مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
صِرف داشتن محبت اهل بیت (علیهمالسلام) براى شیعه بودن کافى نیست. زیرا بسیارند کسانى که ادعاى محبت اهل بیت (علیهمالسلام) را دارند، اما شیعه نیستند. براى شیعه واقعى بودن باید دقیقاً با پیروى از ائمه اطهار (علیهمالسلام) آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسک به سیره عملى آنان باشیم.
بحثمان به موضوع «درهای بهشت» رسید. گفتیم قیمت هر انسانی به ولیّ اوست. اینکه چه کسی ولایت تو را به عهده دارد، تعیینکننده این است که چقدر رشد میکنی.
کسی که ولایت و سرپرستی انسان را به عهده میگیرد، در اصل به او قیمت میدهد. افراد در رشتههای مختلف دانش تلاش میکنند تا خودشان را به ولایت آدمهای خاصی یا دانشگاههای خاصی برسانند. مثلاً کسی میگوید من ۱۰ سال، ۲۰ سال خوب درس خواندم که بتوانم دوره دکترایم را به فلان دانشگاه جهان برسانم و در آنجا زیر نظر مثلاً پروفسور فلانی درس بخوانم. با اینکه ممکن است خودش بهترین متخصص در آن رشته باشد، اما حتی سعی میکند در سایر امورات زندگیاش از آن ولی پیروی کند.
دین نیز به همین معناست. یعنی انسان تلاش میکند خودش را تحت ولایت خدا برساند و خدا هم او را بپذیرد. ما خیلی وقت ها فکر میکنیم تحت ولایت خدا هستیم، اما بعد یک دفعه میبینیم که شیطان بر ما حاکم شده و دستور میدهد و ما هم تابع او شدیم.
بزرگان ما، هم در مسائل علمی و هم غیرعلمی و همچنین در مسائل سیر و سلوکی شان خیلی تلاش میکردند که خودشان را تحت ولایت یک استاد قرار بدهند. مرحوم قاضی فرمودند که اگر نصف عمرتان را بگردید که یک استادی را پیدا کنید که قابل اعتماد باشد و خودتان را به او بسپارید، میارزد.
شیعه یعنی کسی که واقعاً تحت ولایت معصوم است. یعنی خودش را به مقام ولایت میرساند و کاملاً امورات و شئونات زندگیاش را تحت ولایت معصوم انجام میدهد. چون اصلاً حیا میکند و خجالت میکشد و احساس سرافکندگی میکند که کاری از او زیر نظر ولیّ نباشد و مولا نداشته باشد.
در نظام سلوک ابدی، کسی که با خانواده آسمانی اش زندگی نمیکند، آسیب زیادی در دنیا و آخرت میبیند. در قیامت نیز از الگوی عملی و ولیّ شما سؤال میکنند.
اما «محبّ» این طور نیست. او فقط اهل بیت را دوست دارد، اما تحت ولایت معصوم نیست. مثلاً حجاب یا کار اقتصادیاش هماهنگ با دستورات اهل بیت نیست. ازدواجش دل به خواهی است و تحت ولایت معصوم ازدواج نمیکند تا خدا و امام از او راضی باشد.
در انتخاب رشته، تحت ولایت نیست. می گوید هر رشتهای شد می روم، یا پدر و مادر، یا پسرخاله و پسرعمویم هر چی گفتند، یا دوستانم که این رشته را رفته اند، یا می گوید این رشته الان سود و نان دارد. یعنی این دیگران هستند که به او جهت میدهند که برود کدام رشته را بخواند. برایش مهم نیست که خدا، اهل بیت و امام زمان (علیه السلام) راضی باشد.
ما انسانهای بسیار برجسته و بزرگی از یاران پیغمبر و امیرالمؤمنین داشته ایم که یک جایی از ولایت خارج شده و گفتند که ما دیگر نمیخواهیم تحت ولایت باشیم. رها شدند و طوری شد که پیغمبر یا امیرالمؤمنین آنها را به جهنم وعده دادند.
اما شیعه وقتی میخواهد دست به انتخابی بزند، اول مصلحت را در نظر میگیرد. اینکه خدا چه میخواهد برایش مهم است. در دعا داریم: «اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی لِمَا تُحِبُ وَ تَرْضَى= خدایا موفقم کن به آنچه که تو دوست داری و راضی هستی» یا «اهْدِنِی وَ لِمَا تُحِبُ وَ تَرْضَى= هدایتم کن به آنچه که تو دوست داری و راضی هستی».
محبان، اهل بیت (علیهم السلام) را دوست دارند و عاشق آنان هستند و با اهل بیت صفا میکنند. در خیلی جاها هم پای کار هستند، اما در بسیاری از «انتخاب ها، ارتباط ها، رفتارها و چینشهای فکری» به صورت خودرو عمل میکنند. اینطور نیست که زندگیشان قاعدهمند و منطبق با خواست اهل بیت ع باشد.
افرادی بوده اند که به محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) یا امیرالمؤمنین (علیه السّلام) یا امام صادق (علیه السّلام) یا امام باقر (علیه السّلام) رسیدند و عرض کردند که ما از شیعیان شما هستیم. به اینها فرمودند: نگویید شیعه، بلکه بگویید ما محبّ شما هستیم. این یعنی اهل بیت ع به کلمات حساس هستند. مثلاً اگر بگویند ما شاگرد فلانی هستیم و کلمه را بی جا به کار برده باشند، مورد سوال قرار می گیرند. می فرمایند کلمه شاگرد را نباید در این جا به کار ببری. شاگرد یک داستان دیگری دارد. بگو من پای سخنرانیهایش مینشینم و مستمع او هستم و حرف هایش را گوش میکنم. زیرا شاگرد یعنی کسی که تماماً در همه ابعاد، تحت ولایت و برنامه ریزی استاد است و هیچ برنامهریزی شخصی از خودش ندارد و اصلاً نمیخواهد داشته باشد.
محبّ سبک زندگیاش، تصمیماتش، قواعد زندگیاش، به هیچ وجه، در بسیاری از موارد با قواعد و سبک زندگی معصوم نمیخورد. چون تحت ولایت آنها نیست.
دروازه های بهشت به روی چه کسانی باز می شود؟
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: «إِنَ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ یَدْخُلُ مِنْهَا شِیعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا = بهشت ۸ دروازه دارد: دروازه اى كه پیامبران و صدّیقان از آن وارد مى شوند، دروازه اى كه شهیدان و صالحان از آن داخل مى شوند و ۵ دروازه دیگر كه شیعیان و دوستداران ما از آنها وارد مى شوند».
یعنی ۵ در از درهای بهشت، مخصوص شیعیان و محبّان است. شیعه با محبّ فرق دارد. شیعه کسی است که تبعیت از امام، در تمام جنبههای «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» در زندگیش اصل است. او به درجهای از بصیرت رسیده که اهل بیت را ولیّ خودش میداند و چون صاحب دارد، یک نظم و قاعدهای در زندگیاش جاری است.
سپس حضرت می فرماید: «أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِیعَتِی وَ مُحِبِّی وَ أَنْصَارِی وَ مَنْ تَوَلَّانِی فِی دَارِ الدُّنْیَا= و من همواره بر صراط ایستادهام و دعا میکنم و میگویم: «پروردگارا! شیعیان و دوستداران و یاران مرا و هر آن کس را که در دنیا مرا دوست داشته به سلامت دار».
صراط پلِ خطرناک است و خیلی حساس. از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. صراط روی جهنم نیست، بلکه داخل جهنم است. یعنی باید از داخل جهنم رد بشویم و برویم. کما اینکه الان روی صراط هستیم و از جهنم رد میشویم. برای همین در قرآن فرمود: «و ان منکم الا واردها= هیچ یک از شما نیست، مگر این که وارد جهنم می شود».
امیرالمؤمنین در صراط، خداوند را با لفظ «ربّ» صدا می کند و از این اسم، از شیعیانش حمایت میکند. اینها رمز است که میگویم. اینها را شاید کسی متوجه نشود که من در این قضیه چه میگویم.
علت اینکه حضرت روی صراط دعا می کند، این است که باید سالم از آن رد شد. نباید آتش انسان را بگیرد. در دنیا خیلی از افراد، روی صراط خوب حرکت می کنند. ولی یک دفعه آتشی میآید و آنها را میبرد.
در ادامه روایت حضرت می فرماید: «فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُكَ وَ شُفِّعْتَ فِی شِیعَتِكَ وَ یُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِیعَتِی وَ مَنْ تَوَلَّانِی وَ نَصَرَنِی وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِی بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِی سَبْعِینَ أَلْفَ مِنْ جِیرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِه= در این هنگام، ندایی از میانهی عرش میرسد که دعایت مستجاب شد و شفاعتت برای شیعیانت پذیرفته شد و نیز هریک از شیعیان من و کسانی که مرا به دوستی گرفته و یاری کردند و با سخن یا عمل با دشمنان من جنگیدند، برای ۷۰ هزار تن از همسایگان و نزدیکان خود شفاعت میکنند». در قیامت نه تنها خدا شفاعت اینها را قبول میکند و از روی صراط سالم ردشان میکند، بلکه با اکرام وارد بهشتشان میکند.
ببینید که ارزش و قیمت «ولیّ داشتن» چقدر مهم است که انسان زیر نظر متخصص معصوم رشد کند. کسی که زیر نظر متخصص معصوم رشد میکند، در همه جنبهها شباهتش به متخصص معصوم بیشتر است. هر کس در دنیا به دین امیرالمؤمنین یا به شیعه ای کمکی کرده باشد و با دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) جنگیده باشد، چه با عمل و چه با زبان، مورد شفاعت امیرالمؤمنین قرار میگیرد.
در این زمان، جلوه امیرالمؤمنین، امام زمان (علیه السّلام) است. باید با عمل مثل وقت گذاشتن، کار کردن، پول دادن، با علم و قلم، با آبرو، با هنر و.... به نصرت و یاری دین امیرالمؤمنین رفت.
کسی که کینه اهل بیت را در دل داشته باشد، به بهشت نمی رود
حضرت می فرماید: «وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ لَمْ یَكُنْ فِی قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ [1]= و درِ دیگری نیز برای ورود مسلمانان هست، کسانی که شهادت لااله الالله را دادهاند و در قلبشان ذرهای بغض نسبت به ما اهل بیت وجود ندارد». یعنی کسانی که شهادت به توحید دادند، شهادت به رسالت دادند. البته رسالت را در اینجا نیاورده، اما قطعاً مسلم است. چون مسلم یعنی کسی که شهادت به رسالت داده، و ذرهای بغض اهل بیت در دل ندارد. چون بغض نمیگذارد کسی وارد بهشت بشود.
شما به زندگی بعضی از عزیزان اهل سنّت نگاه کنید. بچههایشان را به اسم اهل بیت (علیهم السلام) میگذارند، و شعار معروف شان هم این است که پیامبر به ما دستور داده که فرزندان مان را به حبّ اهل بیت تربیت کنیم.
در روایت داریم: «اَللّهُمَ اَدِرِ الحَقَّ حَیثُ دارَ عَلی» یعنی علی عین حق است. حق همیشه دنبال علی است. وقتی کسی با حق مخالفت کند و بغض حق را داشته باشد، یعنی با خودش باطل دارد و باطل جایش در بهشت نیست. اصلاً جهنم جای سوزاندن باطل هاست. آنجایی که شخص ناخالصی دارد، جذبش میکند. او را به جهنم میبرند و ناخالصی اش را آب میکنند و دوباره او را برمیگردانند، ولی باید ناخالصیاش پاک بشود. خوش به حال کسی که جهنمش را در دنیا میگذراند.
با خوش بینی به خداوند، گرسنگی و تشنگی، بهشت روزی تان می شود
امام باقر (علیه السّلام) میفرماید: «أَحْسِنُوا اَلظَّنَّ بِاللَّهِ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ عَرْضُ كُلِّ بَابٍ مِنْهَا مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ سَنَةً[2]= به خداوند خوشبین باشید و بدانید كه بهشت را ۸ در است كه پهنای هر در ۴۰ سال راه است».
همچنین حضرت می فرماید: «أَدِیمُوا قَرْعَ بَابِ الْجَنَّةِ یُفْتَحْ لَكُمْ قُلْتُ وَ كَیْفَ نُدِیمُ قَرْعَ بَابِ الْجَنَّةِ قَالَ بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ[3]= به كوبیدن در بهشت ادامه دهید تا براى شما باز شود. عرض شد: چگونه به كوبیدن در بهشت ادامه دهیم؟ فرمود: با گرسنگى و تشنگى».
گاهی انسان کمبود غذا دارد، گرسنگی دارد، مشکل مالی دارد، جنگ و قحطی است، یا بعضیها خیلی هوشیار و زیرک هستند، خودشان با اینکه پولدار هستند و همه چیز در یخچالشان گیر میآید، اما خودشان به خودشان گرسنگی میدهند و تشنگی میدهند، این یکی از راه های ورود به بهشت است.
پی نوشت:
[1] . شیخ صدوق، خصال، ج2، ص 407.
[2] . شیخ صدوق، خصال، ج2، ص 408.
[3] . محدث نوری، مستدرك الوسائل، ج۱۶، ص۲۲۰.
قا/238
بهشت/درهای بهشت
کلیدواژه ها:
آثار استاد