www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 2127
زمان انتشار: 2 مارس 2015
پشت در سوخت بال و پر ، اما...

پشت در سوخت بال و پر ، اما...

گفت : در میزنند مهمان است

گفت : آیا صدای سلمان است؟

این صدا نه ،صدای طوفان است

مزن این خانه ی مسلمان است

 

مادرم رفت پشت در ، اما

 

گفت : آرام ما خدا داریم

ما کجا کار با شما داریم

و اگر روضه ای به پا داریم

پدرم رفته ما عزاداریم

 

پشت در سوخت بال و پر ، اما

 

آسمان را به رسیمان بردند

آسمان را کشان کشان بردند

مادرم داد زد بمان ، بردند

 

بازوی مادرم سپر ، اما

 

بین آن کوچه چند بار افتاد

اشک از چشمان یاس افتاد

پدرم در دلش شرار افتاد

تا نگاهش به ذوالفقار افتاد

 

گفت : یک روز یک نفر اما ...

شاعر: سید حمید رضا برقعی

دلسوز شما (کاربر مهمان)

باسلام و خداقوت شعرخوب و تصویر مناسبی بود اما چند اشتباه تایپی و نقص در شعر وجود داره و اینکه اگر نظرات هم برای مخاطبین نمایش داده بشه خیلی خوبه و همچنین اینکه چندنفر از بازدیدکنندگان این مطلب رو پسندیده اند یا خیر!

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed