مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
روزی رسول اکرم (ص) وارد یکی از خانه های خود شد. اصحاب به محضرش مشرف شدند، به گونه ای که اتاق با وجود آنان پر شد.
در این وقت جریربن عبدالله وارد شد؛ اما محلی برای نشستن نیافت و در آستانه ی درب اتاق نشست. حضرت عبای خود را برداشت و به او داد و فرمود:
این عبا را زیرانداز خود قرار بده. جریر، عبا را گرفت و آن را بوسید و بر صورت خود گذاشت و در حالی که گریه می کرد، آن را در هم پیچید و به سوی رسول خدا (ص) فرستاد و گفت:
من بر روی لباس شما نمی نشینم، امیدوارم همان گونه که مرا احترام کردید، خدا شما را گرامی بدارد.
پیامبر نگاهی به طرف راست و چپ خود کرد و فرمود:
وقتی که شخص محترمی نزد شما آمد او را گرامی و محترم بدارید، و همین طور نسبت به کسی که حقی بر شما دارد، به نیکی رفتار کنید.(1)
1.شنیدنیهای تاریخ ص 72- محجه البیضاء 3/371
منبع : 400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
کلیدواژه ها:
آثار استاد