مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
فقط به خاطر او با پدر نميگفتيم
كه از سياهي بازوش با خبر بوديم
چه خوب میشد اگر ما بزرگتر بودیم
شبیه مادرمان یاور پدر بودیم
درون خانه نشستیم و رفت مادرمان
به جای مادرمان كاش پشت در بودیم
هنوز خاطرمان هست شب به شب وقتی
كنار مادرمان زیر بال و پر بودیم
چگونه تاب بیاریم كوچه دیدن را
همیشه گرم عبور از همین گذر بودیم
فقط به خاطر او با پدر نمیگفتیم
كه از سیاهی بازوش با خبر بودیم
نیامده ، دلمان تنگ محسن است ایكاش
كه با كبوتر این خانه همسفر بودیم
به ذوالفقار پدر هم كه دستمان نرسید
نبودهایم مخیّر ولی اگر بودیم...
خدا كند كه بمیریم بعد مادرمان
كه دیگران ننویسند ما پسر بودیم
محسن ناصحی
کلیدواژه ها:
آثار استاد