www.montazer.ir
سه‌شنبه 25 فوریه 2025
شناسه مطلب: 3221
زمان انتشار: 2 اوت 2015
جوان زیبا رو

جوان زیبا رو

یکی از جوانان لایق و زیبارو که قبل از هجرت به پیامبر ایمان آورد، مصعب بود.

روزی عثمان بن طلحه او را دید که نماز می خواند؛ آمد به مادر مصعب خبر داد. مادر و بستگان از اسلام آوردن او ناراحت شدند؛ و برای مجازاتش او را در خانه محبوس کردند.اما او از ایمان خود نسبت به پیامبر دست نکشید و ثابت قدم ماند.

روزی دو نفر از قبیله ی خزرج به مکه آمدند و به پیامبر ایمان آوردند و از حضرتش خواستند کسی را برای تبلیغ دین خدا به مدینه بفرستد تا مردم را قرآن یاد دهد و آیین اسلام را برای مردم تشریح کند.

پیامبر مصعب را از میان اصحاب که جوان بود، انتخاب کرد و به نمایندگی از جانب خویش به سوی مدینه فرستاد. پس مصعب با اسعد بن زراره به سوی مدینه حرکت کرد؛ و در آن جا مردم مدینه را به حقایق دین اسلام و مضامین قرآن آشنا کرد.

وقتی پیامبر (ص) به مدینه آمد، و در سال دوم، جنگ بدر اتفاق افتاد، او همراه پیامبر بود.

در جنگ احد که در سال سوم اتفاق افتاد، حاضر بود و پرچم مخصوص لشکر در دستش بود؛ و در همان جنگ، شربت شهادت نوشید.(1)

 

 

1. حکایتهای پندآموز ص 259- اسدالغابه 4/369

منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed