مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
او در کوفه، شب هنگام خدمت امام رسید. امام می فرماید: شگفت تر از سرگذشت عقیل آن است که شخصی (اشعث بن قیس) شب نزد ما آمد با ارمغانی در ظرف سربسته و حلوایی که آن را دشمن داشته و به آن بدبین بودم، به طوری که گویا با آب دهن مار خمیر شده بود.
اشعث بن قیس مردی منافق و دو رو بود و با امیرالمؤمنین دشمن بود. او از طرف خلیفه ی سوم،
حاکم آذربایجان بود. بعد از کشته شدن عثمان، امیرالمؤمنین (ع) برای او نامه ای نوشت و در آن متذکر شد:
این شغل تو امانتی در دست توست. و اموال زیر دست تو، مال خداست و ...؛ او شب هنگام به نزدیکشان گفت: نامه ی علی (ع) مرا متوحش ساخته است، می ترسم که اموال آذربایجان را از من بگیرد، بهتر آن است که به معاویه ملحق گردم...(1)
او در کوفه، شب هنگام خدمت امام رسید. امام می فرماید: شگفت تر از سرگذشت عقیل آن است که شخصی (اشعث بن قیس) شب نزد ما آمد با ارمغانی در ظرف سربسته و حلوایی که آن را دشمن داشته و به آن بدبین بودم، به طوری که گویا با آب دهن مار خمیر شده بود.
به او گفتم: آیا این هدیه است یا زکات یا صدقه؟ که زکات و صدقه بر ما اهل بیت حرام است؟!
گفت: صدقه و زکات نیست، بلکه هدیّه (رشوه) است، پس گفتم:
مادرت در عزایت بنشیند، آیا از راه دین خدا آمده ای، مرا بفریبی؟ آیا نمی فهمی (که از این راه قصد فریب مرا داری)؟ یا دیوانه ای یا بیهوده سخن می گویی؟
سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر آسمانهای آن هاست به من دهند، برای این که پوست جویی را از دهان مورچه ای بربایم، تا نافرمانی نمایم، انجام نمی دهم؛ و دنیای شما نزد من پست تر از برگی است که در دهن ملخی باشد که آن را می جود. (2)
1. پیغمبر و یاران 1/220- بحارالانوار 8/433
2. نهج البلاغه فیض الاسلام ص 715 خ 215
منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
کلیدواژه ها:
آثار استاد