www.montazer.ir
پنج‌شنبه 14 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 1206
زمان انتشار: 26 فوریه 2020
«یقظه» زمانی اتفاق می‌افتد که دل را تنها دارایی خود بدانیم

قلب، جلسه 10، 88/12/15

«یقظه» زمانی اتفاق می‌افتد که دل را تنها دارایی خود بدانیم

اگر بتوانیم دل را تنها دارایی خودمان بدانیم و بزرگ و کوچک بودن، زشت و زیبا بودنش برای ما مهم باشد، انسانیت در ما بیدار شده است که در اصطلاح عرفان به آن «یقظه» می‌گویند. یقظه یعنی شخص بیدار می‌شود و می‌فهمد که انسان است. می‌فهمد که فقط بدن نیست. فقط زن یا مرد نیست. زنانگی و مردانگی با همه تعلقاتش، فرزند بودن، پدر بودن، مادر بودن، برادر بودن، خواهر بودن، جامعه داشتن، مدرک تحصیلی، علم، سواد، معلومات، موقعیت، شهرت، احترام، هیچ کدام از اینها من نیستم. اینها متعلقات طبیعی و زمینی من است که منجر به تشکیل قلب می‌شود.

در جلسات گذشته بیان شد، قلب همه دارایی انسان است و بقیه چیزهایی که ما داریم، داراییهای ما محسوب نمی‌شوند. بلکه اسباب و مقدماتی هستند که منجر به تشکیل قلب می‌شوند.

به عنوان مثال، جنین که در رحم مادر قرار دارد، از یک سلسله شرائط زیستی برخوردار است. در یک محیط مایع، دارای یک عمر محدود تقریباً 7، 8 و 9 ماهه دارد. جفت و بند ناف دارد که به خود جنین متصل است و جنین به وسیله آنها تغذیه می‌کند، اما اینها دارایی‌های جنین محسوب نمی‌شوند. دارایی های جنین، آن بدن سالمی است که در نهایت به دنیا می‌آید. دست، پا، سر و صورت با تمام اجزائی که در سر وجود دارد، بدن و احشاء داخلی همه اینها دارایی جنین هستند. اگر یکی از اینها نقص یا بیماری داشته باشد، جنین را به درد و گرفتاری می‌کشاند.

در حرکت ما از دنیا به سمت آخرت که ما در رحم دنیا قرار داریم نیز، بدن جسمانی ما و متعلقات حیات دنیایی ما اجزاء رحم هستند. اجزاء خود ما نیستند. اجزاء رحم هستند که به کمک ما می‌آیند برای ساخته شدن چیزی به نام دل، قلب. دارایی انسان، «انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتارها و افکار» انسان هستند که در یک جا به نام قلب، سرریز می‌شوند. ما چطور آدمی هستیم؟ باید ببینیم که دلمان چطور دلی است. نوع دل تعیین می‌کند که ما چه کسی هستیم. حیات انسانی زمانی شکل می‌گیرد که انسان دل خودش را جزء دارایی خودش بداند. بلکه تنها دارایی خودش بداند. تا وقتی که انسان دل خود را تنها دارایی خودش نداند، حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند انسان زندگی کند.

نوع قلب هر کس، نوع زندگی برزخی او را تعیین می‌کند

نوع زندگی برزخی ما با نوع دل ما معلوم می‌شود. قبر ما با چگونگی دلمان تعیین می‌شود.

اولین منزل از منازل آخرت، سکرات موت است که انسان در این لحظات از حالت طبیعی خارج شده و به برزخ منتقل می‌شود. یعنی چشم برزخی اش موقع مردن باز می‌شود.[1] حسهای طبیعی اش از کار می‌افتد. شما بالای سر شخص ایستاده ای و می‌بینی که نمی‌تواند حرف بزند.

 علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: انسان اول نطق و حسش را از دست می‌دهد و بعد شنوایی و بیناییش را. ولی بدن و مغز دارند کار می‌کنند. ولی او دیگر از اینجا غافل می‌شود و می‌رود در نظام برزخی خودش و بعد در این نظام برزخی می‌بیند که قرار است کجا برود و چه اتفاقاتی برایش بیفتد. چهره عزرائیل(علیه‌السلام) را می‌بیند. عزرائیل هم با چهره دلِ شخص، بالای سر او حاضر می‌شود. قیافه عزرائیل(علیه‌السلام) را دل ما نقاشی می‌کند. ما در واقع عکس دل‌مان را در چهره عزرائیل(علیه‌السلام) می‌بینیم. کیفیت قبض روح او هم همینطور است. اگر انسان یک دل معطر و یک دل خوب داشته باشد، از دنیا رفتنش مثل بو کردن یک گُل است.

 همه شما تا به حال مریضی و درد داشته اید. مثلاً کسی قلب درد یا سردرد دارد. اما متوجه می شود که سرش، قلبش، بدنش، دستش، پایش و چشمش تیر می‌کشد. این تیر کشیدن و دردی که آدم می‌کشد، برای این است که با شرائط فیزیکی عالم، تناسب ندارد و به آدم فشار می‌آید. عدم هماهنگی با بیرون است که درد را ایجاد می‌کند و این را جان کندن می‌گویند. وقتی آدم با شرائط زیستی بهشت تطبیق ندارد، زجر و درد می‌کشد.

ما الان در رحم دنیا هستیم و چون وارد شرائط زیستی برزخ نشده ایم، دردمان مثل درد جنین در رحم مادر می‌ماند که یا خیلی نامحسوس است و یا اصلاً محسوس نیست. چه موقع معلوم می‌شود این جنین سالم نیست و درد احساس می‌کند؟ زمانی که از آن شرائط زیستی بیرون بیاید و وارد دنیا شود.

ما اگر الان حسود، تنگ ­نظر، بخیل، متکبر، زودرنج، حساس، لوس وخودخواه باشیم، شاید الان کمتر اذیت شویم؛ هر چند که الان هم در دنیا اینها اذیت و فشار دارد؛ ولی اصل فشار مال زمانی است که انسان وارد برزخ می‌شود. بهشت اصلاً این نوع بیماری ها را قبول نمی‌کند. یعنی بهشت جای مریض ها نیست. مثل دنیاست که دنیا اصلاً از بدن بیماری قبول نمی‌کند. شرائط زیستی دنیا آنقدر معصوم و قانونمند است که اگر کوچکترین مریضی در بدن باشد، عکس ­العمل نشان می‌دهد. یعنی درد برایت ایجاد می‌شود. به چشمت، به گوشت و دست و پایت فشار می‌آید. به قلبت فشار می‌آید، چون شرائط زیستی دنیا اصلاً چیزی به اسم بیماری را نمی‌پذیرد. وقتی شما پیش پزشک می‌روید، پزشک سیستم بدن شما را با بیرون هماهنگ می‌کند که شما دیگر احساس مریضی و درد نکنید.

اوامر و نواهی الهی نیز، همین نقش را دارد که نظام بهشتی را با شما هماهنگ کند. پس اگر کسی از اوامر و نواهی الهی فاصله گرفت و به آنها پشت کرد، نمی تواند با نظام بهشت هماهنگ شود.

شادی باعث انبساط قلب و در نتیجه وسعت زندگی برزخی می‌شود

پس ما باید این شرائط سخت را از روی دل برداریم و دل را به انبساط برسانیم. یکی از چیزهایی که لازم است به آن توجه کنیم، بحث «انبساط نفس» است. این بحث مفصل است و شامل خیلی چیزها می‌شود. یکی از آنها «شادی» است که باید نسبت به تأمین آن برای خود اقدام کنیم.

شادی‌هایی که از تعلقات طبیعی ایجاد می‌شوند، خیلی خوب نیستند؛ زیرا باعث تنگی فطرت می‌شوند. اما شادی‌هایی که مربوط به بخش قلب ماست، اصل شادی و حقیقت شادی است. کانون اصلی شادی در وجود ما دل، یعنی بخش فطرت ماست. غصه مربوط به بخش طبیعت است. چون طبیعت، یک عالم محدود و تنگی است، آدم‌ها در طبیعت با همدیگر دعوای‌شان می‌شود. اصلاً کلاً دعواها، درگیری‌ها، خون‌ریزی‌ها مال طبیعت و محدودیت است. این تنگی مال دنیاست. دعواها سر پول، منیت، امکانات و سر کم بودن محبت است. حسادت از کجا می‌آید که آدم حاضر است به خاطر آن پدر مادر و برادرش را بکشد؟ از کمبود است. یعنی من فکر می‌کنم حضور یک نفر، یک چیزی را برای من تنگ کرده و نمی‌توانم حضور یک آدم و کمالات یک آدم را بپذیرم. در حالی که اگر من وسعت داشتم، یک آدم را با همه کمالاتش در گوش ه­ای از قلبم جا می‌دادم.

هر چقدر طبیعت ما تغذیه و رشد کند، گنجایش قلب کمتر می‌شود

وقتی داریم راجع به شادی صحبت می‌کنیم، منظور فطرت است. زیرا کانون شادی در فطرت ماست. هر چقدر فطرت تغذیه و بزرگتر می‌شود، سطح شادی بیشتر می‌شود. اما هر چه طبیعت تغذیه می‌شود، تنگی بیشتر می‌شود. اینطور نیست که اگر انسان طبیعت را تغذیه کرد، به آرامش برسد. با تغذیه بیشتر طبیعت، نداشتن هایش بیشتر می‌شود. مثل نداشتن پولدارها می‌ماند. آرزوی یک فقیر و نداشتن او، با یک حجم کمی از پول برطرف می‌شود. اما اگر یک نفر پولدار باشد، نداشتنش خیلی معنا دارد. ما پیش خدا تنگی نداریم، پیش خدا بودن، عالم نامحدود است.

طبیعت را هر چه شما تغذیه می‌کنی، تشنه ­تر و گداتر می شود. برخلاف فطرت که وقتی تغذیه می‌شود، انبساط و شادی در آن می‌آید و منبسط‌ تر و شادتر می‌شود. وقتی آدم‌های شادی هستید، انبساط دارید. شادی این است که انسان بفهمد که دنیا پست­تر از آن چیزی است که بخواهم به خاطرش عصبانی شوم. عصبانیت، آدم را مچاله می‌کند. وقتی تو را مچاله کرد، دارد فشار قبر برای تو ذخیره می‌کند. این مثالی که می‌زنم، مبالغه نیست. مثال حقیقی است. می‌گویم شما بایست کنار اتومبیلت که تازه خریده ای، با وام هم خریده ای. خانه­ ای که تازه خریده ای، طلایی که تازه خریده ای و ... بعد دستگاه به قلب و به مغز تو می‌بندند، بعد بگویند حالا اتومبیلت را می‌شکنیم. تو به محض اینکه ناراحت شوی، آمپر دستگاه تکان می‌خورد. مثل اینکه در دریا باشی و یک کوسه هم کنارت باشد. به محض اینکه از کوسه بترسی و هیجان ترس در تو ایجاد شود، کوسه تو را می‌زند. اگر از سگ بترسی و فرار کنی، سگ دنبالت می‌کند. یا اگر از مار بترسی و تکان بخوری، مار تو را می‌زند. اما اگر نترسی و آرامشت را حفظ کنی، هیچ کس با تو کاری ندارد. به محض اینکه عصبانی شوی، این سیمی که به تو وصل است، یک حرارت بسیار وحشتناک، یک شوک خیلی قوی به قلب و مغز تو وارد می‌کند. الان سیم هم به تو وصل است، گرفتار هم هستی، نباید آمپرت بالا برود. مثل دروغ ­سنج‌ها که اگر دروغ بگویید، آمپر آن را نشان می دهد.

استاد ما می‌فرمودند: وقتی یک نفر از چشمت می افتد، تو از چشم خدا می‌افتی. آدمی که اینقدر ظرفیتش تنگ است که نمی‌تواند آدم ها را با عیب‌ها و با محدودیت‌هایشان بپذیرد، یعنی خودش کوچک است. وقتی زود از یک نفر زده می‌شوی، از همسرت، از فرزندت و از دوستانت بدت می‌آید و قهر می‌کنی، نشانه این است که ظرفیت تنگی داری. حالا بعضی‌ها آنقدر آدم‌های بدبختی هستند که از ذوالحقوقین خود مثل پدر مادر هم می‌رنجند. آن که از پدر و مادرش می‌رنجد، خیلی بدبخت­تر از کسی است که از همسرش می‌رنجد. یا کسی که از استادش می‌رنجد. آن کسی خیلی بدبخت و بیچاره است که از امام زمان و از خدا می‌رنجد. مثلاً با خدا به این قشنگی نمی‌تواند کنار بیاید. خدا هر دستوری به او می‌دهد، می‌گوید این سخت است این خوب نیست و دلم گرفت. کسی که از خدا دلش می‌گیرد، خیلی بیچاره است. اصلاً دل ندارد. یعنی اصلاً هیچ چیزی را  نمی‌تواند از خدا در خودش تحمل کند. کسی که عفت، پاکدامنی و حیا اذیتش می‌کند و به هم می‌ریزد، این معلوم است که قلب ندارد.

بخش طبیعت وجود انسان، حوصله خدا را ندارد

طبیعت این است که اصلاً حوصله خدا را ندارد. برعکس، فطرت جای حوصله است، جای شادی، آرامش و لذت است. انسان فطرت گرا، آدم‌های مختلف، حتی آدم‌های بد را هم می‌پذیرند. اصلاً از کسی نمی‌رنجند. حساس نیستند. سوءظن ندارند. پس ما باید به سمت شادی و انبساط برویم. ما اگر شاد نباشیم، غمگین هستیم. اگر غمگین شدیم، فشار قبر داریم.

وقتی شاد نیستی، مشکل از خودت است. چرا که نوع نگاه، نوع روابط، نوع انتخاب ها و نوع ارتباط هایت برایت شادی نمی‌آورد. چون اینها را براساس طبیعت انتخاب کرده ای، براساس فطرت انتخاب نکرده ای. وقتی می‌خواهیم انتخاب همسر بکنیم  و یا بچه دار شویم، باید براساس فطرت و خدا فرزندداری کنیم. یک مادر باید با ملاک های بهشتی دوران بارداری و شیردهی را بگذراند. در هنگامی که مادر به بچه اش شیر می‌دهد، اگر اعصابش خرد شود، یا یک صحنه غصه دار در تلویزیون ببیند، یا صحنه های دزدی، خیانت و ... ببیند، فشاری که به مادر می‌آید به بچه منتقل می‌شود. بعد می‌بینی که بچه عصبی و پرخاشگر شد. می‌گوید بچه من به دنیا آمده و مدام گریه می‌کند. گریه را تو در دوران بارداری و دوران شیردهی به او یاد دادی. چه کسی باید برای این روح و جسم می‌ساخته؟ همه را تو باید می‌کردی که نکردی. پس ما باید به اندازه ­ای که از یک مار، عقرب و دیگ پر از مس مذاب می‌ترسیم، باید از غصه فرار کنیم. چون خدا دنیا را اینطوری نیافریده که ما در آن غصه بخوریم. اگر غصه­ هست، مربوط به طبیعت ماست. در حالی که دل ما طبیعت نیست. ما اصلاً طبیعت نیستیم. ما فطرت و انسان هستیم. ما حیوان نیستیم. ما زن و مرد نیستیم که مدام غصه ­های زنانگی و مردانگی مان را در روح مان بریزیم.

عامل انبساط و گرفتگی روح چیست؟

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود:« السُّرُورُ یَبسُطُ النَّفسَ و یُثِیرُ النَّشاطَ ، الغَمُّ یَقبِضُ النَّفسَ و یَطوِی الانبِساطَ [2]= شادى، انبساط روح مى آورد و نشاط انگیز است. غم، گرفتگى روح مى آورد و انبساط را در هم مى پیچد.» سرور یعنی شادی باطنی که غیر از خنده است. «ثوره» یعنی انقلاب، «اثاره» یعنی ایجاد انقلاب، انفجار نشاط است. یعنی وقتی که در درون سرور و شادی می‌آید، انسان برانگیختی و نشاط پیدا می‌کند. اگر شخص در درون انبساط و سرور داشته باشد، از بیرون می‌تواند بخندد. اینکه یک عده عرضه ندارند، که چهره ی خندانی داشته باشند، علتش این است که در درون، خود را مچاله می‌کنند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: کمترین چیزی که تو می‌توانی به مردم بدهی، یک صورت باز و یک لب خندان است. بعضیها این را هم از همسر، پدر مادر، دوست، همسایه و ... دریغ می‌کنند. این فشار قبر می‌آورد.

چه کار کنم تا شاد شوم و غمگین نباشم؟

غم، نفس را از درون جمع می‌کند و دلگیری می‌آورد. این ضرر دارد. حال چه کار کنم تا شاد شوم و غمگین نباشم؟ این چهار مرحله «انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتارها و افکار» تعیین ­کننده هستند. این ها را براساس شادی و بهشت تنظیم کن.

اگر انتخابت بد بود و دچار درد سری شدی، حالا عرضه داشته باش از دردسرها شادی تولید کن. این هم یک هنر است. تو الان پدر و مادرت را که انتخاب نکرده ای؛ پدر و مادر من خیلی تأثیر دارند در شادی و غم من. یکی می گوید: بلد نبودم درست انتخاب همسر کنم. چون به من یاد نداده بودند، بد انتخاب کردم. قرآن می‌گوید: برو سراغ فرمول هایی که از غصه­ ها شادی درست کنی. می پرسد: آیا می‌شود با یک پدر شوهر و مادرشوهر بد، پدرزن و مادرزن بد، با یک شوهر یا زن بد، شادی تولید کرد؟ می گوییم: بله می‌شود شادی تولید کرد. می پرسد: آیا از آشغال و زباله می‌شود پولدار شد؟ می گوییم بله. قبلاً نمی‌شد، ولی الان کارخانه بازیافت می‌گذارند و از این آشغال ها و زباله­ ها پول و ثروت تولید می‌کنند. حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) با آن همه مصیبت هایی که دید، فرمود:«و ما رأیت الا جمیلا= جز زیبایی چیزی ندیدم».

ما گاهی با دلقک‌بازی های فیلم های کمدی می‌خندیم و فکر می کنیم اینها برای ما انبساط می‌آورد. اما خیلی از خنده ­ها و شادی ها و تفریح‌های طبیعی هست که بعدش غصه می‌آورد. ظاهراً در آن آدم شاد است؛ ولی چند ساعت بعد که فیلم یا مهمانی تمام می‌شود، با حجم زیادی از تنهایی و غصه مواجه می شویم. مثل آب شور دریا است که تو می‌خوری، ولی بعد تشنه ­ترت می‌کند. شادی حقیقی چیز دیگری است. باید تو بلد باشی با این سیستم چطوری ارتباط برقرار کنی که مثل حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) بگویی:«و ما رأیت الا جمیلا».

وجود سیستم بازیافت در روح انسان

می‌شود آدم یک سیستم بازیافت در روحش ایجاد کند. خدا من را مثل خودش آفریده که اگر اراده بکنم، هر چیزی را به چیز دیگری تبدیل می‌کنم. در بحث «اسماءالله» گفتیم اسم «مبدل» خداوند است که با آن می‌توان بدی ها را به خوبی ها تبدیل کرد.

اگر مادرم غر زد، من باید عصبانیت حاصل از آن را ببرم در این سیستم بازیافت و آن را به شادی تبدیل کنم. اگر غصه در طبیعت هست، علتش این است که غصه ­ها مال طبیعت است. وقتی که در طبیعت چیزی می‌خواهد اعصاب من را خرد کند، فطرت می‌تواند با بازیافت، آن را به شادی تبدیل کند. من هم می توانم از یک پدر بد، مادر بد، همسر بد، فرزند و همسایه بد و ... خود را به انبساط برسانم. ما می توانیم با اکسیر توبه و استغفار و عشق به خدا، بدی ها را به نشاط و انبساط تبدیل می‌کنیم. برای کسانی که می‌خواهند حتماً اخلاق‌شان خوب شود، ذکر «یا مبدل» توصیه می‌شود که هر صبح 67 مرتبه بگویند.

خیلی خوب است که آدم یاد بگیرد تا مسلح شود به نظام مبدل. یعنی یک سیستم بازیافت داشته باشد. مثلا از یک فردی بدت می‌آید و نسبت به او حسود هستی، از این به بعد احساست را تبدیل کن. اورا دعا کن و به او محبت کن و دوستش داشته باش. دوست داشتن هزینه ندارد. به او هدیه بده. بعد می‌بینی خیلی چیزها عوض شد و تو زودتر از همه به شادی رسیدی. آدم‌های اطراف ما هر کس هر چقدر بد باشد، آنقدر زیبایی دارد که بشود با زیبایی‌هایش به شیرینی زندگی کرد. ولی متأسفانه نفس ما کوچک و تنگ است. دیده اید وقتی که لوله آب می‌گیرد، آبش قطع می‌شود. بعد می‌گویند این لوله الان برای چی آبش قطع شده؟ می‌گویند آشغال گیر کرده. یعنی لوله ای که با یک آشغال بسته می‌شود، معلوم می شود که فضایش تنگ است. اما اگر یک لوله بزرگ و منبسط باشد، آشغال هم که می‌آید رد می‌شود. مثل آب کُر و قلیل است. به آب قلیل نجاست برسد، نجس می‌شود. آب کُر چون خیلی بزرگ و زیاد است، نجاست که به آنها می‌رسد، نجس نمی‌شود.

سه عامل شادی در کلام امام صادق علیه‌السلام

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید:« اَلسُّرُورُ فى ثَلاثِ خِلالٍ: فِى الْوَفاءِ وَ رِعایَةِ الحُقوقِ وَ النُّهوضِ فِىالنَّوائِبِ[3]= شادى در سه چیز است: وفادارى، رعایت حقوق و ایستادگى در برابر سختى ها.» این فرمایش حضرت به این معنا نیست که فقط این سه چیز شادی آور است. بلکه حضرت سه مورد از مواردی که تولید شادی می‌کند را نام می‌برند.

1) وفاداری: وفاداری شادی آور و بی‌وفایی و خیانت، غصه و عذاب می‌آورد.

2) رعایت حقوق دیگران: رعایت حقوق والدین و همسر، آدم را شاد می‌کند. آنهایی که به وظائف‌شان عمل می‌کنند، همیشه شادی دارند و همیشه آرامش وجدان دارند. اما اگر کسی حقوق یک نفر را رعایت نکند و ظلم کند، مثلاً در ارث حق یک نفر را خوردی و ندادی، در بدهکاری حق یک نفر را خوردی و ندادی، در کارت کم گذاشتی، اینها همه برایت غصه می‌آورد. ظاهراً به نفع تو است؛ اما باطناً غصه ­اش بلافاصله به تو می‌رسد. حق است و باید حق را رعایت کنی. سر سفره نشسته ای و غذا کم است. به حق خودت راضی باش. وقتی غذای بیشتری می‌خوری و شکمت سیر می‌شود، روحت پر از مرض و غصه می‌شود.

3) ایستادگی در سختی­ ها: آدم وقتی در سختی­ ها ایستادگی می‌کند، برایش انبساط می‌آورد. اما اگر آدم ذلیل و بدبختی باشد و در برابر سختی ها ذلیلانه برخورد کند، تصمیمات بد و ذلیلانه، فرار، عصبانیت، فحش و قهر در کارش باشد، اولین کسی که غصه می‌خورد خودش است.

علت سخت بودن رعایت این فرمول‌هایی که می‌گویم، این است که ما باور نکرده ایم که آدم هستیم. تنها جنبه طبیعی‌مان را باور کرده ایم. فقط جنبه زنانگی مردانگی ‌مان را باور داریم.

یک حادثه غصه ­آور اتفاق افتاده، شما وقتی می‌نشینی غصه می‌خوری، در واقع داری خودت را مچاله می‌کنی. اینکه قرآن می‌گوید:«لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ[4]= تا بر آنچه از دست‏ شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است‏ شادمانى نكنید.»، برای تنظیم روح ما است. تا تأسف می‌خوری، اولین اثرش مچاله شدن خودت است.

باید اینطور فکر کنم که اگر چیز ناگواری اتفاق افتاده، صدقه است و صد برابر و هزار برابر و میلیونها برابرش را خدا به من برمی‌گرداند. مشکلی برایم پیش آمد، بدانم که ذخیره آخرتم است. پس نباید بگویم: «شلوار نازنینم، جوراب نازنینم، پارچ نازنینم، خانه­ ام، تابلویم، فرشم، مبلم، کیفم اینطوری شد. چادر نو را تازه دویست هزار تومان خریده بودم...». اگر عرضه داری شادی کن. اگر چادرت سوخت، کیفت سوراخ شد، پولت را زدند، چیزی را گم کردی، انبساط داشته باش و بگو خدایا شکرت که حجم زیادی از عذاب جهنم من را با این سوخته شدن چادرم از بین بردی. جهنم من همین بود. بگو الحمد لله که یک چیز آتش گرفت. وقتی غذا سوخت، باید بگویی سوخت که سوخت. این جهنم تو بود. سوخت و تمام شد. برایش شادی کن.

تولید شادی عامل انبساط قلب است

یکی از کارهایی که برای انسان در دنیا انبساط می‌آورد و باید به عنوان عبادت به آن نگاه کرد، تولید شادی است. بعضی افراد به گونه ای اند که وقتی به منزل شان می‌روید، یا آنها را می‌بینید، خود به خود شاد می‌شوید. آدم با دیدن آنها و با صحبت کردن با آنها و قرار گرفتن کنار آنها شاد می شود. چقدر نعمت بزرگی هستند انسان های اینگونه شاد و منبسط که می‌گویند:«عیبی ندارد، بیخیال، ولش کن، این هم می‌گذرد...» چقدر کلمات بهشتی بلد هستند. خدا رحمت کند استاد ما، مرحوم آیت الله مجتهدی را که همیشه به ما یک چیز می‌گفتند:« این نیز بگذرد». این یک جمله بهشتی است.

به ماشینت خیلی دل بسته‌ای، می‌ترسی آن را بدزدند، روی فرمان بنویس: «این نیز بگذرد.» آن وقت آدم شاد می‌شود. فرزندت را خیلی دوست داری، مدام  شیطان برای از دست دادن او تو را می‌ترساند، فرزندت را با شادی بغل کن و با شادی ببوس و بگو:«این نیز بگذرد». هیچ کس برای هیچ کس نمی‌ماند. این نیز بگذرد. کسی که می‌گوید: من خنده ­ام نمی‌آید، زور که نیست برای چی بخندم؟ علتش این است که این آدم طبیعت گراست که  نمی‌تواند به سادگی بخندد. چون حیوان است. حیوان نمی‌تواند بخندد. حیوان نمی‌تواند دیگران را شاد کند. حیوان نمی‌تواند به دیگران لبخند بزند. پس بخند و آدم باش.

یک موقع می‌بینید، خداوند یک حجم عظیم در مقیاس میلیاردها میلیارد سال شادی را وارد دل آدمی می‌کند که در دل دیگران شادی تولید کرده است. تولید شادی خیلی مهم است. همسرت را شاد کن، فرزندت را شاد کن، سخت نگیر.

نرم شدن و دوری از سخت گیری، به قدرت شادی انسان می‌افزاید

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود:«لا یُستَعانُ عَلَی السُرور اِلاّ بِلَّیِن= قدرت پیدا کردن در شادی باطنی، میسر نمی‌شود مگر به نرم شدن آدم». اگر می‌خواهی قدرتمند در شادی باطنی شوی، باید سخت­گیری را از خودت برداری. یعنی، اول باید نرم شوی. آدم سخت، فشار قبر دارد. هم دنیا و هم آخرتش خراب است. پس نرم باش و آدم سخت­گیری نباش، حتی در انضباط.

برای همین گفتیم وسواسی‌ها جهنمی می‌شوند. وسواس سخت­گیری است. انضباط، پاکی، تمیزی زیاد از حد، فشار قبر می‌آورد. برای همین پزشکان می‌گویند کسانی که همیشه می‌خواهند کارهایشان خیلی مرتب و منظم و خیلی دقیق باشد، زودتر از دیگران سکته می‌کنند و قلب و مغزشان را زودتر از دست می‌دهند. ما نظم را برای چی می‌خواهیم؟ وقتی که امور بخواهند تا حدی منظم شوند که شادی من را از من بگیرند، اصلاً این نظم به درد نمی‌خورد. نظمی خوب است که انبساط بیاورد.

همراهی و همدلی با کسی که مشکل دارد، رحمت خدا را در پی دارد

در حدیث داریم، وقتی برادر یا خواهرتان می‌آید و کاری دارد و شما نمی‌توانید کاری برایش انجام دهید، فقط نگویید عذر می‌خواهم و نمی توانم. می‌گوید: دنبالش راه بیفت و همراهش برو. همین رفتن تو برای او خیلی کار می‌کند. همین که کنارش باشی، برای او خیلی آرامش می‌آورد. با او باش، به او زنگ بزن، خبر بگیر. حداقل برایش دعا کن. وقتی نمی‌توانی کار کسی را انجام بدهی، می‌روی در خلوت دو رکعت نماز می‌خوانی و برای او دعا می‌کنی. به خاطر این کار نزد خداوند 72 رحمت الهی منظور می‌شود که یکی از آنها را در همین دنیا برای بهبود وضعیت معیشتش به او برمی‌گرداند. خوش به حال تو که رحمت خدا را اینطور جلب می کنی. حاجت یک نفر را برطرف کردی، خدا حاجتت را برطرف می‌کند. مشکل یک نفر را حل کردی، خدا مشکل تو را حل می‌کند. اما خدا علاوه بر اینکه مشکل تو را حل می‌کند، 71 برابر رحمت هم به تو اضافه می‌کند و 71 رحمت دیگر را برای هول و هراس‌های روز قیامتت ذخیره کند. چه خدای مهربانی داریم که شاد کردن دیگران اینقدر خدا را شاد می‌کند. می‌خواهی خدا را بخندانی و شاد کنی، بقیه را بخندان و شاد کن. در واقع وقتی خدا را شاد می‌کنی یعنی خودت شاد می‌شوی. چون تو و خدا یکی می‌شوید. آن خود فطری تو که از جنس خداست، با خدا یکی است. تو وقتی به او کمک می‌کنی، به خدا کمک کرده ای. وقتی به دین خدا کمک می‌کنی، به خودت کمک کرده ای. وقتی دین خدا و احکام دین خدا را مسخره می‌کنی، خودت را مسخره کرده ای. وقتی به دین خدا و دستورات خدا دهان کجی می‌کنی، تو داری به حقیقت خودت دهان کجی می‌کنی.

[1] . خوب است که سکرات موت در همین دنیا و در حالی که انسان زنده است به سراغ آدم بیاید و ما همه عمر را با همان دیده باز که در سکرات موت سراغ ما می آید ببینیم. آنگاه وقت مردن دیگر تا این اندازه بهت زده نخواهیم شد. مثل جنینی که قبل از تولد به او اجازه دهند تا برای لحظاتی دنیا را ببیند. تصور کنید چه حالتی به جنین دست می دهد. مطمئنا جنین دچار بهت و حیرت خواهد شد و خواهد گفت: اینجا کجاست. و من کی هستم. این عالم به این وسعت و نظم و ... و من به این کوچکی و در این دنیای تنگ و تاریک چه کار می کنم. پس چه خوب است که از همین الان که زنده هستیم یک نگاه غیرمعمول و فراتر از عادت به دنیا و به برزخ داشته باشیم. (برداشت تنظیم کننده مطلب)

[2] . غرر الحكم : 2023 و 2024 .

[3] . تحف العقول، ص 323.

[4] . سوره حدید/23.

ع ل 354

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed