مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بگذار جاودانگى شهیدان عشق را كه در قربانگاهها به شهادت ایستادند، ما نیز شاهد شویم كه شهیدان پیام خویش را سرخ سرخ در سینههاى ما نگاشتند. چه كسى كربلاى سالار ما، حسینعلیه السلام را دوباره به پا كرد؟ لحظههایى كه زبان در كلام ماندمان قادر به اعتراض نبود، و شرافت و تقوى، شعور و غیرتمان به غارت مىرفت، كدامین تن در ظهر بلوغ و عصیان سرخى عاشورا را به چشمان بىنورمان تاباند و جز شهید چه كسى باور كرد، كه زندگى در غلظتسیاه شب تنها فریب خویش است.
زندگىنامه شهید
شهید زینالدین در مهرماه 1338 در تهران متولد شد. هنگامى كه متولد شد مسؤولیت مادر او در تربیت و پرورش این فرزند، بیش از پیش شد و این معلم قرآن فرزندش را با آیه آیه كتاب عشق پروراند، از كودكى، قرآن را یاد گرفت. در 5 سالگى به دلیل فعالیتهاى مبارزاتى پدرش به همراه خانواده به خرمآباد مهاجرت نمود.
از كودكى داراى نبوغ فكرى بسیار بالا بود. در جوانى علاوه بر كار و تلاش در كنار پدرش در بیشتر فعالیتهاى فرهنگى - دینى شركت مىكرد.
فعالیتهاى سیاسى شهید
فعالیتسیاسى او از زمانى آغاز شد كه آیتالله مدنى به خرمآباد تبعید شد. مهدى به شدت جذب ایشان شد و در خدمت او بود و در آنجا شكل سیاست و مبارزه را آموخت. در همان سنین جوانى كه به دبیرستان مىرفتحزب رستاخیز تشكیل شد و در تمام خرمآباد دو جوان پیدا شدند كه عضویت این حزب را نپذیرفتند. یكى از از این دو جوان آقا مهدى بود. بر این اساس آقامهدى از مدرسه اخراج شد. پس از مدتى به همراه خانواده به قم آمد و به واسطه فعالیتهاى سیاسى، پدرش روانه زندان شد. این در حالى بود كه آقامهدى در دبیرستان امام صادق علیه السلام قم به تحصیل مشغول بود، پس از پایان تحصیلات و همزمان با تبعید پدرش به سقز، در كنكور شركت نمود و در دانشگاه شیراز با رتبه چهارم قبول شد.
پس از پیروزى انقلاب وارد جهادسازندگى و سپس وارد سپاه شد.
جنگ كردستان كه شروع شد به همراه دوستان داوطلبانه به كردستان رفت و از اتوبوسى كه آنان را برده بود، تنها شش نفرشان بازگشتند و بقیه دوستان به شهادت رسیدند. در آغاز طوفانها و بحرانهاى انقلاب در قم در سن 20 سالگى مسؤول اطلاعات سپاه شد و با زكاوت و درایت فتنه خلق مسلمان را در شهر قم خاموش نمود.
با آغاز جنگ پس از دیدن دورههاى نظامى به منطقه اعزام شد. پس از مدتى به فرماندهى اطلاعات سپاه دزفول برگزیده شد. آقامهدى یكى از عناصر فعال و كارآمد اطلاعات عملیات قرارگاه بود.
چگونگى شكلگیرى لشگر همیشه پیروز على بن ابیطالب علیه السلام
سخن از لشگرى است كه به نام مقدس «على بن ابیطالب علیه السلام» مفتخر مىباشد و در دامان خود دلاورمردان بسیارى را پرورانده است.
پس از مدتى شهید زینالدین در سن 23 سالگى فرمانده تیپ 17 على بن ابیطالب علیه السلام شد. اندكى نگذشته بود كه آقامهدى، مدیریت و فرماندهى قوى خود را در عملیات رمضان به نمایش گذاشت. در عملیات محرم، آقا مهدى به عنوان یكى از لایقترین فرماندهان وارد عملیات شد.
پس از مدتى تیپ 17 به لشگر ارتقا یافت و آقامهدى فرمانده این لشگر شد. عملیاتهاى "والفجر" كه سپرى شدند، زمزمه آزادسازى جزایر مجنون برخاست. آقا مهدى به عنوان طراح و برنامهریز اصلى عملیات وارد عمل شد. نبرد خیبر آغاز شد و مهدى دلاور، سرافراز و سربلند از جزایر مجنون بیرون آمد و دشمن مایوس و ناتوان از فرمانده جوان 23 سالهاى كه باعثشكستش شده بود، با عنوان «خیبرشكن» نام مىبرد. تا آنجا كه به گفته فرماندهان عالىرتبه جنگ، آقا مهدى نخستین كسى بود كه طلسم نبرد روز را شكست.
این لشگر در تب و تاب نبرد قهرمانانه با خصم زبون، قدرتمند وارد عرصه پیكار شد و از این نقطه، پاى در راهى طولانى و پر مخاطره نهاد. به بركتخون شهدایش و با استوارى رزمندگان از جان گذشتهاش، در لحظات حساس و سرنوشتساز، به شایستگى ماموریتخود را به انجام رسانید و به عنوان لشگرى خطشكن در عملیاتهاى "والفجر مقدماتى، والفجر 3، والفجر 4 و خیبر" و... پیروزىهاى افتخارآفرینى را به دست آورد و تا آخرین لحظات جنگ راه روشن دفاع و مقاومت را ادامه داد.
شهید از زبان همسر شهید
برخورد اولى كه با ایشان داشتم، تمام مسائل را براى من گفته بود. او مىگفت: «انتهاى راه من شهادت است. اگر جنگ هم تمام شود و من شهید نشوم هركجا كه جنگ حق علیه باطل باشد، آنجا مىروم تا شهید شوم.» مشكلات نبودن در خانه را چون قبلا برایم گفته بود، پذیرش و تحمل آن براى من راحتبود. براى اینكه سراپا محبتبود. دوست داشت همه از دستش راضى باشند. با این وجود هیچگونه وابستگى به خانه نداشت.»
شهید، به روایتیاران
در اینجا یك پرسش مطرح است كه چگونه آقامهدى موفق شد به این موقعیت عالى دستیابد و روشن گرداند و ما را بیش از پیش با این چهره درخشان جنگ آشنا سازد. در اینجا نگاهى داریم به سجایاى اخلاقى شهید از زبان یاران و همرزمان شهید:
«این سردار عزیز را باید در قلب بسیجىها و پاسداران لشگر 17 جستوجو كرد. نیروهاى زیر دستش به ایشان عشق مىورزیدند و هنوز هم آثار این رابطه نزدیك و قلبى كه یك فرمانده باید با رزمنده داشته باشد، در روح و قلب افراد لشگر مشهود است.» (سردار احمد فتوحى)
آقامهدى به خوبى مىدانست كه اگر فرمانده، ذرهاى پاى بلرزاند و خود را ببازد، نیروهایش تمام توان و استقامتخویش را از دست مىدهند، این روحیه آقا مهدى باعث مىشد كه وظیفهاى مضاعف را بر دوش خود احساس كند.
«ما كمتر دیدیم كه ایشان در پذیرش مسؤولیت و ماموریت، روحیه منفى پیدا كند. در ماموریتهاى رزمى استقامت و قاومتخوبى داشت و همین روحیه موجب مىشد كه یگان تحت فرماندهىاش نیز به همین استقامت و مقاومت دست پیدا كند.» (سپهبد شهید على صیاد شیرازى)
عاملى كه موجب شد محبت آقامهدى را در دلها گستراند شخصیت پرجاذبه او بود. ایشان به دور از هرگونه ریا و در كمال صداقت و پاكى، طورى رفتار مىكرد كه دیگران خواسته و ناخواسته به حوزه نفوذ و دوستى او كشیده مىشدند. هرگز در پى تشریفات و در بند ظواهر نبود. به راحتى و بىتكلف سخن مىگفت. هرگز كسى را به دلیل ضعفهایش در كار، از خود دور نمىكرد.
«اگر مىدید كه یك نیرویى مدیریتش ضعیف است، او را طرد نمىكرد، مىآورد پیش خودش. یك مدتى در فرماندهى مىآورد و به او راه و رسم كار و آن چیزهایى را كه باید بیاموزد، مىآموخت. بعد دوباره در جایى مناسب از همان نیرو استفاده مىكرد. در این چند سال ما ندیدیم كه ایشان كسى را طرد كند.» (خاطرهاى از یك رزمنده)
برخورد خوش و چهره خندان او زبانزد خاص و عام بود. كسانى كه در طول سالهاى حضورش در جنگ، او را در لحظات سخت و طاقتفرسا همراهى كردهاند هرگز به یاد ندارند كه با وجود موقعیت فرماندهى، خشمگین شود.
«اولین برخوردى كه با او داشتم و نظر من را جلب كرد; حسن اخلاق و ویژگىهاى اخلاقى ایشان بود. به نظر من همانطور كه خداوند به پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىگوید به خاطر حسن خلق توست كه ما آنها را گرد تو جمع كردهایم. این اخلاق حسنه شهید زینالدین بود كه محور ارتباطات و بسیج نیروهاى لشگر بود.» (سردار استكى)
شهید زینالدین از خلوص ایمان در قلب و تقواى الهى در میدان عمل برخوردار بود. پاى تقوا كه به میان مىآید، شاهد ماجرا كس دیگرى است. او كه نیك و بد اعمال آگاه است و «انما یتقبل الله من المتقین» (مائده:27) را فرموده است. آقا مهدى پیش از همه به دریافت این نشان و افتخار و قبولى نائل آمد. آنجا كه جان را نیز بر سر رضاى دوست نهاد.
از ویژگىهاى شهید زینالدین عارفى متعبد، خداجو و خداترس بود.
«برادر مهدى زینالدین فرماندهى بود كه مقبول مولاى متقیان «زهاد فى اللیل و اسد فى النهار» بود. برادرى مؤمن و متعبد بود.» (سرلشگر سیدرحیم صفوى)
روحى كه با دعا و عبادت پیوند خورده باشد، آنچنان زیبا و ستودنى مىگردد كه چون شمع، پروانهصفتان را به گرد خویش مىخواند. هرگاه زبان به دعا مىگشود جز مهر معبود چیزى نمىگفت:
«بار الها، چه در پیروزى و چه در شكست، قلبهاى ما متوجه توست، خدایا این قلبهاى شیفته خودت و شیفته حسینت و شیفه اولیاات و شهدایت را از بلایا و خبایث دنیایى پاك گردان.» (از نیایشهاى شهید زینالدین)
عروج عاشقانه
در آذرماه 1363 در یكى از ماموریتها در منطقه غرب در كنار برادرش هنگامى كه با ماشین راهى منطقه بودند به یكى از كمینهاى دشمن برخورد مىكنند. پس از اصابت موشك آر. پى. جى به سقف ماشین، مجید به شهادت رسیده و مهدى از ماشین پیاده شده و به دنبال پناهگاهى حركت مىكند كه از پشت مورد اصابت رگبار گلوله قرار گرفته و به شهادت مىرسد. آقا مهدى، در 17 آذر ماه 1363 به آرزوى خود رسید و فرداى آن روز وقتى صاعقه وحشتزاى خبر پركشیدن او را به بچههاى لشگر عشق دادند، همه شانههاى ستبرشان لرزید و باران در باران چشمهاى بهارى آنان را خیس از اشك كرد.
خطبههاى زینبگونه مادر شهید
همه كسانى كه روز تشییع پیكر پاك این دو برادر قهرمان را به یاد دارند، مىدانند كه سخنان این مادر در آن روز، چه شورى آفرید و چه غوغایى به پا كرد و این حماسهآفرینى، حكایت همه مادران و زنان سرزمین خونرنگ ماست كه نام و یاد راهى كه زینب برگزید همیشه فراروى خود قرار دادهاند.
«... شما را قسم به خون همه شهیدان و این دو جگر گوشه من، استقامت داشته باشید و در همه مراحل و سختىها، ایستادگى كنید و راه این شهیدان را ادامه بدهید. نگذارید خونشان هدر رود. این رهبر بزرگ و نستوه را تنها نگذارید، این تكیه كلام مهدى بود.
... اى لشگر على بن ابیطالب علیه السلام هر كجا هستید، پیام مادر مهدى را بشنوید "فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون" خوف شما را نگیرد. هرگز محزون نشوید حركت كنید; حركتى حسینى، حماسهسرایى كنید، هدف مقدس را دنبال كنید از حركتباز نایستید، مهدى و آقاى او مهدى صاحبالزمان (عج) را خشنود سازید. مىدانید كه او همیشه به رزم و جهاد دعوت مىكرد. انقلابمان را تنها نگذارید و آن را ادامه دهید.
من آرزو مىكنم، كاش به تعداد رگهاى بدنم پسر داشتم و در راه اسلام مىدادم و با خون آنها درخت اسلام را آبیارى مىكردم. السلام علیك یا ابا عبدالله.»
«هرگز مفقودین و شهدایمان را فراموش نخواهیم كرد. خاطره عزیزان ما هرگز از یاد شما نخواهد رفت چون ما در صحنههاى پیكار با هم بودیم و هیچ وقت نمىتوانیم قلبا همدیگر را فراموش كنیم. یاد آنهاست كه به ما همت، غیرت و جوانمردى مىدهد كه بتوانیم بیشتر از پیش بجنگیم.»
این جملات شهید زینالدین كه با شهیدان پیش از خود پیمان بست، همیشه در گوش رزمندگان باقى ماند و چه پرشكوه و جاودانه، آنان نیز به این پیمان با فرمانده شهید خود وفادار ماندند.
كلام آخر
آرى، اگر همه چیز در این عالم خاكى خلاصه مىشد و بس، شاید حتى اثرى از این شهید عزیز بر سنگ هم باقى نمانده بود; اما حقیقت دیگرى نیز وجود دارد، حقیقتى كه آیه مباركه «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا» آن را جاودانه كرده است و براى همیشه.
آرى زینالدینها راه خدا را زنده و جاوید نگه داشتهاند و یاد آنها را پاینده و ماندگار. پس بیایید به همچون سرداران و فاتحان قلههاى معنویت اقتدا كنیم تا در عالم محشر شرمنده آنها نشویم.
منبع: دیدار آشنا
�م و هیچ وقت نمىتوانیم قلبا همدیگر را فراموش كنیم. یاد آنهاست كه به ما همت، غیرت و جوانمردى مىدهد كه بتوانیم بیشتر از پیش بجنگیم.»
این جملات شهید زینالدین كه با شهیدان پیش از خود پیمان بست، همیشه در گوش رزمندگان باقى ماند و چه پرشكوه و جاودانه، آنان نیز به این پیمان با فرمانده شهید خود وفادار ماندند.
كلام آخر
آرى، اگر همه چیز در این عالم خاكى خلاصه مىشد و بس، شاید حتى اثرى از این شهید عزیز بر سنگ هم باقى نمانده بود; اما حقیقت دیگرى نیز وجود دارد، حقیقتى كه آیه مباركه «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا» آن را جاودانه كرده است و براى همیشه.
آرى زینالدینها راه خدا را زنده و جاوید نگه داشتهاند و یاد آنها را پاینده و ماندگار. پس بیایید به همچون سرداران و فاتحان قلههاى معنویت اقتدا كنیم تا در عالم محشر شرمنده آنها نشویم.
منبع: دیدار آشنا
کلیدواژه ها:
آثار استاد