www.montazer.ir
شنبه 23 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 3237
زمان انتشار: 4 اوت 2015
ثروت و آزادی

ثروت و آزادی

امام صادق (ع) غلامی داشت که اسب امام را نگه می داشت. روزی مردی خراسانی نزد غلام آمد و گفت: «بیا با من یک معامله کن! همه ثروتم را به تو می دهم و این شغل را به من بده.می نویسم که ده مزرعه و اموالم را تو بگیری؛ تو آزاد شوی و من مملوک.»

غلام گفت: «از مولایم اجازه بگیرم.» چون به منزل آمد، جریان معامله خراسانی و تبدیل شغل را بیان کرد.

امام (ع) فرمود: «اختیار با توست، آزادی! اگر میل داری برو!» عرض کرد: «صلاح من در چیست؟» فرمود: «آن مرد خراسانی با آن شرایط، مرد شریف، با ایمان و بزرگواری است.

دیوانه نیست که آزادی را تبدیل به بندگی کند، ولی این را بدان که خدمتگذاران ما نیز با ما هستند.» غلام تأملی کرد و گفت: «از نزد شما نمی روم.»(1)

 

 

1. داستان ها و پندها، 3/60

منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج3 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تولی

 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed