www.montazer.ir
یک‌شنبه 24 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 12138
زمان انتشار: 23 دسامبر 2020
به مناسبت سال روز ولادت حضرت عیسی علیه السلام

میلاد پیام آور توحید، صلح و مهربانی، سمبل صبر و شکیبایی، پیامبر اولوالعزم، حضرت عیسی (ع) بر تمامی موحدین جهان تهنیت باد

به مناسبت سال روز ولادت حضرت عیسی علیه السلام

مقاله حاضر گذری است بر بشارت به حضرت عیسی مسیح علیه السلام در عهد عتیق که به مناسبت 25 دسامبر سالروز تولد آن حضرت تقدیم می گردد.

مقدمه
اصل نبوّت برای معتقدان به تورات و تلمود(1) امری مسلّم است. اساس ایمان دانشمندان یهود این است که خداوند اراده و خواست خود را به وسیله سخنگویانی از میان خود مردم، که پیامبر خوانده می شوند، به انسان ها اطلاع داده است. در مقابل، انسان ها موظّف و مکلّف به انجام خواست و اراده او هستند.

کلمه «نبوت» در کتاب مقدس دارای معانی متفاوتی است. در قاموس کتاب مقدس چنین آمده است: «نبوّت لفظی است که مقصود از آن اخبار از خدا و امورات دینیه به تخصیص اخبار از امور آینده است.»(2) این کلمه به معنای سخنگو و بازگوینده سخن هم به کار رفته است.(3) علاوه بر آن، در مورد جادوگران و مزدبگیرانی که می توانستند آینده افراد را حدس بزنند نیز استعمال شده است.(4) در متون قدیمی تر عهد عتیق،(5) «نبوّت» بیش تر به معنای برانگیختن، الهام گرفتن و انذار دادن است،(6) ولی در متون بعدی به معنای فرمان دادن و بیش از همه، به معنای پیش گویی و اخبار از آینده است، به گونه ای که نبوّت و پیش گویی با هم آمیخته شده اند. این پیشگویی ها سبب جلب اعتماد مردم به نبی می شد و نبی نیز از همین عامل برای جلب مردم به خداشناسی و ایجاد ترس از ارتکاب گناه و تقویت روحیه مؤمنان بهره می گرفت.(7) بعضی از پیشگویی ها آمیخته ای از وعد و وعید و یا به صورت تفسیر عباراتی بود که بر تقوی و نیکوکاری دلالت می کرد.(8)

مسیح «ولادتی همچون آدم»

عطرِ مسیحا

نقش حضرت عیسی (ع) در حوادث آخرالزمان

آنچه در طول تاریخ نبوّت انبیای بنی اسرائیل فوق العاده دارای اهمیت بوده تأکید بر دو مطلب است:

1 یکتاپرستی
از مهم ترین وظایف انبیای الهی اعلام توحید، ترویج یکتاپرستی و مبارزه با بت و بت پرستی بوده است. انبیای بنی اسرائیل از همان ابتدا و پس از آن، در طول تاریخ، به این وظیفه خطیر خود جامه عمل پوشانده اند.(9)

در عصری که فراعنه مصر به پرستش ربة النوع ها مشغول بودند، در یونان، خدایان المپ سلطه مطلق داشتند؛ در بابل، مردوخ در رأس خدایان دیگر حکومت می کرد؛ در سرزمین کنعان فینیقی، بعل پرستش می شد و بت و بت پرستی با اشکال متنوع در همه جا رواج داشت، حضرت ابراهیم علیه السلام صلای یکتاپرستی در داد و خدای یگانه را به عنوان سلطان زمین و آسمان مطرح کرد.(10) ظاهر شدن یهوه بر حضرت ابراهیم علیه السلام و پیمان یکتاپرستی او اجتماع دینی جدیدی را بنیان نهاد، ولی البته کارها به سادگی پیش نرفت.

پس از حضرت ابراهیم، علیه السلام قوم یهود به مصر مهاجرت کردند و در دوران حضرت موسی علیه السلام به فلسطین بازگشتند. بدآموزی های همسایگان و خرافات زمان اقامت در مصر، تغییرات بسیاری در اعتقادات آن ها به وجود آورد. لذا، لازم بود یک بار دیگر تصفیه شوند. از این رو، حضرت موسی علیه السلام شارع و بانی مذهب، در کوه طور ده فرمان دریافت داشت. نخستین فرمان این بود: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.»(11) این پایه و اساس اجتماع جدیدی بود که تنها بر پایه فکری «وجود خدای یکتا» بنا نهاده می شد. دعوت به یکتاپرستی در فرازهای بعدی صراحت بیش تری به خود گرفت: «ای اسرائیل، بشنو! یهوه خدای ما، یهوه واحد است. پس یهوه، خدای خود، را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما.»(12) این سخنان به منزله شهادت نزد آن قوم است و همه روزه غالبا آن را تکرار می کنند و در هنگام مرگ میّت تلقین می نمایند.(13)

دعوت به توحید و یکتاپرستی در سراسر دوران نبوّت اسرائیل ادامه یافت، به خصوص توسط اشعیای نبی علیه السلام مورد تأکید قرار گرفت: «خداوند به مسیح خود، کورش، چنین می گوید: ... من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نیست. من کمر تو را بستم، هنگامی که مرا نشناختی تا از مشرق آفتاب و مغرب آن بدانند که سوای من احدی نیست. من یهوه هستم و دیگری نی؛ پدید آورنده نور و آفریننده ظلمت؛ صانع سلامتی و آفریننده بدی. من، یهوه، صانع همه این چیزها هستم، دیگری نیست.»(14) همچنین در اشعیاء می خوانیم: «زیرا من قادر مطلق هستم و دیگری نیست، خدا هستم و نظیر من نی. آخر را از ابتدا و آنچه را که واقع نشده از قدیم بیان می کنم و می گویم که اراده من برقرار خواهد ماند.»(15) و «بدانید تنها من خدا هستم و خدای دیگری غیر از من نیست. می میرانم و زنده می سازم، مجروح می کنم و شفا می دهم و کسی نمی تواند از دست من رهایی بخشد؛ من که تا ابد زنده هستم.»(16) «من اول هستم و من آخر هستم و غیر من خدایی نیست.»(17)

2 بشارت به منجی
پس از توحید و یکتاپرستی و شاید در حدّ آن، آنچه در طول تاریخ انبیای بنی اسرائیل فوق العاده مورد تأکید بوده بشارت به «منجی» است. یهودیان معتقدند که او برای بنی اسرائیل آینده فرحبخش ایجاد خواهد کرد. تلمود صدها بار به ماشیح(18) و مأموریت او اشاره کرده است.(19) این امر تا بدان حد مورد عنایت بوده است که هدف بعثت انبیای بنی اسرائیل را منحصر در بشارت به منجی و آینده مطلوبی که او فراهم خواهد کرد، می داند: «کلیه پیامبران فقط درباره خوشی های دوران ماشیح و سعادت توبه کاران نبوّت کرده اند.»(20)

اعتقاد یهود بر این است که ظهور حضرت مسیح علیه السلام و فعالیت های او درباره بهبود وضع جهان و تأمین سعادت بشر قسمتی از نقشه خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است: «پیش از آن که عالم هستی به وجود آید، هفت چیز آفریده شد: تورات، توبه، باغ عدن، جهنم، اورنگ جلال الهی، بیت همیقداش و نام "ماشیح".»(21) آنان همچنین معتقدند: «از آغاز خلقت عالم، پادشاه "ماشیح" به دنیا آمد؛ زیرا (لزوم وجود او) حتی پیش از آن که جهان آفریده شود، به ذهن (خداوند) خطور کرد.»(22) بنابراین، با آن که پیوسته منتظر ظهور «ماشیح» بوده اند، لکن امید به ظهور او هنگام بدبختی های ملی شدت می یافته است. وقتی ظلم و تعدّی یک دولت فاتح، که ملت اسرائیل را زیر سلطه خود داشت، غیرقابل تحمل می شد، یهودیان از روی غریزه به پیشگویی های کتاب مقدس درباره ظهور حضرت مسیح علیه السلام توجه می کردند.

یوسفوس، مورخ مشهور یهود، در تاریخ خود شرح داده است که چگونه در سال های پیش از خرابی بیت المقدس افرادی ادعا می کردند که همان نجات دهنده ای هستند که انبیا ظهور او را از پیش خبر داده اند. یکی از این افراد، برکوخوا (Barkokhva) است که بعضی او را برکوزیوا (Barkoziva) نامیده اند. وی رهبر شورش یهودیان علیه رومیان بود. ربی عقیوا او را ماشیح خوانده است.(23)

اوضاع دشوار پیش از ظهور حضرت مسیح علیه السلام
برای تسلّی خاطر افراد در روزهای پر از رنج و مشقت و برای تشویق و تشجیع آن ها به این که در برابر شدیدترین سختی ها تاب مقاومت بیاورند و نگذارند یأس و حرمان بر آن ها چیره گردد، دانشمندان یهود این حقیقت را گوشزد می کردند که «دردهای زایمان دوره ماشیح» سخت و شدید خواهند بود؛ یعنی همان طور که پیش از تولد طفل، مادر باید درد و رنج بسیاری تحمل کند، همان گونه ظهور ماشیح نیز با سختی ها و مشقات طاقت فرسا همراه خواهد بود. با توجه به این تمثیل، که تاریکی و سیاهی شب پیش از دمیدن سپیده فزونی می یابد، دانشمندان یهود این نکته را به مردم یادآور می شدند که پیش از ظهور ماشیح آشفتگی و فساد در جهان به حدّ اعلی خواهد رسید و مشکلات و سختی های زندگی تقریبا غیرقابل تحمل خواهد بود.»(24) در این باره در تلمود آمده است: «در دوره ای که ماشیح، فرزند داود، ظهور می کند جوانان به پیران بی احترامی کرده و آن ها را خجالت خواهند داد و پیران در جلوی جوانان به پا خواهند ایستاد. دختر با مادر خود و عروس با مادر شوهر مخالفت خواهد کرد. روی مردم دوره، چون روی سگ خواهد بود (از بی حیایی) و فرزند از پدر خود خجالت نخواهد کشید.»(25) علاوه بر آن، «محل تحصیل و مطالعه به اماکن فساد مبدل شده، دانش دبیران فاسد خواهند گشت و کسانی که از خطا بترسند منفور خواهند بود.»(26)

در بعضی از متون گفته شده است که ماشیح، فرزند داود، فقط در دوره ای ظهور خواهد کرد که همه مردم آن یا معصوم باشند یا مجرم، چنان که نوشته شده است: «و قوم تو همگی عادل و نیکوکار خواهند بود و برای همیشه زمین را به میراث خواهند برد.»(27) در جای دیگر نوشته است: «و او دید کسی نیست و حیران ماند از این که شفاعت کننده ای وجود ندارد و از این رو، بازویش او را نجات داد.»(28) در طی روایتی دوران هفت ساله پیش از ظهور ماشیح چنین توصیف می شود: «در سال اول آن، مفاد این آیه به وقوع خواهد پیوست: "بر یک شهر بارانیدم و بر شهر دیگر نبارانیدم." (قاموس 4:7) در سال دوم، تیرهای قحطی رها خواهند شد. در سال سوم، قحطی شدیدی حکمفرما خواهد شد، مردان و زنان و کودکان و اشخاص متّقی و پارسا و قدیمی خواهند مرد و آموزگاران تورات آن را فراموش خواهند کرد. در سال چهارم، سیری و وفور نعمت خواهد بود، ولی نه به طور کامل. در سال پنجم، سیری و فراوانی عظیمی حکمفرما خواهد شد و مردم خواهند خورد و خواهند نوشید و شاد خواهند بود. تورات به سوی آموزندگانش باز خواهد گشت. در سال ششم، صداهایش از آسمان به گوش خواهد رسید. در سال هفتم، جنگ ها درخواهند گرفت و در پایان این دوران هفت ساله، فرزند داود ظهور خواهد کرد.»(29)

زمان ظهور حضرت مسیح علیه السلام
در مورد زمان ظهور حضرت مسیح علیه السلام دو نظر عمده در میان علمای یهود مطرح بود. بر اساس یک نظریه، زمان مشخصی برای آغاز دوران حضرت مسیح علیه السلام در نظر گفته شده است. در این زمینه، کوشش هایی از سوی بعضی از علمای یهود، برای تعیین تاریخ ظهور حضرت مسیح علیه السلام صورت گرفته که از سوی بیش تر علمای یهود به شدت تقبیح شده است.(30) تلمود کسانی را که چنین محاسباتی انجام دهند لعنت کرده است: «لعنت بر کسانی باد که تاریخ پایان ذلت اسرائیل و ظهور ماشیح را محاسبه می کنند.»(31) نظریه دیگر این است که زمان ظهور حضرت مسیح علیه السلام از پیش معیّن نشده است، بلکه بنا بر کردار مردم تغییر خواهد یافت. این نظریه از این بخش استنباط شده است: «من، خداوند، در وقت خودش آن را تسریع خواهم کرد.»(32)

این سخن را این چنین تفسیر کرده اند: «اگر ملت اسرائیل استحقاق آن را داشته باشد نجات ایشان را تسریع خواهم کرد و اگر استحقاق نداشته باشد در وقت خودش آن ها را نجات خواهم داد.»(33)

اما به طور کلی، زمان ظهور حضرت مسیح به دلیل بروز ناراحتی های سیاسی، که به جنگ های سخت منجر خواهد گردید، مشخص شده است: «هر وقت ببینی که دولت ها با هم به جنگ می پردازند، منتظر قدوم ماشیح باش. بدان که همین طور است؛ چون در دوره ابراهیم نیز چنین شده و هنگامی که دولت ها با هم به جنگ پرداختند برای ابراهیم نجات حاصل گردید.»(34) در هر حال، به انتظار امر شده است: «اگرچه تأخیر نماید برایش منتظر باش.»(35)

جهان در عصر ظهور حضرت مسیح علیه السلام
درباره این که جهان در عصر ظهور حضرت مسیح علیه السلام چگونه خواهد بود، علمای بنی اسرائیل مطالبی رؤیائی عنوان کرده اند برخی از این موارد عبارتند از: «نیروی باروری طبیعیت به میزان شگفت انگیز و معجزه آسایی فزونی خواهد یافت. اوضاع جهان آینده (عصر مسیح) مانند اوضاع جهان کنونی نخواهد بود. در جهان کنونی، باید برای چیدن انگور و پایمال کردن و گرفتن آب آن زحمت کشید، اما در دوران ماشیح انسان یک حبه انگور را با گاری یا با قایق می آورد و آن را گوشه خانه خود می گذارد و از آن به قدر یک خم بزرگ آب انگور می گیرد و بقایای آن را در آشپزخانه می سوزاند ... و یک حبّه انگور، که سی پیمانه شراب ندهد، یافت نخواهد شد.»(36)

در جای دیگر آمده است: «در جهان کنونی، غلات ظرف شش ماه به عمل می آیند، درختان دوازده ماه میوه می دهند. ولی در جهان آینده، غلات در مدت یک ماه رشد می کنند، درختان ظرف دو ماه میوه خواهند داد، ربی یوسه گفت در زمان ماشیح غلات ظرف پانزده روز به عمل خواهند آمد و درختان در مدت یک ماه میوه خواهند داد.»(37) از این ها عجیب تر، فرازهای بعدی این عبارت است: «در جهان ماشیح، در سرزمین اسرائیل، گرده هایی از عالی ترین آرد و پارچه هایی از نفیس ترین پشم از زمین خواهد رویید ... یک دانه گندم به اندازه دو قلوه یک گاو بزرگ خواهد بود.»(38) «در جهان ماشیح، زنان هر روز خواهند زایید و درختان در هر روز میوه خواهند داد».(39)

خلاصه این که صلح جاویدان در سراسر عالم حکمفرما خواهد شد: «گرگ با برّه سکونت خواهد داشت، پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و گاو پرواری با هم و طفل کوچک آن ها را خواهد راند. گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آن ها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت و در تمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خدا پر خواهد بود.»(40)

مسیح کیست؟
در عهد عتیق به رهبر موعود به شکل های گوناگون اشاره شده است. در مواردی از او به عنوان «پادشاه موعود» یاد شده(41) و در موارد دیگری به عنوان «چوپان خوب»(42) و در بعضی موارد، به عنوان «بنده عاقل و عادل یهوه» از او یاد گردیده است.(43)

از کتاب های نبوّت چنین به دست می آید که آرزوی آمدن حضرت مسیح علیه السلام در سه محور اساسی می چرخید که البته این محورهای سه گانه به گونه ای مشخص از یکدیگر جدا نشده اند: الف مسیح پسر داود: برخی از انبیا علیهم السلام مانند حزقیال و ملاکی اعلام داشته اند که خداوند به زودی یک مسیح از نسل حضرت داود علیه السلام برای بازگرداندن شکوه بنی اسرائیل خواهد فرستاد. انتظار می رود که مسیح یاد شده قوم را از دست حاکمان مشرک رهایی بخشد و قدرت شریعت خدا را برای گروه کوچکی که در زمان تنگی وفادار و مطیع فرمان خدا باقی خواهد ماند بسط و اعتلا بخشد. در این سلطنت (یا ملکوت) جدید، عدالت، نیکی به مستمندان و پرستش درست و خالصانه خدا حکمفرما خواهد بود. خدا نیز از طریق مسیح خود بر قوم خود حکومت خواهد کرد. ب بنده خدا: اشعیای نبی علیه السلام از «بنده خدا»، که برخواهد خواست، سخن گفته است. وی به دور از هر قدرت نظامی و اقتصادی و هر شکوه ظاهری و نفوذ کلمه، خواهد آمد. همچنین او از روی ایمان و تسلیم به اراده خدا، مخالف هرگونه شدت عمل، دارای صبر و بردباری برای تحمل دردها و ستم ها خواهد بود. ج پسر انسان: از این شخصیت پیچیده در کتاب دانیال علیه السلام سخن به میان آمده است. ادبیات مکاشفه به دوره ای از تاریخ یهود تعلّق دارد که قوم زیر ستم بود و به این دلیل آنان و آرزوهای خود را در قالب اشارات و رموز بیان می کرد. نوشته های مکاشفه از «روز خداوند» سخن می گوید و این که خدا برای اصلاح مفاسد و محکوم کردن اشرار و رهایی بخشیدن به کسانی که بر ایمان خود استوار مانده اند در جهان وارد عمل می شود. به گفته ادبیات مکاشفه، به نشانه فرارسیدن روز خداوند، پسر انسان از آسمان فرود خواهد آدم و ملکوت الهی را بر پا خواهد ساخت.(44)

تحقیقات فراوانی درباره این که مسیح چه کسی است در میان خود یهود به عمل آمده و برای روشن شدن این مطلب، آیه های کتاب مقدس به دقت مطالعه و موشکافی شده است. ولی آنچه بسیار مهم است این که جملگی علمای یهود درباره این نکته متفق الرأی بوده اند که «مسیح موعود» یک انسان خواهد بود که از سوی خداوند مأمور انجام وظیفه خاصی خواهد شد. تلمود در هیچ جا به این اعتقاد که مسیح ممکن است یک ناجی و موجود فوق انسانی باشد، اشاره نمی کند.(45)

مسیح، هم خدا و هم انسان!
مسیحیان ماشیح مورد انتظار یهود را همان حضرت عیسی مسیح علیه السلام ، فرزند مریم عذرا علیهماالسلام می دانند. در گفت وگوی بین حضرت عیسی علیه السلام و زن سامری، در انجیل یوحنا چنین آمده است: «زن بدو گفت: می دانم که مسیح یعنی کرستُس می آید. پس هنگامی که او آید از همه چیز به ما خبر خواهد داد. عیسی بدو گفت: من که با تو سخن می گویم: همانم.»(46)

اما علاوه بر این، مسیحیان به الوهیت حضرت عیسی علیه السلام اعتقاد دارند. عنوان کتاب مقدس آن ها چنین است: «کتاب عهد جدید یعنی انجیل مقدس خداوند و نجات دهنده ما عیسی مسیح». کتاب هایی نیز تحت این عنوان «خداوند ما، عیسی مسیح» نوشته اند.(47) ریشه یابی تاریخی این مسأله موضوع دیگری است که باید در فرصت مقتضی بدان پرداخت، اما آنچه در این جا قابل ذکر است این که اولین بار پولس رسول این نظریه را مطرح و سپس بر آن تأکید کرد. او یک یهودی متعصّب بود که مسیحیان را شکنجه می داد. لوقا در کتاب اعمال رسولان، از کتاب های عهد جدید، چنین می نویسد: «اما سولس کلیسا را معذّب می ساخت و خانه به خانه گشته مردان و زنان را برکشیده به زندان می افکند.»(48) در میان راهی که می رفت تا اهل طریقت، خواه مرد و خواه زن، را بیابد و بر آن ها بند نهاده به اورشلیم بیاورد، مدعی شد که عیسی مسیح علیه السلام را در هیئت نوری دیده است و پس از آن نه تنها ایمان آورد، بلکه برای او مقام الوهیت قایل شد.(49)

پولس را دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند.(50) اهمیت او بدان جهت است که وی «اصول لاهوت و مبادی الوهی تئولوژیک خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت و همین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد.»(51) نظریه الوهیت حضرت عیسی علیه السلام بعدها مورد توجه و عنایت ارباب کلیسا واقع شد و در سال 325 م. در شورای نیقیه به طور رسمی، پذیرفته شد.(52) امروزه مسیحیت به شکل تجزیه ناپذیر و لاینفکی معتقد است که حضرت عیسی علیه السلام هم خدا و هم انسان است.(53)

پولس علاوه بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام این نظریه را مطرح کرد که حضرت عیسی علیه السلام همان مسیح، منجی و پادشاه موعود یهودیان است، آمده تا ملکوت الهی را در زمین برقرار سازد و بین اخیار و اشرار داوری نماید.(54) این نظریه هم عرض نظریه الوهیت حضرت مسیح علیه السلام مورد توجه مسیحیان قرار گرفت، تا آن جا که مدعی شدند «مخصوصا قصد عمده و کلی انبیا اخبار از آمدن مسیح و خلاصی عالم بوده است.»(55) بنابراین، پیشگویی های عهد عتیق از سفر پیدایش تا مکاشفه ها را در مورد ظهور منجی اسرائیل درست می دانند و معتقدند که «نبوّت های متعددی در مورد تولد، زندگی، مرگ و قیام بعد از مرگ مسیح وجود دارد که در عهد جدید تحقق یافته است».(56)

مسیحیان این پیشگویی ها را دلیل بر الوهیت و مافوق طبیعی بودن حضرت عیسی علیه السلام نیز می دانند: «چنین نبوّتی به خودی خود، یک معجزه است و بر شخصیتی مافوق طبیعی شهادت می دهد؛ شخصیتی که ادعاهای او ما را به پرستش و اطاعت از او فرا می خواند.»(57)

مسیحیت معتقد است که هم در مورد «انسانیت» و هم در مورد «الوهیت» حضرت عیسی علیه السلام شواهد کافی و وافی در عهد عتیق وجود دارد. بنابراین، می گویند: «مسیح موعود وقتی بیاید در یک شخصیت واحد، هم خدا و هم انسان خواهد بود.»(58)

از سفر پیدایش (3:15)، که در آن حضرت مسیح علیه السلام به عنوان ذرّیه زن معرفی شده تا پیش گویی های انبیای متأخر عهد عتیق، در همه جا، به انسان بودن حضرت مسیح علیه السلام اذعان گردیده است. شهادت مربوط به تبار او، پیوندش با اسرائیل، تولد پیشگویی شده اش در بیت اللحم و برخورداریش از عنوان «پسر انسان»، در مورد این که حضرت عیسی علیه السلام انسان بوده است جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد. مسیحیان از این مطلب به مکاشفه انسانی حضرت عیسی علیه السلام تعبیر می کنند. انتظار همگانی یهود هم بر این بود که رهاننده موعود باید یک انسان باشد که از این مادر یهودی، زاده شده است.(59)

اما جنبه الوهیت حضرت مسیح علیه السلام مورد اختلاف است؛ اولاً، بین مسیحیان و یهودیان و ثانیا، بین خود مسیحیان.(60) اثبات کنندگان الوهیت حضرت عیسی علیه السلام به آیاتی از عهد عتیق استناد می کنند که خود اذعان دارند «زبان و طرز بیان نبوّت های مسیحیایی غالبا مبهم می باشد.(61) در این جا به مواردی از آن ها، که مهم ترند، اشاره می گردد:

1 «خداوند به شما آیتی خواهد داد؛ اینک با کره حامله شده پسری خواهد زایید و نام او را عمّانوئیل خواهید خواند.»(62)

2 «یهوه، خدایت، نبی ای را از میان تو، از برادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید. او را بشنوید.» و «نبی ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.»(63)

3 «اینک رسول خود را خواهم فرستاد و او طریق را پیش روی من مهیّا خواهد ساخت و خداوندی که شما طالب او می باشید ناگهان به هیکل خود خواهد آمد؛ یعنی آن رسول عهدی که شما از او مسرور می باشید او می آید. قول یهوه، صبایوت، این است.»(64)

4 «با برگزیده خود عهد بسته ام برای بنده خویش، داود، قسم خورده ام که ذریّت تو را پایدار خواهم ساخت تا ابد الآباد و تخت تو را نسلاً بعد نسل بنا خواهم نمود.»(65)

5 «یهوه به خداوند من گفت: بر دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم.»(66)

6 «متبارک باد او که به نام خداوند می آید.»(67)

7 «نهالی از تنه یسی ء بیرون آمده، شاخه از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت.»(68)

8 «روح خداوند، یهوه، بر من است؛ زیرا خداوند مرا مسح کرده است تا مسکینان را بشارت دهم و مرا فرستاده تا شکسته دلان را التیام بخشم و اسیران را به رستگاری و محبوسان را ندا کنم ... و جمیع ماتمیان را تسلّی بخشم.»(69)

9 «خداوند می گوید که نجات دهنده برای صهیون و برای آنان که در یعقوب از معصیت بازگشت نمایند، خواهد آمد.»(70)

10 «زیرا که برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد.»(71)

11 «و در آن روز خواهند گفت: اینک این خدای ماست که منتظر او بوده ایم و ما را نجات خواهد داد. این خداوند است که منتظر او بوده ایم. پس از نجات او مسرور و شادمان خواهیم شد.»(72)

12 «دست های سست را قوی سازید و زانوهای لرزنده را محکم گردانید، به دل های خائف بگویید: قوی شوید و مترسید، اینک خدای شما با انتقام می آید، او با عقوبت الهی می آید و شما را نجات خواهد داد. آنگاه چشمان کوران باز خواهد شد و گوش های کران مفتوح خواهد گردید، آن گاه لنگان مثل غزال جست و خیز خواهند نمود و زبان گنگ خواهد سرایید؛ زیرا که آب ها در بیابان و نهرها در صحرا خواهد جوشید.»(73)

13 «در ایام وی، یهودا نجات خواهد یافت و اسرائیل با امنیت ساکن خواهد شد و اسمی که به آن نامیده می شود این است: یهوه صدقینو (یهوه عدالت ما).(74)

14 «و بر من که نیزه زده اند خواهند گریست و برای من مثل نوحه گری برای پسر یگانه خود نوحه گری خواهند نمود.»(75) «و آنانی که او را نیزه زده اند و تمامی امت های جهان برای وی خواهند نالید.»(76)

بررسی آیات مزبور
در مورد شماره (1) باید گفت که علمای مسیحی خواسته اند از خلقت خارق العاده حضرت عیسی علیه السلام نتیجه بگیرند که وی موجودی فوق بشری است، در حالی که این مطلب بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام دلالت ندارد؛ زیرا خلقت خارق العاده یک موجود دلیل بر الوهیت او نیست. علاوه بر آن، خلقت خارق العاده منحصر به حضرت عیسی علیه السلام نیست. حضرت آدم علیه السلام نیز خلقتی خارق العاده داشته، ولی کسی برای او الوهیت قایل نشده است.

در آیات شماره (2) و (3) بشارت داده شده است که پیامبری خواهد آمد. مسیحیان این بشارت را تولد حضرت عیسی علیه السلام می دانند. در این آیات، تصریح شده است که شخص موعود «نبی» یا «رسول» خواهد بود و بر همین اساس، یهودیان منتظر یک شخص «انسانی» موعود بودند. چنان که قبلاً هم گذشت، تلمود در هیچ جا اشاره نمی کند که شخص موعود موجودی فوق بشری خواهد بود. بنابراین، آیات مزبور نیز بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام دلالت ندارند و در نهایت، تنها نبوّت ایشان را اثبات می کنند.

آیه (4) نیز نمی تواند مستمسک خوبی بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام باشد؛ زیرا در آن آمده است که «خداوند ذرّیه داود را پایدار خواهد ساخت» و این، مطلب خاصی را اثبات نمی کند.

آیه (5) در بردارنده عبارت «به خداوند من» و در آیه (6) عبارت «به نام خداوند» و در آیه (7) عبارت «روح خداوند بر او قرار گرفت» ممکن است دستاویز لرزانی برای اثبات الوهیت حضرت عیسی علیه السلام باشد.

هر چند ممکن است تصور شود که عبارت های «اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی» در آیه (10) و عبارت «این خداوند ماست» در شماره (11) و عبارت «اینک خدای شما با انتقام می آید» در شماره (12) و عبارت «یهوه عدالت ما» در شماره (13) دلالتی بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام دارند، اما باید توجه داشت که استعمال واژه «خدا» در دین مبین اسلام اهمیت و محدودیتی دارد که در ادیان دیگر یافت نمی شود. در عهد عتیق درباره دعوت حضرت موسی علیه السلام از فرعون چنین آمده است: «و خداوند به موسی گفت: ببین تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت، هارون، نبی تو خواهد بود.»(77) در این جا، کلمه «خدا» بر حضرت موسی علیه السلام اطلاق شده و هیچ کس به الوهیت او قایل نشده است. استعمال کلمه «کدخدا» و «ناخدا» به معنای «خدای ناو» و «خداوندگار» در زبان فارسی نیز از این قبیل است.

عهد عتیق به زبان عبری است. کلمه «خدای قدیر» در فراز «اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر»، در واقع، ترجمه واژه عبری eza «ایل» به معنای «قدیر و توانا» است که در مورد حضرت جبرئیل هم استعمال می شده است. این کلمه هم برای خالق و هم برای مخلوق استعمال گردیده است؛ مانند سفر خروج (7:1) که بحث آن گذشت. کلمه ای که در زبان عبری فقط در مورد «خدا» استعمال می شده و در مورد مخلوقات به کار نمی رفته کلمه heza «الوه» است. کلمات دیگری نظیر «خداوند»، معادل «رَب» در زبان عربی، Lord در زبان انگلیسی و «پروردگار» در زبان فارسی در مورد خالق و مخلوق هر دو، استعمال می شود. در قرآن کریم نیز کلمه «رَب» هم برای خالق و هم برای مخلوق استعمال شده است. حضرت یوسف علیه السلام کلمه «رَب» را در مورد پادشاه مصر به کار برده است: «یَا صَاحِبَیِ السِّجن اَمَّا احَدُکُما فیسقی رَبَّهُ خمرا...» (یوسف: 41)، «قال للذی ظنَّ انَّهُ ناج منهما اذکُرنی عِندَ ربِّک فاَنساهُ الشَّیطان ذکر ربِّه» (یوسف: 42)، «قال ارْجِع الی ربِّکَ ...» (یوسف: 50) بنابراین، کلمه «رَب» در قرآن کریم بارها برای غیرخدا استعمال شده است و کسی الوهیت را از آن استنباط نمی کند.

به علاوه در عهد جدید یونانی نیز برای خدا از واژه «وثیوس» استفاده می شود که به معنای خدای ازلی، خالق زنده کننده و مولای توانا است این کلمه به خدای ابراهیم، اسحاق، یعقوب، موسی و پیامبران دیگر اشاره می کند. عهد جدید هرگز عیسی و روح القدوس را «هوثیوس» نخوانده است.(78)

عبارت آیه (3) «خداوند ناگهان به هیکل خود خواهد آمد»، کلمه «هیکل» یعنی معبد و منظور از آن بیت المقدس است. کلمه خداوند نیز چنان که بیان شد، هم بر خالق و هم بر مخلوق اطلاق می شود. بنابراین، معنای عبارت چنین است: «پیامبر موعود به معبد خود خواهد آمد.» همان گونه که ملاحظه می شود، هیچ کدام از این موارد بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام دلالت ندارد.

عیسی مسیح علیه السلام ، پسر انسان و پیامبر الهی
آنچه قابل تأمل توجه است این که حضرت عیسی مسیح علیه السلام خود را «پسر انسان» خطاب کرده است. در اناجیل کنونی، 83 مرتبه کلمه «پسر انسان» به عنوان لقبی برای حضرت مسیح علیه السلام استعمال شده است. گویا آن حضرت بر این لقب اصرار داشته اند تا امتی به گمراهی دچار نشوند. با وجود این، مسیحیان کنونی این لقب را به فراموشی سپرده اند و حضرت عیسی علیه السلام را مساوی و متحد با خدا دانسته و به شکل لاینفکی، قایل به یگانگی او با خدا هستند،(79) در حالی که بر اساس اناجیل موجود، حضرت عیسی علیه السلام خدا را عبادت می نموده و به درگاه او دعا می کرده است،(80) خود آن حضرت هم فرموده است که «خداوند از او بزرگ تر است.»(81) آیا باید سخنان حضرت عیسی علیه السلام را پذیرفت یا سخنان ارباب کلیسا را؟!

پی نوشت ها:
1 کلمه «تَلمُود» به معنای «آموزش» از کلمه عبری «لامد» به معنای «یاد داد» با واژه عبری «تَلمَذَ، یُتَلْمِذ، تلْمَذَةً» همریشه است. در اصطلاح، «تَلْمُود» به کتابی بسیار بزرگ که احادیث یهود را در بر دارد، اطلاق می شود.

2 هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 873

3 سفر خروج، 7:1 و 4:16 (باب 7، آیه 1 و باب 4، آیه 16)

4 میکای نبی، 3:11

5 کتاب مقدس مسیحیان دارای دو بخش است: عهد عتیق و عهد جدید. عهد عتیق در حقیقت، کتاب آسمانی یهودیان است که مسیحیان برای آن احترام قائل شده و آن را در آغاز کتاب خود قرار داده اند. یهودیان، که عهد جدید را انکار می کنند، بخش مورد اعتقاد خود را «عهد» می نامند. عهد عتیق مشتمل بر 39 کتاب و عهد جدید مشتمل بر 27 کتاب است.

6 قاموس نبی، 3:8 و شماره های بعد

7 تواریخ ایام، کتاب دوم، 15:8

8 اشعیاء: 10:16، 17

9 برخی از مورخان ادیان در این که یهودیان از ابتدا موحّد بوده اند، تردید کرده و گفته اند که یهودیت از بدو تکوّن، قایل به وحدت خداوند نبوده است، بلکه در طول قرون متوالی در این دین کثرت به وحدت تبدیل شده و از قرن ششم پیش از میلاد، که اشعیای نبی بر وحدت خداوند تأکید کرده، در دین یهود بر آن پافشاری شده است. علاوه بر آن، کتاب دیگری که نشان دهد یهودیان از ابتدا قایل به وحدت خداوند بوده اند، نداریم. ولکن کلام آقای اون دست نیست. (ر. ک. به: of Deity Owen, Concepts)

10 پیدایش، 24:3

11 خروج، 20:3

12 خروج، 4:6

13 محمود رامیار، بخشی از نبوت اسرائیلی و مسیحی، ص 65

14 اشعیاء، 45:1 8 و 18

15 اشعیاء، 46: 9، 10

16 تثنیه، 32:4

17 اشعیاء، 44:6

18 واژه عبری «ماشیح» به معنای «مسح شده» می باشد. این کلمه لقب پادشاهان بنی اسرائیل بود. بر اساس یک سنّت پیامبران در حضور جمع اندکی روغن بر سر پادشاهان می مالیدند و بدین شیوه، نوعی قداست برای آن ها پدید می آمد. معادل یونانی «ماشیح»، کریستوس، به همین معناست. یهودیان به جای واژه مسیح همان تعبیر «ماشیح» را به کار می برند تا انکار خود را از حضرت عیسی مسیح علیه السلام نشان دهند.

19 ر.ک.به: 1. کهن، گنجینه ای از تلمود، ترجمه فریدون گرگانی، تطبیق با متن عبری یهوشوع، نتن الی (تهران: یهودا حی، 1350)، ص 352

20 گنجینه ای از تلمود، ص 142 و 370

21 گنجینه ای از تلمود، ص 352؛ منظور از بیت همیقداش، بیت المقدس است.

22 الی 26 گنجینه ای از تلمود، ص 352؛ ص 354؛ 354 به بعد؛ ص 354؛ ص 355

27 اشعیاء، 60:21

28 اشعیاء، 59:16 و شماره های 12 15

29 گنجینه تلمود، ص 354

30 گنجینه ای از تلمود، ص 356

31 گنجینه ای از تلمود، ص 356

32 اشعیاء، 6:22

33 گنجینه ای از تلمود، ص 357

34 پیدایش، باب 14 / گنجینه ای از تلمود، ص 355

35 حبقوق، 2:3

36 الی 39 گنجینه ای از تلمود

40 اشعیاء، نبی 11:6 9

41 ارمیاء، 32:5 و 30:9

42 میکای بنی، 5:2 5 و حزقیال، 34:23 و 37:24

43 اشعیاء، 52:1315 و 53:11 / حزقیال، 34:24

44 الاب توماس میشال الیسوعی، المدخل الی العقیدة المسیحیة، بیروت، 1992، ص 28

45 گنجینه ای از تلمود، ص 352

46 یوحنا، 4:25 و 26

47 ر. ک. به: John Walwoord, Our lord Jesus Christ

48 اعمال رسولان، 8:3

49 اعمال رسولان، 9:1 6 و باب های بعدی

50 جان بی. ناس، تاریخ جامع ادیان ص 613

51 جان بی. ناس، همان، ص 614 / شلبی، مقارنة الادیان، ج 2، ص 102 و 103

52 جان ناس، همان، ص 635

53 ر. ک. به: Cotechism of The Catholic Church, p. 118؛ این کتاب نزد مسیحیان همانند رساله عملیه نزد مسلمانان است.

54 جان ناس، همان، ص 874

55 هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 874

56 جان والوورد، خداوند ما، عیسی مسیح، ص 58

57 جان والوورد، همان، ص 58

58 جان والوورد، همان، ص 64 / همچنین ر. ک. به:

Robert Cummings Neville, A Theology primer, p 143 (Incarnation And The Two Natures of Chirst)

59 جان والوورد، همان، ص 64

60 ر. ک. به: Emety H. Bancrof, Chrisian Theobgy, p. 97 / همچنین ر. ک. به: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 708

61 جان والوورد، همان، ص 64

62 اشعیاء، 7:14

63 تثنیه، 18:15، 18

64 ملاکی، 3:1

65 الی 66 مزامیر، 89:3 و 4؛ 110:1؛ 118:26

67 الی 73 اشعیاء، 11:1 و 2؛ 61:1 و 2؛ 59:20؛ 9:6؛ 25:9؛ 35:3 و 6

74 ارمیاء، 23:5 6

75 زکریا، 12:10

76 مکاشفه، 1:7

77 خرد، ج 7:1

78 الاب توماس میشال الیسوعی، المدخل الی العقیدة المسیحیه، ص 63، بیروت 1992

79 متأسفانه حتی برخی از الهیون مسیحی در کتاب خود آورده اند که حضرت عیسی7 خودش خبر نداشت که خداست. ر. ک. به:

Thomamas, V. Morrise, The Logic of God Incarnate, (Newyork: Cornell, University Press, 1986) P. 99-104.

80 مرقس، 14:32

81 یوحنا، 14:28

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed