مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امام صادق علیهالسلام فرمودند حضرت عیسی علیهالسلام بههنگام سـیاحت گزارش به شهری افتاد. مشاهده نمود که اهل آن مرده و در خـانهها و راهها افتادهاند. فرمودند: اینها با خشم الهی مردهاند. و اگر در غیر از این بود، یکدیگر را دفن میکردند. یاران او عرض کردند چرا به این روز افتادهاند؟آنها را صدا بزن روح الله! او نیزصدا زد: ای اهل شهر! یکی ازآنها جواب داد: بله، ای روحالله حضرت عیسی علیهالسلام پرسید: برای شما چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: روز سالم بودیم، ولی شب از ((هاویه)) سردرآوردیم. پرسید: هاویه چیست؟ جواب داد: دریاهایی از آتش است که سردرآوردیم از آتش درآن قراردارد. پرسید چه چیزی شما را به اینجا رساند؟جواب داد: دوستی دنیا و عبادت طاغوت. پرسید چقدر دنیا را دوست داشتید؟ گفت همانقدر که بچه مادرش را دوست دارد؛ هنگامی که بیاید، خوشحال شده و هنگامی که برود، اندوهگین میشود. پرسید چگونه طاغوت را عبادت میکردید؟ گفت: وقتی به ما دستور میدادند، اطاعت میکردیم. پرسید چرا فقط تو جواب دادی؟ گفت: بهاین جهت که دهنههایی از آتش بر دهان آنها زده و فرشتگانی خشن و نیرومند برآنها گمارده اند. من درمیان آنها بودم، ولی ازآنان نبودم. هنگامی که عذاب آمد، مرا نیز همراه آنان در برگرفت. اکنون به تار مویی آویزان بوده و میترسم در جهنم بیفتم. آنگاه حضرت عیسی علیهالسلام به یاران خود فرمودند خوابیدن در زباله دانیها و خوردن نان جو باسلامت دین راحت تر است .
آثار استاد