www.montazer.ir
شنبه 23 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 12194
زمان انتشار: 26 ژانویه 2021
درسی که از حضرت ام البنین می توان گرفت

سخنرانی استاد شجاعی به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین (س) 1398/11/18

درسی که از حضرت ام البنین می توان گرفت

ما حضرت ام‌‌البنین را به عنوان همسر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و مادر حضرت اباالفضل‌العباس باب الحوائج و برادران شهیدش می‌‌شناسیم. بانوی پاکدامنی که در نقشه الهی انتخاب شدند.

برنامه‌ریزی انتخاب‌ها در زندگی اولیای الهی

انتخابات در مورد معصومین (علیهم‌السّلام) و اولیای الهی و همچنین کسانی که به آنها نزدیک هستند، در زندگی امری تصادفی نبوده، بلکه همه چیز حساب شده است. برای انتخاب‌ها در زندگی اولیای الهی یک نظم ریاضی برقرار بوده و یک نقشه وجود دارد که طبق همان نقشه هم عمل شده و عمل می‌‌شود، هر چقدر انسان به اهل بیت (علیهم السلام) نزدیکتر می شود، در دستگاه الهی بیشتر به حساب می‌‌آید و روی او توجه بیشتری می‌‌شود و زندگیش یک رنگ و بوی دیگری پیدا می‌‌کند. کما اینکه شما وقتی که به زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) یا سایر ائمه (علیهم‌السّلام) مشرف می‌‌شوید، یا درهنگام وداع خطاب به معصومین این مقام را می خواهید:«اجْعَلُونِی‏ فِی‏ هَمِّكُمْ‏ وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِكُمْ وَ اذْكُرُونِی عِنْدَ رَبِّكُمْ [1]= مرا از جمله اندیشه‌هایتان قرار دهید و از حزب خودتان گردانید و در شفاعت تان واردم کنید و نزد پروردگارتان یادم نمایید».

این خیلی مهم است که انسان به معصوم بگوید که شما من را جزء دغدغه‌‌هایتان قرار بدهید و به من فکر بکنید. جزء همّ معصوم بودن و جزء دلواپسی‌‌های معصوم قرار گرفتن، چیز کمی نیست. صد البته آنها در مقام رحیمیت پدران و مادران آسمانی ما هستند و نسبت به همه ما دغدغه دارند. اما این دغدغه که شما در زیارت می‌‌گویید «اجْعَلُونِی‏ فِی‏ هَمِّكُمْ‏» به قرینه «وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِكُمْ وَ اذْكُرُونِی عِنْدَ رَبِّكُمْ» خیلی خاص است. این یک چیز توهمی نیست. مثلاً در زندگی روزمره می‌بینیم، برای عده‌ای که توجه به ابعاد جمادی و گیاهی و حیوانی دارند، مهم است که با شخصی که ثروتمند است، یا معروف و مشهور است، مثل یک سلبریتی یا یک ورزشکار یا رئیس جمهور یا یک وزیر یا دانشمند و پروفسور عکس داشته باشند و از او امضا بگیرند. بعد هم همه جا نشان بدهند که ما با اینها رفت و آمد داریم. اینها به ما توجه کرده اند. از نظر انسانی هیچ کدام از اینها برای انسان شرافت نیستند.

ولی، گاهی انسان با شخصیت‌‌های انسانی و فوق عقلانی و کسانی که با غیب ارتباط دارند و قرب حقیقی و کمال انسانی و کمال حقیقی دارند، رفت و آمد می‌‌کند. با آنها نشست و برخاست می‌‌کند. به زیارت آنها می‌‌رود. با آنها حرف می‌‌زند و مأنوس است. این یک کمال حقیقی بوده و خیلی مهم و با ارزش است و بدین معناست که این آدم قیمت پیدا کرده است. دل این آدم از توهمات و کمالات «حسی، خیالی، وهمی و عقلی» آزاد شده است. حال کسی که گرفتار این کمالات کاذب است، با دروغ و توهم بزرگ می‌شود و وقتی وارد برزخ می‌شود، گرفتاری و غصه‌ی برزخ برای او خیلی کشنده خواهد بود. غصه‌ی اینکه برزخ چه لوازمی می‌خواست و او با خود چی آورده است؟ برزخ کمالاتی نیاز داشته که این شخص هرگز با آن کمالات پیوند نخورده است.

حال کسی که با معصوم انس دارد و معصوم در قلب او جایگاهی دارد و به زیارت معصوم رفته و وقتی می‌خواهد برگردد می‌گوید من را جزء دغدغه‌هایتان قرار دهید. یعنی معصوم به من خصوصی فکر کند. «وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِكُمْ» و من را در مقام حزب خود بپذیرید، نه سرباز. چون یک عده فقط سرباز هستند. هرچند که آن سربازان هم خیلی شرافت دارند و با معصومین محشور می‌‌شوند. ولی یک موقع، شخصی با اهل بیت ع هم‌‌حزبی است. هم‌‌حزبی داستان دیگری دارد. در یک حزب، آدم‌هایی جمع می‌‌شوند که فکر دارند، آرمان دارند، دغدغه دارند، نقشه زندگی و طرح و برنامه برای زندگی شان دارند. آن هم هم‌‌حزبی های معصومین که برای نه فقط کره زمین، بلکه برای نظام برزخ و بالاتر از برزخ پر از دغدغه و نقشه و آرمان هستند.

درسی که از حضرت ام البنین می توان گرفت

امشب می‌‌خواهیم راجع به بانویی صحبت کنیم که به این مسئله که در بالا توضیح داده شد، خیلی خوب عارف بودند. بانوی پاکدامنی که در نقشه الهی انتخاب شدند. ما حضرت ام‌‌البنین را به عنوان همسر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و مادر حضرت اباالفضل‌العباس باب الحوائج و برادران شهیدش می‌‌شناسیم.

انتخاب حضرت ام البنین یک انتخاب در نقشه الهی بود و قبل از اینکه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بخواهد خواستگاری او بیاید؛ این بانو خواب می‌بیند و خوابش را به مادرش تعریف می‌کند که من خواب دیدم 4 ستاره در دامن من افتادند که یکی از آنها از بقیه نورانی‌‌تر بود. وقتی خواب را به تعبیرکننده می‌گوید، معبر می‌گوید این دختر قرار است در آینده با آدم بی نظیری ازدواج کند و صاحب فرزندان برجسته‌ای شود که یکی از آنها مقام بالایی دارد.

امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) هم که امام است و دریافت‌‌کننده تقدیرات عالم است، برای کل ماجراها و از جمله ماجرای کربلا برنامه‌ریزی می‌کند و به عقیل می‌‌گوید من زنی می‌‌خواهم که از یک خاندان شریف، عفیف و شجاع باشد. عقیل هم مرد بسیار بزرگی بود. به طوری که طرف مشورت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است و عالم به انساب است. ایشان می‌‌گوید که من این خانواده را به شما معرفی می‌‌کنم. این شوخی نیست که امام برای نقشه‌‌ای که برای کربلا دارد، برای یاری دین خدا، برای یاری پسرش حسین ع، دست روی خانمی بگذارد که بتواند علمدار و سرلشکر تربیت بکند. این درست است که این موضوع یک ازدواج است و یک خانم و آقا کنار هم قرار می‌‌گیرند. اما ازدواج فوق عقلانی است. تمام الهیت در این انتخاب و این ازدواج وجود دارد. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) انگیزه‌‌ای جز اعزاز دین خدا ندارد. فانی در خداست، و حالا در این مقام فنا برای انجام تکلیفش باید با چنین بانویی ازدواج بکند.

پس معلوم است که این خانم یک قربی دارد. این خانم انتخاب شده برای اینکه پرورنده کسی مثل ابوالفضل العباس (علیه‌السلام) و برادران شهیدش باشد. بعد از ازدواج هم به سبب احترام و ادب و عشقی که به خانم فاطمه زهرا و اهل بیت (علیهم‌السلام) دارد و به خاطر مکدر نشدن خاطر بچه‌های حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، از حضرت امیر (علیه‌السلام) خواهش می‌کند که او را به اسم فاطمه صدا نکند و حضرت ایشان را به اسم «ام البنین» صدا می‌کنند. خیلی نسبت به بچه‌‌های حضرت زهرا حس دارد و بچه‌‌ها هم به او مادر می‌‌گفتند. سیدالشهدا با آن مقام، وقتی که دارد وداع می‌‌کند، او را با کلمه مادر صدا می‌‌کند. ام‌‌البنین در خانه چه کار کرده که بچه‌‌های امیرالمؤمنین خیلی راحت به او مادر می‌‌گویند و با او خوب، خوش و آرام هستند. چقدر این زن بزرگ بوده که توانسته تکیه‌‌گاه و پناهگاه ایتام امیرالمؤمنین باشد. یتیمداری ایشان، خودش یک مقام بلندی است.

درس مودت به اهل بیت را در هنگام تولد فرزندش می‌بینیم، وقتی که حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) به دنیا می‌‌آید، امیرالمؤمنین مدام به دستانش نگاه می‌‌کند و آنها را می‌‌بوسد و گریه می‌‌کند. خانم علت را می‌‌پرسد. حضرت می‌فرماید: این دست‌ها یک زمانی برای یاری حسین قطع می‌‌شود. و او که مادر است و نسبت به فرزندش حس دارد؛ نه تنها، ناراحت نمی‌شود، بلکه خوشحال شده و خدا را شکر می‌کند و می‌‌گوید خدا را شکر که فرزندانم فدای فرزندان زهرا می‌‌شوند.

پایه گذاری اقامه‌ی عزا، یعنی ماجرایی که هزاران سال است ادامه دارد

بعد از واقعه عاشورا وقتی کاروان از شام برمی‌‌گردد و بشیر جلوتر به مدینه می‌‌آید و خبر از حوادث کربلا و برگشتن کاروان می‌دهد، حضرت ام‌‌البنین (سلام‌الله‌علیها) سراسیمه فقط از احوال حسین می‌پرسد. بشیر خبر از کشته شدن پسرانش می‌دهد، ولی او می‌‌گوید از پسرم حسین چه خبر؟ اصلاً از فرزندانش سراغ نمی‌‌گیرد. می‌‌گوید: پسرانم و همه دنیا فدای حسین. این بانویی که انتخاب شده، دقیقاً در نقشه الهی عمل می‌‌کند، و می‌‌داند باید چه کار کند. از این رو در بقیع می‌‌آید و همه کمالات و قدرت و هنرمندی و توانایی‌ها را جمع کرده و شروع به اقامه عزا برای امام حسین و شهدای کربلا می‌کند. اولین کسی که در منزلش در مدینه اقامه عزا می‌‌کند، حضرت ام البنین است و این اقامه عزا در اوضاع سیاسی آن زمان کار کمی نیست. اقامه عزا کردن، یعنی، پایه گذاری کردن ماجرایی که تا 1300 و اندی سال ادامه داشته باشد. می‌‌خواهد چیزی را پایه‌‌گذاری کند که برسد به انقلاب اسلامی و مقدمه‌‌سازی ظهور. این کار ریاضی و خیلی دقیق است. این بانو یک آدم مصیبت‌‌زده، مفلوک، بدبخت و بیچاره‌‌ای که فرزندانش را کشته‌اند نیست. او آدمی است که دارد با نقشه و در نقشه الهی عمل می‌‌کند و می‌‌داند کجا را هدف قرار می‌‌دهد.

بنابراین، این بانوی بزرگوار می‌آید و 5 قبر به صورت نمادین در بقیع برای شهدای کربلا درست می‌کند. دست نوه اش پسر حضرت ابوالفضل العباس را می‌گیرد و هر روز سر این قبرها می‌آید و اقامه عزا می‌کند. او از خاندانی است که ادب و شرافت و کرامت از ویژگی‌های آنها و از هنرهایشان شاعری و سخنوری است. شعرهایشان هم فوق‌‌العاده قدرتمند، متین، سنگین، وزین بوده و حرف لغو در آن نبود. با همین حس سخنوری و شاعری، اول برای سیدالشهدا (علیه‌السلام) و بعد برای فرزندان خود مرثیه‌‌سرایی می‌‌کند. چنان جانسوز ایشان عزاداری می‌‌کردند، که حتی افراد قسی‌‌القلبی که از دشمنان درجه یک و شقی اهل بیت بودند، مثل مروان بن حکم، با شنیدن ناله‌‌های ام‌‌البنین (سلام‌الله‌علیها) به شدت گریه می‌‌کردند. این فقط یک عزاداری کورکورانه نبوده، بلکه عزاداری حساب شده، دقیق، برنامه‌‌ریزی شده بود که به ما هم آموخت که چه کار کنیم و چگونه از نمادها، شعر، وزن، قافیه، مرثیه‌‌سرایی، و حماسی بودن، عشق و مودت در عزاداری استفاده کنیم.

مراجع و علما در توسل به حضرت ام البنین (س)

شخصیت حضرت ام البنین شخصیتی است که ذهن و قلب خیلی‌ها را به خودش مشغول کرده، در فرهنگ ما خانم‌ها برای حضرت ام‌‌البنین سفره می‌‌اندازند و مراسم می‌‌گیرند. مادران داغدار برای اینکه قوت قلب بگیرند، به ایشان توسل می‌‌کنند و حتی مراجع عظام ما در مشکلات بزرگ و حادشان به حضرت ام‌‌البنین (سلام‌الله‌علیها) متوسل می‌‌شدند. من در زندگی‌نامه بعضی از مراجع می‌خواندم که هر وقت مشکل حادی داشتند، 100 صلوات به روح ایشان هدیه می‌فرستادند و توسل می‌کردند. ام‌‌البنین مادر باب‌‌الحوائج است. باب‌‌الحوائج یعنی کسی که وقتی سراغش می‌‌روی، دست خالی برنمی‌‌گردی. حالا این بانو مادر حضرت ابوالفضل و پرورش‌‌دهنده‌ی او است و خیلی قدرت دارد. من خودم خطرات و ماجراهای زیادی در همین مسیر جهادی داشتم که با توسل به این بانوی بزرگ معجزه‌‌وار حل شد.

هر چقدر به این معرفت برسی که این بانو کیست و چه جایگاهی دارد، بهتر می‌‌توانی با او رفت و آمد برقرار کنی و ارتباط بگیری. شخصیت و قیمت شما، به شخصیت‌‌هایی هستند که نفس شما با آنها پیوند می‌‌خورد و روح شما عاشق آنها می‌‌شود و با آنها انس می‌گیرید. در ارتباط با آنها آرامش دارید و احساس بزرگی می‌‌کنید. پس معرفت خیلی مهم است.

حضرت ام‌‌البنین (سلام‌الله‌علیها) پشتوانه بسیار بزرگی برای هر فرد است. یک مادر حقیقی برای هر فرد است. اینها بستگی به این دارد که تو چطوری با این خانم ارتباط برقرار می‌‌کنی. با پسرش باب‌‌الحوائج چطوری ارتباط برقرار ‌‌کنی. ما امروز در مجلس این بانوی بزرگوار دعوت شده‌ایم و قطعاً این دعوت از روی تصادف و شانس نبوده و با برنامه ریزی الهی و میزان معرفتی که به حضرت داشتیم، صورت گرفته است.

پی نوشت:

[1] . کتاب مصباح الزائر، زیارت وداع.

ع ل 364

کلیدواژه ها: ام البنین ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed