مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اگر یک بدن سالم باشد، انسان از این بدن سالم لذت میبرد و بانشاط است. وقتی قلب یا به تعبیر دیگر همان روح، صیقل خورده و صاف باشد، انسان از این قلب صیقلی که جلا دارد، لذت میبرد. بدن وقتی مریض میشود انسان را گرفتار میکند. روح یا قلب هم همینطور است. یعنی اگر صیقل نخورد، انسان را مریض میکند و به غصه، اضطراب، دلشوره و انواع و اقسام بیماریهای مختلف دچار میکند. مثلاً قبل از اینکه دندان شما درد بگیرد، یک سری علامت میدهد، اول دندان جرم میگیرد، بعد لک های سیاه روی آن میافتد و اگر رسیدگی نشود، کم کم این سیاهی ها به عمق دندان رفته و باعث درد میشود.
سبک زندگی ما الان به گونه ای است که در ما اضطراب و اضطرار زیادتر شده و مریضیها زیادتر شده است. قبلاً هم در جنبه روانشناسی اجتماعی توضیح دادیم، جاهایی که تحصیلات بالاتر یا ثروت بیشتر است، همیشه آسیب هم بیشتر است، مگر اینکه استثناء باشد. یعنی مگر کسانی باشند که بلد باشند با مقوله تحصیلات چگونه مدیریت بکنند. یا چطوری ثروت را کنترل بکنند و به نفع خودشان و به لذت و به آرامش تبدیلش بکنند.
ما امروز، از لحاظ سلامت بدن، در مقایسه با سال های قبل در معرض آسیبهای زیادی هستیم. در مسائل روحی و قلب هم ما الان در وضعیت نامناسب و در معرض آسیبها قرار داریم. بنابراین باید مراقبت از قلب بیشتر بشود. کما اینکه الان باید مراقبت از جسم هم بیشتر بشود. الان کسی که مسواک نمیزند و ورزش نمیکند، واقعاً معصیت کرده است. سیدالشهدا (علیهالسلام) میفرماید:« بادِروا بِصِحَّةِ الأجسامِ فی مُدَّةِ الأعمارِ[1]= در مدّت عمر، در حفظ سلامت تن بكوشید».
در مورد روح مسأله مهم تر و جدیتر است، چون آسیبها در این زمینه خیلی بیشتر و شدیدتر وارد میشود. پس مراقبتها هم باید بیشتر باشد. یعنی از عوامل صیقل دهنده و پیشگیری کننده بیشتر استفاده شود. در جلسه گذشته گفتیم، چون ماهیت روح انسان بر اساس «لا إله إلا الله» خلق شده، پس الله و یاد او در تمام مراحل زندگی انسان کمک میکند.
یاد خدا، ریشهی پاکی دل است
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:«أصلُ صلاحِ القلبِ اشتِغالُهُ بذِكرِ اللّهِ[2]= ریشه صلاح و پاكى دل، مشغول داشتن آن به ذكر خداست.» حضرت دارد حرف کارشناسی میزند. نصیحت و موعظه نیست که بگوییم یک بزرگی یک نصیحتی کرد. حضرت دارد از یک حقیقت خارجی به ما خبر میدهد. میگوید، اگر میخواهید دلتان درست بشود، ریشه این درستی و صلاح دل در اشتغال به ذکر خداست و درگیر شدن دل با خداست.
متاسفانه اکثر اوقات، ما با خدا درگیر نمیشویم. مثلاً دعای کمیل میرویم، حرم میرویم، زیارتنامه هم ما را درگیر نمیکند، چون نمیفهمیم داریم چه میخوانیم. ما با خدا در ضمن ارتباط با دیگران هستیم. حتی آن موقعی هم که با خدا خصوصی حرف میزنیم، خودمان حرف نمیزنیم. مثلاً شما الان دارید راجع به شفای مریضی حرف میزنید، چه کسی دارد با خدا حرف میزند؟ بخش حیوانی[3] شما حرف میزند. در واقع بخش فوق عقلانی با خدا ملاقات نمیکند.
مثلاً یک گربه آمده دم در خانه و شما در خانه را باز میکنید و به او غذا میدهید. این گربه با شما رفیق یا دوست نمیشود. چون با همدیگر سنخیت ندارید. وقتی بخش حیوانی شما با خدا حرف میزند یا خواستهای دارد و میخواهد، دلیل بر انس و ارتباط شما با خدا نیست، چون این بخش حیوانی با خدا سنخیت ندارد. فقط بخش فوق عقلانی شماست که با خدا سنخیت دارد و میتواند با او ملاقات کند. وقتی طبیعت به مسجد، حرم و کربلا میرود و نماز شب میخواند، این طبیعت است که به عبادت میافتد، اما فوق عقل ملاقاتی ندارد.
اجازه دهیم، خودِ حقیقی ما با خدا ملاقات کند
دعایی که ما میکنیم، یا از شوق بهشت است و یا از ترس جهنم. یا اینکه یک چیزِ دنیایی را میخواهیم و هنوز به عنوان یک معشوق، یک رفیق و یک دوست با خدا روبه رو نشدهایم. یعنی نشده بگوییم من با خدا دوتایی یک سَر و سِرّی هم یواشکی داریم. درست است که ما خواسته های دنیایی مان را از خدا میخواهیم و خدا هم این کار را دوست دارد؛ اما خدا میخواهد که ما فقط این خواستهها را نبریم و خودِ حقیقی مان هم با خدا ملاقاتی داشته باشد. خدا به پیغمبر رسالت پیامبری میدهد؛ یعنی تو پیغمبر هستی و باش؛ اما شبها باید پیش خودم بیایی و ما ملاقات و رابطه خصوصی مان را با هم باید داشته باشیم.
ما رابطه خصوصی، انس و علاقهای با خدا نداریم و در این بخش خود را فقیر نگه داشتهایم و از عشق با خانواده آسمانیمان خود را محروم کردهایم. از رابطه عاشقانه با امام زمان خود را محروم کردهایم. پس اصل صلاح قلب در پایین ترین مرتبه، در بدترین مشکلات تا عالی ترین درجات فقط این است که با معشوق و محبوب خودت باشی. در هر درجه ای باشیم آن چیزی که ما را بالاتر میبرد، رفاقت بیشتر و صمیمیت بیشتر و دوستی بیشتر با خانواده آسمانیمان محمد و آل محمد (علیهمالسلام) است و با بالاتر از آن، خود خدا.
معنویات و مقدساتی که رهزن آدم میشوند
گاهی فعالیتهای مذهبی هم برای آدم رهزن میشود. یعنی میشود یک شهوت، یک مشغله. هیئت باز میشویم، کلاس باز میشویم، روضه باز میشویم، حرم باز میشویم، ولی ملاقاتی در آنها صورت نمیگیرد. وقتی ملاقات صورت نمیگیرد، یعنی این معنویات مشغله شدهاند. مثلاً شخصی میگوید: من امشب هیئت یا کلاس رفتم. اگر بپرسیم در کلاس چه چیزی گیرت آمد؟ میگوید: یک مطلب علمی یاد گرفتم. باز میبینیم این بخش عقلانی است که تغذیه شده است و این وسط هیچ انس، رفاقت و صمیمیتی با آسمان و با امام زمان و با خدا و با خود حقیقی او اتفاق نیفتاده است.
گاهی فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی سر ما را گرم میکند. شیطان میگوید: تو فقط هیئت بیا، مسجد بیا، حرم بیا. میبیند این آدم را نمیتواند مستقیم سراغ گناه بفرستد، برای همین از این راه ها او را مشغول نگه میدارد و نمیگذارد پرده کنار برود و او یاد صاحبخانه بیافتد.
پس یک سری زنگارها وجود دارند که قلب را درگیر میکنند. پاک کردن این زنگارها هم یک راه بیشتر ندارد و آن هم این است که من یاد خودم باشم. دستور امام حسین (علیهالسلام)[4] همیشه در ذهن مان باشد. اگر بخواهم بدنم سالم باشد، باید در قدم اول بخواهم بدن را سالم نگه دارم. خودِ خواستنِ بدنِ سالم، مهمترین چیز است. چون بدن سالم میخواهم، پس باید ورزش کنم و تغذیهام را درست کنم.
روزه پاک کننده و جلادهنده دل است
در ماه رمضان روزه واجب شده تا با گرسنگی کشیدن، یک سری زنگارها از روح پاک شده و روح صاف شود.
متاسفانه میبینیم ما حاضر نیستیم در ماه رمضان گرسنگی بکشیم. هنوز نزدیک افطار است و طرف دارد آروغ سحر را میزند. انتقامگیری از خدا و تلافی درآوردن تا چه حد؟ وزارت بازرگانی میگوید، بیشترین مصرف مواد غذایی در ایران در ماه رمضان است. از بس ما عقده ای عمل میکنیم که با این اوصاف، زنگار از قلب بیرون نمیرود. گرسنگی است که زنگار را میبرد. گاهی یک نفر، آدم بسیار خوبی است و رذائل اخلاقی هم ندارد، آدم بسیار پاکی است و فقط به دلیل سنگین خوری و پرخوری قساوت قلب پیدا میکند و خودش هم نمیداند. کافی است یک هفته یک ذره سبک غذا بخورد، میبیند که خیلی از مشکلات روحی و روانی اش حل شد. جلای دل آدم به این است که انسان شکمش را سبک نگه دارد. در عرفان و معنویت کسی با شکم پر به جایی نمیرسد.
ماههای رجب و شعبان و تاثیر آن در سبکی 5 بخش وجود انسان
اعمال ماه مبارک رجب با ماه مبارک شعبان فرق میکند. حال اگر کسی در شعبان اعمال رجب را انجام بدهد، سنگین میشود. چون شعبان برای آن پروازی که تو میخواهی آماده مهمانی بشوی، سبکی خاصی میخواهد. شما در ماه رجب یک مقدار از سنگینی ها را کنار میگذاری و وقتی به ماه شعبان وارد میشوی، نوع اعمال شعبان طوری است که تو باید خیلی چیزها را در رجب دور ریخته باشی و سبک شده باشی.
قبلاً گفتیم انسان 5 بخش «حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل» دارد. بخش حس، بخش ماده است. این حس تن است. بخش خیال هم کمی به تن نزدیک است، چون خیال از ماده، صورت و شکل تشکیل شده است. مثلاً تصویر حرم امام رضا، قیافه مادرم، پدرم این ها خیال است. وقتی در بخش وهم میآیید، میبینید که وهم با ماده فاصله دارد. در وهم شما محبت، دوستی، علاقه، شهرت، نفرت را دارید که هیچ کدام رنگ و روی ماده ندارند. سبکتر هستند. در بخش عقل، میبینیم که همه قواعد هست و اصلاً سنگینی های سه بخش قبل را ندارد. مثلاً 4=2×2 و یا ،A2= B2+ C2 در مثلث قائم الزاویه، یک قاعده است. عقل، خیلی سبک است و شما هر چه یاد میگیرید برایش جا دارید. وقتی در بخش فوق عقل میآییم، میبینیم این بخش، خیلی لطیف تر از عقل است.
ماه رجب مثل این است که هواپیما آماده حرکت است و با کندی راه میافتد و آرام آرام روی باند حرکت میکند. ماه شعبان موقعی است که هواپیما سرعت میگیرد و ماه رمضان موقعی است که میخواهد بالا برود. در بین این 5 بخش، سبک ترین، معنوی ترین و لطیف ترین بخش، بخش فوق عقلانی است. کسی که سنگین غذا میخورد، بیشتر انرژی و توانش صرف بخش های دیگر میشود و در بخش عقلانی هم آدم موفقی نیست. نمیتواند خوب درس بخواند. وقتی میگویند یک نفر پزشک شده، مهندس شده، استاد شده، همینطوری که نشده، خیلی از چیزها را کنار گذاشته، خیلی از تمنیّات و نفسانیات را کنار گذاشته، خیلی از بچه بازیها و مشغله ها را کنار گذاشته است. ذهن باید کار بکند تا این استاد دانشگاه، دکتر و مهندس شود، اگر قرار بود سنگینیهای این بخش را داشته باشد که نمیشد. اگر این بخشها سنگین باشند و وقت ما را بگیرند، ما نمیتوانیم پرواز کنیم. مثلاً طرف شب بلند میشود تا نماز شب بخواند، میبیند که نمیتواند روی سجاده برود. آن قدر جان ندارد. یا نمیتواند تسبیح حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را بگوید، نمیتواند تعقیبات نماز عشاء را بخواند، توان سجده، دعای کمیل، دعای توسل ندارد. چون سنگین است. میگوید چرا این بچه نماز نمیخواند؟ چون سنگین است. اول او را سبک کن، سبک که شد، سمت خدا میآید. این آدم شلوغ است که نمیتواند پرواز بکند. وقتی میگویی امام زمان، میگوید امام زمان کیست؟ خدا کیست؟ معنویت چیست؟ قبر چیست؟ قیامت چیست؟ بهشت چیست؟ اصلاً نسبت به این چیزها حس ندارد. سنگین سنگین است. واجبات دم دستی را هم نمیتواند رعایت بکند.
نظر یک خانم آمریکایی مسلمان شده در مورد حجاب زنان ایرانی
یک خانم آمریکایی بود که میگفت: من نمیدانم چرا بعضی از خانمهای ایرانی اینقدر با حجاب مشکل دارند؟ ما وقتی میفهمیم حجاب چیست، در بدترین و کثیفترین محیط دنیا که آمریکاست راحت حجاب را رعایت میکنیم. چون این کار را عبادت می دانیم، انجام آن برای ما راحت و سبک است و اصلاً احساس سنگینی نمیکنیم.
در حقیقت، این خانم در فضای طبیعی زندگی میکند، اما سبک بالا آمده. برای همین است که تا به او میگویی حجاب، میپذیرد و اوج میگیرد.
حال معنی این حرف امام خمینی (ره) را میفهمیم که فرمود: شهدا در شادی وصولشان و قهقهه مستانه شان «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» هستند. چون اینها زود خودشان را سبک کردند و توانستند یک شبه ره صد سال را بروند.
ولی ما چون معنای سبک شدن را نمیفهمیم، هر چه هم به ما میگویند: «لا إله إلا الله» «الحمد لله» خودمان هم میگوییم، ولی هیچ تأثیری روی ما ندارد. همه اش پلاستیکی است.
نوع برنامههای زندگی، متراژ پرواز ما را تعیین میکنند
نوع وقت گذاریها، ارتباطها، انتخابها و تصمیم گیریهای یک فرد، نشان میدهد که چقدر میخواهد سبک باشد و برای بعضیها نشان میدهد که اینها خیلی خود را سنگین کردهاند و تمایلی به سبکی و پرواز ندارند. بالأخره باید این ارتباطها، انتخابها و تصمیمگیری های ما به سبک شدن، به پریدن و پرواز ما منجر شود.
حجاب که واجب شده، به بخش طبیعی فشار وارد میکند و در عوض، سنگینی از بخش فوق عقل را میگیرد. مثل گرسنگی است که طبیعت را سنگین میکند، اما فطرت را برای پرواز سبک می کند.
خانمی که خیال خودنمایی ندارد و حجاب دارد، آزاد است و راحت پرواز میکند و به آسمان میرود. اما کسی که برایش مهم است که دیگران از او خوششان بیاد و برایش مهم است که دیگران چطور به او نگاه میکنند؟ لباسش چطور باشد؟ آرایش چهرهاش و زیورآلاتش چگونه باشد؟ این یک روح سنگینی دارد. در خانه ات هر چه دلت میخواهد، بپوش و هر طور خواستی باش. کسی که دغدغه اش این است که حالا می خواهم بیرون بروم، چگونه باشم تا قابل توجه دیگران باشم، این نمیتواند اوج بگیرد. این آدم سنگین میشود، چون مشغول پارچه، بدن، صورت، مو و ظاهراست. مثل کسی می ماند که دل او درگیر پرده و مبلمان و فرش و لوازم و کریستال، خانه، ابزار و قابلمه ها و ... است و با اینها از صبح تا شب مشغول است. چنین کسی چطور میتواند سر نماز پرواز کند و تا خدا بالا برود؟
بنابراین، مبنا دل آدم است. دل باید سبک باشد. کمالات «جمادی، نباتی، حیوانی، عقلی، حسی، خیالی، وهمی» اینها را انسان باید شناسایی بکند و به سمت این چیزها اصلاً نرود، اینها انسان را سنگین میکند و بار اضافه است که الکی برمیدارید و هیچ خاصیتی هم ندارد. ما باید خودمان را سبک بکنیم، زنگارها را بکَنیم. برای همین این فرمولهایی که داریم میخوانیم، خیلی فرمولهای مهمی هستند. مثل گرسنگی. گرسنگی برای چیست؟ برای سبک شدن. چرا در ماه رجب و در ماه شعبان روزه داریم؟ برای اینکه تو را سبک میکند. شما یک روز را روزه میگیرید، میبینید آن روز چقدر شاداب هستید. نگوییم اسلام چرا اینطوری است، این را انجام بده آن را انجام نده؟ همه اینها برای این است که تو را سنگین میکند. وقتی میگوید این کارها را انجام بده، این کارها تو را سبک میکند. مثلاً کتاب مفاتیح الجنان برای پرواز در متراژهای مختلف و بالاست. در آن دعای یک خطی داریم، دعای نیم خطی داریم که انسان را مست میکند:«یَا مَنْ یَكْفِی مِنْ كُلِّ شَیْءٍ وَ لَا یَكْفِی مِنْهُ شَیْءٌ اكْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِمَّا أَنَا فِیهِ = ای خدایی که از هر چیزی بی نیازی و همه به تو نیازمندند، در مورد آنچه مرا غمگین و نگران کرده است، یاری ام فرما».
از این دعاهای کوتاه بگیر تا دعاهای بلند مثل عشرات و کمیل و ابوحمزه. ابوحمزه مال آدمهایی است که با خدا حرف دارند برای گفتن. آدم حسابی هستند و حرف دارند تا با خدا بزنند. پس ما باید به مقوله سبکی و سنگینی دقت کنیم. ما به عنوان مشکل نمیخواهیم با این قضیه برخورد کنیم، حتی به عنوان بیماری هم نمیخواهیم برخورد کنیم؛ ما میخواهیم بگوییم، زنگارهایی هست که اگر مراقب نباشیم سر از سنگینی و قساوت و مردگی قلب در میآوریم.
پی نوشت:
[1] . تحف العقول ، ص 239 .
[2] . غرر الحكم : 3083 .
[3] . هر انسان دارای 5 شأن میباشد: شأن حسی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی. انسان در چهار شأن اول حیوان و در شأن آخر انسان است و هر شأن دارای معشوق و محبوب مخصوص به خود بوده ومعشوق شأن فوق عقلی انسان فقط خداست.
[4] . بادِروا بِصِحَّةِ الأجسامِ فی مُدَّةِ الأعمارِ= در مدّت عمر، در حفظ سلامت تن بكوشید »( تحف العقول ، ص 239 ).
ع ل 354
کلیدواژه ها:
آثار استاد