www.montazer.ir
شنبه 5 اکتبر 2024
شناسه مطلب: 3259
زمان انتشار: 6 اوت 2015
علی و بیت المال

علی و بیت المال

شعبی گوید: من همانند دیگر جوانان به میدان بزرگ کوفه وارد شدم، امام علی (ع) را بر بالای دو طرف طلا و نقره دیدم که در دستش تازیانه ای کوچک بود و مردم را که تجمع کرده بودند به وسیله آن به عقب می راند. پس به سوی آن اموال برگشت و بین مردم تقسیم می کرد، به طوری که برای خودش هیچ چیز باقی نماند و دست خالی به منزلش بازگشت.

به منزل بازگشتم و به پدرم گفتم: امروز چیزی دیدم نمی دانم بهترین مردم بوده یا نه؟! پدرم گفت: پسرم چه کسی را دیدی؟ آنچه را دیده بودم نقل کردم پدرم از شنیدن این جریان به گریه افتاد و گفت: ای پسرم تو بهترین کس از مردم را دیده ای.(1)

زاذان گوید: من با قنبر به سوی امیرالمؤمنین رفتیم، قنبر گفت: یا امیرالمؤمنین برخیز که برایت گنجی مهم پنهان کرده ام؟ فرمود: گنج چیست؟ قنبر گفت: برخیز و با من بیا تا نشانت دهم.

امام برخاست و با او به خانه درآمد. قنبر کیسه بزرگی از کتان که پر از کیسه های کوچک طلا و نقره در آن بود آورد و گفت:ای علی (ع) می دانم که شما چیزی را بر نمی داری مگر آن که همه را تقسیم می کنی، این را فقط برای شما ذخیره کردم.!

امام فرمود: هر آینه دوست داشتم که در این خانه آتشی شعله می کشید و همه را می سوزانید، پس شمشیر از غلاف کشید و بر کیسه ها زد، طلا و نقره ها از میان کیسه ها به بیرون ریخته شدند.سپس فرمود: اینها را میان مردم تقسیم کنید، و آنان هم چنین کردند، بعد فرمود:شاهد باشید که چیزی برای خود نگرفتم و در تقسیم بین مسلمانان کوتاهی نکردم، و آنگاه فرمود:ای طلاها و نقره ها غیر علی (ع) را بفریبید.(2)

 

 

1. الغارات 1/55- داستانهای زندگی علی (ع) ص 114

2. داستانهای زندگی علی (ع) ص 128- نهج البلاغه ابن ابی الحدید 8/181

منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed