مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
تغذیه و تربیت کودک عزیز روان
میدانیم که نفس ما مراتِبِ مختلفی دارد (حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل)، و هر کدام از این مراتب، غذای مخصوص و تربیت ویژهی خویش را میطلبند، به گونهای که تربیت و تغذیه در یک بخش، نمیتواند جبران کننده ضعفهای بخشهای دیگر باشد.
در گذشته آموختیم که تمام انسانها در سه مرتبه اول، با حیوانات و در بخش عقلی با فرشتگان مشترک میباشند. و تنها تمایز آنها با دیگر موجودات، بخش فوق عقلانی آنهاست که در صورت تغذیه صحیح و تربیتِ مناسب میتواند آنان را به نامِ شریفِ انسان برساند. همه انسانها یک نفخه از خداوند در وجود خویش، به امانت دارند (نَفَختُ فیه من روحی) که ما از این نفخه به کودک عزیز روان تعبیر نمودیم. اگر این کودک در وجود انسانها خوب تربیت شود، به الله شبیهتر و نزدیکتر شده و او را به هدف نهایی خلقتش که همان «تبدیل شدن به مَثَل اعلای پروردگارش» میباشد، میرساند. بنابراین وظیفهی اساسی و مقدّم در زندگی تمام انسانها، تغذیه و تربیتِ این کودک است.
تمام اعمال عبادی نیز در صورتی ارزشمند خواهند بود که توسط این کودک جذب شده و در ربوبیتِ آن مؤثر واقع شده باشند. پس فراموش نکنیم که ما قبل از آنکه سعی کنیم پدر و مادر خوبی برای فرزندانمان باشیم، باید تلاش کنیم تا پدر و مادر خوبی برای کودک عزیز روان خود باشیم، به طوری که تأمین هیچ کدام از نیازهای ما در بخشهای دیگر، مانعِ رسیدگیِ ما به این کودک نگردد.
فقر بخش فوق عقلانی؛ ریشهی تمام ناآرامیهای انسان
میدانیم که مسئولیت تولید شادی و آرامش در وجود انسانها با بخش فوق عقلانی آنهاست. اگر کسی خویش را به عنوان یک انسان که دارای بخش ابدی و نفخهای از خداوند میباشد، باور کند، درمییابد، که آرامشِ خود را باید تنها از تغذیهی این بخش کسب نماید.
ناآرامیهایی که در وجود انسانهای مختلف به خاطر مشکلاتِ گوناگونشان میبینیم، تنها و تنها یک ریشه و دلیل دارند؛ فقر در تغذیه کودک عزیز روان (بخش فوق عقلانی). وقتی این کودک به پیوند موفق و عاشقانهای با زوج خویش (الله) نرسیده باشد، یعنی نیازها و خوراکهای مورد نیاز او تأمین نشدهاند، بنابراین نمیتواند وظیفهی اصلی و مهمِ خود را که تولیدِ شادی و آرامش در انسانهاست به خوبی به انجام برساند. تنبلی و بیحوصلگی در تغذیه این بخش، سبب میشود که این کودک در وجود انسانها بیقرار شده و گرسنگی و سوء تغذیه خود را به طُرُق گوناگون (زودرنجی، عصبانیت، پرخاشگری، حسادت و ...) اعلام کند.
در این صورت تأمین نیازهای هیچ کدام از بخشهای دیگر نمیتواند این کودک را آرام نموده و در حقیقت این انسان را به آرامش برساند. عدم ارتباط با الله و جلوههای تمام نمای او در زمین (خانواده آسمانی و ریشههای وجودی انسانها) این کودک را در چنگال فقر فرو برده و به تلاطم و ناآرامی میرساند.
کسانی که در خویش، احساس نیاز و دیگر اعمال عبادی را نمیکنند، در حقیقت خود را به عنوان یک انسان با عمری بینهایت و جاودانه باور ننموده و اصالتی برای بخش فوق عقلانیِ خود قائل نمیباشند از همین رو حقوقِ این بخش را نیز به رسمیّت نشناخته و نیازهای آن آزارشان نمیدهد.
بنابراین باز هم به این نتیجه میرسیم که بزرگترین ریشهی تنبلیها و بیحوصلگیها، ضعف معرفتی در انسانهاست. کسی که عمر جاودانه خود را باور نمود. برای رشدِ بخش ابدی خویش از هیچ تغذیه و تربیتِ مناسبی فروگذار ننموده و هیچ امری از امورات دنیا مانع از رسیدگی او به کودک عزیز روانش نمیگردد. نگاه چنین انسانی به عباداتِ واجب نگاهِ «حداقل غذایِ لازم برای زنده نگه داشتن و رشد این کودک» میباشد، لذا اگر این عبادات در دین واجب نبودند، باز هم او با کمالِ میل و در عینِ احساس نیاز به سراغِ آنها رفته و از آنها تغذیه مینمود.
علّت اینکه غالبِ انسانها، اعمالِ عبادی را به عنوان یک نیازِ وجودی قبول نداشته و به سمتِ آنها نمیروند، آن است که آنها اساساً بخشِ ابدی و جاودانه خود را به رسمیّت نشناخته و لذا به سمت تأمین نیازهای آن نیز نمیروند، بنابراین به طور کلّی دغدغهها و غصههای زندگیشان نیز از جنس بخشهای پایینی و شناخته شده وجودشان میباشد. اساساً دغدغهها و غصههای انسانی تنها مخصوصِ کسانی است که انسانیت و جاودانگی خویش را باور نموده و دائماً به دنبال راهها و اعمالی میگردند، که قدرتِ بیشتری در کودک عزیز روانشان تولید کرده و آن را به سطح بالاتری از رشد برساند.
غصههای انسانی؛ علامتِ رشدِ کودک عزیز روان
جنس غصههای انسانی (فوق عقلانی) با جنس غصههای بخشهای دیگر متفاوت است. کسی که غصههای انسانی در او راه نیافته است. یعنی، این بخش اساساً در او فعال نشده است. به عنوان مثال، کسی از قضا شدن نمازهایش به غصه نمیافتد که اصلاً در وجود خود احساس نیاز به نماز نمیکند.
گفتیم که قیمت هر انسانی به نوع غصهها و شادیهای اوست. غصهها و شادیهای هر فرد نشان میدهد که او در چه مرتبهای از مراتبِ 5 گانه نفس مانده و در آن درگیر میباشد.
اما نکتهی بسیار مهم در این مورد، آن است که بدانیم غصههای بخش فوق عقلانی (انسانی)، راهِ غصههای بخشهای پایینی را در انسان خواهند بست، و دیگر چیزی در دنیا نمیتواند چنین فردی را تحقیر نموده و به غصه وادار نماید. این انسان اصلاً برای مشکلات و مسائل بخشهای دیگر، غمی به قلبِ خود وارد نمیکند، و این در حالیست که تمامِ تلاشِ خود را برای حل مشکلات و رفع نیازهای چهاربخش دیگر مینماید.
کسی که بخش انسانی او، بخش مهم و اصیلِ وجودش نیست، سبک زندگیاش نیز، در جهت رشد انسانی او پیش نخواهد رفت. و اساساً دغدغهها و غصههایش نیز به بخشهای پایینی منحصر میگردد.
کسی که باور میکند کودک عزیز روان در او، هدیهای بینظیر از سوی خداوند است و میتواند او را تا رسیدن به مَثَل اعلای پروردگار پیش ببرد، ذرهای در تغذیه و تربیت این کودک کوتاهی ننموده و دائماً به دنبال رحمهای قدرتمندتری مثل رحمهای مکانی، زمانی و استاد میباشد تا بتواند، به سرعت رشد این کودک در زمان کوتاهتری، بیفزاید.
برای چنین فردی، دیگر تن دادن به هر غصه و غمی، تقریباً شرمآور و مَحال به شمار میرود. زیرا او قیمتِ خویش را باور نموده و جز به وِزانِ قیمتِ خود، دل به غمها و شادیهای گوناگون نخواهد سپرد.
انتخاب خوراکهای مناسب برای کودک عزیز روان
سیر تغذیهی معنوی در هر انسان، مانند سیر تغذیهای در یک نوزاد است. نوزاد تغذیهی خود را آرام آرام از شیر مادر آغاز نموده و بعد با هضم غذاهای سبک، رفته رفته به استفاده از غذاهای کامل میرسد.
دلیلِ بیمیلیِ معنوی در بسیاری از مؤمنین که الله و خانواده آسمانی خود را شناختهاند و دوست دارند، عدمِ معرفت نیست، بلکه عدمِ رعایت سیر مناسبی در تغذیهی معنوی و فطری میباشد. به عنوان مثال، نماز، خوراک بسیار سنگینی است که پرواز کردن به وسیلهی آن، تلاشِ بسیار و یادگیری و تمرینِ جدّی را میطلبد. در صورتی که روزه، خوراک سبکتری است و زودتر تأثیراتِ خود را بر روح انسان، بر جای میگذارد.
گروهی از مؤمنین به دلیل عدم آگاهی و استفاده بیرویه از خوراکهایی که مناسبِ ساختار و وُسعِ نفس آنها نبوده و تأثیر چندانی در قدرت بخشیدن و رشدِ کودک عزیز روانشان نداشته است، به بیمیلی و بیرغبتی دچار میشوند.
نیرویِ مهارکنندهی مراتبِ پایینیِ نفس
نیرویی که میتواند چهار بخش پایینی را در وجود انسان به کنترل درآورده و مانع از شکستها و تحقیرهای انسان به واسطه این بخشها شود، تنها از تغذیهی فوق عقلانی و رشد انسانی به وجود میآید. به همین دلیل توصیه میشود اگر کسی به دنبال ازدواجی موفق میباشد، باید در تغذیهی این بخش جدی بوده و به آن قدرت ببخشد. پیامبر «صلی الله علیه و آله» فرمود: هر چقدر ایمان کسی بیشتر میشود عشق او به همسرش نیز اضافه میگردد. زیرا قدرت در بخش فوق عقلانی، کنترلِ بخشهای دیگر را راحتتر نموده و روابط آنها را صحیحتر و موفقتر برقرار مینماید.
کسی که با نگاه الله به خانوادهاش مینگرد و به بلندایِ ابدیت عاشق آنهاست، قطعاً خانواده مستحکمتر و موفقتری خواهد داشت.
بنابراین شکست در بخشهای مختلف زندگی، معلولِ خیانتِ انسان در بخش فوق عقلانی است. اختلافات، مشکلات، درگیریها و ... همه و همه به دلیل عدم تغذیهی مناسبِ کودک عزیز روان است.
انسانی که سرگرم رشد انسانی و تغذیهی کودک عزیز روان و عشق بازی با محبوبهای این بخش است، دیگر زمانی برای درگیر شدن در بازیهای دنیا و اختلافات کودکانه آن را ندارد. کودک عزیز روان در این فرد، کاملاً سرپا و رو به رشد است، و در نتیجه بخشهای دیگرش کاملاً آرام میباشند و هیچ چیز در دنیا، آرامش را از او نخواهد گرفت.
بنابراین، تولیدکننده مهم و اصلیِ شکستها و تحقیرهای زندگی هر فرد، خودِ اوست که با بیتوجهی و غفلت از نفخهای که از الله در خویش دارد، خود را از مرکز آرامش، شادی و قدرت دور نموده و به حقارت و شکست میکشاند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد