاهده و ردگیری است به نحوی كه رشد كاربران بازیهای تعاملی و آنلاین در سالهای اخیر چندان است كه رفته رفته باید از دنیای بازیهای آفلاین و تكنفره رایانهای خداحافظی كرد و اینها همه به خاطر جذابیت دوچندان فضای متعامل رسانههای جدید است.
حال مجدداً چند نكتهی ذیل را مرور فرمایید:
- «سرگرمی» به تدریج به كاركرد اصلی رسانههای نوین تبدیل شده است.
- تعاملی شدن رسانهها، قدرت سرگرمكنندگی آنها را چندین برابر كرده است.
- اغلب استفادهی كاربران از رسانههای جدید علیالخصوص «شبكههای مجازی اجتماعی» به منظور سرگرمی است.
- تلفنهای همراه هوشمند امكان اتصال و ارتباط همهزمانی و همهمكانی را به این فضا مهیا كردهاند.
پس اجازه بدهید نتیجه بگیریم كه: بدون انكار كردن سایر جنبهها و كاركردهای متصور، توسعهی شبكههای مجازی ویژهی تلفنهای هوشمند (نظیر: وایبر، واتساپ، لاین، تلگرام و ...) نمود سیطرهی «سرگرمی» بر زندگی انسان امروزی است.
چرا سرگرمی نه؟
ممكن است بگویید كه سرگرمی فینفسه اشكالی ندارد یا به تعبیر دینی، گناه محسوب نمیشود؛ بله، سرگرمی گناه نیست، اما «غفلت» است. غفلت از پرداختن به امور، مسئولیتها و وظایف اصلی انسانی.
جالب آنكه در قرآن خداوند «شراب و قمار» را به خاطر همین كاركرد تقیبح میكند: «ای كسانی كه ایمان آوردهاید شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه، پلیدند و از عمل شیطانند پس از آنها دوری گزینید، باشد كه رستگار شوید. همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و كینه ایجاد كند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمیدارید؟»
شاید مناسب باشد یكی از شبهههای مطرح شده در ابتدای همین نوشته را نیز همینجا مختصراً پاسخ دهیم؛ بعضی معتقدند «شبكههای اجتماعی مجازی اگر چه مضراتی دارند اما فواید زیادی هم دارند كه استفاده از آنها را توجیه میكند»، جالب آن كه در همین موضوع «شراب و قمار» خداوند متعال در آیهای دیگر منافع و سود آنها را برای مردم بهكلی انكار نمیكند ولی اشاره میدارد كه این سود ناچیز در مقابل ضررهای بزرگ مترتب بر آن، قابل ملاحظه نیست: «درباره شراب و قمار از تو میپرسند، بگو در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است ولی گناهشان از سودشان بزرگتر است».
با دقت در دو آیهی ذكر شده میتوان استنباط كرد كه یكی از دلایل اصلی تحریم «شراب و قمار» دور كردن مؤمنین از یاد خدا و از نماز (بهعنوان مهمترین جلوهی یاد خدا) و در یك كلمه «ایجاد غفلت» است. این نكته البته موضوعی است كه پرداختن به آن سواد و بینش قرآنی صاحبنظران مسائل دینی را میطلبد.
اما در خصوص شبههی دوم مطرح شده در ابتدای این نوشته نیز تنها به ذكر یك نكته بسنده كنیم و تفصیل آن بماند برای فرصتی دیگر؛ اینكه گفتهاند در دنیای جدید و با فراگیر شدن تكنولوژی، هیچ چارهای به جز استفاده از تكنولوژی نیست و ما ناچاریم كه جنبههای دیگر زندگی خود را با الزامات آن منطبق كنیم، نیز حرف كامل و روشنی نیست، بله، استفاده از تكنولوژی ناگزیر است اما «استفاده حداقلی از تكنولوژی» میتواند به عنوان یك استراتژی رفتاری، مد نظر مؤمنان باشد. ضرورتی ندارد با ولع تمام به دنبال تكنولوژیای حركت كنیم كه خود نمیداند با این همه سرعت به كجا روان است؟ در این مجال تنها میتوانم علاقهمندان به این موضوع را به مقالاتی كه در باب تكنولوژی و نقد آن نگاشته شده ارجاع دهم تا مشخص شود كه مسئلهی تكنولوژی و موضعگیری انتقادی در مقابل آن، خود یكی از بزرگترین چالشهای تئوری و عملی در دنیای كنونی است.
حال سؤال اصلی كه عنوان این مطلب را منعكس كرده است، معنای بهتری داشته و پاسخ روشنی میتواند داشته باشد:
چرا تلگرامی نیستم؟
چونكه نمیخواهم سرگرم باشم! چونكه نمیخواهم زمان، توان ذهنی و دغدغههای زندگیام صرف لذتهای زودگذر دمدستی، حرفهای بیارزش و موضوعات بیاهمیت شود، چونكه میخواهم از سرمایهی بینظیر و تكرارناشدنی عمرم در مسیر مناسبتری استفاده كنم، چونكه برای رشد توانمندیها و شكوفایی استعدادها فرصت دیگری ندارم، چونكه برای مقصد و مقصود بزرگتری آفریده شدهام، چونكه میدانم «سرگرمی» استراتژی شیطان برای دوری انسان از یاد خداست، چونكه ...
محمد محسن غفوریان٭
کلیدواژه ها:
آثار استاد