مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
آنچه در پی میآید بخشی از خاطراتی است كه در طول سالهای گذشته از خانم دكتر زهرا مصطفوی، یادگار گرامی حضرت امام سلامالله علیه نقل شده است:
گردش به سمت گلها
امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسیار مقید بودند. من حدوداً 11 سال داشتم و هنوز چادر چیت سر میكردم. آقای اشراقی (داماد اول امام) ما را دعوت كرده بودند و من همراه ایشان به مهمانی رفتم. آقای اشراقی باغچهای داشتند كه وسط آن معبری بود و آنجا دو سه تا صندلی گذاشته بودند كه در آنها امام و آقای اشراقی روی صندلی نشستهاند. آن روز كسی در را باز كرد و خود آقای اشراقی به استقبال آمدند. ما به خاطر قضیه نامحرم بودن، جلوی شوهر خواهرها نمیآمدیم.
من یكه خوردم و از امام پرسیدیم: «سلام بكنم؟» امام گفتند: «واجب نیست». من چون خجالت میكشیدم با آقای اشراقی روبهرو بشوم و سلام نكنم، از مسیر خارج شدم و رفتم میان علفها و گیاهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ایشان روبهرو نشوم.
الآن هم منزل ما اینطوری است كه مردها و زنها به خاطر مهمانی دور هم نمینشینند؛ مگر به خاطر مراسم و مسائل جدی شرعی. بعد از انقلاب خود من در تلویزیون، سمینارها، سخنرانیها و جلساتی كه آقایان و خانمها حضور داشتند، حضور فعال داشتم و امام هرگز نگفتند نروید و این كار را انجام ندهید، ولی در همان دوران اگر شوهر خواهرم میآمدند، این طور نبود كه سفره زنها و مردها یكی باشد. رفتوآمد بود اما مردها جدای از زنان در اتاقهای مختلف پذیرایی میشدند.
سفره محرم و نامحرم جدا بود
تا آخرین لحظه زندگی امام، همواره سفره محرم و نامحرم جدا بود. یك بار مادرم به امام گفته بودند: «ما امشب منزل نفیسه خانم - دختر بزرگ آقای اشراقی - دعوت داریم». امام فكر كرده بودند كه در منزل نفیسه خانم، همسرش و شوهر خواهرهایشان هستند و مرد و زن با هم هستند و به مادرم گفته بودند: «این مجلس، مجلس حرام است. شما میخواهید به مجلس حرام بروید؟»
مادرم گفته بودند: «همه به من محرم هستند.» امام گفته بودند: «به دخترها كه محرم نیستند». مادر گفته بودند: من میروم كه به همه مردها محرم هستم (دامادها و احمد). امام در این مورد بسیار دقت میكردند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد