مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از روم نامه ای به منافقین مدینه نوشت که به زودی به سوی مدینه حرکت می کنم. شما مرکزی را برای خود بسازید. منافقین هم زیر نقاب مسجد و کمک به بیماران مرکزی را ساختند.
ابوعامر در جاهلیت برای خودی نشان دادن، آیین نصرانیت را پذیرفت و از زهّاد به شمار رفت (تا عده ای به او علاقه مند شده و مریدش شوند.)
او نفوذ وسیعی در طایفه ی خزرج داشت. و از بشارت دهندگان ظهور پیامبر بود. اما وقتی پیامبر به مدینه آمد و در جنگ بدر مسلمانان پیروز شدند؛ او از مدینه به سوی کفار مکه فرار کرد و آن ها را برای جنگ با پیامبر دعوت و استمداد جست.
ریاست طلبی او، به قدری او را حریص کرده بود که در جنگ احد دستور داد میان دو لشکر گودال بکنند، که اتفاقاً پیامبر در یکی از آن گودال ها افتاد و پیشانیش مجروح شد و دندانش شکست!
پس از پایان جنگ احد، باز به سرش زد تا به روم برود و از پادشاه آن کشور به نام «هرقل» کمک بگیرد تا مسلمانان را سرکوب کنند.
از روم نامه ای به منافقین مدینه نوشت که به زودی به سوی مدینه حرکت می کنم. شما مرکزی را برای خود بسازید. منافقین هم زیر نقاب مسجد و کمک به بیماران مرکزی را ساختند.
این بار، مرگ به ابوعامر مهلت نداد تا برای خود نشان دادن و رسیدن به دنیای دون، با پیامبر بجنگند.(1)
1. داستانهای تفسیر ص 68- تفسیر نمونه 8/134
منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
کلیدواژه ها:
آثار استاد