مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در جلسه گذشته از 6 گروهی که قرآن کریم معرفی کرده صحبت کردیم و گفتیم که فقط یک گروه انسان حقیقی هستند. 5 گروه دیگر فقط صورت انسانی دارند و باطن شان انسانی نیست. دقت کنیم که خداوند قصد توهین به کسی را ندارد. میخواهد بگوید که کارآیی قلب 5 گروه یادشده، بیشتر از کمالات گیاهان و سنگ ها و حیوانات و یا پایینتر از حیوانات نیست. یعنی خروجی و کمالی بیشتر از اینها ندارند، زیرا نتوانسته اند آن بخش بالاتر یعنی بخش فوق عقلی خود را فعال کنند.
فرمود بعضیها هم شیطان یا برادر شیطان هستند. بخش ششم را که خداوند به عنوان انسان قبول کرده، مؤمنین هستند که اهل عمل صالح میباشند. علامت شان را هم در آیه 24 سوره توبه معرفی کرد که علامت شان این است که سه معشوق «الله، اهل بیت (علیهمالسلام) و جهاد» در رأس معشوق های شان قرار دارد. این علامتِ یک آدم طبیعی است. یعنی در نظام عشقی این آدم و نظام دلدادگیها شوقها، هوسها، دغدغه ها، آرزوها، انتخابها، ارتباطها، رفتار و افکار این شخص، اگر اولویت بندی به این شکل است، باطن این شخص، باطن انسانی است و او یک انسان حقیقی است.
انسان حقیقی وقتی میخواهد تصمیمی بگیرد، چیزی را دوست داشته باشد، انتخابی بکند، چیزی را بنیان گذاری کند، مبنای همه این کارهای او عشق به الله، اهل بیت و جهاد است. یعنی هر وقت این سه معشوق بودند، انسان است، ولی اگر این سه تا بیایند پایین، انسان نیست. حالا اگر اصلا این سه معشوق را نداشته باشند که شخص کافر است.
این سه تا امور نامحدود بودند. انسان که بی نهایت طلب است، وقتی محدود را به نامحدود ترجیح بدهد، از نظر شعور و عقلانیت دچار مشکل است. یعنی عقلش نمیرسد و دچار جهالت است. دیگر به این آدم عاقل نمیگویند. برای همین در بحث «روانشناسی عاقل» براساس حدیثی از امیرالمؤمین (علیهالسلام)[1] گفتیم، شخصیت عاقل را از این که آخرت سازی میکند یا نه، باید بشناسیم. در غیر این صورت، ممکن است باهوش باشد، ولی عاقل نیست. چون موقتها را به نامحدودها ترجیح داده. اگر در دل یک نفر این چینش معشوقی وجود ندارد، قرآن فرمود[2]، فاسق است. فاسق یعنی، غیر طبیعی. یعنی این شخص تعادل ندارد و غیر طبیعی عمل میکند.
جشن تولد واقعی زمانی است که به تولد انسانی متولد میشویم
اگر در شما کششهای فوق عقلانی ایجاد شد، معلوم است که این بخش فعال شده و مبارک است و واقعا باید جشن تولد بگیریم. ما واقعا باید برای کسی جشن تولد بگیریم که به تولد انسانی متولد شده است. یعنی از این به بعد، واقعا عاشق آسمان و 14 معصوم و جهاد در راه خدا است. اگر این 3 تا که گفتیم را طبق نص آیه 24 سوره توبه[3] اصل قرار ندهد و آن 8 تا برایش اصل باشد، فاسق است و فرمود خدا قوم فاسق را هدایت نمیکند.
پس باید چه کار کرد؟ باید یک طوری حرکت کرد که این سه معشوق، بالا باشد و در رأس بقیه قرار بگیرد. در این صورت، دوست داشتن بقیه قوا[4] و معشوقهای پایین هیچ اشکالی ندارد. بنابراین، دوست داشتن دنیا نیز اشکالی نخواهد داشت. اصلا ما در اسلام ترک دنیا، دوست نداشتن دنیا و بغض دنیا نداریم. دوست داشته باش، ولی مواظب باش، چون دنیا محدود است و رَحِم دوم توست. نباید مستقیم مورد علاقهی تو قرار بگیرد. رَحِم اگر خودش مستقلا مورد علاقه قرار بگیرد، دیگر حرکت به سمت تولد سالم به برزخ ایجاد نمیشود، بلکه توقف ایجاد میشود. رَحِم به اندازه ای عزیز است که بتواند ما را عبور دهد تا به مرحله تولد برسیم. دنیا به اندازهای قشنگ و خوب است که بتوانی از آن گذر کنی و از آن استفاده کنی و خودت را به برزخ برسانی. ولی اگر عمر تو را تلف کند و مستقلا طوری سر شما را گرم کند که از الله، چهارده معصوم، سبک زندگی آنها، عشق آنها، خلوت با آنها، رفت و آمد با آنها، جدا شوی پس خودبه خود تعادلت به هم خورده. پس این نظم ریاضی یادتان نرود، این نظم ریاضی فوق العاده مهم است.
مثلاً شنیدهاید، اگر کسی کم خونی ناشی از فقر آهن داشته باشد. به او میگویند دچار فقر آهن هستی و باید این فقدان جبران شود تا کم خونی درمان گردد. ما در حرکت به سمت جاودانگی باید فقرِ انسِ به الله، فقرِ عشق به الله و جاودانگی، عشق به کمال مطلق و بینهایت و فقر عشق به 14 معصوم نداشته باشیم. فقرِ شخصیتهایی که سر نماز دائما میخواهید مثل آنها باشید، مثل فقر انبیاء، فقر صدیقین، فقر شهدا و فقر صالحین را نداشته باشیم؛ بلکه اینها باید دارایی و ثروت ما باشند. اینها باید در وجود شما زیاد و پُر باشند. یعنی انسان باید خیلی با اینها رفت و آمد بکند.
حضرت زهرا (علیهاالسلام) هر هفته به زیارت شهدا میرفتند
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:«ان فاطمة (علیهاالسلام) كانت تأتى قبورالشهداءفی كل غداة سبت[5] = فاطمه (علیهاالسلام) هر شنبه صبح به زیارت شهدا میرفت». چون بعد از خدا و اهل بیت (علیهمالسلام) جهاد است که اهمیت دارد. اصلِ جهاد، تلاش برای رسیدن به نامحدود و بینهایت است. جهاد انسان را بینهایت میکند. فقط یک نوع جهاد هم نیست، انواع و اقسام جهاد داریم. جهاد کلاّ انسان را به بینهایت میرساند. بنابراین، مظهر جهاد هم شهدا هستند. پیوند با شهدا فوق العاده در ساخته شدن روح انسان، قدرت و سرعت روحی انسان مؤثر است.
در قرآن به ما آموختهاند که از خدا بخواهیم ما را به راه راست هدایت کند، راه کسانی که به آنها نعمت داده شده: « وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِیقًا[6] = و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند». اینها بهترین رفیقها هستند و یکی از این گروهها، شهدا هستند.
ما اگر خودمان را باور کنیم که بچه های فاطمه زهرا (علیهاالسلام) و بچه های امام حسین و بچه های اهل بیت (علیهمالسّلام) هستیم، هیچ وقت سبک زندگی مان را یک جوری طراحی نمیکنیم که با خاندان خودمان قهر کنیم و دور بیفتیم. باید سبک زندگی ما به گونه ای باشد که به قیمت ایل و تبار و آباء و اجداد طاهرین ما بخورد. ما همه بچه های ائمه هستیم. آباء و اجداد طاهرین ما دوست دارند ما پیش آنها باشیم و در مقام آنها. اهل بیت هم دوست ندارند ما پایینتر از آنها باشیم. خیلی بد است که آدم بر خلاف مصالح و آبروی خانواده آسمانی خودش عمل کند. ارزشهای مهم خانوادگی، هنجارهای خانوادگی خیلی مهم است.
نوعِ الگوی هر کسی، نشان دهندهی قیمت اوست
در روز قیامت هم هر کسی با الگویش محشور میشود: خداوند می فرماید:« یَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [7]= روزى را كه هر گروهى را با پیشوای شان فرا مىخوانیم». امام یعنی آن کسی که جلو میایستد و تو به او اقتدا میکنی. در واقع، الگوی عملی هر کسی نشان دهنده قیمت او است. چه کسی را تو به عنوان الگوی عملی انتخاب کردی؟ قیمتت همان است. کلاً انتخابهای آدم نشان میدهد که او چقدر اوج و سرمایه دارد؟
از سبک زندگی تو معلوم است که الگوی تو کیست؟ از نوع غذا خوردن، لباس پوشیدنت، دوستهایت، آرزوهایت، چینش منزل، از آهنگ تلفن همراه، از عکسی که روی رایانه خودت زدی، از تابلوهای در خانه تان معلوم میشود که الگوی تو کیست؟ لحظه ای که میخواهی وارد برزخ شوی، در آنجا به تو میگویند یک چیزهای دیگری باید میآوردی. اینها چیست که آوردهای؟ در آنجا می فهمیم که ما اصلا تمام عمرمان صرف آرزوهایی شد که هیچ اعتبار و ارزشی برای زندگی ابدی نداشته و اصلا هیچ قیمتی در بهشت ندارد. آنها فقط به آدم میخندند. بردنش هم خجالت آور است.
اگر آدم میخواهد هوسی هم بکند، باید یک هوس خوب، قیمتی، ماندگار و جاودانه بکند. اگر روح جهاد، روح تلاش، روح حماسه دارد و میخواهد مبارزه کند، در کاری باید مبارزه بکند که ارزش داشته باشد. اگر کسی بتواند آرزوها و هوس هایش را مدیریت بکند، این آدم آدمی است که همیشه شاد و آرام است. هیچ کس نمیتواند این را ببرد در بازار و سرش کلاه بگذارد و او را وادار به چشم و همچشمی کند. مثلا ماشین بازی بکند که بعضی آدم ها درگیرش هستند. قرآن میفرماید[8]: «وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ= مرکبهای نشاندار». مارک اتومبیلت چیست؟ لباست چیست؟ هیچ کس نمیتواند این را ببرد در بازار و بگوید الان مدل ماشین این است، این را بخر یا آن را بخر. بازار که میرود فقط دنبال مارک نیست.
خدا این همه هزینه کرده، 124 هزار پیغمبر فرستاده آسمان و زمین و ستاره و کهکشان و کیهان و همه اینها را راه انداخته، این همه شهید، 13 تا معصوم کشته شده اند و یک معصوم هم 1180 و چند سال است دارد در تنهایی و غربت زجر میکشد که ما چطوری زندگی کنیم و سبک زندگی ما چطوری باشد؟ اما ما از سبک زندگی که آنها می گویند تبعیت نمی کنیم.
عشق آسمانی، پاسدار عشق زمینی است
از همین حالا انسان باید تصمیم بگیرد واقعا با خاندان آسمانی خودش زندگی بکند، نه فقط با خانواده زمینی. بر اساس خانواده آسمانی خودش انتخابها، ارتباطات، رفتار، افکار، و چینشهای فکری، هوسها و آرزوهایش را هماهنگ کند. دوست داشتن هیچ کدام از آن 8 معشوق زمینی که در آیه 24 سوره توبه[9] گفته شده بد نیست. اتفاقاً پاسدار عشق زمینی، عشق آسمانی است.
اگر میخواهید عشقهای زمینیتان خوب باشد، باید از بالا بیایید پایین. حتی اگر میخواهید این لذتهای پایینی را بیشتر از کفار لذت ببرید، باید اول آن 3 تا بخش را راه بیاندازید. یک مؤمن همیشه از نوشیدن چای، از خوردن یک خرما، کباب و از همه چیز، بیشتر از یک آدم فاسق لذت میبرد. اگر کسی میخواهد عشقهای زمینیاش هم ماندگار شود باید از آسمان شروع کند. نماز و عشقبازی با خدا، انسان را خودبه خود دوست داشتنی و محبوب میکند: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[10] = كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كرده اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد». همان خدایی که ریاضیات را خلق کرده و میگوید دو دوتا میشود چهارتا. حالا میگوید، هر کس که اهل ایمان و عمل صالح شود، دوست داشتنی میشود. خدا برایش محبت و مودت در دلهای دیگران قرار میدهد.
(پایان بحث قلب)
پی نوشت:
[1] . «مَن عَمَرَ دارَ إقامَتِهِ فَهُوَ العاقِلُ= كسى كه سراى اقامتش را آباد كند، خردمند است»(غرر الحكم : ح 8298 ، عیون الحكم والمواعظ : ص 446 ح 7845 .)
[2] . سوره توبه/24.
[3] . «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ؛بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده اید و تجارتى كه از كسادش بیمناكید و سراهایى را كه خوش مى دارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایى نمى كند.»
[4] . انسان دارای 5 قوه «حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل» میباشد. هر قوه کمال و معشوق مخصوص به خود دارد. معشوق قوه حس محسوسات، معشوق قوه خیال، مخیلات، معشوق قوه وهم، وهمیات، و بخش عقل معقولات میباشد. انسان در سه قوه اولی حیوان است. در قوه عقل، فرشته است. و فقط در بخش فوق عقل انسان است، زیرا معشوق بخش فوق عقل الله است. و ملاک انسانیت انسان نیز همین بخش پنجم یعنی بخش فوق عقل است.
[5] . الوافی، جلد۲۵، صفحه۵۷۹.
[6] . سوره نساء/69.
[7] . سوره اسراء/71.
[8] . «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ= دوستى خواستنیها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [لیكن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست و [حال آنكه] فرجام نیكو نزد خداست» (آل عمران/14).
8. به پی نوشت شماره 3 رجوع شود.
[10] . سوره مریم/96.
ع ل 375
کلیدواژه ها:
آثار استاد