مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امام صادق (ع) غلام خود را پی حاجتی فرستاد و آمدنش بسیار طول کشید.امام (ع) به دنبال او شد تا ببیند که او در چه کار است. او را خوابیده یافت و بدون آنکه خشم کند نزد سر او نشست و او را باد زد تا از خواب بیدار شود.
آنوقت به او فرمود: ای فلانی و الله برای تو نیست که هم شب بخوابی و هم روز بخوابی، شب بخواب و روز برای ما کار کن.(1)
1. منتهی الامال 2/130
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد