مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
1 ـ ... رسول خدا صلی الله و علیه وآله فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیها السلام همراه با زنان همدم خود میآید. به او میگویند به بهشت برو. میگوید: تا زمانی که ندانم پس از من با فرزندم چه کردند، نمیروم. به او گفته میشود: به وسط عرصه قیامت بنگر. او نیز مینگرد و امام حسین را بدون سر و ایستاده میبیند. فریادی کشیده و من نیز از فریاد او فریاد میکشم. فرشتگان نیز از فریاد ما فریاد میزنند. در این هنگام خداوند عزوجل بخاطر ما خشمگین شده و به آتشی که به آن ((هبهب)) میگویند و هزار سال افروخته شده تا سیاه شده است و هیچ گاه شادی در آن وجود نداشته و هیچ گاه نیز غمی از آن بیرون نمیرود (سراسر رنج و مصیبت است)، دستور میفرماید: قاتلان حسین و حاملان قرآن را پیدا کن (یعنی گرچه قاتلان، حامل قرآن باشند). او آنها را پیدا میکند و میخورد و شیهه میکشد، آنان نیز شیهه میکشند، میگریند، آنان نیز میگریند و میغرد، آنان نیز میغرند. آنگاه با زبانی گویا و فصیح میگویند: خدایا! چرا قبل از بت پرستان مارا به آتش کشیدی؟ از خداوند متعال جواب میرسد که: بیتردید، کسی که میداند مانند کسی که نمیداند نیست (شما با آگاهی جنایت کردید).
2 ـ ... عبدالله بن بکر ارجانی میگوید: با امام صادق علیهالسلام در مسافرت از مدینه به مکه همراه بودم. به توقفگاهی بنام ((عسفان)) رسیده و آنجا توقف کردیم. آنگاه حرکت کرده و در راه کوه سیاه وحشتناکی دیدیم. عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چقدر این کوه وحشتناک است! در راه کوهی را مانند این ندیدم. آن حضرت فرمودند: میدانی این چه کوهی است؟ به این کوه ((کمد)) گفته میشود و بر درهای از درههای جهنم که خداوند قاتلان امام حسین علیهالسلام را در آن جای داده است، قرار دارد. و زیر آن آبهای جهنم جاری است، یعنی چرک و خون جهنمیان و آلودگیهای آنان، آب جوش سوزان، چرکهایی که از فرج زنا کاران خارج میشود و آبهایی که از ((جهنم))، ((لظی))، ((حُطَمَه))، ((سقر))، ((جحیم))، ((هاویه)) و ((سعیر)) بیرون میآید. هرگاه که هنگام عبور، این کوه را ببینم و بایستم، آن دو نفر را میبینم که گریه کرده و کمک میخواهند و براستی که به قاتلان پدر و نگریسته و به آن دو میگویم: بدون شک شما کارهای آنان را پی ریزی کردید. هنگامی که قدرت را بدست گرفتید، به ما رحم نکردید، ما را کشتید، محروم کردید، حق مارا پایمال نموده و دون در نظرگرفتن ماهرکاریی خواستید انجام دادید خـدا رحم نکند به کسی که به شـما رحم کند! مجازات کار خود را بچشـید که خدا به بندگان خود هیچ ظلمی نمیکند.
3 ـ ... یعقوب بن سـلیمان میگوید: شبی باعدهای نشسته و درباره شـهادت امام حسین علیه السلام صحبت میکردیم . یکی از اهل مجلس گفت: همه کسانی که در قتل امام حسین علیه السلام شرکت کردند، دچار بلای جانی یامالی شده یا خانوادهاش گرفتار بلایی شده است. پیرمردی که در آنجا حضور داشت، گفت: من نیز در قتل او شرکت داشتهام، ولی تاکنون هیچ حادثه ناگواری ندیدهام. اهل مجلس سخت بر او خشم گرفتند. ناگهان چراغ نفتی خراب شد. برخاست که درستش کند، انگشتانش آتش گرفت. انگشتانش رافوت کرد، ریشش هم آتش گرفت. بیرون رفت که آتش را با آب خاموش کند خود را در رودخانه انداخت ولی باز هم آتش بالای سرش میچرخید و همین که سرش را از اب بیرون میآورد، با آتش میسوخت و باین ترتیب مرد خدا لعنتش کند.
4 ـ ... (قاسم بن اصـبغ بن نباته) میگوید: شخص زیبا و بسیار سفیدی از قبیله (بنی دارم) که شاهد قتل امام حسین علیه السلام بود، را دیدم که سـیاه روشده بود. به او گفتم بخاطر تغییر رنگ صورتت بزحمت تو را شـناختم وگفت: مرد سفیدرویی از یاران حسین را که بر پیشانیش اثر سجده بود، کشته و سر او را بههمراه بردم. (قاسم بن اصـبغ بن نباته) میگوید: (پس از این که اوراکشـته بود) او را خوشـحال و سوار بر اسب دیدم که سـر او را به سینه اسب آویزان کرده بود و این سرمرتب به دستان اسب میخورد. به پدرم گفتم: کاش کمی آن سر را بال میبرد. بین دستان اسب با آن سر چه میکند. پدرم گفت: فرزندم! بلایی که بر سر او آوردهاند، دردناکتر از این بوده است. همان شخص خودش به من گفت: از وقتی که او را کشـتهام، هرشب در خواب به سـراغم میآید، شانهام را گرفته و میگوید: راه بیفت، مرا به جهنم برده و در آن میاندازد تصبح شود. یکی از همسران او که صدایش را هنگام خواب شنیده بود. میگوید: شب تا صبح از فریاد او خوابمان نمیبرد. (قاسم بن اصـبغ بن نباته) میگوید: با عدهای از جوانان قبیله پیش همسرش رفتیم و ازهمسرش حالات او را پرسیدیم. اوگفت: خودش همه چیز را گفته و راست گفته است.
5 ـ ... (عمار بن عمیرتمیمی) میگوید: هنگامی که سر (عبیدالله بن زیاد) ملعون و یاران او را آوردند، درحالی رسـیدم که مردم میگفتنـد: آمدند. هنگامی که سرها را آوردند. دیدم ماری در میان سرها رفت و در بینی (عبیدالله بن زیاد) ملعون وارد شد. آنگاه بیرون آمده و وارد بینی دیگری شد.
6 ـ ... امیر المومنین علیه السلام نقل مینمایند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: سر آغشته به خون حسین علیه السلام برای فاطمه علیهاالسـلام نمایان میشود و او فریاد میزنـد فرزندم! میوه دلم! فرشـتگان از فریاد فاطمه علیهاالسلام بیهوش شده و اهل قیامت نـدا میدهند خداوند قاتل فرزندت را بکشد ای فاطمه! آنگاه خداوند عزوجل میفرماید: این کار را در مورد او قاتل امام حسین علیه السلام، دنباله روهـا، دوسـتداران و پیروان او انجـام میدهم و همانا فاطمه در این روز بر شتری بهشتی سوار است که پیشانیش زیبا، رویش سـفید، چشـمانش میشـی، سـرش از طلای خالص، گردنش از مشک و عنبر، افسارش زبرجـد سبزو زین آن دری است که باسـنگهای گرانبها پوشیده شده است. برآن شتر هودجی است که پوشش آن نور خدا و درون آن رحمت اوست. افسارآن یک فرسخ ازفرسخهای دنیاست. اطراف آن هودج هفتـاد هزار فرشـته مشـغول تسبیـح، تحمیـد، تهلیـل، تکبیر و ثنای خداوند هستند. آنگاه منادایی از درون عرش ندا میدهد: ای اهل قیامت! دیدگان خود را پایین بیندازید. این فاطمه دختر محمد رسول خدا صلی الله و علیه و آله است که از پل صراط عبور میکند. و آنگاه فاطمه علیهاالسلام و شیعیانش مثل برق خیره کننده از پل صراط عبور مینمایند. و نیز پیامبر صلی الله و علیه و آله فرمود: و دشمنان او و دشمنان دودمان او به جهنم ریخته میشوند.
7 ـ ... امام صادق علیهالسلام فرمودند: همانا آل ابیسفیان امام حسین علیه السـلام را کشتند و خداونـد حکومتشان را برانداخت ، هشام، زیـد بن علی علیه السـلام را کشت و خداوند حکومتش را برانداخت، ولید، یحییبن زید را کشت و خداوند بخاطر کشتن دودمان رسول خدا صلی الله علیه وآله حکومتش را برانداخت.
آثار استاد