مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
« بحث قضا و قدر »
از جمله ریشه های تنبلی، جهل به برخی از مفاهیم دینی می باشد از قبیل جهل به حقیقت خویشتن، که انسان را به پوچی و سرخوردگی می رساند. آفرینش انسان به گونه ای است که غذای انسانیتش «الله» است. برای ذات بینهایت انسان معشوقی جز کمال مطلق نیست. «لا اله الا الله» انسان اگر الله را رها کند به سراغ کمالات دنیایی (حسی، خیالی، وهمی و عقلی) می رود که آنها قادر به اشباع انسان نیستند لذا سرخورده شده و دچار تنبلی و بیحوصلگی می گردد و از مجموعه ی نعمتهایش لذت نمی برد و دنیا به کامش نیست: «... و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشه ضنکاء...» کسی که از ذکر من اعراض کند دنیا بر او سخت می گردد. چنین شخصی ممکن است از امکانات دنیایی فراوانی هم برخوردار باشد ولی آرامش نداشته و از زندگی لذت نمی برد. کسی که کمال حقیقی ندارد ممکن است ظاهراً رشد کند ولی رشدش کاذب و بی محتوای می باشد. مانند جنینی که فقط یک توده ی سلولی است، رشد کرده ولی اعضاء و اندام و سایر تجهیزات را با خود نیاورده است و لذا با شرایط زیستی ثابت دنیا تطبیق ندارد. مهمترین امر این است که ما جانمان را متناسب با معشوقی که با آن تناسب دارد پیوند زده و اشباع کنیم. حس با محسوسات، خیال با مخیلات، وهم با موهومات، عقل با معقولات و فوق عقل فقط و فقط با خدا به آرامش می رسند. اگر به نفس و فوق عقل خدا را ندهیم، سرخورده شده و تنبل و بیحوصله می گردد. در واقع تمام وقتش صرف کمالات دنیایی می شود ضمن اینکه به آرامش نمی رسد تمایلی به تأمین فوق عقل نداشته و اساساً انگیزه ی معنویت ندارد. حضرت می فرمایند: «من کسب عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل» کسی که برای دنیای محسوس و ملموس تلاش نمی کند قطعاً در امور آخرتی که ظاهراً مؤخّر است، تنبل تر است. کسی که با جیفه ی دنیا سرگرم است چنان با آن انس می گیرد که حسی نسبت به بردهای بلند ندارد. درباره ی جیفه بودن دنیا حضرت می فرمایند: «الدّنیا جیفه و طالبه کلاب» دنیا مردار است و سگ خواهان آن است. عده ای اصلاً لجاجت و عناد نداشته و آمادگی پذیرش حقیقت را دارند لذا وقتی حقیقت به آنها عرضه می گردد راحت پذیرفته و خیلی عالی عمل می کنند. ما باید باور کنیم که عمر جاودانه داشته و تا خدا، خدایی می کند ما زندگی می کنیم. آنها وقتی این حقیقت را درمی یابند خیلی با نشاط پیدا می شوند.
انسان وقتی به آخرت منتقل می گردد متوجه زود گذر بودن دنیا می شود؛ «لبثنا یوماً او بعض یوم...» همین الان هم وقتی به گذشته باز می گردیم متوجه ی این همه گذرا بودن عمر دنیا می گردیم. پیامبر «صلی الله علیه و آله» می فرمایند: «الناس نیام و اذا ماتوا انبتهوا» مردم خوابند و هنگامی که می میرند زنده می شوند. ما ناگهان چشم باز می کنیم و می بینیم در جهان دیگر با یک سلسله نیازهای دیگر هستیم که باید تجهیزات آنجا را در دنیا تهیه میکردیم. علی «علیه السلام» می فرمایند: «انّ من ابغض الرّجال الی الله تعالی لعبد و کل الله الی نفسه...» از مبغوض ترین افراد نزد خدای تعالی کسی است که خدا او را به خودش واگذار کرده است. چنین شخصی یکبار از خودش نمی پرسد: من از کجا آمده ام و در دنیا چه وظیفه ای دارم. یک خانم آمریکایی که مسلمان شده بود تعریف می کرد: دوست مسلمانی داشتم که مدام مرا به مطالعه دعوت می کرد ولی من تنبلی می کردم. روزی به من گفت: تو یک درصد احتمال بده که آخرت راست باشد آن وقت چه خواهی کرد؟ خانم آمریکایی میگفت: این سؤال به حدی مشغولش کرد که خواب را از چشمانش ربود. (استدلالی که امام رضا علیه السلام برای غیر مسلمانی کرد.) اهل جهنم به تصریح قرآن این گونه می گویند: «لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فی اصحاب السّعیر» اگر ما می شنیدیم و تعقل می کردیم اهل جهنم نمی شدیم.
اگر زندگی همین امور مادی بود که انسان خودش می توانست آن را اداره کند و نیازی به پیامبر نبود و امام حسین «علیه السلام» لازم نبود که آن حوادث را تجربه کند. گاهی خدا برای مسلمان شدن یک نفر راضی می شد که پیامبرش کتک هم بخورد. ولی گاهی کار افراد به جایی می رسد که خداوند از رسولش می خواهد دست از آنها بردارد: «لست علیهم مصیطر» خدا اگر بخواهد بنده ای را هدایت کند قطعاً وسیله ای برای او قرار می دهد. البته این امر به آمادگی و پذیرش بنده مربوط است. شخصی که تازه مسلمان شده بود تعریف می کرد: روزی به شدت به بن بست رسیده بود خیلی کلافه، منزل را ترک می کند همینطور که در خیابان قدم می زد روی زمین کتابی را پیدا می کند که روی آن نوشته بود: «اصول عقاید اسلامی» و همان کتاب راهگشایش می شود. آقای گُزالس تعریف می کرد: در اسپانیا ابتدا کمونیست بوده و به تدریج گرایشات مذهبی او را به سمت مسیحیت کشیده بود ولی به نیازش پاسخ نمی داد، تا اینکه مجله ای ایرانی به زبان اسپانیولی به نام «کوثر» به دستش رسید که در آن عکسی از یک پیرمرد و دو جوان دیده بود که برایش جذاب بود که با لباس بسیجی و پیشانی بند بودند. وقتی ایشان مجله را خوانده بودند تأثیر گرفته و اهل تشیع شدند. خانم دیگری از ایرلند هم با خواب امام حسین «علیه السلام» شیعه شده بود. خداوند به حدی صدای برخی بندگانش را دوست دارد که به ملائکه می گوید یا حاجتش را ندهید یا به قدری دیر بدهید که من بیشتر صدایش را بشنوم. خدا به این بندگان سود تأخیر در اجابت! را هم می پردازد. ادامه ی حدیث: «... جائراً عن قصد السّبیل...» از راه راست منحرف گشته است. «... سائراً بغیر دلیل...» بدون راهنما حرکت می کند. با طبع حیوانی اش حرکت می کند. این افراد برای جزئیترین امور نیاز به استاد و مربی را حس می کنند لذا مربی دارند ولی در مورد مهمترین کارشان که حرکت جاودانه است باری به هر جهت، عمل می کنند. امام صادق «علیه السلام»: «هلک من لیس له حکیم یرشده». کسی که حکیم (استاد) نداشته باشد تا او را رشد بدهد هلاک می گردد. این افراد هرگز حاضر نیستند با یک استاد صحبت کرده و به پاسخ سؤالات شان برسند که اگر قانع نشدند دلیل داشته باشند. اصلاً حاضر به مواجهه با عالم نیستند. خداوند می خواهد ما مثل خودش باشیم. «و اذا رأیت ثمّ رأیت نعیماً و ملکاً کبیرا» برای ما در آخرت پادشاهی کبیر خواسته است. اما مردم با دنیا انس دارند. «... ان دعی الی حرث الدّنیا عمل...» وقتی به بهره مندی های دنیا فراخوانده می شوند عمل می کنند. اینها برای ثروت، شهوت و شهرت وقت شبانه روزی می گذارند. پیامبر «صلی الله علیه و آله» می فرمایند: خدا هر عالِم به دنیا و جاهل به آخرت را منفور میداند. انسان اگر آخرت را نشناسد چگونه خودش را آماده کند؟ ما با آینده ی قطعیمان بیگانه بوده و با آینده ی مشکوک مان مأنوسیم. درباره ی دنیا احتمالات را در نظر می گیریم. درباره ی زندگی بعد از مرگ حتی احتمال ضعیف هم نمی دهیم تا تدبیر لازم داشته باشیم. چه بسا افراد هزینه هایی می کنند که اصلاً کار بردشان معلوم نیست مانند خیلی از کلاس رفتنها. ولی اصلاً وقتی برای آشنایی با خانواده ی آسمانی شان نمی گذارند. چه بسا کسانی که به دلیلی عضوی از خانواده شان گم شده و سالها وقت گذاشته و جستجو می کنند ولی تمام عمر با خانواده ی حقیقی شان بیگانه بوده و هرگز یاد آنها نمی کنند. روح و نفس ما از والدین مان نبوده بلکه به خانواده ی آسمانی مان باز می گردد ولی ما به دنبال آنها نگشته و وقتی برای شناختن آنها نمی گذاریم. ما نه می خواهیم خودمان را درست کنیم و نه به دنبال شناخت هدف از خلقتمان می باشیم. علی «علیه السلام» کسانی را که برای کارهای دنیایی مشتاق و برای کارهای آخرتی کسل هستند را منفورترین افراد می دانند: «... و ان دعی الی حرث الاخره کسل...» و چون به بهره های آخرتی فرا خوانده می شوند تنبلی می کنند.
پیامبر «صلی الله علیه و آله» بیشتر جهنمی ها را از تنبل ها می دانند که اهل امروز و فردا کردن (تسویف) می باشند. «.... کانّه ما عمل له واجب علیه...» گویی کارهایی را که به آنها عمل می کند بر او واجب است. عمر به قدری مهم است که گاهی با یک ساعت انسان چند میلیون سال آخرت را آباد می کند. بزرگترین سؤال آخرت از عمر و جوانی است. مصرف های دیگرمان هم بی رویه است. پرداختن به تفریح، ورزش و هنر و ... خیلی مناسب بوده و از لذات حلال است که در اسلام تا یک سوم وقت هم به آنها توصیه شده است و عبادت هم محسوب می گردد. اما به شرط اینکه وقت کافی برای مسائل واجب زندگی هم اختصاص دهیم و برای سؤال های قیامت فکری کرده باشیم. ما تا با فلسفه ی وجودی مان آشنا نشویم به هیچ وجه جدی نمی شویم. «... و کانّه ما وفی فیه ساقط عنه» و گویی که آن چیزهایی که در آنها تنبلی می کند از او ساقط است. انسان درباره ی تقویت ژنها در پنج ویژگی سلامت، زیبایی، عقل، هوش، دین و اخلاق مسئول است، که به هنگام فرزند دار شدن قویترین و بهترین ویژگی ها را به فرزندش منتقل کند. مراقبت های معنویِ دوران بارداری و نیز رعایت قواعد تربیت در مراحل مختلف هم باید مطالعه و رعایت گردد. خانواده های ما فقط در دو زمینه ی هوش و سلامت و زیبایی تلاش می کنند و موفق هم هستند، اما قیامت اخلاق، عقل و دین بچه هم مورد سؤال است.
«یوم یفرّ المرء من اخیه امّه و ابیه و صاحبته و بنیه...» روز قیامت معلوم می شود که افراد چه قدر از حقوق هم کم گذاشته اند و به سبب این خیانت از هم گریزان خواهند بود. امروزه والدین فقط با اهداف دنیایی، فرزندانشان را پرورش می دهند نه با در نظر گرفتن حیات ابدی. دلیل اینکه 90% درخواست طلاق از طرف خانم هاست برای این است که آنها وقت نگذاشته تا روش شوهرداری را بیاموزد. به هر حال انسان باید برای امور واجبش وقت بگذارد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد