مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بحث ما درباره نرمی قلب بود و چند مورد از عواملی که دل را نرم میکنند، عرض کردیم. آخرین مورد از عواملی که قلب را از قساوت نجات میدهد، «یاد مرگ» بود. علی (علیهالسلام) فرمودند:«اقرَبُ الشَیء الأجل= نزدیکترین چیز به انسان اجل است». به خصوص در آخر الزمان که مرگ فجأه یا مرگهای ناگهانی زیاد شده و عمرها معمولا طبیعی طی نمیشود و قبل از این که شخص بخواهد مسیر طبیعی خودش را طی کند، به علت انحرافاتی که در مسائل جسمی، روانی و روحیاش پیش آمده، از دنیا میرود.
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) گفته شده که برای بسیاری از افراد، عمر طبیعی طولانی در نظر گرفته شده است، اما خودشان به واسطه کثرت گناهان، عمر را کم میکنند. یک سری از گناهان هست که عمر را کوتاه میکند و بلا را زیاد میکند. این را انسان باید نصب العین خود قرار بدهد که هر لحظه ممکن است مرگش فرا برسد. پس باید آمادگی آن را در خود ایجاد کند. حتی فرمودند:«صَلِّ صَلاۀ المُوَدِع= نماز بخوان، مثل کسی که دارد وداع میکند».
متأسفانه شیطان همیشه به ما میگوید که تو وقت زیاد داری. برای همین هم در زمانی که آیات توبه آمده بود، شیطان اصحاب خودش را جمع کرد و گفت: این آیات کمر ما را میشکند. ما هر چه قدر زحمت بکشیم تا بندگان خدا را به گناه آلوده بکنیم، آنها با یک استغفار و توبه بخشیده میشوند. در روایت داریم که چندتا از شیاطین طرحهای مختلف دادند و شیطان هیچ کدام از طرحها را قبول نکرد. یکی از شیاطین گفت: ما مرگ را از یاد آنها میبریم و در ذهنشان این توهم را ایجاد میکنیم که حالاحالاها زنده هستند و وقت دارند و توبه را هم از یادشان میبریم و میگوییم حالا وقت هست برای توبه. شیطان طرح او را پذیرفت. میدانید که این طرح روی ما اثر گذاشته و ما متاسفانه همیشه فکر میکنیم که حالا حالاها زنده هستیم. انسان باید همیشه به خودش متذکر شود که: به زودی فرصتت تمام میشود و به برزخ متولد میشوی و با یک نظام حقیقی و با شرایط حقیقی و مطالبات حقیقی رو به رو خواهی شد.
پایهریزی سبک زندگی براساس جاودانه ماندن در دنیا، غلط است
باید سبک زندگی و نوع برنامه ریزیهای مان را به گونه ای انجام بدهیم که با رفتن، سازگاری داشته باشد، نه با ماندن.
خصوصیت این نوع برنامهریزی این است که فرد موفق از دنیا میرود و دیگر اینکه دنیا هم به او خوش میگذرد. چون تمام غصه های دنیا افسردگیها، حسادتها، حرص و جوشها، چشم و هم چشمیها، زودرنجیها، حساسیتها، افکار منفی و ناتوانی در لذت بردن از نعمتهای الهی به خاطر حرص و جوش است. در حالی که ما وقت زیادی نداریم و باید فقط به جلو حرکت کنیم، وقت برگشتن و فکر کردن به عقب و گذشته را نداریم، میخواهم صحنه را برایتان تجسم کنم، ببینید ما همه الان در روی صراط هستیم. صراط پلی است که به قول امام خمینی ره یک سرش در دنیاست و سر دیگرش در جهنم است. صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. در روایت داریم بعضیها مثل برق از روی آن رد میشوند. بعضیها مثل یک اسب سوار و عدهای با حالت دویدن، و گروهی با حالت راه رفتن و بعضیها سینه خیز از روی آن میگذرند. البته سرعتهای متفاوت آنها، محصول نوع و سبک زندگی شان در دنیاست.
برای کسی که قرار است با یک چشم به هم زدنی بگذرد و وارد بهشت شود، اصلا ماندن در دنیا کار احمقانه و جاهلانه ای است. حالا فکر کنید که ما الان روی صراط و از وسط جهنم و آتش در حال گذشتن هستیم. اگر بایستیم و به عقب برگردیم، یا حتی یک لحظه نگاه کنیم که دیروز و پریروز چه شد؟ فلانی در حق من چه کرد؟ چرا اینطوری شد؟ و... چه اتفاقی میافتد؟ این کار خطرناکی است. ما اصلا وقت نداریم که غصه های این چیزها را بخوریم. علت این که غصه خوردن، جهنم دارد، این است که شخص با غصه خوردن، بر روی صراط میماند و در نتیجه، حرارت آنقدر او را نگه میدارد و میسوزاند که دیگر توان ادامه حرکت را ندارد. شیطان همیشه به ما میگوید: دروغ است؛ تو جوان هستی؛ فرصت داری؛ تو که هنوز همسر انتخاب نکردهای؛ تو که هنوز رشتهات را انتخاب نکردهای؛ تو که هنوز عروسی نکردهای؛ تو که هنوز خانه نخریدهای و ... از این رو، در سیر و سلوک، به هیچ وجه شاگرد نمیتواند پرواز بکند، یا رؤیت داشته باشد، مگر این که اول بتواند خودش را از دوتا شر نجات بدهد: شر گذشته و شر آینده.
قلبت را با دیدن فاجعهها در دنیا، بصیرت ببخش
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:«وَ بَصِرهُ فَجائِعَ الدُّنیا[1]= (قلبت را) با (یاد آوری) بدیها و دردهای این جهان، بینا کن». فاجعه های دنیا خیلی زیاد است و فجایعی که در دنیا پیش میآید، انسان های زیادی را نابود میکند. پس خوب است که انسان با یاد آوری اینها، قلب خود را بینا کند.
«وَ حَذِرهُ صَولَۀَ الدَهر= و به هجوم روزگار و دگرگونیهاى گردش شبها و روزها بترسان». یعنی گاهی فتنه هایی در پیش است که حضرت فرمود: شخص صبح از خانه مؤمن بیرون میرود و شب کافر برمیگردد. یعنی یک روزه همه ایمانش را از دست میدهد، اینها «صولۀ الدهر= سختی های روزگار» هستند.
« فُحشَ تَقَلُّبِ اللَّیالی وَ الأَیّامِ = و آن را از بدیها و دگرگونی هاى روزگار بترسان». گاهی میبینید یک نفر روی کمالات غیر انسانی خود، سرمایه گذاری زیادی کرده و بر اساس آنها بالا رفته و یک دفعه زیر و رو شدن شب و روز، تمام آن کمالات را از او میگیرد. طرف فیلسوف است، فقیه است، صبح از خواب بلند میشود، میبیند هیچ چیز یادش نیست. گاهی انسان آنقدر به زیباییهای ظاهری مغرور میشود که با آنها به جنگ خدا میرود. یعنی اگر زیبا نبود، اینقدر پررو و بی حیا نبود. در روایت داریم مستی نعمت، حمله از طرف کمالات و نعمت هاست. یک ذره پولدار که میشود، میبینی آخرت و خدا را رها میکند. در حالی که اگر پولدار نبود، خیلی آدم خوبی بود.
مراقب باشیم، تقوا و رفتار نیک، مغرورمان نکند
گاهی تقوا خطرناک میشود. افراد زیادی گول تقوای شان را میخورند، یعنی گناه نمیکنند و بعد آنهایی که گناه میکنند را بی آبرو و ریز میبینند و مغرور میشوند. پس گاهی کمالات و نعمتها و خوبیهای آدم، دل را فاسد میکند. پس آدم باید گول خوبیها را هم نخورد و همیشه متواضع بوده و خود را مقصر بداند. ما در تعقیب نماز عصر میخوانیم: «مسکینٌ مستکینٌ مستجیرٌ لا یَملِکُ لِنَفسِهِ نَفعاً وَ لا ضَرَاً وَ لا مَوتاً وَ لا حَیاتاً= خدایا من مسکینم، زمین گیرم، به تو پناهنده ام. کسی هستم که مالک هیچ چیزی برای خود نیستم. نه نفعی و نه ضرری و نه مردن و نه زنده بودنم دست خودم است». یعنی باید بگوییم: آلوده تر و گناه کارتر، عقب مانده تر و بیچاره تر از خودم سراغ ندارم. اگر خدای نکرده، یک زمانی کسی به عبادتها و کارهایش مغرور شود، اول بدبختی اش است. شیطان روی این آدم سرمایه گذاری میکند و این شخص کم کم از خدا طلبکار هم میشود. حواسش نیست که خداوند آن نعمت را برایش داده است.
امام رضا (علیهالسلام) با همه خدمه خودش غذا میخورد و میگفت: همه باید بیایند، حتی اگر یک نفر نمیآمد، حضرت دست به غذا نمیزد. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) طوری در جمع مینشست که وقتی یک تازه وارد میآمد، نمیتوانست تشخیص بدهد که رسول الله کدام یک از اینها هستند. دَبدَبه و کَبکَبه نداشتند. اصلا مؤمن باید اینطوری باشد.
«تخلیه» اولین اصل است. کسی که «منیّت» خود را تخلیه نکند و با غرور سرِ سجاده برود و به نماز بایستد، هزاران منت و ناز برای خدا دارد. چنین کسی به جایی نمی رسد.
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس بازار خودفروشان زان سوی دیگر است
مرحوم حاج ملاهادی سبزواری یک فقیه و فیلسوف و شارح حکمت صدرایی است، وقتی درس شان در نجف به پایان میرسد، به جای رفتن به سبزوار، به کرمان میرود و میگوید باید یک مدت اینجا خودسازی کنم و نفسم باید کاملاً تخلیه شود. می رود در یک حوزه علمیه و خادم می شود و سالها در آنجا خادمی میکند. هر کس هر دستوری دارد، به او میدهد. برای همین حضرت میفرماید: « فُحشَ تَقَلُّبِ اللَّیالی وَ الأَیّامِ » یعنی بدی ها و دگرگونیهای روزگار و شب و روز، کاری میکنند که تو اصلا خیالش را هم نمیکردی. یعنی لِه و خرد میشوی. ولی کسانی که همیشه دلِ ترسان دارند، تغییرات شب و روز برای اینها چیزی نمیآورد. در روایت داریم کسی که ذکر میگوید: صاعقه و مرگهای بد، به سراغش نمیآید. چون در برابر خداوند، با ذلت است و همیشه دلی ترسان دارد.
با این اعمال، به حقوق همدیگر احترام بگذاریم
به کسی ایراد نگیریم. کسی را به خاطر گناه و اشتباهاتش سرزنش نکنیم. به خاطر عیب و مریضی که دارد، سرزنش نکنیم. در روایت داریم، هیچ وقت هیچ کس مؤمنی را تحقیر نمیکند و یا از او عیبی نمیگیرد؛ مگر، قبل از اینکه از دنیا برود، خودش به بدتر از آن مبتلا میشود. هیچ کس، کسی را به خاطر گناهی سرزنش نمیکند، مگر قبل از اینکه از دنیا برود، خودش بدتر از آن را مرتکب میشود. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر مسلمانی گردن مسلمان دیگر 50 حق دارد. یکی از آن حقها این است که اگر دید خواهر و برادرش عیبی دارد: «و یَستُرُ عُیوبَه وَ یَستُرُ عَورَتَه= عیبها و بدیهایش را بپوشاند». نه اینکه آبرویش را ببرد.
برای حضرت علی (علیهالسلام) خبر آوردند: یک زن و مرد دارند عمل خلاف عفت انجام میدهند. حضرت رفتند و مخصوصا آنقدر سر و صدا کردند که آنها خودشان را جمع کردند. یک جایی هم حضرت میبینند دو نفر دارند گناه میکنند و از لای در معلوم بود، حضرت عبای شان را انداختند و رد شدند. حالا متاسفانه گاهی دیده میشود، زن و شوهر عیب های همدیگر را همه جا پخش میکنند. در صورتی که قرآن می فرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ= زنان لباس شما و شما لباس آنها هستید». زن و مرد لباس همدیگرند، یعنی عیب های هم را باید بپوشانند. زیرا لباس، علاوه براین که زینت است، محافظ انسان هم هست و عیب ها را میپوشاند. گاهی مادر یا پدر غیبت بچه کوچک شان را میکنند. آبروی بچه ات را نبر. نگوییم بچه است و نمیفهمد. حتی بچه هم حرمت دارد. آدم اگر از کسی عیب و ضعفی سراغ داشت و فحشایی دید، باید آن را بپوشاند. قرآن میگوید: مؤمن هم ممکن است گاهی دچار فحشا شود.
متاسفانه الان، تجاوزهایی از قبیل اینکه صدای همدیگر را ضبط کنند، یا فیلم بگیرند و در فضای مجازی پخش کنند خیلی زیاد شده است. همه این تجاوزها جهنم دارد. شخص راضی نیست که شما صدایش را ضبط کردید. راضی نیست از او عکس یا فیلم گرفتید.
اگر بچهای دچار اشتباهی شد، باید تا جایی که امکان دارد، پدر و مادر به طور غیرمستقیم، آن اشتباه و خطر را دفع کنند. یعنی مچ گیری نکنند. اصلا نباید آبروی بچه برود. امام هادی (علیهالسلام) فرمود: « مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ[2] = هر كس خود را سبُك شمارَد، از گزند او ایمن مباش.» کسی که پیش مردم آبرویش میرود، شیطان از این موقعیت سوءاستفاده کرده و حمله از سمت چپ و عقب را علیه او انجام میدهد و مدام او را در نزد خودش خوار میکند. این شخص ممکن است در اثر این خودکم بینی، صدمات زیادی به خود و اطرافیانش بزند.
هیچ کس با این چیزها آنقدر لکه دار نمیشود. زیرا مردم به خصوص شیعیان، از بدترین شان که اهل کبائر باشند گرفته، تا خوبهایشان، همه مثل گوهری میمانند که گردی روی آنها مینشیند که وقتی یک فوت میکنی، همان گوهر است و ولایت دارد. هر کس ولایت داشته باشد، ذاتش خراب نمیشود، هرچند که ممکن است رویش گَردی بنشیند. این قلب، قلبی است که از بین 7- 8 میلیارد جمعیت روی زمین، توانسته ولایت را بپذیرد. بچه اگر ببیند پدرش مچش را گرفت و به خواهرش هم گفت و برادر کوچک هم فهمید، برادر بزرگ هم فهمید، آبرویش رفت و در خانه رسوا شد، بعدا جری میشود. اصلا نباید گناهش را به رویش بیاورید.
ما به حدی از شب اول قبر به بعد بدبختی داریم و گرفتاریم که در روز قیامت که همه عریانند، هیچ کس به کسی توجه نمیکند. از بس همه گرفتار خودشان هستند. باید از حالا چنین باشیم و به خود مشغول باشیم. این همان است علی ع فرمود: طوبا لمن شغله عیوبه عن عیوب الناس= خوش به حال کسی که عیوبش او را به خود مشغول کرده و از عیوب دیگران خبر ندارد».
اما این مساله در خصوص امر به معروف و نهی از منکر فرق میکند. گاهی اگر احتمال میدهید گفتن شما تاثیری ندارد، نباید با طرف حرف بزنی. علاوه بر آن، باید حواست به خودت هم باشد که خود را عزیزتر و مقرب تر از او که اهل منکر است ندانی. برای همین هم وقتی میخواهی ناراحتی خود را به یک نفر ابراز بکنی، نباید بگویی:« ازت خیلی بدم میآید». این جمله خیلی خطرناک است. بگو از کارت خوشم نیامد. خودت برایم عزیزی و خودت را دوست دارم؛ ولی این کارت کار قشنگی نیست. در امر به معروف و نهی از منکر واجب است حتما آدم اگر میتواند اثر بگذارد، به طرف بگوید و حرفش را بزند، ولی به شرطی که بداند احتمال اثر دارد و خودش هم آلوده نمیشود و فتنه های بزرگتر در پیش ندارد. همان موقع که امر به معروف و نهی از منکر میکنید، نباید یک موقع احساس کنی که تو غرق معروف هستی و او هم غرق منکر است، یا آن شخص دیگر آبرو ندارد و تو خیلی آبرو داری.
پی نوشت:
[1] . علی (علیه السلام) فرمود:«أحیِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ ... و بَصِّرهُ فَجائِعُ الدُّنیا ، و حَذِّرهُ صَولَةَ الدَّهرِ و فُحشَ تَقَلُّبِ اللَّیالی وَ الأَیّامِ ، وَ اعرِض عَلَیهِ أخبارَ الماضینَ ، و ذَكِّرهُ بِما أصابَ مَن كانَ قَبلَكَ مِنَ الأَوَّلینَ = هنگام سفارش به فرزندش ـفرمود : دل خویش را به پند و اندرز ، زنده دار . . . و به بدیها و دردهاى این جهان بینا كن ، و به هجوم روزگار و دگرگونیهاى گردش شبها و روزها بترسان و داستان گذشتگان بر او فرو خوان و سرگذشت پیشینیان را به یادش آور . » (نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 69 و لیس فیه «من الأوّلین» ، بحار الأنوار : 77 / 217 / 2 ؛ كنز العمّال : 16 / 168 / 44215 نقلاً عن وكیع و العسكری فى المواعظ نحوه .)
[2] . . تحف العقول ، ص 483 ./ بحار الانوار، ج 75، ص 365، حدیث 1.
ع ل 349
کلیدواژه ها:
آثار استاد