www.montazer.ir
شنبه 1 فوریه 2025
شناسه مطلب: 3200
زمان انتشار: 2 اوت 2015
 تاجر متوکل

تاجر متوکل

در زمان پیامبر اسلام (ص) مردی همیشه متوکل به خدا بود و برای تجارت از شام به مدینه می آمد. روزی در راه دزد شامی سوار بر اسب، بر سر راه او آمد و شمشیر به قصد کشتن او کشید.

تاجر گفت: ای سارق هر گاه مقصود تو مال من است، بیا بگیر و از قتل من در گذر.

سارق گفت: قتل تو لازم است، اگر ترا نکشم مرا به حکومت معرفی می کنی.

تاجر گفت: پس مرا مهلت بده تا دو رکعت نماز بخوانم؛ سارق او را امان داد تا نماز بخواند. مشغول نماز شد و دست به دعا بلند کرد و گفت: بار خدایا از پیامبر (ص) تو شنیدم هر کس توکل کند و ذکر نام تو نماید در امان باشد، من در این صحرا ناصری ندارم و به کرم تو امیدوارم.

چون این کلمات بر زبان جاری ساخت و به دریای صفت توکل خویش را انداخت، دید سواری بر اسب سفیدی نمودار شد، و سارق با او درگیر شد.

آن سوار به یک ضربه او را کشت و به نزد تاجر آمد و گفت: ای متوکل، دشمن خدا را کشتم و خدا تو را از دست او خلاص نمود.

تاجر گفت: تو کیستی که در این صحرا به داد من غریب رسیدی؟

گفت: من توکل توام که خدا مرا به صورت ملکی درآورده و در آسمان بودم که جبرئیل به من ندا داد: که صاحب خود را در زمین دریاب و دشمن او را هلاک نما.الآن آمدم و دشمن ترا هلاک کردم، پس غایب شد.

تاجر به سجده افتاد و خدای را شکر کرد و به فرمایش پیامبر (ص) در باب توکل اعتقاد بیشتری پیدا کرد. پس تاجر به مدینه آمد و خدمت پیامبر (ص) رسید و آن واقعه را نقل کرد، و حضرت تصدیق فرمود. (1) آری توکل آدمی را به اوج سعادت می رساند و درجه متوکل درجه انبیاء و اولیاء و صلحاء و شهداء است.

 

1. خزینة الجواهر ص 679- مجالس المتقین شهید ثالث.

منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed